سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بیژن جزنی و جنبش فدائی - حیدر تبریزی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر ابراهیمی

عنوان : همه در یک موضوع اتفاق نظر دارند
همه کسانی که در باره جنبش فدایی و تاریخ معاصر اطلاعاتی دارند و نظر داده اند در باره ناتوانی رهبران این دوره -بعد از حمید اشرف تا انقلاب-همگی متفق القولند ولی متاسفانه هرچه میگذرد این دوستان بر خطأی خود إصرار بیشتری دارند و حاضر نمیشوند حتی یک عذر خواهی کنند و مانند اختاپوس و... بر نام و امکانات این سازمان چنگ انداخته و حاضر به کنار رفتن و حتی انتقال إسناد به نسل های بعدی نیستند
۶٨۱۹۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : بهروز الف

عنوان : اشتباه تایپی- لطفن تصحیح کنید
در پانوشت ام در روز گذشته آمده هست که: "سازمان را از اوائل سال ۶۰ با آن عضو گیری هدف دار" منظور سال ۵۶ هست نه ۶۰. با پوزش بسیار
۶٨۱۹۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : مخالف نقش دانش و تجربه در پیشرفت امور نیستم
ایکاروس گرامی، نمیدانم مقصود شما از «کامنت» چیست، اما اگر به نظری که نوشتم، نظری از لطف بیندازی، خواهی دید، مخالف نقش دانش و تجربه در پیشرفت امور نیستم.
رهبران با تجربه جریانات سیاسی هم مانند هر انسان دیگری عمری کوتاه دارند، بنابراین آنچه که میتوانست و میتواند اسباب تسلسل انتقال تجربیات و دانشها را فراهم آورد، نه خودِ رهبران، بل امکانات لازم برای فراگیری دانشها و انتقال تجربیات است. که متأسفانه جزم اندیشی های مفرط امکان انتقال تجربیات را نداده است
و هر نسلی مستقل از نسلهای قبل از خود، و بواقع از نقطه صفر آغازیده است
۶٨۱٨۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : ایکاروس

عنوان : نقش تجربه و دانش تئوریک
در ارتباط با کامنت جناب البرز، تاکنون افراد مختلفی چندین بار چه در مقاله و چه در کامنت ها بر این نکته انگشت گذاشته اند که چرا گفته می شود اگر رهبران برجسته جنبش فدایی بودند وضعیت دیگری داشتیم درحالی که ممکن بود آنها هم دچار اشتباه و انحراف شوند؟ در پاسخ باید گفت به هرحال وجود افراد با تجربه و دارای آگاهی سیاسی بیشتر، قطعا" وضعیتی متفاوت و بهتر از عدم وجود آنها و تکیه بر افرادی با تجربه کمتر و نیز آگاهی سیاسی کمتر می آفریند در غیر این صورت چگونه می توان بین این فاکتورها ارزش گذاری کرد. با توجه به اینکه موضع گیری های اشتباه و بعضا" فاجعه بار جریان فدایی بطور خاص و چپ بطور عام در بعد از انقلاب ناشی از فقدان یک رهبری با تجربه و دارای دانش تئوریک و آگاهی سیاسی بالا در راس آن بود، آیا می توان تصور کرد که با وجود رهبران با تجربه، به همان نتایج می رسیدیم؟ به نظر من پاسخ منفی است.
۶٨۱٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : بهروز الف

عنوان : نکاتی در مورد نظرات رفیق جزنی
بار دیگر رفیق حیدر مطلبی متین و با ارزش ارائه کرد که خواندش همراه با آموزش هست از این جهت سپاسگزار ایشان. این مطلب مرا، اما، بر آن داشت که مطلبی در حاشیه مطلب ایشان نوشته تا با نقد دیگران قرار گیرد و این "افسانه رهروان بیژن" از افسانه به واقعیت بپیوندد و جایگاه این رفیق والا مقام مان در آن سطحی قرار گیرد که میباید قرار گیرد و مانع سو استفاده از نام و اندیشه های نیک او شود.
پیش درآمد. متاسفانه فرهنگ شیعه (یا حسینی یا یزیدی) در اندیشه و عملکرد بسیاری از چپ های ایران سخت نفوذ کرده. یک فرد میباید یا خوب باشد و نطراتش در بست درست یا نظراتش دربست غلط و آلوده (از استثنا ها میگذاریم چرا استثنا، به قاعده پایان نمی یابد). باز هم متاسفانه در بررسی نظرات رفیق بیژن هم همین دید شیعه گرانه دیده میشود. موافقین واقعی او (نه آنانی که در پی همسان کردن اندیشه های بس سیاه خود با اندیشه های این رفیق هستند) نظراتش را در بست قبول میکنند و مخالفین او (حتی آنانی که در خود را فدایی و یا رهرو فدایی میدانند) عملا نظراتش را در بست رد میکنند. چپ ادعا دارد که نظراتش پایه علمی دارد ولی تاسف بار آنکه در این قبول و رد کردن ها نشانه ای از برخورد علمی نمی یابیم. نظریه علمی آن است که آن نظر را در بوته آزمایش قرار داده ، اطلاعاتی همه جانبه از آن جمع آوری کنیم و بعد از حلاجی و نقد آن، به قبول یا رد آن حتی به حالت نسبی اش برسیم. بگذارید نمونه ای بیاورم
در نزد حامیان واقعی رفیق بیژن، این گونه تبلیغ میشود که از سال ۵۲ کم کم نظرات حاکم بر سازمان که عملا نظرات رفقا پویان-احمدزاده بود جدا کشته و بسوی نظرات جزنی میرود. اگر این امر را واقعی بدانیم، میبابد به قبول برخورد غیر علمی در میان اعضای سازمان بخصوص رهبران فکری آن رسید. آیا بین سال ۵۰ تا ۵۲ با یک بررسی همه جانبه از نظرات و عملکرد سازمان روبرو هستیم؟ بغیر از نوشته "جمع بندی سه ساله" رفیق حمید اشرف ما با هیچ سند تحقیقی روبرو نیستیم تا به رد و یا قبول نظرات و عملکرد سازمان بین سالهای ۵۰ تا ۵۲ برسیم. در این زمان رفقا جزنی و مومنی بخوبی به نقد علمی یک پدیده و نظر واقف بودند. بنابراین قبول یک پروسه غیر علمی از جدایی یک نظر و پیوستن به نظر دیگر قاعدتا حداقل از جانب این دو رفیق بسیار عجیب و غیر واقعی بنظر میرسد. جدا از آنکه برای بررسی علمی یک نظر ابتدا میباید آن را با تمامی اجزایش بخوبی پیاده کرد و بعد به بررسی و نقد آن نشست. آیا در بین سالهای ۵۰-۵۲ تمامی اجزا نظرات رفقا پویان-احمدزاده پیاده شده و به محک ازمایش گذاشته شده بود؟ مسلمن نه. حال چرا سازمان و رهبری فکر آن براحتی یک نظر و راه و روش را کنار میگذارند و دیگری را انتخاب میکنند، امری است که حامیان در بست جزنی میباید پاسخ دهند.
میدانیم که هم گروه جزنی-ظریفی و هم گروه پویان-احمدزاده بعد از بررسی ها و مطالعاتشان (حال چه موافق باشیم چه مخالف) بخاطر عملکرد دیکتاتوری افسار گسیخته شاه و حاکمیت پلیسی بر جامعه به راه مبارزه مسلحانه با رژیم رسیدند. با قبول این امر موافقین دربست رفیق بیژن باید نشان دهند که چه فعل و انفعال مثبت و سازنده ای در جامعه بین سالهای ۵۰-۵۲ و یا بعد از آن تا مقطع سال ۵۷ بوقوع پیوسته که میباید شعار "مبارزه با دیکتاتوری شاه" را مد نظر قرار داد. آیا جامعه به دوران قبل از انقلاب مشروطه بازگشته که مشگل جامعه تنها دیکتاتوری شاه هست؟ ایا چپ به نظرات جبهه ملی دال بر اینکه شاه باید سلطنت کند نه حکومت رسیده بود؟ جالب هست که بسیاری از مخالفین دربست جزنی با توسل به شباهت این شعار با شعار حزب توده، او را نامنصفانه توده ای ارزیابی میکنند. اگر گروه جزنی - ظریفی به راه مبارزه مسلحانه رسیده بودند و به آن باور داشتند، که داشتند، چرا میباید اصولا شعار "مبارزه دیکتاتوری با شاه" مطرح شود. من بر این باورم که کسانی که در یک پروسه ای و یا حتی از ابتدا به نظرات حزب توده گرایش پیدا کرده بودند، عملا با دست آویز به این شعار و با دیدی غیر علمی-مذهبی-کودتاگرانه سازمان را از اوائل سال ۶۰ با آن عضو گیری هدف دار، بسوی فاجعه و نابودی کشاندند (مدارک بس فراوان دال بر این نظر در جامعه وجود دارد که علاقمندان براحتی میتوانند به آنها رجوع کنند). شعار مبارزه با دیکتاتوری فردی زمانی مطرح میشود که جامعه با اندک روزنه های از ازادی بیان و اندیشه و فعالیت های سیاسی - صنفی روبرو باشد.
حال بر کسانی که خود را ادامه دهنده گان راه بیژن میدانند بخصوص آنانی که با توسل به ادعای همراه بودن با او قصد توجیه سیه کاری های خود دارند، لازم هست که نشان دهند که ابتدا بر کدام سند و مدرک موجود نظرات و عملکرد آنها همسان با نظرات بیژن هست (نه بر ادعای سخن درگوشی بیژن با آنها) و آنهاییکه موافق رد نظرات پویان-احمدزاده و قبول نظرات بیژن در سازمان حتی در آن سالهای اولیه هستند باید نشان دهند که بر مبنای کدام بررسی علمی به این نتیجه رسیده اند و قبول کنند که این تغییر راه و نظر عملا نه علمی بل دلبخواهی و احساسی بوده است.
بخوبی میدانیم که بیژن تمامی رهروان اندیشه فدایی را با هرگونه همکاری با نیروهای مذهبی منع کرده بود. متاسفانه کسانی که نه همکاری بل همدستی با فاشیستی ترین نیروی مذهبی حتی تا لحظه کنون پرداخته، خود را رهرو بیژن میدانند و چنین تبلیغ میکنند. امید من این هست که نه این اشخاص بل کسانی که بواقع رهرو بیژن هستند به بررسی این جنبه از نظرات بیژن دست بزنند تا مانع ای شود از سو استفاده از نظرات این رفیق
به امید آن روز
۶٨۱۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : در سایه مودت و دوستی
آقای تبریزی گرامی، ضمن سپاس از شما، که در جهتِ گرامیداشت انسانهای شریفِ جانباخته جنبش فدائی مطلبِ زیبای حاضر را نگاشته ای، و بی آنکه قصد بی ارزش کردن دوستانِ جانباخته را بخود راه دهم، چه تمامی آنانی که از ایشان نام برده ای، بویژه امیرپرویز پویان قهرمانان دوران جوانیم بوده و همیشه باقی خواهند ماند

وقتی به جدلهای امروزی، که جنبش فدائی را گاها در احاطه خود می گیرد، می اندیشم، با خود می گویم، درست است که در تصور و گمان فرض می کنیم، اگر دوستانی چون زنده یادان حسن، بیژن، حمید و امیرپرویز در میانمان بودند، شاید وضعیتی دیگر میداشتیم. اما میشود، همزمان تصور کرد، که آن زنده یادان نیز، شاید مرتکب برخی اشتباهات ما می شدند

از این همه میخواهم پیشنهاد کنم، وقتی دوستی را در کنار خود داریم، باید هنگام صحبت و برخورد با ایشان چنان باشیم، گویی در کنار حسن، بیژن، حمید، امیرپرویز و... نشسته با ایشان معاشر و هم صحبتیم

خودم را تکرار می کنم، مخالف گرامیداشت، دوستان جانباخته امان نیستم، اما می گویم، قدر یکدیگر را بدانیم، و علیرغم اختلافات، با بهره جویی از اهرمهای دموکراسی و انسانیت نهایت بهره را از خردجمعی، حتی از ضعیفترین حلقه هامان ببریم. اطمینان راسخ دارم، که در سایه مودت و دوستی، جنبش فدائی توانِ رهنمونی کشورمان به جامعه ای مبتنی بر آزادیخواهی و عدالت اجتماعی را داراست
۶٨۱۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست