سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پایانی تلخ که نباید سرآغازی تلخ تر باشد - محمدعلی اصفهانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : رفیق سید عباس ارمنی

عنوان : نظر
رهبری مجاهدین در مکتب تمامی دیکتاتور ها عالم درس خوانده از موسولینی تا هیتلر و مائو و استالین و پولپوت و دیگران و هر چه همه این بزرگواران در طول تاریخ انجام دادند را مجاهدین در طی این سی و چند سال گذشته روی هواداران خودشان امتحان کردند تا بعد ها بتوانند آن را در ابعاد بزرگتر که جامعه ایران باشد عملی کنند درست شبیه موسولینی خیابانها را عرصه سیاست کردند و سعی کردند تا با به نمایش گذاشتن جمعیت خود حریف را به عقب نشینی وادارند درست مثل هیتلر از هواداران اطاعت محض طلب کردند و کمترین خطا را نبخشیدند و میلیشا درست کردند درست مثل استالین دست به تشکیل نظامی امنیتی زدند که حرکت یک کلاغ را هم زیر نظر داشته باشند درست مثل رفیق مائو با هر چه بوی روشنفکری میداد به مبارزه بر خاستند و کتاب سوزان راه انداختند ودرست مثل رفیق پولپوت دستور دادند همگی در اردو گاه کار مشغول باشند و زنها و مردها از هم جدا باشند(به استثناء خود رهبر که "خرسندی" اسمش را گذاشته رهبر همیشه در حجله) تا فداکاری در راه رهبر یادشان نره و کا ملا روانشناسانه اعضاء را در تهدید تهمت و تنهائی در میان خوف و رجا قدم به قدم پیش بردند تا به تمامی آنها را از آدمیت خالی کردند و به موجودات مسخ شده تبدیل کردند، اگر خدا قسمتتان کند چها رتا کلمه با یک مجاهد صحبت کنید متوجه عرض بنده خواهید شد و یا اگر ده دقیقه به برنامه های تلویزیونی این جماعت توجه داشته باشید کافی است تا ملتفت عرض بنده بشوید. برای رهبری این سازمان بود و نبود این اعضاء هیچ تفاوتی نمیکند و بقول شاملو این آدمها(اعضاء) به چشم موجوداتی نگریسته میشوند که عندالقتضاء باید بکار رهبری بیایند وگرنه فی ذاته از هیچ اهمیتی برخوردار نیستند چندین سال پیش وقتی پلیس فرانسه برای چند ساعت" مریم " و بقول خودشان "مریم ماه تابان"را دستگیر کرد چند نفر مجاهد دست به خود سوزی زدند ولی بعدا پلیس عکسی را از یک کادر سازمانی منتشر کرد که رفته از پمپ بنزین نفت خریده که بده یکنفر از هوادران که خودش را آتش بزند و یا در همین واقعه اخیر رهبری عامدا و آگاهانه صد نفر از کادر های قدیمی را در آن بیابان بی آب و علف با دست خالی ( بدونه سلاح) در مقابل آنهمه خطر ات رها کرده و میدانسته که دیر یا زود باید منتظر چنین خبر های باید باشد و سودش اینکه در چند روز میشه در صدر اخبار قرار گرفت و برای مدتی حرف برای گفتن دارن هم برای نیروی داخلی مشغولیت درست شده که با روزنامه ها تماس بگیرن و عزا داری رابیندازند و هم برای دنیای بیرون موضوعی برای مطرح شدن دوباره.
واقعا برای اینهمه نفهمی باید تاسف خورد
۵۷٣۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۲       

    از : آذر

عنوان : بهتر آن است که....
اینگونه به نظر می رسد که اغلب آقایان و خانم هایی که دلسوزانه در مباحث مربوط به سرنوشت دردناک اعضای سازمان مجاهدین خلق شرکت می کنند, صرف نظر از مخالفتشان با سیاستهای بیمارگونهی رهبری این سازمان, صمیمانه خواهان رهایی این پاک باخته ترین فرزندان انقلاب بهمن از این مخمصه اند.
برای نجات این فرزندان پاکیزه ترین خانواده های ایرانی که گویی در کولاک کینه و آزار دوست و دشمن دیوانه شده اند چه باید کرد؟
برای نجات آنها به گمان من نا توان, باید چون پدر یا مادری اندیشید که نگران نابودی فرزند خود, به هر دری مشت می زند. باید از همه آنهایی که مدام برای آزادی دولتمندان دههی شوم شصت از حصر ویلایی ,دست به دامن دوستداران خالقان صبرا و شتیلا می شوند خواست برای یکبار هم که شده از الاغ شیطان پایین آمده,به دولت عراق و شخص وزیر امور خارجهی کرد آن, رئیس جمهور آن کشور و حتی شخص مالکی نامه بنویسند و عاقلانه و بی دشنام, خواهان تحویل زنان اسیر شده مجاهد به یک کمیته ایرانی در خارج از ایران شوند. این کمیتهی ترجیحن غیر سیاسی, مشمول شماری از حقوق دانان بامعرفت ایرانی خارج از کشور و نه کارگران خانمان سوز دشمنان دیرینهی مردم شرق, بایستی هر چه زود تر, برای رهایی و نجات این خانمهای اسیر, از جهنم زشت عراق تشکیل شود. آقای اصفهانی نازنین, از آنجایی که در شرافت ,پاکیزگی و معرفت شما خدشه ای نیست, انتظارم را از شما برای آغاز این اقدام, انتطاری نا بجا نمی دانم.
۵۷۲۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۲       

    از : جمشید برومند

عنوان : از حقوقدانان و وکلای مشهور کمک بخواهیم
آقای اصفهانی عزیز ، اعم از اینکه از دو گزینش مورد بحث جنابعالی، کدام یک، در آینده اجرا شود و رهبری مجاهدین برای کدام یک بیشتر "رغبت " نشان میدهد. یاید به این نکته نیز توجه کرد که یک بار برای همیشه از طریق سازمانهای حقوق بشری ایرانی ـ در راس آنها خانم دکتر شیرین عبادی و دکتر عبدالکریم لاهیجی ـ به مجاهدین و شورای مقاومت هشدار داده شود که مطابق اصل ۱۴ کنوانسیون ژنو در مورد حقوق پناهندگی ، این امر در دادگاههای مربوطه بصورت فردی رسیدگی میشود و تقاضای مجاهدین برای پناهندگی دسته جمعی و گروهی و اسکان آنها در محلی واحد فقط یک لجاجت کودکانه و مغایر با قوانین و مقرات معمول جهانی می باشد.

بدینوسیله می توان اعضاء و هواداران مجاهدین که تا کنون به این نکته ء حقوقی توجه نکردند را نسبت به آن و موضع رهبری آنها تشویق نمود .

وگرنه آقای مسعود رجوی که روزگاری دانشجوی دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود حتما این موضوع را می داند ولی طبق معمول متوسل به حربه زور و فشار شده است.

علاوه براین کنشگران سیاسی و حقوق بشری ایرانی، می توانند از طریق سازمان صلیب سرخ، عفو بین الملل، گزارشگران بدون مرز و سایر سازمانهای بین المللی ، حمایت آنها را در محل سکونت خود جلب، تا بیش از پیش اهمیت پیشگیری فاجعه را از طریق دبیر کل سازمان ملل دنبال کنن. باید تاثیر گذارد.

دلیلی ندارد که سرنوشت ۳۰۰۰ نفر مجاهد در عراق امروز به ارادهء رهبری مجاهدین گره بخورد . اراده ای که کاری جز از فرصت سوزی از دستش بر نمی آید.
چه اشکال دارد سازمان ملل و صلیب سرخ جهانی ، مجاهدین اسیر در عراق را بطور موقت از تیر رس عراقیها و ایرانیها دور کنند و بعدا به پرونده ء پناهدگی آنها رسیدگی شود؟

بگذار این ۳۰۰۰ نفر زنده بمانند ولی دوباره به مجاهدین به پیوندند. این فقط به آن ۳۰۰۰ نفر مربوط است نه دیگری. در مورد تردید نکینم.
۵۷۲٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : ترس از آگاهی
بحث بر سر حقانیت یا عدم حقانیت نیست چون نمیتواند نکته اشتراک عمومی داشته باشد. اما استفاده ابزاری از جان انسانها برای اثبات حقانیت خود که در مقوله ( هدف وسیله را توجیه میکند ) جای میگیرد ٫ قابل اعتماد نیست چون بیانگر اینست که وقتی جان انسانها ارزشی ندارد بعد از کسب هدف ! تضمینی برای سعادت انسانها وجود نخواهد داشت . کما اینکه فاکتهای تاریخی همگی این را اثبات کرده است.
با شناختی که من از شیوه رهبری و سازماندهی و کارنامه اعمال مجاهدین دارم ٫ بنظر میرسد پراکندگی فیزیکی نیروهایش در کشورهای مختلف دنیا مانند دیگر نیروهای سیاسی بچند دلیل باب طبع رهبری سازمان نمیتواند باشد ۱. تشکل کلاسیکی خود را بعنوان ( ارتش آزادیبخش ) از دست میدهد که نمومه های فراوان نشان میدهد در حمله احتمالی کشورهای خارجی به ایران در مجاورت آنها خواهد جنگید . ۲. بدلیل ساختار تشکیلاتی ٫ اتوریته رهبری روی نیروها تضعیف خواهد شد. ۳. اعضای سازمان از کنترل و دیسپلین سازمانی رها شده و این امکان را خواهند داشت با ورود به جامعه غیر پادگانی ٫ وارد بحث و تبادل نظر مستقیم با دیگر نیروهای سیاسی شوند یا با رسانه های مختلف مصاحبه کنند و چه بسا دست بنوشتن خاطرات و ناگفته ها بزنند که این مورد سوم کابوسی است برای رهبری سازمان که بعنوان رهبر ایدیولژیک و بلامنازع سازمان ایفای نقش میکند . ۴. خارج شدن از کنترل پادگانی امکان سوال کردن از رهبری را تسهیل میکند که آقای مهدی ابریشمچی باین شکل فرموله کرده ( رهبر اییولژیک فقط به خدا پاسخگوست و لاغیر )٫ شکسته شدن این بت نزد اعضاء برای رهبری میتواند تعیین کننده باشد.
این انسانهای صادق را که از جوانی تا پیری بشکل کاملأ بسته زندگی کردند و از امکان داشتن فرزند و خانواده محروم بودند بیک کلام فاقد زندگی خصوصی و فردی بودند ٫ باید از دست بازیگران سیاسی رها کرد ٫ این امکان برایشان همیشه وجود دارد که آزادانه برای خود تصمیم بگیرند و نوع مبارزه خود را انتخاب کنند.
۵۷۲۲٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۲       

    از : اختیاری

عنوان : در غم اسارت و مرگی که بر شما آوار کردند
با فرض اینکه دانسته های تاکنونی ما در باره این جنایت عین حقیقت است و هیچ چیز دیگری جز حقیقت نمی باشند؛ من هم مثل آقای اصفهانی فکر میکنم در کنار محکوم نمودن این جنایت ضدبشری (در کنار محکوم نمودن این جنایت ضدبشری)، باید بر اصل خروج این افراد از عراق و نقش رجوی سفله بهمراه ملیجکه، آن کالای جنسی، در ممانعت از خروج آن انسانهای گرفتار آورده و گرفتار آمده درمیان دو تیغه غالب و تبعیدی ارتجاع و تبدیل آن انسانها به "محافظین اموال" و ...، یعنی گوشت دم توپ جانیان، دژخیمان و جنایتکاران هم تاکید کرد.

و بر مبنای ارزیابی فوق فکر میکنم تمام آرا و افرادی که به مضمونی میگویند: انتقاد از نقش رجوی در بوجود آمدن چنین شرایطی، به نحوی و نوعی کمک به رژیم است و .... بر مبنای فرجام دست یازیدنشان به چنین منطقی! خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه بر ادعای رجوی که میگوید: در تمام مدتی که جنگ میان او و رژیم در جریان است، کمترین انتقادی به رجوی (حتی ۲۰)، برابر است با گام برداشتن در خدمت وزارت اطلاعات و رژیم ...، صحه گذارده و مهر تائید برای خوراک داخلی و خارجی به مدعای وی زده اند! با تاسفی صمیمانه میگویم دوستان ورفقا؛ آه از این کج فهمی ما، آه!

مقاله حاضر از جمله میگوید حداقل دستاورد خونهای به ستم ریخته شده آن پنجاه و چند جان شیفته اینست که، یکی از بهانه های رجوی (پادگان اشرف ...) در مسیر اسارت بیشتر آن افراد در عراق را سوزانده است. اگرچه من نیز با این ارزیابی موافقم، اما فکر میکنم بایدبه این نکته جانبی نیز فکر کرد؛ چرا چرا چرا چرا تنها پس از قتلعام آن پنجاه و چند اسیرست که ملیجکه، آن کالای جنسی تشکیلات رجوی می پذیرد که ناکشته شدگان از پادگان اشرف خارج بشوند؟! چرا فقط پس از این قتلعام و بر خلاف روال سابق رجوی در برخورد با چهار مورد پیشتر از این؟ براستی چرا؟

آه که هنوز از این ظلم، از شقاوتی که بر آن جانهای شیفته ای که میخواستند ستارگانی باشند شبکوب، فراراه مسیر آرمان: انسان آگاه، آزاد، مختار، مسئول و برابر، در درون و برون خویش خون می گریم، خون.

آه، برادران و خواهران و رفقای جان و آرمان سوخته ام؛ در غم اسارت و مرگی که بر شما آوار کردند قطره قطره قطره قطره خون رگانم به حقیقت دود شد و از چشم و پوست و پیرهنم برخاست، آه!
۵۷۲۲۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست