سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

عطر باده و نفیر سجّاده - بهمن پارسا

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : خسرو صدری

عنوان : بچه محل هستیم !
منزل ما هم سه راه سلسبیل بود و خاطرات مشترکی در آن محله و اطرافش با شما بچه محل عزیز دارم. زمان ساخت مسجد رسول اکرم را به خوبی به خاطر می آورم. پیشنماز را هم تا جایی که من یادم می آید آیت الله نجفی خطاب می کردند. اندکی قبل از انقلاب رساله اش را هم به چاپ رساند. دربحبوحه انقلاب هم خیلی به کندی به سمت انقلاب و رهبر روحانیش تمایل پیدا کرد.احتمالاهم از توبره مذهب و هم از آخورساواک می خورد. بچه محل هایک بار تو آفتابه اش مرکورکروم ریختند و می گفتند که از توالت که در آمد تازه متوجه شد که همه جایش قرمز است.
شما که به آبجو علاقه دارید جاداشت یادی هم از کارخانه آبجو سازی شمس ، بین اناری و اکبرآباد می کردید. هنوز بوی تند تفاله های جو انباشته شده جلوی کوچه آبجوسازی در دماغم است. روبروی منزل ما هم مغازه عرق فروشی "سید موسیو" بود که پر رونق ترین کسب محله را داشت. دوماهی قبل از انقلاب، عده ای سازمان یافته به مغازه اش حمله کردند و تمام بطری هایش را در وسط خیابان شکستند و جوی معطر باده راه انداختند. همین افراد سپس به آبجوسازی حمله کردند. آن وقت ها خیلی عرق فروشی های عاقبت اندیش قبل ازچنین حملاتی بساط خود را جمع کرده و برای مصون ماندن از حملات تخریبی بعضی از آن ها چنین تابلویی روی کرکره بسته خود زده بودند:"بزودی در این محل نمایندگی شیلات مرغ وماهی افتتاح می شود". از این رو آن عده ای که به عرق فروشی "سید موسیو" حمله کردند ،شعار می دادند:"شیلات مرغ و ماهی ایجاد باید گردد؛ عرق فروش بی دین اعدام باید گردد"!
نام خیابان شاهرخ هم که به آن اشاره کردید، خود داستانی دارد که من در خاطره ام :"خیابان های شهرما" در باره اش نوشتم. این خیابان قبل از کودتای ۲۸مرداد ،"اکبرآباد" نام داشت. سپس "شاهرخ" بعد بابائیان و پس از انقلاب ابتدا "کریمپور شیرازی" و سرانجام "کمیل" نام گرفت. باغ گلستان هم روبروی خانه ما بود. بخاطر دارم که گوگوش زمانی که هنوز معروف نشده بود با پدرش صابر آتشین به این باغ می آمدند و برنامه اجرا می کردند."برادران رسولی"، آفت ، آغاسی و بسیاری از هنرمندان دیگرهم همینطور. به کلانتری ۱۱ اشاره کردید و من یاد استخر معینی در آن نزدیکی افتادم که محل تفریح تابستانی ما بود. این استخر ازآب روان وسرد قنوات ۷چنار به صورت دائم پر وخالی می شد. از این رو خیلی ها از آن سر تهران برای شنا و آبتنی به این استخر با آب تمیز می آمدند.
نوجوانی کجایی که یادت بخیر!
۷۰۰۰۰ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست