سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

خواب - خسرو باقرپور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : هوشنگ ح

عنوان : زبان مادری چیزدیگری ست
براستی زبان مادری چیزدیگری ست. برای من هم مانند دیگرهمزبانانم، هیچ زبان دیگری حتی زبان فارسی که بدان مجبوربه یادگیری ودرس وبحث وتحصیل شدم هرگزجای زبان کردی یعنی زبان مادری ام را نخواهد گرفت.
۵۷٨۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹۲       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : با سلام مجدد
ایهام

گذشته از توضیح زیبا و تخصصی آن بانوی گرامی، در این شعر کودکی واقعی با کودکی آدم بزرگ - بی شیله پیله گی - در جهان نغمه و موسیقی و خاطره به هم پیوسته. کودک عمومن بابادک را با یک دست می گیرد و به سوی بالا نگاه می دارد. و دست پنج انگشت دارد. حال آن پنج با این پنج در هم آمیخته و با شگرفی خاصی به یک کاسه ریخته تا آدمی را نجات دهد. رنگ سپید باد بادک نیز همان پاکی کودکی است که گاه در بزرگ سالی نیز همراه است. چیزی که در جهان دو قرن ما بهش می خندند. پس این همه زیبایی که در جان شیفته ی شاعر نهفته است او را چون سروی می سازد سر افراز و بلند قامت. سرو نشانه ی سر سبزی، زندگی و هم آزادگی است. اما آن همه زیبایی در دو قرن ما، بخصوص قرن نا آرام اخیر در کنار دار رسته را می ماند. این زشتی همان شمشیر دامکلس است که باید در همین جهان با همه ی پلشتی هایش با همه ی اندوه و بیداد آن زیرش برقصی، شاد باشی، و زندگی را ارج نهی. شمشیری که هر لحظه می تواند فرود آید.
یعنی تو در جهانی به زلال ترین شکل ممکن می خواهی زندگی کنی که زیبایی و زشتی، هستی و نیستی در کنار هم اند. دار و سرو.
این شعر هَزار پهلو، دیروز و امروز، زبان و فرهنگ ملی را به هم دوخته تا غم کشی کند. پس شاعر به آنچه با لالایی مادر با زبان مادری آموخته را وسیله ای می کند برای زیبا زیستن. برای از پای در نیامدن در یورش اندوه روزگار؛ برای رو در رویی با این همه ستم و ناجوانی که هر لحظه سیاه موج می زند و به اوج.
یعنی در حضور اندوه عظیم روزگار، کودکانه و زلال زیستن را گرامی می دارد تا به این همه زشتی که به زندگی دهن کجی می کند، نه! بگوید.
و این گرچه بی نهایت دوشخوار است، اما با پناه بردن به زیبایی شدنیست.

«زیبایی جهان را نجات خواهد داد!»
۵۷۷۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۲       

    از : رضا اسدی

عنوان : تشکر
خانم مرضیه مظفری، با تشکر از توضیحات جامع شما.
وقتی که اینجانب به توانایی اطلاعات عمومی شرکت کنندگان در مسابقات تلویزیونی کشور محل اقامتم در اروپا نگاه میکنم، و وقتی که آگاهی آنها از تاریخ و اوضاع سیاسی زادگاهم ایران را بیشتر از خودم می بینم، احساس شرمندگی می نمایم. به نظر می رسد که در این ضعف تنها نیستم و کمبود و بی علاقگی به کسب اطلاعات عمومی و آشنایی ما ایرانیان با تاریخ و سنن مملکتمان در مقایسه با اروپایی ها چه بسا در سطحی بسیار نازلتر تر قرار دارد.
۵۷۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۲       

    از : مرضیه مظفری

عنوان : پنج خط حامل
با اجازه شاعر عزیز و با عرض معذرت از فضولی
برای خواندن و تشخیص هر نت از نت دیگر از پنج خط حامل، در موسیقی استفاده می‌شود. پنج خط حامل ۵ خط افقی موازی با فاصله‌های یکسان می‌باشد. نت‌ها می‌توانند روی این ۵ خط (۵ نت)، بین ۵ خط(۴ نت) که جمعا می‌توان ۹ نت روی پنج خط حامل و بین آن قرار داد. همچنین بالا یا پائین آن نیز با کمک نیم خط‌ها، می‌توان نتهای زیاد دیگری رسم کرد. پنج خط حامل همیشه از پائین به بالا خوانده و شمرده می‌شود. به جهت اینکه بتوان نت‌ها را روی پنج خط حامل خواند، نیاز به ابزاری داریم، که در اصطلاح موسیقی به آن کلید می‌گوئیم.کلیدها به ما کمک می‌کنند که نت‌ها را روی پنج خط حامل بخوانیم و تشخیص بدهیم. برای هر محدوده صدائی، از کلید خاص آن منطقه صوتی استفاده می‌شود. برای مثال کلید سل (مخصوص محدوده صداهای سوپرانو)، از روی خط دوم شروع و روی پنج خط حامل رسم می‌گردد. به همین دلیل کلید سل خط دوم را به نام خودش (سل) می‌کند. و به این ترتیب هر نتی که روی خط دوم قرار بگیرد (در صورت وجود داشتن کلید سل) نت سل خواهد بود. در همین حال، نت‌های دیگر نیز با توجه به مشخص شدن موقعیت نت سل، موقعیتشان مشخص می‌گردد. نت‌های بعد از نت سل به ترتیب بالاتر و نت‌های پائین تر از نت سل، پائین تر نت سل بر روی پنج خط حامل یا مابین آن قرار می‌گیرند.
۵۷۷۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۲       

    از : رضا اسدی

عنوان : لذت ناکامل
این شعر را بارها خواندم و هربار از بار قبل بیشتر از خواندنش لذت بردم.
با این همه لذتی که بردم هنوز معنی و مفهوم"در انتهای سرخ ترین پنج خطِ حامل" را نفهمیدم. ای کاش معنی آن را میدانستم.
۵۷۷۶٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۲       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : نَنَه زومون، هَزارون دردی درمُونه؛ چمع دیل چه خُونِه خُونَّه*
*زبان مادری درمان هزاران درد است؛ دلم خون است برایش.

سلام خسروی عزیز
همه ی زبان ها زیبا و نیک اند؛ ولی زبان مادری چیز دیگریست. با زبان مادری می توان دریا نغمه هایی را زمزمه کرد و یا سوت زد که در هیچ زبان دیگری جای نمی گیرند.

و اما شعر شما: شعر های لطیف شما از وجود بسیار حساس تان بر می خیزند و خود را بی تعارف بر صفحه می ریزند.
۵۷۷٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست