سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چرا سفارت آمریکا اشغال شد؟
آیا سیا برای کودتا در ایران توطئه می کرد؟
- گودرز اقتداری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : رضا کریمی

عنوان : خسروخان قشقایی
یکی از اصلی ترین مشکلات اردوی خوانین قشقایی از زمان تشکیل تا انحلال آن در سال۶۰ نبود امکانات مالی بود. بطوریکه خوانین از تامین مواد غذایی برای افراد اندک شمار اردو (حد اکثر چندصدنفر) ناتوان بودند و در سختی و تنگ دستی بسر می بردند. هیچ اسلحه ی مدرنی در دست افراد اردو دیده نشده است.حال سئوال این است که این چه جور وابستگی است که هیچگونه امکانات مالی و تسلیحاتی دریافت نمی کنند؟؟
۷۱۹۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣۹۴       

    از : خواننده

عنوان : آقای البرز
پس مرا ببخشید. شاید من بد یا سریع خوانده بودم. این توضیحی که فرمودید کاملاً روشن کننده و قانع کننده بود.

با احترام
۶۵۰۲۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : اسیر اندیشه های استبدادی
خواننده گرامی، ممنون از اظهار لطف شما، جهت پاسخگویی به سئوال موجود در یادداشتم. ‫در باب دورانِ کودکی، خواب و ‫رویا باید بگویم، همه ما به نوعی اسیر دورانِ کودکی، خواب و رویاهای خود شده ایم، چه اگر غیر از این بود، امکان آنکه گردِ ‫هم بنشینیم، و در صلح و آرامش مشکلات کشورمان را به نحوی مطلوب حل و فصل کنیم موجود بود

‫اگر یادداشت قبلیم را از ابتدا تا انتهایش مورد توجه مجدد قرار دهی، ‫در واقع‫ آن چند بیت آخر را به این مناسبت سرودم‫ که بگویم،
فرهنگ استبدادی حاکم بر کشور‫ تنها در وجود آقای علی خامنه ای و انصارش حلول نکرده که به موجب آن ‫هزاران ایرانی فرهیخته مجبور به ترکِ دیار و زندگی در دیار غربت شده اند‫،
بل فرهیختگان ایرانی که در دیار غربت بر علیه استبداد آقای‫ خامنه ای و انصارش‫ در حال تلاشند، خود نیز اسیر فرهنگ ‫استبدادیند، چه اگر ‫اسیر اندیشه های استبدادی خود نبودند، امکانِ گردِ هم نشستن ‫و اندیشه کردن مشترک در باب ‫آسایش میهن به خوبی میسر بود
۶۵۰۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹٣       

    از : بهروز الف

عنوان : مقاله ای منحصر بفرد از دید مغشوش و به پایه بودن
انسان وقتی که در حیطه دانش اش مطلبی میگوید یا مینویسد، در عمل مغشوش، بی پایه و ضد و نقیض از آب در می اید که تنها صفحاتی را سیاه میکند. جناب اقای اقتداری همگونه که در زمینه تخصص خود نوشته، عملا با دیدی یک جانبه در حمایت از آمریکای "مظلوم" بعد از دهه ۷۰ به مغشوش نوسی تن میدهد. اگر نوجوانان ۱۵-۱۶ ساله که تازه وارد حوزه سیاسی شده اند، مقالات سایت اخبار روز را میخوانند، درج این مقاله میتوانست مورد پسند عده ای قرار گیرد و شوربختانه مقالات این سایت را عمومن کسانی میخوانند که سالیان سال هست که دستی و فکری در سیاست دارند. تنها برای نشان دادن مغشوش نویسی اقای اقتداری چند نکته را ذکر میکنم
۱. دیگر این "ضد انقلاب" نیست که میگوید رژیم اسلامی را برای برپایی کمر بند سبز (تئوری برژنسکی مشاور اصلی کارتر طرفدار "حقوق بشر") و برای سرکوب نیروهای ضد سرمایه داری که دست بسیار بالایی در جامعه آگاه ایران داشتند، بعد از کنفرانس گوادالوپ سوار بر موج قیام مردم ایران کردند و به حکومت رساندند. این را دانایان فر (از مشاورین اولیه اقتصادی رژیم) ابراهیم یزدی، اسناد بیرون داده شده (البته با سانسور نه آنگونه که اقای اقتداری میپندارند که این آمریکای طرفدار حقوق بشر و مظلوم رک و راست تمامی اسنادش را علنی میکند بدون کم و کاست) و نشریات داخلی و خارجی. حال چرا با وجود بازرگان، بهشتی، یزدی، قطب زاده، فردوست، محسن سازگارا، و یک دوجین از وزرا و آخوند های رژیم ، آمریکا باید جیمز باندی بازی در آورد و بدنبال فلان مسئول تلویزیون، ارتش، برادر فدائی و .... برود که هیچکدام بنا بر نوشته نویسنده نه معتبر بودند و نه کاری توانستند بکنند؟
۲. دیگر بر همگان آشکار هست که طبقه بندی (جناح بندی) رژیم عملا ساخته و پرداخته ذهن و تفکر خیانت بار کیانوری و شرکا بوده و دیگر احتیاجی نیست یک طرفدار آمریکا مظلوم هم دست به این جناح سازی ها بکند
۳. خمینی و "انصارش" هیچگاه با سازمان فتح سرسازگاری نداشتند و اگر هم یاسر عرفات به ایران آمد بیشتر خواست او بود تا رژیمیان چرا که چمران (سازمانده سازمان امل - مخالف سر سخت سازمان فتح- نور چشمی رژیمیان بود) سازگارا، خاتمی، رضایی، رفیق دوست و ... سپاه پاسداران را با الگو برداری از سازمان امل بوجود آوردند. نه سازمان فتح
۴. برای یاد آوری و روشن کردن ذهن آقای اقتداری در ارتباط با طفلک آمریکای حقوق بشر طلب باید یاد آمری کنم که وحوش آدمکش القاعده و نوزاد واقعی آن داعش از سر و صدقه طفلک کارتر در افغانستان بوجود آمد و وحوش آدمخوار مشابه شان در السالوادور، نیکاراگوئه، گواتمالا، پرو، و آرژانتین بدست طرفداران حقوق بشر دهه هفتاد در دولت آمریکا بوجود آمدند و صد ها هزار انسان را سر به نیست کردند.
۵. کسی که اندک اشنایی با سازمان های سیاسی مخفی در ایران داشته باشد میداند که وارد شدن به این سازمان بقول معروف کار حضرت فیل بود. حال چه جوری کسی که در آمریکا مشغول درس خواندن بود و از بد حادثه برادر چریک اش در زمان شاه به دست رژیم به قتل رسیده بود، جذب سیا میشود و همینطور الله بختکی میرود ایران به نیت دست یافتن به اسناد داخلی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و مسئولین این سازمان هم این جیمز باند وابسته به سیا را بر سر حلوا حلوا میکنند و او هم کلی مدارک و عکس و غیره تحویل افسر مسئولش میدهد (به همبن ساده گی و اقای اقتداری هم حتمن انتظار دارند که خواننده هم همانند یک کودک ۲ ساله سناریوی هالیوودی جیمزباندش را بدون کم و کاست بپذیرد؟)
شاید بهتر باشد آقای اقتداری توضیح دهند که مشغله فکری ایشان مسئله تسخیر سفارت هست یا حقوق بشری قلمداد کردن آمریکای مظلوم؟
ذکر تمامی ضد و نقیض گویی ها بقولی مثنوی هفتاد من میشود. پس بهتر هست در همین جا مطلب را درز بگیرم
۶۵۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹٣       

    از : خواننده

عنوان : آقای البرز
من هم از نویسنده (آقای قادری) ممنونم. دستتان درد نکند.
آقای البرز: شما در انتهای کامنت تان سوالی را پرسیده اید. ببخشید، اما به نظرِ بنده یا شما هنوز در دورانِ کودکی هستید و یا در خواب و رویا. جوابِ پرسشتان، در خود پرسش نهفته است: نخیر. نمی توانیم.

با احترام
۶۴۹۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : یک تشکل بزرگ حول منافع ملی ایران
آقای اقتداری گرامی، نوشتار شما را در زمره یکی از بهترین ها در باره اشغال سفارت امریکا میدانم، چه شما با ارائه ‫مدارک مختلف و بحث پیرامون آنها، حماقت آمیز بودن این حرکت را بخوبی آشکار کرده ای

‫اگر بپذیریم که هر کشوری هر چند هم که ضعیف باشد، در دیگر کشورها منافعی داشته و برای حفظ منافع خود تلاش می کند. میتوانیم بفهمیم که چرا ماموران سفارت امریکا اسناد سفارت را ریز ریز و یا سوزاندند. بنابراین پذیرش این نکته که امریکا با دستگاههای عریض و طویل اطلاعاتی اش و نیز موقعیت استراتژیک ایران‫، بی هیچ تمنایی از حقوق خود در ایران گذشته است، و بنا به قول شما به استناد دکترین حقوق بشری آقای کارتر سیاست عدم مداخله را در پیش گرفته است، بسیار مشکل به نظر میرسد. چه امروز هم‫ امریکای تحت رهبری آقای اوباما حتی از استراق سمع نزدیکترین دوستان و متحدینش هم اِبا ندارد

‫گمان نمی کنم هیچ رئیس جمهور امریکایی دکترین سیاست خارجی امریکا را چون آقای جورج بوش واضح و آشکار بیان کرده باشد، ایشان در یکی از سخنرانی هایش می گوید، تمام راهها به نیویورک ختم میشود، که اقتباسی است از سخن یکی از سزارهای روم که گفته بود، همه راهها به روم ختم میشود

‫اما با شما صمیمانه موافقم، وقتی که می نویسی، «...در آن بحران انقلابی، کشور بزرگی مانند ایران به دست کسانی افتاده بود که نه تجربه چنین کار سترگی را جز اقدام به سعی و خطا داشتند و نه خفقان دوران سلطنتی به ایشان اجازه تمرین مردمسالاری، قانونمداری و رعایت اصول دیپلماتیک را می داد...»

‫امروز بیش از سی و پنج سال از رویداد بهمن ۵۷ گذشته، به عبارتی دیگر نسل شما و دیگر نسلهای مردم ایران علیرغم خطاهای بزرگ صاحب سی و پنج سال تجربه ایم. بزرگ ترین تجربه میتواند درک مفهوم واقعی منافع ملی باشد و اینکه منافع ملی کشور ‫فراتر از چهاردیواریهای کوچک گروهی، سازمانی، حزبی و قومی است.

اگر خفقان دوران سلطنت پهلوی، خمینی و خامنه ای اجازه تمرین مردمسالاری را به مردم ایران نداده، امروز هزاران زن و مرد ایرانی وابسته به گروهها، سازمانها، احزاب و قومیتهای مختلف ایرانی در غربت در کشورهای مختلف جهان پراکنده اند،
آیا این خیل بزرگ انسانهای هوشمند، دانش آموخته و فرهیخته نمیتوانند با حفظ هویتهای مستقل خود، در یک تشکل بزرگ حول منافع ملی ایران گرد آمده و ضمن تمرین مردمسالاری، به یاری یکدیگر‫ به ترسیم چهره مردمسالار ایران همت گمارند؟
۶۴۹٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست