سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اتحاد برای گذار از دیکتاتوری و برنامه اقتصاد ملی - فرهاد عاصمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : مصادره به مطلوب
در یک جامعه، پدیده های بر ساخته از سنتهای عرفی و یا ماورائی ؛هر چقدر سخت جان باشند و بر ایستایی خویش در مقابل پدیده های نو مقاومت کنند توان مقاومت آنا ن در مقابل ضربات پدیده های نو کم خواهد شد و در نهایت مجبور به تسلیم خواهند بود اگر چه ظاهری فریبکارانه برای خویش بتراشند . که می تون گفت: این تحرکات تحول خواهانه در جوامع وجود داشته و دارد و خواهد داشت.اما در تحرکات جامعه و یا نبرد نیروهای عمل کننده چنا ن می شود که گروهی و یا دستجاتی تمام ان تحول خواهی را می خواهند بنام خویش مصادره کنند. که برای مهار این مصادرهء دزدانه ،بشریت در تلاش بوده، روشهایی را مطرح کند که سهم خواهی تحول خواهان بر اساس واقعیات باشد نه بر اساس پندارهای واهی . حال آن روشهای تقسیم سهام تحول خواهی در جامعه چه نام دارد بماند.:::: نکته ای که قابل توجه است اینست: می دانیم در هر جامعه یکی از خواسته ها ی مبارزاتی و یا تحول خواهی ،طلب" عدالت خواهی و عدالت جوئی است . حتی دزدان یک جامعه هم نوعی عدالت خواهی و عدالت جوئی را طلب می کند و در بر خورد با خود نیز طلب رعایت عدالت را می کند .اما چیزی که خود را در حوزه اندیشه و دیدگاه های فلسفی تحمیل کرد، اینست: تعریف عدالت خواهی و عدالت جوئی ، به ادبیات چپ اختصاص یافته است . حال این تخصیص به حق و یا ناحق است می تواند مورد بحث قرار گیرد. این اعتبار هدیه داده شده به ادبیات چپ، در گروهی این ذهنیت را ایجاد کرده، که هر عدالت خواه یا عدالت جو می تواند چپ باشد .که این پندار می تواند منشاء بد فهمی های بعدی گردد و گروهی نیروهای عدالت خواه و عدالت جو را در سبد نیرو های وابسته به خویش بپندارد و این پندار ها هم رویا پردازی های خاص خویش را خواهد داشت گاها" ویرانگر. فرض بر اینست پذیرفته شود هر عدالت خواه و عدالت جو ئی وابسته به ادبیات چپ بوده ویا خواهد بود.اما نکته در این است:هر چپی نمی تواند ان عدالت جو و عدالت خواه را در سبد تشکیلات خویش پندارد چون بگونه ای شده که چپ ها ، خود به گونه های ،گوناگونی در آمده اند که گاهاگ در تضاد با هم عمل نیز می کنند. حتی در اقدام محو کنندگی هم. نتیجه؟هر نوع مصادرهء تحرکات عدالت خواهی و عدالت جوئی بدون پذیرش تکثرگرائی در حوزه اندیشه ، می تواند به رویا پردازی کودکانه منتهی شود.
۶۹۵۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : نیروهای متفرقِ چپ کشور اگر بتوانند پیرامونِ منشوری مشترک متحد شوند
آقای عاصمی گرامی، در بحثِ خروج از شرایط خودکامانه و استبدادی حاضر و حاکم بر جامعه، نه تنها خواهان مسکوت گذاشتنِ بحثِ دموکراسی به مثابه استراتژی نیستم، بل گمانم بر این است که، استمرار و نهادینه شدنِ استبداد در فرهنگِ جامعه امان ریشه در عدم توجه کافی و محوری به اصول دموکراسی چون آزادی بیان، آزادی اجتماعات و... در جامعه امان داشته و دارد.
روی سخنم در اینجا تنها بسوی هیئت حاکمه کشور که با قلدریی وقاحت آمیز، انسانِ ایرانی را از کمترین حقوق انسانی خودش محروم ساخته نیست، بل نگاهم متوجه کسانی نیز هست که در اپوزیسیون، در عین استبدادِ در روش، معترضِ مستبدینِ حاکم بر کشورند.

نیروهای متفرقِ چپ کشور اگر بتوانند پیرامونِ منشوری مشترک متحد شوند (و نه یکی در دیگری محلول)، در این صورت هم، بواسطه آنکه پیام آوران و نمایندگان طبقات و اقشار خاصی از جامعه هستند، همچنان نماینده این اقشار و طبقات باقی خواهند ماند

اما در گستره جبهه ای وسیعتر که بزرگیش به بزرگی کلِ جامعه ایرانی است، یک چپِ متحد بواسطه نظرگاههای اصولی و انسانی اش در رابطه با عدالت اجتماعی، طبیعت و محیط زیست، حقوقِ بشر و... میتواند بیش از هر نیروی دیگری از جامعه در خدمتِ تنظیم منشوری انسانی برای نجاتِ کشورمان از یوغِ دور باطلِ استبداد قرار گیرد
۶۹۵۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : سخن فرد غش دار با فردی بی غش
جنگ جهانی دوم پایان می پذیرد . در پی یک توافقی جهان به دو قطب شرق و غرب تقسیم می شود. و یک نظم در پی آن توافق بر جهان چیرگی خویش را تحمیل می کند. این نظم تحمیلی با ترفندهای مختلف، نزدیک به۸۰ سال خود را نگه می دارد . سر انجام قطب شرق که یک امپراطوری با عاملیت وحدت یک ایده لوژی که بر ساخته از ایده های مارکس بوده با فروریختن عاملیت وحدت آن(همان ایده لوژی علمی نامیده) آن امپراطوری فرو می پاشد .با فروریختن عاملیت وحدت و فروپاشی امپراطوری، نظم تحمیلی بر جهان نیز موجودیت خویش را از دست می دهد و جهان نظمی دگر طلب می کند . طلب نظم جدید در مناطق مختلف ،خویش را بگونه ای خاص نشان می دهد این غلیان تا مدتها که نظمی حاکم شود خود را نشان خواهد داد . متأسفانه در منطقه خاورمیانه بصورت وحشیانه خود را نشان داده است. :::: این چماق خوردگان و چماق زدگانی که شما جناب بی غشیان از من غش داریان طلب اشاره به آنها را دارید بایدگفت: این وقایع دنباله همان بازی ست که چماقداریان و عدالت جویان چماقدری نزدیک به ۸۰ سال بر نیمی از بشریت می خواستند تحمیل کنند آنهم: با ادعای علمی بودن عدالت طلبیشان ، نشد . که نمی شد!. بر قراری هر عدالتی در کنار سایر مسائل اجتماعی با بستر خاص خودش تحقق می یابد...... در یافتن نظم جدید هر نوع احیاگریِ دمکراسی چماقی و عدالت چماقی می تواند در جا زدن تاریخ بحساب آید . به امید اینکه بی غشیان بی غش بمانند و غش داریان غششان کم شود . باید گفت: همراه با نظر دمکراسی چماقی و عدالت چماقی، نظر دیگری تحت عنوان «نگاه تاکتیکی به دمکراسی و کلک زدن به آن» ارسال شد. بطریقی دو نظر مکمل هم می شدند که تلاشگران سایت مفید اخبار روز تشخیص انتشار یکی را داده اند .
۶۹۵۶۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣۹۴       

    از : فرهاد عاصمی

عنوان : مضمونِ دموکراسی به مثابه استراتژی
حق با شماست، البرز گرامی، «سوال اساسی این است که چگونه میخواهیم به برقراری شرایط اقتصادی- اجتماعی ترقی خواهانه در کشور برسیم»؟
شما، گذار از دیکتاتوری کنونی را در بحث در باره «استراتژی دموکراسی» فعلا مسکوت گذارده اید. من هم چنین می کنم. به عبارت دیگر این پرسش را مسکوت می گذارم که آیا باید ”دموکراسی به مثابه استراتژی“ را در برخورد به شرایط حاکم نیز مورد تایئد قرار داد یا خیر؟ تائیدی که به تائید تداوم شرایط کنونی بسیار نزدیک می بود، است! ”شرایطی کنونی“ای که به قول ابرازنظر کننده دیگر، نه با «چماق دموکراسی»، بلکه با دیکتاتوری فاشیست مآبانه به مردم میهن ما تحمیل می شود.
نکته اساسی ای که شما به درستی به مرکز بحث منتقل می کنید، این نکته است که آن هنگام که «برقراری شرایط اقتصادی- اجتماعی ترقی خواهانه در کشور» ممکن شده است، «نیروهای چپ کشور و دیگر ترقی خواهان، ... به دموکراسی (یعنی حضور قانونی و واقعی نمایندگان همه طبقات و اقشار در صحن علن و موثر جامعه) نه به مثابه تاکتیک، بل استراتژی یا طرحی مادام العمر بنگرند»، زیرا تنها اهرم، تفهیم ضرورت تعمیق شرایط اقتصادی- اجتماعی ترقی خواهانه به سود انسان (گونه انسانی) به مردم است!
موافقت من با نظر شما بی تردید و پیگیرانه است. تنها در چنین شرایط دموکراتیکی می توان قلب و ذهن انسان را برای ضرورت از گذار از نظام غارتگر و استثمارگری به دست آورد که هدفش از ”اقتصاد“ سودورزی و ثروت اندوزی است. نظامی که نه دغدغه نیازهای انسان و نه دغدغه حراست از محیط زیست و منابع پایان یافتنی را در جهان دارد. جهان را زباله دانی می پندارد که می توان تا ابد فضولات را در آن ریخت و برای عمل شنیع خود گویا جریمه ای به قیمت نابودی هستی بر روی زمین نپرداخت. هدفی که این نظام می کوشد با برقراری شیوه های فاشیست مآبانه و یا «دموکراسی چماقی» به آن دست یابد.
با یک نکته در نظر شما نمی توام موافق باشم، زیرا انعکاس واقعی شرایط نیست. هنگامی که می نویسید: «نیروی چپِ کشور ... نمایندگی بخش های محدودی از جامعه را در دست دارد»، محق نیستید. خواست نیروی چپ برای برقراری شرایط اقتصادی- اجتماعی دموکراتیک و در خدمت حفظ منافع ملی خلق های ساکن سرزمین کهنسال ایران (که آن را اقتصاد سیاسی مرحله ملی- دموکراتیک فرازمندی جامعه می نامد)، خواستی که آزادی های فردی و اجتماعی ی دموکراتیک و قانونیِ همه لایه های میهن دوست را در بر می گیرد و خواستی است که می تواند به مثابه اهرم پرتوانی در برابر یورش نواستعماری سرمایه مالی امپریالیستی و در دفاع از منافع ملی عمل نماید، بنا به سرشت مردمی و میهن دوستانه خود، منافع اکثریت قریب به اتفاق مردم میهن ما را نمایندگی می کند. این خواست مردمی و ملی، از واقعیت عینـی ی منافع مردم و منافع ملی ایران سرچشمه می گیرد. کمبودی که با آن چپ ایران در همه لایه بندی هایش روبروست، این کمبود است که تاکنون نتوانسته است این واقعیت عینی را آن چنان روشنگرانه توضیح دهد که قلب و ذهن وسیع ترین لایه های مردم را تسخیر کند، و چپ را به نماینده واقعی آن ها تبدیل نماید! امری که وظیفه روز را تشکیل می دهد!
در این ناتوانی، دو عامل موثرند: اول، نیروی چپ که زیر فشار شرایط تحمیل شده، ستاره راهنما و پرچم افراشته خود را گم و یا از کف داده است. با خمودگی اندیشه و قناعت به ”مهندسی اجتماعی“ گرفتار آمده است. به این وضع باید آگاهانه، فعالانه و مبتکرانه پایان داد! باید روشنگری را با زبانی علمی و روشن و شفاف و با آموختن از اشتباه های گذشته، ازجمله و به ویژه در برخورد به مساله ”دموکراسی“ که شما به درستی به آن اشاره دارید، به صحنه اصلی مبارزه روز بدل ساخت. در بخش اقتصاد سیاسی مردمی و ملی، ارایه یک برنامه اقتصاد ملی که نگارنده در مقاله های چندی بخشی هایی از آن را در اخبار روز و وسیع تر در ”توده ای ها“ مطرح ساخته است و باید ادامه یابد، و موضوع بحث در همین مقاله ”اتحاد برای گذار از دیکتاتوری ...“ را نیز تشکیل می دهد، به اهرم پرتوان برای تسخیر قلب و ذهن مردم بدل ساخت.
عامل موثر دوم، سلطه دیکتاتوری رژیم سرمایه داری کنونی است که برای تعمیق وابستگی خود به اقتصاد جهانی امپریالیستی، سرکوبی آزادی های قانونی را به ابزار اصلی سیطره خود بدل ساخته است. رژیمی که می رود سرزمین کهنسال خلق های ساکن آن را به نیمه مستعمره نظام سرمایه مالی سوداگر امپریالیستی بدل سازد، به این امید که از آن ها تضمین حاکمیت خود را دریافت دارد. امید واهی ای که نشان بیخردی و کوردلی است.
آیا رژیم دیکتاتوری کنونی می پندارد با امضای توافقنامه ژنو، امپریالیسم آمریکا برنامه استراتژیک ”نقشه جغرافیای خاورمیانه بزرگ“ را به زباله دان تاریخ می سپارد؟ آیا رژیم دیکتاتوری کنونی می پندارد، امپریالیسم آمریکا با امضای این توافقنامه در شرایطی تن می داد که آن را مانعی در برابر برنامه استراتژیک خود ارزیابی می کرد؟ اوباما با صراحت این برداشت را در نطق اخیر خود در مجلس آمریکا نفی نمود و مورد تاکید قرار داد که این توافقنامه در خدمت اهداف امپریالیسم آمریکا قرار دارد! (*)
اگر پاسخ به این پرسش ها، نه است، که هست، آن وقت امید رژیم دیکتاتوری برای تضمین ثبات حاکمیتش سرابی بیش نیست. رژیم فاقد پایگاه اجتماعی، فاقد امکان دفاع از خود است! از این رو باید با گذار از دیکتاتوری که تنها با برپایی جبهه گسترده ضد دیکتاتوری ممکن است، شرایط حفظ استقلال ملی ایران را احیا نمود و با اعمال سیاست اقتصادی- اجتماعی مردمی و ملی، از آن به طور پیگیر دفاع نمود. (در مقاله نامه مردم، به درستی سرشت این جبهه، سرشتی «تاکتیکی» نامیده می شود. این به معنای برخورد تاکتیکی به مقوله دموکراسی، ازجمله در آن مقاله نیست.)
*- پایان دادن به حصر اقتصادی امپریالیستی، راه حل مردمی و ملی دارد که به طور مجزا به آن پرداخته شده است.
۶۹۵۵٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣۹۴       

    از : بررویه طبیب

عنوان : جناب ایرانی
بهتر میبود یاد اوری میکردید که دموکراسی چماقی، در عراق و در لیبی، و در سوریه، و تازگی ها در ترکیه، توسط مخالفان هر انچیزی که شما با استهزا ایده علمی خوانده اید اجرا میشود. بالاخره دیوار برلن وجود ندارد، چه خوب و با چه بد. قلم خود را در مورد موارد حاضر و جاری دموکراسی چماقی بکار گیرید، تا سیه رو نشود انکه در او غش باشد
۶۹۵۵۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : اندیشیدن و مرجعیتها
دو آورده از آورده های مختلف پاسخگو می گوید:۱)«مشکل زمانی آغاز می شود که انسان به فکر کردن می نشیند» آورده بالا ،بگونه ایکه پاسخگو می گوید! می خواهد بگوید :۲)«توضیح مشکل بودن بررسی علمی هر پدیده». جملات نقل شده خود جملاتی هستند که وقتی بخواهیم بنشینیم و در موردشان فکر کنیم تازه متوجه می شویم اولا":چگونه بنشینیم؟ که این خود داستان مفصل دارد . دوما":چگونه باید فکر کرد؟این قسمت از مصیبتهای صحرای محشر است. سوما": که از همه مهمتر است :که آن گوینده جملات ؛ ناقلا، ردانه به ما می گوید: این کار خیلی سختی است پس لازم نیست فکر کنید چون دیگرانی هستند که خوب می دانند چگونه فکر کنند و از روشهای اقناعی برای اقناع دیگران استفده کنند و راه های بیراهه را فرا روی دیگران قرار دهند . قسمت سوم از قسمتهای بسیار وسوسه انگیزاست و بمذاق ما خوش می آید چون ما ذاتا" اهل اندیشیدن نیستیم و خرد اندیشی را تعطیل کرده ایم و همیشه دنبال مرجعی بوده ایم که وفادارانه بشویم یک مقلد خوب.آنهم :مریدانه و مکلفانه دستورات آن مراجع فکر کننده بجای خود را انجام دهنده شویم. اما در این راستا نمی توان در مورد مرجع و مراجع عظیم الشان و عالیقدر چیزی نگفت .و ازاین موجودات سازنده نظامات بشری و سازنده انسانها ی مطیع و مکلف و فرار کننده از خردگرائی ، براحتی گذشت. باید گفت: این مراجع خود به گونه های مختلفند :گروهی پشمالو گروهی نا پشمالو و گروهی نیز نیمه پشمالو . که در گونه های بالا ،گروه بندی های جدید مطرح است: ۱)گروهی خود را به آسمان و ما وراء وصل می کنند. که می توان به آنان مرجعیتهای ماورائی گفت.که از این نوعش در ایران بسیار است . و خداوند آنان را برای هدایت ما ، مائی که نشیمنگاه مناسب برای نشستن و فکر کردن نداریم ، نگهدارد. چون آنان خوب می دانند چگونه یک فرد را از چاله درآورند و به چاه بیندازند. ۲) گروهی خود را به آسمان وصل نکرده اند و نمی کنند : که می توان به آنان مرجعیتهای زمینی گفت. اما مریدان این مرجعیتهای زمینی و مقلدان آنان چنان عمل می کنند که مقلدان مرجعیتهای ماورائی باید پیش این مقلدان مرجعیتهای زمینی لنگ بیندازند. عملکرد مریدان دو گروه مرجعیتها باعث شده که مرجعیتها نسبت به هم حسادت بورزند و حتی در خفا حروفهای ناجور به هم بزنند ونسبت بدهند. در این نبرد مقلدین ، مقلدین مرجعیتهای زمینی به مقلدین دیگران می گویند: شما جنان غرق در خرافات هستید که توان درک مسائل مطروحه صد درصد علمی و درست مراجع ما ، که مو، لای درز هیچکدام از ایده های آنان نمی رود را ندارید. اما آن مقلدین مراجع به ماوراء وصل شده ، برای رهائی خویش، از لافات مقلدین مراجع زمینی، به نفرین متوسل می شوند و به آنان می گویند : بروید که اللهی در آتش جهنم بسوزید . این نبرد لافات و لاطائلات بین مقلدین ،در یک تضاد دیالکتیک وجود خواهد داشت حال چه سنتزی بیرون می آید بماند. اما باید گفت: این مراجع ( زمینی و ماورائی) در یک مورد با هم اشتراک دارند و آنهم در روش اقناعی مقلدین خویش است. چون آنان متوجه شده اند وقتی قرار است مقلدین ! نشستن و فکر کردن را تعطیل کنند پس باید؛ برای قانع کردن آنان، روشهای اقناعی با توانائی بالا ،بکار گرفته شود. چون اگر چنین نشود مرجعیت ها بزیر سئوال خواهد رفت. پس هر کدامشان از روش اقناعی مورد علاقه خودشان استفاده می کنند. اما یکی از این ابزارهای اقناعی که بعضی مرجعیتها از آن بخوبی استفاده می کنند و شاید سوء استفاده؛ روش دیالکتیک است که هنوز که هنوز است در موردش کتاب می نویسند و گروهی هم مترجمانه کار خویش را به پیش می برند و همچون خویششان مرید سازی و مرید پروری را رونق می بخشند.:::::
۶۹۵۵۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : عدالت چماقی و دمکراسی چماقی
درجای دگر و دررابطه با نوشتارنویس دگرآورده شده:« در اینجا به مفهوم دمکراسی از نظر ایشان و امثال ایشان پرداخته می شود. از نوشتار امثال ایشان برمی آید که برقراری عدالت اجتماعی در جامعه فقط به یک روش انجام می پذیرد . آنهم روشی است که می توان آنرا دمکراسی چماقی نام نهاد که ابزار آنهم خیلی ساده است و روش آنهم بسیار سهل است. یابقول بعضی مانیفست آن خیلی جمع و جور است. که آنهم چنین است: یک ایده لوژی باید بسازیم آنهم ؛براساس ایده ای که آنرا با ترفندهای مختلف یک دیدگاه صددر صد علمی می نامیم. وسپس گروهی را به آن سخت وفادار کنیم و به هر کدام از وفاداران یک چماق بدهیم و به چماقداران بگوئیم این چماق را بر سر هر کس که با راه شما مخالف است بکوبید .و به آنان بگوئید:ای نوکران بورژوازی، ای نوکران لیبرالیسم ونولیبرالیسم و ای نیمه فئودالها ونیمه سرمایه داران وابسته و غیر وابسته و...... شما که مارا دریک دمکراسی بدون انتخابات که خودمان تشخیص داده ایم بقدرت برسیم ، بقدرت رسانده اید وحال که می خواهیم راه سعادت را برایتان هموار کنیم ، می گوئید نمی خواهیم. پس اول باید،کلی ازشما را چماق باران کنیم و چنانچه دراین چماق باران چند میلیون از شما، از بین رفت چندان اهمیت نخواهد داشت. بعدا" هدف وسیله را توجیه می کند تا ما بتوانیم به عدالت اجتماعی برسیم. چنانچه نرسیدیم به ..... در دمکراسی چماقی خودمان راه بعدی را هموار می کنیم. درود بردمکراسی چماقی با هودارانی چماق بدست با ایده لوژی برخاسته از اندیشه ای صد درصد علمی.»
۶۹۵۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : حضور قانونی و واقعی نمایندگان همه طبقات و اقشار در صحن علن و موثر جامعه
آقای عاصمی گرامی، ضمن سپاس از شما بابتِ شرکتی صمیمانه در بحثِ پای نوشتار خود، میخواهم چند سطری بیشتر در ارتباط با شرکتِ نیروی چپ کشور در اتحادِ ضدِ استبدادی بنویسم.

با توجه به تجربیاتِ موجودِ کشورمان در طول سده اخیر، اساساً سخن گفتن از؛ «...مواضع نظری و وظایف مبارزاتی خود را تا پیروزی جبهه در گذار از دیکتاتوری کنار بگذارند...»، نشانگر آن است که، برداشتی منطبق با اصول دموکراسی، از دموکراسی در دستورِ کار قرار نداشته، و دموکراسی به عنوانِ ابزاری مقطعی مدِ نظر است.

بی شک برقراری شرایط اقتصادی- اجتماعی ترقی خواهانه در کشور، در نفی استبداد و خود کامگی نهادینه شده در کشور، موثر خواهد بود. که در اینجا سئوال اساسی این است که چگونه میخواهیم به برقراری شرایط اقتصادی- اجتماعی ترقی خواهانه در کشور برسیم.
واقعیت این است که، جامعه ایرانی متشکل از طبقات و اقشار گوناگونی بوده و خواهد ماند. و نیروی چپِ کشور (در عین متفرق بودنش) نمایندگی بخشهای محدودی از جامعه را در دست دارد. به عبارتی دیگر، نیروی چپ کشور و دیگر نیروهای معتقد به برقراری شرایط اقتصادی- اجتماعی ترقی خواهانه در کشور، برای حفظِ شرایط اقتصادی- اجتماعی ترقی خواهانه، اجبار دارند به اینکه، به دموکراسی(یعنی حضور قانونی و واقعی نمایندگان همه طبقات و اقشار در صحن علن و موثر جامعه) نه به مثابه تاکتیک، بل استراتژی یا طرحی مادام العمر بنگرند.
۶۹۵۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣۹۴       

    از : فرهاد عاصمی

عنوان : اتحاد "تاکتیکی" و نفی «استبداد و خودکامگی»
البرز گرامی، نظر شما را مورد تائید قرار می دهم که از مضمون مقاله نیز قابل شناخت است. در آنجا کوشش شده است ضرورت پایبندی پیگیر و بدون چون وچرا به «پیوند» میان دموکراسی و عدالت اجتماعی نشان داده شود که یکی از مصوبه های پراهمیت ششمین کنگره حزب توده ایران را در سال ۱۳۹۱ تشکیل می دهد.
در این کنگره سه مصوبه عمده به تصویب رسیده است: یکی ارایه تعریف ار مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب و اعلام آن برای مرحله فرازمندی کنونی در ایران. دوم، ضرورت پایبندی به پیوند میان مبارزه صنفی و سیاسی که مضمون آن پیوند آزادی و عدالت اجتماعی است و سوم، مبارزه برای برپایی جبهه گسترده ضد دیکتاتوری که به درستی اتحادی «تاکتیکی» را تشکیل می دهد.
پرسش بر سر آن است که گروه های اجتماعی ی شرکت کننده در آن، از جمله نیروی چپ و به ویژه حزب توده ایران، برای کمک به برپایی جبهه مجاز هستند مواضع نظری و وظایف مبارزاتی خود را تا پیروزی جبهه در گذار از دیکتاتوری کنار بگذارند یا خیر، و یا به سخنی دیگر، کدام مواضع را به طور تاکتیکی مسکوت بگذارند و انواعی از این چنین برداشت ها. و یا باید با حفظ مواضع نظری و سیاسی- مبارزاتی خود، ضرورت برپایی جبهه ضد دیکتاتوری را بر پایه پیوند میان آزادی و عدالت اجتماعی مستدل سازند و درستی آن را به اثبات برسانند؟
"اندیشه سوسیال دموکراتیک و حزب توده ایران"، عنوان مقاله ای در دست است که در آن کوشش ابن اندیشه برای خنثی سازی عملی مصوبه های انقلابی پیش گفته در کنگره اخیر حزب توده ایران مورد بررسی انتقادی قرار می گیرد. باید امیدوار بود که شما و دیگر صاحب نظران علاقمند به نقش سرنوشت ساز جنبش چپ و به ویژه توده ای با شرکت مشخص خود، روند نظربندی در باره مضمون اتحاد «تاکتیکی» برای گذار از دیکتاتوری به سطح شایسته و ضروری برای مبارزات کنونی ارتقا یابد. سطح و مضمونی که مانعی واقعی در برابر سربلند کردن مجدد «خود کامگی» باشد.
آیا به منظور نفی «استبداد و خود کامگی» در ایران که تاکنون در استبداد و خودکامگی طبقات حاکم نیمه فئودال- نیمه سرمایه دار وابسته و نیمه وابسته به امپریالیسم تظاهر کرده است، جز با برقراری شرایط اقتصادی- اجتماعی ی ترقی خواهانه که مضمون مشخص تاریخی کنونی آن، در تعریف مرحله ملی- دموکراتیک فرازمندی جامعه ایرانی ارایه شده است، پیشنهاد مشخص دیگری وجود دارد؟

یک نکته مجزا: در ابرازنظر در ارتباط با مقاله "از انقلاب مشروطه حل مساله دموکراسی دستور روز است" (اخبار روز ۷ مرداد ۱۳۹۴) اشتباهی رخ داده است که متاسفم.
عنوان ابرازنظر "مشکل زمانی آغاز می شود که انسان به فکر کردن می نشیند" است. این عنوان نقل قولی از مارکسیست آلمانی لئو کفلر است که در کتاب "تاریخ و دیالکتیک" به کار برده است. این کتاب را نگارنده ترجمه کرده و در صفحه توده ای ها منتشر ساخته. کفلر این جمله را در ارتباط با توضیح مشکل بودن بررسی علمی هر پدیده به کار می برد. او همانجا نشان می دهد که مشخصه بررسی علمی، پایبند بودن پیگیر اندیشه به روند تکوین علی و صوری پدیده مورد بررسی است که احسان طبری آن را پژوهش پیگیرِ «تنه اصلی درخت» در پدید مورد بررسی می نامد.
اشتباه انجام شده در ابرازنظر پیش توسط نگارنده، ذکر نکردن نام لئو کفلر از یک سو، و ناتوانی در نشان دادن ارتباط نقل قول با ابرازنظر دیگری که همزمان با ابرازنظر شما انجام شده بود، از سوی دیگر قرار دارد که پوزش می طلبم.
۶۹۵٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : یونان و دیدن واقعیات آن
هر کشوری با توجه به توانائی ها و پتانسیل هایش برای پیشبرد اهداف اقتصادیش راهکارهایی را پی می گیرد . چنانچه در پیشبرد مسائل اقتصادی ، عدالت اجتماعی در کنار سایر مسائل اجتماعی نادیده گرفته شود و یا کم رنگ باشد قطعا" این بی توجه ای می تواند؛ هر برساخته ای را از هر برنامه اقتصادی با مشکل مواجهه کند .و چه بسا !به گروهی : که هر حرکتی را فقط در چار چوب ایده های مورد نظر خویش می بیند ، این بهانه را بدهد تا آن برساخته ها ی اقتصادی را به ویرانه ای تبدیل کند. :::::::: کشوری بنام یونان : با پیشینه ای کهن ، با موقعیت جغرافیائی مناسب ،قرار گرفته در مکانی است؛ که یکی از دروازه های ورودی به اروپا محسوب می شود.اما دارای اقتصادی ضعیف و بیمارگونه و حتی انگلی است و با ساختار مدیریتی بسیار ناکار آمد و باری بهر جهت. که با این شرایط ،گذر ایامِ بیمار گونه ای را داشته و چنانچه چاره اندیشی مناسب نشود ،خواهد داشت .اما با تغییر تحولاتی که بعد از پایان جهان دو قطبی حادث شده است ؛جهان نظمی دیگررا دارد طراحی می کند.که در این طراحی : قطب بندی ها و بلوک بندی های اقتصادی و اجتماعی در حال شکل گیری است. که اتحادیه اروپا نیز بر همین نگرش به جهان ؛شرایط وجودی خویش را طراحی کرده است . که در تشکیل این اتحادیه ؛باید نوعی بقا و رقابت با سایر اتحادیه ها را دید. اما با این تفاوت ؛که اتحادیه اروپا ،سطح زیست جمعی را ببا استاندارد بالاتری نسبت به سایر اتحادیه ها برای خویش تعریف کرده است. وجود این مسئله در اروپا و شرایط انگلی یونان و ناکارآمدی اقتصادش، شوکی به یونانیان وارد کرده و آنان را از خواب غفلت بیدار کرده و حتی راحت طلبی ..... آنرا را بزیر سئوال برده ، که ناگزیرا" این ذهنیت در یونانیان ایجاد گردیده: با توجه به مسائل مطروحه در جهان، و دروازه ورودی بودن یونان برای اتحادیه اروپا و وجود پتانسیل های دیگر ، می توان حرکتی به اقتصاد انگلی و بیمار گونه کشورشان داد. که در این راستا ؛هم شرایط داخلی را تغییر داد و هم تأثیرگذاری کشور بر بازیهای درون اتحادیه را بسیار بالا برد . که اجرای این سیاستها و تحرک بخشیدن به اقتصاد و تحقق آنان ، قطعا" !راهکار های خاص خودش را آنهم: بدور از هر نوع رویاپردازی کودکانهء ایده لوژیکی طلب می شود . که ظاهرا" سیاستمدارانی ازآنان شیوه ء تحرک بخشی به اقتصاد را در پیش گرفته اند. در جامعه یونان ،گروه هایی وجود دارند. که خویش را نقاد هر برنامه اقتصادی بجزء، ایده های اقتصادی خویش می پندارند.اما با توجه به شرایط حاکم بر اقتصادو انگلی شدن آن، آن نقادان ،در موقعیتی قرار گرفته اند که گروهی حراف بدون توان هر نوع برنامه تحرک بخشی به اقتصاد عرض اندام می کنند و مطرح می شوند. که شعار گونه هراز چند گاهی برای ابراز وجود مطالبی را می آورند. ممکن است گفته شود:آوردن مطالب بالا در رابطه با یونان به چه منظوری است؟ باید گفت: در نوشتار ارائه شده توسط جناب عاصمی ،بطریقی تحولات یونان، مبنای مطرح کردن مسائلی از طرف ایشان شده ،پس پرداختن به مسائل یونان آنهم:بگونه ای دیگر و با نگرشی دیگر ضروری است!. وتحرکات در یونان باعث شده: که نوشتار ها و ترجمه های بسیاری در رابطه آن تحرکات آنهم؛ بدون توجه به شرایط واقعی آنجا، بلکه بر اساس مسائل مورد علاقهء نوشتار نویسان ارائه گردد.که چیزی جزء سیاهه قلمی بیش از آب در نمی آیند. وآن مطالب مشکلی از مشکلات یونان حل نمی کند و وتحلیل گران مسائل باید متوجه باشند: گاهی وقتها چاره ای نیست ! برای خروج از وضعیت بحرانی و شرایط انگلی نیاز به شجاعت در تصمیم گیری است !.که این شجاعت را کمتر سیاستمداری از خود بروز می دهد. اما ظاهرا" در یونان وجود تصمیم گیری برای تغییر مسیر کشورشان جدی شده است. نتیجه؟ باید گفت:هر تحلیلگر و یا گزارشگر مسائل اجتماعی و خصوصا" اقتصادی برای پیشبرد مسائل!اگر خود را مقید به مسائل رویا پردازانهء ایده لوژیکی خویش بداند ،راهکارش: نه عملی است ونه توان هماهنگ کردن شرایط را خواهد یافت ونه تحلیلش قابل توجه خواهد بود. چه بسا بشود: یک حراف و مبلغ یک ایده ای خاص که بر مبنای واقعیات جهانی و منطقه ای مسائل را مطرح نمی کند.
۶۹۵۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣۹۴       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست