سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گفته‌اند «بر هر ملتی دولتی
حکومت می‌کند که لایق آن است»؟
- محمود راسخ افشار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : masoud memar

عنوان : اثر گذاری در سیاست
آقای راسخ اشاره به تحلیلگران اپوزسیون کردید که از خود نظری ندارند و در آخر نتیجه گرفتید که در ایران هیچوقت ما اپوزسیونی بی عرضه مثل حال نداشتیم.همینطور مفتخرید که به جمهوری اسلامی رای ندادید. از نظر شخصی درست تشخیص دادید و وجدان راحت٫ اما آیا توانستید در سیاست آنروز طوری نقش بازی کنید که در مسیر تحولات تأثیرگذار باشید که هدف از فعالیت سیاسی را معنی میدهد . مشکل در جای دیگری است نه در تحلیل ٫ تا در ایران احزاب پایگاه مشخص علنی نداشته باشند و فاقد ارتباط مستقیم با اقشار جامعه قرار نگیرند ٫ نمیتوانند تأثیر در سیاست روز بگذارند و تنها باید منتظر بمانند تا اول مردم رژیم را سرنگون کنند بعد راه برای حضور علنی هموار شود . در حقیقت با نبود احزاب تمامی این بار بدوش مردم است و نسل جدید نشان داده بدنبال مبارزه کلاسیک و طبقاتی نیست بلکه خواهان دموکراسی و همزیستی با تمامی طیف هاست. سرنگون طلبان را که در سراسر ایران نه یک نماینده مجلس یا استاندار یا شهردار و حتی یک بخشدار هم ندارد ٫ نمیشود اپوزسیون نامید چون هیچگونه روابط ارگانیک علنی با اقشار جامعه که ندارد هیچ ٫ بلگه طوری فعالیت میکند که فامیلش هم نفهمد حرف و دیدگاهش چیست چه رسد به محیط زندگیش . اپوزسیون همواره بشکل علنی در جامعه حضور دارد و میتواند نه تنها دولت و قدرت را بچالش بکشد بلکه در مرحله ای تاریخی ٫ حتی سیستم حکومتی را تغییر دهد مانند انقلاب ۵۷ که در سراسر ایران حدود بیش از پنجاه هزار مساجد که تنها نهادهای مستقل از حکومت بودند همگی یکدست به پایگاههای انقلاب تبدیل شدند و سلطنت پهلوی منقرض شد . بدون حضور علنی در جامعه ٫ یدک کشیدن نام اپوزسیون ٫ در بهترین حالت مغلطه ای بیش نیست.


حرف درست موقعی خریدار دارد که چه کسی و چه زمانی مطرح کند
به همین دلیل اگرامثال آقایان موسوی و کروبی و حتی هاشمی ٫ حتی ذره ای از مطالبات زیاد و برحق مردم را بیان میکنند مورد حمایت مردم قرار میگیرند . اگر آقای موسوی سابقه حکومتی نداشت و سخن میگفت میشد مثل من نوعی.
۵۵۶٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣۹۲       

    از : سیاوش چشم آبی

عنوان : پاسخی برای آقای نکونام
بادرودی دوباره من قصد نداشتم که وارد مجادله ای بی مورد وبی نتیجه بشم ولی حرفهای آقای نکونام مرا وادار نمود که پاسخ قضاوت پی پایه ایشان را بدهم دوست گرامی فکر نمی کنی شاید بهتر بود بجای اینکه مرا سیاس وحقه باز وشیاد قلم دادکنی ازخودم می پرسیدی که مدرک نشان بدهم که عینک بنفش به چشم دارم یا واقعیت موجود در کشوررا بیان نموده ام حالا اگر شما هنوز که هنوزه زیربیدق استالین سینه می زنی وبا همان عینک دنیارا تماشا می کنی پس برای شما هرجی نیست که چنین قضاوت داشته باشی
۵۵۶۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣۹۲       

    از : حسن نکونام

عنوان : «سیاوش چشم آبی » عزیز با عینک بنفش
نوشداروئی و، بعد از مرگ «سهراب» آمدی
سنگدل، این زود تر میخواستی، حالا چرا؟
واژه «سیاس» معانی متفاوتی دارد. یکی از این معانی «حیله گر» میباشد. چشم آبی ما، اول رای نداده است، و این کار را «آگاهانه» انجام داده است. و بعد از رای ندادن، «سیاس» میشود و به دره «ناآگاهی» سقوط میکند. ابتدا با نظر راسخ افشار موافق است، و سپس سر از تنبان «پیک نت» در می آورد.
چشم آبی جون عزیز! «رفیق حسن» در یکی از فیلم های تبلیغات انتخابی اش، گفت: « من در یکی از سری ترین سازمانهای این مملکت افتخار خدمت داشته ام». خیلی دلم میخواست گپی مفصل تر با تو عزیز داشته باشم. اما نه به قیمت بیش از حد خسته کردن تابان گرامی و دیگر یاران عزیز، که با تلاش قابل تحسین خود، همین امکان ارتباط ما را فراهم می آورند. فقط به همین بسنده میکنم که، اگر «باغبانان نامهربان» تو، آب «بیشتر» و «پاکیزه تری» به ریشه هایت میرساندند، حکایت امروز ما، شیرین تر از آن چیزی میبود که تو به تصویر کشیده ای. اما از تو عزیز تقاضا میکنم به سایت «مادران پارک لاله ایران» رجوع کن. در این سایت نوشته ای هست زیر عنوان «باز نمایش انتخاباتی دیگر بدون پاسخگوئی به مردم!». در زیر این نوشته، تفاسیری وجود دارد، که میتوانی آنها را بخوانی. در این تفاسیر، عملکرد «باغبانان نامهربان» خودت را می یابی. اما اجازه بده برای کمی تفریح هم که شده، جوکی را که در زمان استالین در شوروی «سوسیالیستی» در میان مردم رواج فراوانی داشت، برایت حکایت کنم. واژه روسی «پراودا» بمعنی «حقیقت» است. و واژه «ایزوستیا» هم بمعنی «اخبار» است. در زمان استالین «کبیر»، هر وقت که صحبت از اخبار و حقیقت میشد، مردم میگفتند: «نه در پراودا، ایزوستیائی هست، و نه در ایزوستیا نشانی از پراودا».
برای اینکه برداشت نادرستی پیش نیاید، اضافه میکنم که من پیرو نظریه رهائی انسان از ستم و استثمار هستم، و براین باورم که ایده های مارکس، هنوز هم، و امروز با مبرمیت بیشتری، درستی و ضرورت مادیت بخشی خود را حفظ کرده اند. و می افزایم که، دقیقا بهمین دلیل،می بایستی این ایده ها را، از آلودگی های آن «کبیر» و «باغبانان نا مهربان» تو، تا حد ممکن پاکیزه نگهداشت.
با آرزوی رهائی بشریت از سیستم انسان ستیز سرمایه داری، و آرزوی رهائی مردم جامعه ما از ستم و ارتجاع و استثمار در هر شکل و فرمی.
نشانی سایت «مادران پارک لاله ایران» بصورت زیر است:
mpliran.org
۵۵۶۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹۲       

    از : حسن نکونام

عنوان : با درود به همه
همین نوشته آقای راسخ افشار در سایت «عصر نو» هم آمده است. نوشته ای کوتاه در زیر آن نوشته ام. هم میهنان عزیز میتوانند، در صورت تمایل آن نوشته را نیز بخوانند. از همین فرصت استفاده میکنم و از آقای تابان عزیز دعوت میکنم که انتظار میرود که پاسخ «راه توده» را بدهید. اینها به «سکوت علامت رضایت است» عادت دارند. منظورم شماره اخیر «راه توده» است که به نظر شما (و بقول خودشان تحریمی ها) برخورد کرده است.
۵۵۶۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹۲       

    از : سیاوش چشم آبی

عنوان : جواب برای آقای افشار
بادرود باوجود اینکه نظر اینجانب در کلیت تفاوت زیادی با نظر آقای افشار ندارد من هم مانند آقای افشار در انتخابات شرکت نکردم پس مراهم میشود بین چند میلیون نفری دیدکه ادعای واقع بینی دارند البته ای کاش فقط این یک ادعا نبودو واقعیت داشت پس از دیدن شرکت انبوه مردم در انتخابات نظرم کمی تغییر کرد تلاش کردم علت شرکت مردم را دریابم کمی فکر کردم کمی هم تحقیق به فکر خود اضافه نمودم کاری که مردم انجام دادند مرا به این نتیجه رساند که واقعیتی بزرگ دردیدگاه مردم شرکت کننده وجود دارد که قابل انکار وکتمان نیست اگر قدری منصف باشیم ودلایل شرکت مردم را از نظر بگذارنیم درخواهیم یافت که مردم حق داشتند که در انتخابات شرکت کنند کافیست ما مردمی را که قصدانقلاب دیگری را ندارند ومایل نیستند که چوبه های دار را در خیابانها برپادارند ومانند سال پنجاه وهفت صغیر وکبیر راازدم تیغ بگذرانند قبول داشته باشیم ناچار خواهیم شد دیدگاه آنها را مورد تجزیه وتحیل قراربدهیم وباآنها همراه شویم پس مردمی که نه توپ دارند نه تفنگ ازهمه مهمتر نه سازمانی که مورد اعتماد آنها باشد پس باوجود تمامی کاستی ها ونقطه ضعفها باید چه راهی را درپیش می گرفتند که اندکی فقط اندکی از صدای آنها شنیده شود وبراساس گفته ونظر آقای افشار وجود آقای روحانی که از نظر ظاهر دورترین شخص به آقای خامنه ای به حساب می آمدالبته من کاری به درستی ویا غلط بودن این نظریه ندارم که آقای روحانی واقعا" باآقای خامنه ای اختلاف نظر دارد یاندارد ولی اگرما این واقعیت را قبول داشته باشیم که روی پیشانی آقای روحانی چنین انگی زده شده بود که در میان کاندیداها دورترین فرد به آقای خامنه ای میباشد همانطور که گفته شداگر عدم توانایی وقدرت مردم را درنظر بگیریم وتنها روزنه موجودهرچند کوچک هرچند باریک که بدست مردم افتاده بودوآن صندوق رای بود که بوسیله آن میشد صدای مردم بگوش آقای خامنه ای رسانده شود پس همین مردم با تنها وسیله ای که بدست آورده بودند توانستند صدای مخالفت خودرا بگوش ناشنوای بالا نشینان برسانند وبه آنها حالی نمایند که ما با کارهای شما موافق نیستیم واین کار رابا کار آمدترین وکم هزینه ترین وسیله ممکن انجام دادند اینجانب امیدوارم که صدای بلند ورعدآسای مردم را شنیده باشند ودرمورد کارهای وسیاست های خودشان تجدید نظر بنمایند
۵۵۶۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹۲       

    از : ‫پنهان

عنوان : مردم لایق حکومت دروغین و مکار نیستند.
مردم لایق حکومت دروغین و مکار نیستند. ‫مردم لایق جنایات ۷ تیر به نام آنها نیستند. ‫

‫بالاخره بعد از ۳۴ سال نظام ج.ا. مصلحت نمیداند حقایق ۷ تیر را افشا کند، پرونده کشتار جمعی مهندسی شده ۷ تیر را از بایگانی دادگستری خمینی بیرون آورد و حقایق این جنایت درون حکومتی را به مردم ایران بگوید. سوإلات اساسی هنوز بی پاسخ مانده:
‫۱. چرا پرونده به دادگستری و بعد هم در دادگستری به مدت ۳۴ سال بایگانی شده و به هیچ کسی هم حق تحقیق داده نمیشود؟
‫۲. چرا خمینی هم پرونده قتل بهشتی و بقیه همراهان او و همین طور پرونده قتل رجایی و باهنر را در دادگستری بایگانی کرد و در زمره پرونده های غیر قابل تعقیب و تحقیق قرار داد؟
‫۳. چرا خمینی از بهشتی واهمه و نگرانی داشت؟
‫۴. چرا خامنه ای و رفسنجانی، و بخصوص رفسنجانی، در جلسه بهشتی حضور نداشتند؟
‫۵. گروه فرقان که بود و چه بود و با حکومت و نظام و خمینی و رفسنجانی چه سر و سر و سابقه و اختلافی داشتند؟
‫۶. چرا حکومت مسئولیت این قتلها را به گردن همه سازمانها و احزاب به جز فرقان و گروهای درون حکومتی میاندازد؟
‫۷. چرا علیرغم به گردن نگرفتن مسئولیت قتل و جنایت توسط تمامی گروهای مخالف رژیم از جمله مجاهدین خلق، توده، هاشمی فامیل منتظری و مجاهدین انقلاب اسلامی، رژیم همه این گروه ها را مسئول اعلام کرده ولی هیچوقت گروه های درون رژیم را، از جمله گروه فرقان نزدیک و برساخته رژیم را، در مظان هیچگونه اتهامی قرار نداده است؟
‫۸. چرا رفسنجانی روایت های متفاوت و متناقضی از این قتلها در تاریخ های متفاوت ارائه داده است؟
‫۹. احمد خمینی را چرا باید سر به نیست کرد و کشت؟ چرا و چه کسی احمد خمینی را به قتل رساند؟ چرا بنی صدر خمینی را قاتل بهشتی معرفی میکند؟‫
‫۱۰. چرا رژیم دست به ترورها و قتل های سری درون گروهی زده است و بعد هم سعی کرده باسکوت و دروغ و ماستمالی کل مسئله را پاک کند؟
‫۱۱. چرا قتل بهشتی برای رفسنجانی ‫اکنون حال و حالتی و خاطره و طعمی "شیرین" پیدا کرده؟

‫نقل است از او که جایی اخیرن گفته:
"آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با بیان خاطراتی از آوردن مجروحان حادثه ۷ تیر در مجلس گفت: نواختن زنگ و اعلام رسمیت جلسه مجلس پس از آن حادثه غمبار، یکی از شیرین‌ترین حالات در تلخ‌ترین لحظات بود. "
۵۵۶۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣۹۲       

    از : حمید ارجمند

عنوان : آقای راسخ دستت درد نکنه !
با درود به هموطن آزاده جناب آقای راسخ افشار دستت درد نکنه که شعبده انتصابات را خوب به قلم آوردی ولی کو گوش شنوا ؟! مشاطه گران و اپوزیسیون قلابی و جاسازی شده ولایت در داخل و خارج چون فکر نمیکند و دستوری کار میکند همچنان به انتخاب هوشمندانه مردم باور خواهد داشت !
۵۵۵۶۶ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹۲       

    از : نیما بهار

عنوان : تحریم شعاری لازم اما ناکافی.
جناب افشار بنده نیز با شما در این زمینه موافقم که کسانی که مردم را به تحریم انتخابات تشویق کردند اکنون تبریکشان در واقع تشکریست از مردم از اینکه به انان و رهنمودشان توجه نکردند.
اما متاسفانه شعار تحریم هنگامیکه صرفا تداعی بی عملی و نتیجه ان امدن احمدی نژاد دیگری باشد حاصل ان رفتن مردم به پای صندوق های رای خواهد بود تا از ان جلوگیری کنند.
نکته دیگری که رژیم با تکرار ان شعار خود را به خورد اپوزیسیون داده شعار « رای در انتخابات رای به رژیم میباشد» است در حالی که انتخابات حق و مال مردم است و میباید برای نظارت بر ان واصلاحش مبارزه کنند. شرکت در انتخابات در هیچ کشوری چنین مفهومی نداشته و از نظر جامعه جهانی نیز دال بر حقانیت رژیمی قلمداد نمیشود.معیار همیشه و جا سلامت انتخاب بوده و نه تعدار رای دهندگان. انچه رژیم های ابله نمفهمند ان است که برگزاری انتخابات مهندسی شده همیشه انان را بی ابروتر ساخته و ادعای دمکراتیک بودن انان را به چالش میکشد.
۵۵۵۵٣ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹۲       

    از : هادی صوفی زاده‌

عنوان : رفسنجانی
با کل محتوای متن مطلب بغیراز این مورد که‌ نوشته‌ " انجام این تغییرات به دست رفسنجانی طبیعتن باعث محبوبیت و اعتبار بیش‌تری برای او می‌شد و تنفر مردم را از خامنه‌ای افزون و او را در برابر رفسنجانی تضعیف می‌کرد. این دلیل اصلی رد صلاحیت رفسنجانی بود." موافقم.
اگر از امتیازاتی که‌ نظام برای بازگشت مهدی هاشمی و آزادی فائزه‌ و احتمالا احراز شهرداری تهران به‌ محسن هاشمی صرفنظر کنیم، تمام پروسه‌ انتخابات با همفکری خود رفسنجانی انجام و حتی رد صلاحیت ایشان و مشایی بدون هماهنگی با خود ایشان نبوده‌است. رد صلاحیت مشایی در مقابل رفسنجانی با این ایده‌ که‌ اگر کاندید به‌ اصطلاح اصلاح طلبان ردصلاحیت می شود در مقابل کاندید دولت نیز رد صلاحیت می شود، از جهت دیگر تمکین رفسنجانی به‌ رد صلاحیت خود این ذهنیت را در اذهان عموم جا انداخته‌ که‌ رهبران محبوس قبلی واقعا فتنه‌گر بودند و اگر نبودند همانند رفسنجانی که‌ شخصیت دوم نظام بوده‌ به‌ قانون تمکین می کردند.
۵۵۵۵۰ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۲       

    از : بابک واقعی

عنوان : با اجازه آقای راسخ افشار
جناب آقای راسخ افشار، مثل همیشه بدون بد و بستان های مرسوم و یا مبهم گویی جا افتاده در بین مخالفین رژیم اسلامی، مطلبی نوشتید که اگر کسانی که روی سخن شما با آنهاست، وجدان را ملاک عمل قرار دهند، با و بساط "روشنفکری" و "مخالف" را برای همیشه جمع میکنند و میروند دنبال روزی درآوردن در جای دیگر. اما، هم من و هم شما و بسیاری دیگر از مردم آگاه میدانند که چنین نمیشود و چنین نحواهد شد. چرا که در نزد مارکسیست ها این دیگر هزار بار ثابت شده که هر امری ناشی از خواست طبقاتی هست و منافع طبقاتی. کسی که میرود در صف مخصوصن طولانی شده در لندن مدتها میایستد تا همگی او را ببینند، نه از سر نا آگاهی که از سر داشتن منافع طبقاتی با سران رژیم چنین میکند. اما، یک نکته برای صرفا ثبت در تاریخ از طرف کسی که جز همان نیم در صدری سال ۵۸ بود و هر ثانیه به آن افتخار میکند
۱. رفسنجانی تسویه نشد، بل برای کشاندن مردم و "سازمان های سیاسی"که حافظه تاریخی آنها تنها یک ثانیه هست به پای صندوق رای (به آنان که منافع مشترک طبقاتی با رژیمیان دارند کاری نداریم) بود و بس. رفسنجانی طبق اصول اولیه آخوندی با شعبده بازی آخر وقت میرود ثبت نام میکند (هم او میداند و هم کلیت رژیم که این تنها یک ژست هست برای گول زدن مردم) بعد میداند که تسویه میشود و مردم سبز که حالا بنفش شده اند، تحریک اسلامی میشوند و این ریا کار حرفه ای جنایتکار، در یک چشم بهم زدن ، دوباره امیرکبیر زمانه میشود. از طرفی آخوند روحانی در آب نمک خوابیده شده و دلار های رفسنجانی و تئوری های "خدا بیامرز" سعید امامی، سعید حجاریان بکمک اکبر گنجی، "۲۵ روشنفکر" ، "۳۵ فعال سیاسی و اساتید دانشگاه" باضافه "سازمان های سیاسی مردم دوست" بکار میافتند، تا این آخوند ظرف کمتذ ۱۰ ساعت بعد از اتمام رای گیری توسط رای خواندن جامعه حزب الله که بر زمین دور هم جمع شده بودند و رای ها را میخواندند (اگر حساب اکابر هم بلد باشیم، میفهیم که این جامعه رای خوان در آن مدت و با آن شیوه تنها میتوانستند، یک میلیون رای بخوانند نه ۳۸ میلیون) از جعبه مارگیری اسلام عزیز این آخوند را رئیس جمهور "منتخب" مردم کنند و حضرات "رهبران سیاسی" داخلی آب از لب و لوچه هایشان سرازیر شود و به مردم مسخ شده در اسلام عزیز برای پیروزیشان تبریم بگویند و "رهبران خارجی" ادامه کاری حکومت اسلام عزیز و غارت منابع و منافع ایران را جشن بگیرند. بقولی تا دولا شدن هست، سواری هم هست. به امید که دولا شدن از فرهنگ اسلام زده ایران رخت ببندد
۵۵۵۴۴ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست