سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پاسداری از رای برای تغییر، یک وظیفه ملی است! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از :  بهرامی

عنوان : «من رأی ندادم اما رآی دهندگان را دوست دارم» بهزاد کریمی
«پاسداری از رای برای تغییر، یک وظیفه ملی است!
رای ندادم اما رای دهندگان خواهان تغییر را شادباش می گویم!»
جمه بالا یعنی تناقض در گفتار و کردار زیرا اگر معتقد به نتایج صندوق رأی تحت نظارت ملایان حاکمی چرا
رأی ندای؟ اگر معتقد به ناسالم بودن این بالماسکه هستی شاد باش گفتنت چه معنی داد؟
------
ملا نصرالدین قاضی شده بود و قضاوت میکرد دو نفر وارد شدند شاکی گفت این فرد پول من را برده. ملا گفت
بله حق با توست. طرف دیگر گفت نه ملا او دروغ میگوید در نتیجه ملا گفت تو هم درست میگویی در این هنگام
زن ملا از پشت پرده گفت ملا این که میشود هردو حق بجانب باشند ملا بطرف زنش برگشت و گفت توهم درست
میگویی.

بهزاد کریمی مینویسد
«من تغییر خواه نیز مخالف شرکت در این انتخابات شدم اساساً بخاطر اعتراضم به مهندسی های زورگویانه دستگاه ولایت؛» راه حل شما چه بود خوب رأی ندادید که چه بکنید برنامه شما برای مقابله با ان تقلب و دزدی رأی چه بود؟
ادامه میدهد
« آرزو داشتم که تقابل نیروی تغییر با نیات حکومت ولایی- نظامی، در شکل امتناع گسترده از رای دهی برآمد بیابد. این تقابل اما عمدتاً در شکل متفاوت از تدبیر مد نظر من و هم فکرانی چون من و بگونه خاص کنونی به نمایش درآمده است»هموطنی کنار دریای مازندران نشسته بود در دستش کاسه ای ماست بود و هموطنمان قاشق قاشق این
ماست را در اب میریخت و بهم میزد کسی رد میشد با تعجب پرسید به چکار مشغولی؟ گفت میخواهم دوغ
درست کنم جواب شنید٬ یک ماست و یک دریا اب!! گفت خودم هم میدانم نمیشود اما اگر میشد چه دوغی میشد.

« "حماسه سیاسی"افریده شد اما نه برای خامنه‌ ایی که توسط شهروندان آگاه و برای جامعه مدنی و نیز یک رفراندوم شد در قبال سیاست ها و برنامه های مستبدانه، ایران برباده ده و فقر گسترانه حکومت ولایی- نظامی. شادی حاصل از شکست خوردن جبهه استبداد، شادی همگانی است. نتیجه هر کامیابی در تعرض به استبداد، عنصری از یک شادمانی ملی است. » اوج سفسطه و قاطی کردن دروغ و دوشاب را ببیند.یکجوری میگوید "حماسه سیاسی"افریده شد انگار
جمهوری اسلامی از قدرت بزیر امده و یک حکومت لائیک مبتنی بر ارزشهای دمکراتیک جایگزین شده !!!

حکایت عجیبی است! جناب کریمی و دوستان برای نشان دادن خوشحالی خود از انتصاب لاهیجی به ریاست یکی از سازمانهای حقوق بشری جماعتی از کسانی را که حداقل ۴۰سال پیش سروکارشان با ساواک بوده و از طرفی امکان
اینکه لاهیجی بتواند به مسئولیت قانونی خودش در ان سیستم و با ان امکانات انجام وظیفه کند را کج و کوله میکنند و در پنج قاره بدنبال کسانی میگردند که لاهیجی را میشناسند و از بد حادثه یا طنز تاریخ تمام امضاء کنندگان بنحوی
سعی در تطهیر و بهتر نشان دادن مزیتهای جمهوری اسلامی بر رژیم پیشین دارند.اما همین جماعت فرهیخه بروی
خودشان نمی اورند که همین لاهیجی یکی از سه نفر تدوین کننده همین قانون اساسی نکبت جمهوری اسلامی بوده
است «برای اشنایی بیشتر با عبدالکریم لاهیجی» میتوانید به مصاحبه او با حمید احمدی مراجعه کنید البته لاهیجی
بارها در مصاحبه اش واقعیات تاریخی را تحریف میکند اما غافل از اینکه امروزه روز به همت اینترنت تحریف
حقیقت به حداقل خود رسیده است.همان خط توجیح درست بودن انقلاب و پشتیبانی از خط خمینی و چه و چه به اینجا
میرسد که بعد ۳۴سال تازه میخواهد برای بازپس گیری حق مردم دست یاری به«جنایتکاری بنام رفسنجانی»بدهد.
بد نیست بهزاد کریمی بعنوان یکی از امضاء کنندگان چندین دادخواست در رابطه با« پرویز ثابتی» برایمان توضیح
دهد که چرا اگر اشخاصی همچون«رفسنجانی٬ حجاریان٬ عبدی٬ اخوند صانعی٬ موسوی تبریزی و رجبعلی مزروعی
سیدابراهیم نبوی٬ محتشمی پور٬تاجزاده ٬ حمیدرضا جلائی‌پور یا موسوی و کروبی» دهها ادم خوار دیگر اسلامی
که هر کدام دهها شاکی خصوصی زنده دارند باید در حریم و حاشیه امن قرار بگیرند ولی ابرو کمانی را نمیتوان و نباید بخشید و فراموش کرد؟ غیر از این است که این خشم و غضب بدلیل ظلمی بوده که از طرف ثابتی بشما رفته؟ اما وقتی
پای متحدان خط امامی دیروز و سبزه قبای امروز از کوسه تا پهن ریش میرسد چون شما به شخصه توسط رژیم اسلامی شکنجه نشده اید بخشش ان ساده تر است؟متاسفانه تشکیلاتی که ۳۴سال است تبدیل به ماشین توجیه جنایات
رژیم شده و هنرش هر چند سال یکبار تکرار جمله«انتخاب بین بد و بدتر»است ببین امروز به چه بن بستی دچار شده که مجبور به توجیح انتصاب«روحانی»است و در باغ سبز نشان دادن که اگر اینکار را بکنیم و ان کار را نکنیم و اخوند هم با ما مهربان باشد شاید بتوانیم نسیم را این بار گره بزنیم اما همچون ۳۴سال گذشته که حضرات بعد از هر شکستی فقط تکرار کرده اند که قاعدتا نباید اینطوری میشد تلفات جانی و مالی مهم نیست اینها از ثمرات انقلاب است !!همین و بس . من بعنوان یک هموطن از بهزاد کریمی درخواست میکنم که نگاهی به همین چند مقاله نزدیک به انتصابات و بعد از ان را که نوشته بندازد شاید بیدار باشی باشد و ببیند که این قافله ره به چه ناکجا ابادی دارد.
من توجه شما را به چند مورد از نوشته های خودتان جلب میکنم٬ بازخوانی ان اموزنده خواهد بود.میگویید:
------
«اکنون هر کس که دلسوز جنبش تغییر است، باید سر کار آمدن همین چهره تعدیل را فرصتی برای تعدیل بحران های تحمیلی از سوی حکومت ولایی- نظامی بداند و شرکت کننده روند آزمون سیاسی جامعه ایران باشد البته از جایگاه برنامه‌ایی و سیاسی خود». سقوط را بنگرید که امیدواری اقایان به سرکار امدن یکی از امنیتی ترین دست اندر کاران
رژیم اسلامیست. اخوند جنایتکاری که از همان سالی که بلا بر ایران باریدن گرفت یعنی ۱۳۵۷ سال پیروزی انقلاب
اسلامی دستانش اغشته به خون هم میهنان بیگناه ماست. این اخوند جنایت کار حالا تبدیل به تنها فرصت ممکن برای مقابله با خامنه ای شده است!! توجیهات شما من را بیاد ملانطرالین انداخت:ملا روزی زیر درخت گردو خوابیده بود
که ناگهان گردویی به سرش افتاد و سرش را شکست٬ملا هنگام درمان خود مرتب شکرگذاری میکرد یکی گفت این
که دیگر شکرگذاری ندارد اما ملا گفت ادم نادان اگر زیر درخت خربزه بودم حتما کشته شده بودم.
یا کریمی مینویسد:پاسداری از رای برای تغییر، یک وظیفه ملی است! رای ندادم ٬اما رای دهندگان خواهان تغییر را شادباش می گویم! ایا واقعا بهزاد کریمی متوجه سفسطه کردن خود میشود یا خوانندگان را چیز دیگری حساب کرده؟
در ابتدای نوشتارش سخن از تقلب رایج در هنگام رأی گیری میکند و در پایان دم از«پاسداری از رای برای تغییر»
انهم صندوقهایی که تحت نظارت برادران دزد و قاتل پاسدار و بسیجی است!!!
---------- در ادامه مینویسد
«اما یاری رساندن ما نیروی تحول به آقای روحانی مستظهر به رای ملی - رایی ره جسته از درون روزنه تنگ انتخابات ولایی- فقط و فقط در نگهبانی از آن رایی است که جامعه مدنی به او داده است و نیز در زنده نگهداشتن این رای. نباید اجازه داد که این غول زیبای برآمد یافته در لحظه انتخابات، در پی انتخابات بخوابد»
ـ-------
لطفا بفرمایید چرا شما خودتان را نیروی تحول مینامید؟ حیرت اور است شما حتا جرأت نمیکنید گویید در تلاش برکناری رژیم هستید میخواهید چه چیزی را متحول کنید؟ بعد ۳۴سال عقب جلو و این مباد ان باد راضی به سینه
زدن در حریم رفسجانی شدید که انهم نشد و باز یک درجه تخفیف داده اید و به شیعه روحانی شدن راضی شده اید و برای رد گم کردن شعارهای تاریخ گذشته دهه چهل را تکرار میکنید.باز هم تکرار میکنم شور بختانه خودتان را به
موج هرچه پیش اید خوش اید سپرده اید و بعد از هر مصیبتی دلشاد هستید که شانس اوردیم که به از این بدتر دچار نشدیم. راستی این داستان فرار بجلو شما و سر را زیر برف کردن و دنیا را انطور که میخواهید ببینید نه انطور که هست تا کی میتواند ادامه داشته باشد؟
۵۵۲۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣۹۲       

    از : مهران همایون

عنوان : با امید اصلاح مواضع
جناب آقای کریمی
از اینکه نه به صراحت ،بلکه تلویحی به اشتباه خود اعتراف میکنید بسیار قابل تحسین است ولی متاسفانه این روش شما و بخصوص نحوه اداره این سایت نشان از آن دارد که به محض فاصله گرفتن از روند وقایع شما مجددا به روش ناامید کردن مردم و توهین به خرد جمعی مردم و پیش کشیدن موضوعاتی که در یک مرحله مشخص از جنبش فرعی محسوب میشود ،را در پیش میگیرید. شما نه تنها به عنوان یک تحلیل گر ،بلکه به عنوان اداره کننده این سایت مسئول مطالب آن هستید.
اعتراف بهاشتباعات در صورتی که در مبانی تحلیل تغییری رخ ندهد،فقط گول زدن مخاطب است تا در زمانی دیگر به همان روش ها گام گذارده شود.
نگاه کنید به مقالاتی که در این سایت در قبل از انتخابات، چند مطلب در مورد افشای جلیلی و قالیباف منتشر شد و چند مطلب در انتقاد به روحانی و عارف و یا تفرقه افکنی بین این دو. مثلا مطلبی که به مسخره کردن مردم به دلیل طرح شعار"نان،مسکن،آزادی"و اینکه کم مانده که عکس روحانی را در ماه ببنیم!
شما به جای ترویج یک شعار مطالبه محور و البته مردمی، شعار دهنگان را به سخره میگیرید. شاید بگویید این سایت یک سایت آزاد است،که پاسخی غیرمسئولانه میباشد.مگر شما اجازه میدهید کسی از خامنه ای ویارژیم شاهنشاهی دفاع کند.
هر نشریه ای چاچوبی دارد که مسئولین آن سایت آنرا تعیین میکنند و شما نیز به دلیل آنکه دارای مواضع متناقض هستید اجازه میدهید که این جور مطالب نیز منتشر شود.مثال دیگری:در روز ۲۰ خرداد در روزنامه کیهان مطلبی با مضمون نارضایتی عارف از انصراف چاپ شد و چند روز بعد مشابه این مطلب در اخبار روز منتشر شد.در مورد این گونه مطالب نا امید کننده چه پاسخی دارید؟
من تقریبا مطمئن هستم که به مانند سال ۸۸ که تیغ حمله را در مورد قتل عام های دهه ۶۰ را به طرف موسوی گرفتید، بعد از مدتی که از این انتخابات گذشت،حملات به جای راستگرایان و تندروهای افراطی ،را به سمت اصلاح طلبان و میانه روها نشانه خواهید گرفت و بدین ترتیب آیا انتظار دارید در روند حوادث تاثیر مثبت برجای بگذارید؟ منظور البته عدم انتقاد از اصلاح طلبان و میانه روها نیست ،بلکه آنست که سمت و سوی حملات باید به سمت نیروهای ارتجاعی و واپسگرا باشد.
البته به اعتقاد من دلیل تمام این اعوجاجات آنستکه شما تلاش دارید که در بین دو صندلی براندازان نظام(مثل دوستان قدیمی شما در اقلیت و گروهای مشابه) و سیاست قدیمی اکثریت (نمیدانم اسم آنرا چه بگذارم) بنشینید و به همین دلیل نه در آن گروها جایگاهی پیدا خواهید کرد و نه به عنوان نیروی تاثیر گذار مثبت عمل خواهید کرد.
از صراحت خود پوزش میخواهم ولی باور کنید که مواضع شما که در مهاجرت هستید،بسیار ما را که در ایران هستیم آزار میدهد و به هیچ وجهی نمی توانیم از مواضع شما دفاع کنیم و این موضوع به موضع چپ در ایران بسیارلطمه زده و خواهد زد
۵۵۲۵٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ خرداد ۱٣۹۲       

    از : روزبه صالحی

عنوان : در سیاست آرزو ها جایی ندارد.
آقای بهزاد کریمی خسته نباشی !
فرصت دست نداد تا از زمره نخستین نظر دهندگان باشم . اکنون ۸ نظر راجع به مقاله ات عنوان شده است . دومین پاسختان را که ردیف ۹ بود را می خواندم که تاکید مبتنی بر ارجاع نظردهنده ( دوستدار مردم ) به خواندن پاسخ های خطاب به " عزیزان دنا و بهرنگ " را دیدم . شما در بحث با نظرات برخی ،شیوه خود را نیک تر می دانی . اینگونه ارجاع یعنی بحث متوقف . شبهه برخورد از بالا ناشی از رسوبات رفتار کهن – البته همه ما بویژه شما - را در ذهنش شکل می دهد . آیا ایشان تصور ات دیگری نخواهد کرد؟همچنین نمی تواند نوعی توهین به فهم و شعور نظردهنده باشد؟ قطعا منظور شما چنین نیست . معتقدم که همه چیز را همگان دانند و همگان از بطن خردجمعی و تضارب آرا برآمد می کند . بنابراین بزرگی چون تو باید رفتار نرمتر و اثرگذارتر داشته باشد .
اما اصل موضوع و آنهم موضع شما . به آموزه های شما ارج می نهم . لیکن اصرار مبنی بر صحت صد در صدی نظراتت ، اگر دگماتیسم زایل نشده نباشد . حاکی از علاقه به همراه داشتنش در روند پوست اندازی خود و سازمان فداییان اکثریت بمی باشد؟ در ذهن نظردهنده تاثیر خوبی نخواهد داشت . خطاب به " عزیزان دنا و بهرنگ آورده ای " پابرجایی در هدف مقدم بر هر چیز! " در ادمه بدانان فرموده ای " دنا گرامی! برای تحقق هدف تغییر، روش ها متفاوتند. اینکه تنها یک روش درست است و بقیه اشتباه، خود منشاء اشتباهات بزرگ می تواند باشد". گرچه در رابطه با کلیت موضع دوپهلوی شما – شادباش به صاحبان رای اعتراضی و بی مقدار جلوه دادن این عمل سیاسی ممکن در داخل کشور – مسئله دارم و می گویم جانا سخن از زبان ما نمی گویی. اما در مورد " پابرجایی در هدف مقدمبر هر چیز " و یا اینکه " برای تحقق هدف تغییر روشها متفاوتند " نیز باید در اینجا اعلام کنم جانا سخن از اصول می گویی . اصولی که همه بسهم خود از آن آگاهیم . اما " نافذتر و درست تر بودن یک روش " برای شما ترجمان خودویژه ای دارد که باید دید تا چه حد روش شما برانگیزش توده ای دارد . اگر براگیختن توده ای یا مردمی داشت؛ درستی روش شما بخاطر نافذ بودنش بوده و آرزوی شما با استقبال مردمی مواجه شده است . حالا نافذ بودن روش در جوامع متفاوت حال و هوای خاص دارد . شما در استراتژی نویسی همه مراحل را ردیف می کنی بی آنکه اولویت بندی کرده باشی . در اینجا به فاکت شما استناد می کنم :" هدف تغییر حکومت ولایی- نظامی و استقرار دمکراسی سکولار". شما استراتژی را برای خودتان یا ما یا خوانندگان مسائل مارکسیستی و نحله های آن نمی نویسی . برای جامعه ایران است . اساسا به چینش کاندیداها نظر کنیم . ۵ نامزد در موقعیت های گوناگون حکومتگری همه دارای تحصیلات آکادمیک یک طرف ؛ طرف دیگر یک فرد آنهم در پوشش روحانیت –حسن روحانی – که در انتخابات ۲۴ خرداد فراتر از آرا آنها می رود – حدود یک میلیون هشتصد هزار رای بیشتر از آن دولتمردان مکلا – چرا ؟ قطعا این خارج از فرهنگ مردم ایران نمی باشد. مردم ایران با تاریخ کهن و همواره متاثر از راهبردهای دینی می باشد.آحاد جامعه داخل ایران علیرغم تسلط بر مناسبات اجتماعی مدرن، هنوز گرایش عمومیش به دین و نماد دین روحانیت است . پس باید مراحل گوناگون تحقق استراتژی با فضای جامعه ایران مطابقت داشته باشد . بهرصورت منتخب فردی است که در حوزه علمیه ÷رورش یافته ، عضو جامعه روحانیت است . اعتدالگراست و انگیزه دور زدن رهبری را ندارد زیرا معتمد وی در شورایعالی امنیت ملی است وعضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان . پس باقتضای احترام به حق فردی انسانها باید نتیجه عمل سیاسی مردم سبب بی ارزش شمردن منتخب آنها نشود . حس همبستگی ما با مردم تحت فشار تحریم ضروری است . زیرا نشان دادند متحمل سختی های ناشی از تحریم شدند؛ اما روی از ساختار سیاسی قدرت برنگرداندند . آمریکا نیز اگر فمهیده باشد که تحریم باعث رو در رویی مردم ایران با حکومت نمی شود باید در مورد لغو تحریم هانسبت به ایران، اقدام کافی و سریع بعمل آورد . درغیرآن، روحیه خصومت مردم را با غرب و آمریکا در را افزایش خواهد داد.
۵۵۲۲۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ خرداد ۱٣۹۲       

    از : amjad karimi

عنوان : سخنان شما در حمایت از جنایتکاران حکومت .مرا یاد شعار سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید انداخت.
آقای کریمی شما و همدوره هایتان یک معذرت خواهی به تاریخ و به جنبش چپ و بخصوص جنبش ملی کردستان بدهکار هستید .هیچ کجای تاریخ جایی را سراغ نداری که جریانی در تبعید روزگار بگذراند و سرسختانه از عامل آن دفاع نماید .من که در حیرتم .توجیهات شما و همقطارهایتان فقط خاک پاشیدن در چشم انسانهای زحمتکش است . وگرنه یک مشت دزد و جانی و قمه کش هرروز گردنشان کلفت تر می شود و دیگر احتیاجی به رای و حمایت شما ندارند .حکومت را می گویم .
۵۵۲۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱٣۹۲       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : آرزوهای مردم همان "روحانی" نیستند، اما با همین "روحانی" می باید که برای تحقق آرزوهای مردم مبارزه کرد!
دوستان گرامی: امیر خان،احمد بارانی،امیر آمویی،و دوستدار مردم؛ زیر نوشته های شما را زمانی دیدم که آن توضیح را در رابطه با پا نگاشت های دنا و بهرنگ عزیز نوشته و فرستاده بودم. در ظرف محدود کامنت نویسی و کامنت پاسخ دهی اما، ترجیح می دهم که از تکرار حرف و سخن اصلی پرهیز جویم و لذا شما عزیزان را به مرور و نیز مرور بیشتر همان پاسخم به این دو دوست ارجاع دهم. دست همه شما عزیزان را به گرمی می فشارم.
۵۵۲۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱٣۹۲       

    از : دوستدار مردم

عنوان : هر که نامخت از گذشت روزگار....
اقای کریمی در نوشته تان از جمله گفته اید:" من در پی آن رسوایی بزرگ حکومت در جریان رد صلاحیت ها، آرزو داشتم که تقابل نیروی تغییر با نیات حکومت ولایی- نظامی، در شکل امتناع گسترده از رای دهی برآمد بیابد." به نظرم مشکل شما وهم فکرانتان همین مسئله است. شما همواره آرزوهایتان را و خواست ذهنی تان را بر امر واقع و کنش صحیح سیاسی ارجح دانسته اید. البته این تازگی ندارد. نه شما که این درد قدیمی مبارزان ماست که متاسفانه گذشت روزگار و انبوه زخم ها و هزینه ها در درمان آن بی تاثیر بوده است. همان گونه که دوستان دیگری نیز نوشتند این نخستین بار نبود که شما و سازمان شما و انبوهی دیگر از مبارزان به ویژه از طیف چپ صف خود را از مردم جدا کردند و به جای اندیشیدن به آنچه که می تواند به طور واقعی در پیش برد جنبش مردمی موثر باشد با ذهنیات خود وارد بازی شدید.
آیا این روش همان روش قدیمی نیست؟ آیا شما کماکان در قالب یک پیشاهنگ فرسنگ ها جدا از توده مردم پرچم افراشته نمی کنید. آیا هنوز به آن موتور کوچک که قرار است بدنه بزرگی را به حرکت درآورد معتقد نیستید؟ چرا که تحلیل ها و عمل شما همان بو و رنگ را دارد. تقدم امر ذهنی بر واقعیت، فاصله گرفتن از مردم، غرق شدن در آرزوهای صادقانه .
راستی آقای کریمی اگر روحانی در پیشبرد برنامه هایش کمی موفق شود و بتواند راه تنفسی برای مردم باز کند، اگر روی کار آمدن او در مجموع به رشد آگاهی و امید در مردم کشورمان منجر شود، آن گاه در یک تحلیل تاریخی شما که خودتان را از این نبرد انتخاباتی کنار کشیدید و ممکن بود با به ۵۰ درصد نرسیدن رای روحانی کار به دور دوم برسد و ... در چنین وضعیتی نقش شما را چگونه باید ارزیابی کرد. یعنی نیرویی که در جهت به عقب راندن جامعه تلاش کرد؟ می بینی آقای کریمی آن داستان قدیمی که در عمل آب به اسیاب چه نیرویی می ریزید.
به عنوان یک علاقمند به سازمان شما و نه هوادار آن به این نتیجه رسیدم که شما و دوستانتان که سی سال پیش از کم دانشی رنج می بردید اکنون با سه دهه فرصت مطالعه و بررسی تنها انشایتان خوب شده و یا مانند اقای طاهری پورکلمات قلمبه سلمبه را ردیف می کنید که باورمان شود بعد از سی سال چیزی یاد گرفته اید. به این نتیجه رسیدم که شما از اساس در یادگیری دانش سیاسی کم استعداد بودید. البته این بی استعدادی ربطی به خوب و بد بودن شما یا آرمانخواهی تان ندارد اما وقتی قرار است جمع بزرگی با تحلیل های شما به این سو و آن سو کشیده شوند دیگر کسی صداقت و طینت را وزن نمی کند.
عرصه سیاست پیچیده است. با سیاه و سفید و خط و خطکشی نمی توان در آن حرکت کرد وگرنه اشتباه پشت اشتباه می آید. مواضع شما ممکن است فشار اپوزیسیون خارج کشور و جو حاکم بر چپ را برای شما سبک تر کند اما فاصله گرفتن فاحش از مردم و خواست قلبی آنها و ترویج این باور که تحلیل های شما گره از کاری باز نمی کند جرم سبکی نیست. شما و سایر احزاب و سازمان های چپ مسئولید. در مقابل مردم ، در مقابل خون این همه گوهران ارزشمند، در مقابل عمر و روح و احساس این همه هوادار و علاقه مند چپ. مسئولید که اعتماد مردم به چپ را بالا ببرید نه آن که فرو کاهید. من در جمع هایی که جوانان در مقابل هم نسلانم استدلال می کردند که چرا باید در انتخابات شرکت کرد احساسی دوگانه داشتم. از یک سو می بالیدم که این نسل چگونه سر برافراشته است و دقیق و واقعی تصمیم می گیرد. لحبازی و خودخواهی نمی کند و منافع عمومی را بر دلخوری های خودش ارجچ می داند و چه افق زیبایی با آنان در حال شکل گیری است. از سوی دیگر شرم می کردم که چرا نسل ما در استدلالات تکراری و کلیشه ای در جا می زند و مدام با اتهام زنی و قهر خود را کوچک می کند. آیا اشتباهات امروز ما موجب نمی شود که قدر جانبازی های رفیقانمان در نظر این نسل رنگ ببازد؟ آقای کریمی شما باید پاسخگو باشید
با احترام
۵۵۱٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱٣۹۲       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : پابرجایی در هدف مقدم بر هر چیز!
به عزیزان دنا و بهرنگ.
دنا گرامی! برای تحقق هدف تغییر، روش ها متفاوتند. اینکه تنها یک روش درست است و بقیه اشتباه، خود منشاء اشتباهات بزرگ می تواند باشد. از نافذ تر و درست تر بودن البته می توان صحبت کرد و آنهم در برهه تاریخی مشخص و نه که الزاماً در دراز مدت. نیروی تغییر در ایران در پی گزینش و آزمون راه های متفاوت برای تغییر است و مهم تر اما برای ما، مقابله با تولید اغتشاش در هدف تغییر باید باشد که هم اکنون کسانی دارند از مشابهت در روش دایر بر شرکت در انتخابات، چنین آشی را هم می زنند. بنگرید که چگونه از عاقل شدن ولی فقیه دم می زنند به امید عاقل تر شدنش در آینده! مهم، ایستادن بر هدف تغییر است که شما و من و ما بسیار، بر آن ایستاده‌ایم و می‌ایستیم. هدف تغییر حکومت ولایی- نظامی و استقرار دمکراسی سکولار.
بهرنگ عزیز! من در آن نامه یک هفته و اندی پس از ۲۵ خرداد سبز ۱۳۸۸ به مهندس موسوی نوشتم که: به شما رای ندادم ولی اکنون به ایستادگی تان رای می دهم! معنی اینهم روشن بود: قادر به چشم پوشیدن بر گذشته تان در حکومت حذف و استبداد نیستم ولی حال که ایستاده‌اید، ایستادگی تان در برابر استبداد حکومتی را تحسین می کنم.من هنوز هم از اصولیت روش برخورد خودم در آن مقطع دفاع می کنم. اکنون نیز گفته و می گویم که با گذشته دستکم بسیار خاکستری آقای روحانی مشکل جدی باید داشت و به کلی گویی های ایشان هم بهیچوجه نباید اتکاء کرد، در عین حال اما این رای ملی را می باید که اهرم فشار سنجیده‌ قرار داد جهت عقب نشاندن استبداد ولایی- نظامی. من هرگز به خودم اجازه نمی دهم که در موضوع ارزیابی های سیاسی دچار دگماتیسم بشوم و گفته ام و می گویم که تاکنون بارها هم دچار اشتباه شده‌ام و از این پس هم می توانم مرتکب شوم که طبیعی کار سیاسی است. از جمله اینکه، هم خیزش چنین موجی در جریان آخرین روزهای پیشا انتخابات را منتفی دانستم و هم قرار دادن امید مردم را پشتوانه برکشیده شدن کسی چون آقای روحانی. در اولی دچار اشتباه شدم و در دومی اما امیدوارم که اشتباه کرده باشم! منتظر زمان باید بود و البته نه از موضع آرزو براب شکست انتخاب مردم! موضوع مهم تر را حالا آن می دانم که همه ما در هر مقطع و هر گام، بر نیروی جامعه مدنی و نیروی زحمت بیایستیم و نه اینکه بپنداریم مردم همیشه درستترین راه را می روند! اکنون و همیشه، وظیفه مرکزی پیش پای مبارزان دمکراسی و آزادی و عدالت عبارت است از ایستادن بر روحیه امید مردم و در همانحال هشیار نگهداشتن آنان! در این لحظات هیجان ناشی از بار دهی تعرض سیاسی مردمی به بارگاه حکومت ولایی- نظامی نیز، می باید مردم را تبریک گفت بی آنکه دچار شیفتگی نسبت به "هوشمندی" ها شد! محتوی اندیشه و دغدغه و روش عمل مبتنی بر این نگرانی ها اینست که دریابیم: مردم ما از روی استیصال است که در برابر بقیه سردار ها و شبه سردارها آقای روحانی را برمی گزینند تا که یک خاکستری بر سیاهی تحمیل شود! حد فتح جامعه مدنی ایران فعلاً اینست، که با فهم جوهر دردآلود چنین طنزی، باز می باید که آنرا جشن گرفت و همین را هم اهرم پیش رفتن ها قرار داد. من در این لحظه تاریخی، همزمان دچار اندوه و شادی هستم و همزمان نگران و امیدوار؛ و این، خود آئینه ایی است از تراژدی- کمیک جامعه مدنی اسیر استبداد ولایی ایران. اکنون اما، همه مسئله، سازمانگری پائین است با هدف مطالباتی از حاصل رای ملی، و تنها بر این باید متمرکز شد و ماند.
دست هر دو شما عزیز را به گرمی می فشارم.
۵۵۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣۹۲       

    از : امیر آمویی

عنوان : سیاه، سبز، و بنفش (۲)
آقای کریمی به قطعه‍ی برگزیده از اعلامیه راه سبز امید توجه کنید:

موضع همراهان شورای هماهنگی راه سبز امید این بوده که بیش از آن که رویکردی «نامزدمحور» داشته باشند، با اتخاذ رویکردی «مطالبه‌ محور»، بر اهمیت و اولویت خواسته های بر حق مردم و «نه صرف تغییر در آرایش سیاسی مدیریت کشور»، تأکید کنند. اما خواهان «شروعی ... برای گفتگوی ملی در راستای تقویت همبستگی و خروج از بحران [است]». اینک جنبش سبز امید [از رئیس جمهور/دولت جدید] می‌خواهد که «در احترام به رای و نظر قاطبه ی مردم، هرچه زودتر با پایان حبس همراهان صبور جنبش سبزکه نام آنها در جشن پیروزی مردم در سراسر کشور فریاد شد و همچنین آزادی زندانیان بی‌گناهی که در این سال‌ها به جرم حق‌گویی و حق‌جویی از حقوق شهروندی خویش محروم شده‌اند، به رود عظیم ملت بپیوندند.» البته شورای هماهنگی راه سبز خوشبین است که: «در این جریان خروشان (یعنی پیوستن به مردم)، ببینند که چه آسان مشکلات برطرف می‌شوند و چه زیبا چشم‌انداز روزگار نوین در برابرمان رخ‌نمایی می‌کند.»

آیا فکر می کنید رژیم با آزادی آن زندانیان موافقت خواهد کرد؟
۵۵۱٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣۹۲       

    از : امیر آمویی

عنوان : سیاه، سبز، و بنفش
با سپاس به بهرنگ

آقای کریمی، بهرنگ راست می گوید؛ البته نه این که شما واقعا "لیدر" باشید(!)، در مورد گاف غلیظتان.

آقای کریمی، ظاهراً ملاحظه نکردید که چگونه رنگِ "سبزِ" اعتراض، که مبین اوج گیری نقش توده ها در رقم زدنِ سرنوشتِ خویش بود، مبدل گشت به رنگِ "بنفشِ" حماسه، که مبین تاکتیک عقب راندن آن اعتراضِ سبز و پیروزی فقاهت بود!

کسی به نکته ی ظریف بالا توجه نمی کند. رژیم با قرار گرفتن در شرایط بحرانی و در واقع در زیر فشار اعتراضات و زمانی که تصمیم قطعی خودش را برای رد تمام کسانی که "ادعای" اصلاح طلبی می کنند، گرفت به این نتیجه رسید که باید به شکلی با منحرف کردن یأس و خشم توده ها و تبدیل آن انرژی به امید و شادی، اولاً اعتماد توده‌ها را دو باره به سوی خود باز گرداند و ثانیاً در سالهای به شدت وخیم روبرو شانه‍ی خود را از زیر بار اتهام بیرون بکشد.

این که فکر کنید با آقای حسن روحانی که قبلا اصولگرا بوده و اکنون نیمه مصلح شده، رژیم بتواند بحرانهای سیاسی اقتصادی و بین المللی خود را به درستی و یا حتی به شکل نیم‌بندی حل کند، خیال خامی بیش نیست. نمی توان با توده ها دو رنگی کرد و نظام مردمسالاری واقعی بنا نهاد.

فراموش نکنید که زمزمه‍ی به کنار نهادن آزادی آنها که در حصرند و زندانیان سیاسی هنوز هیچی نشده به گوش می رسد. روحانی پس از رأی، روحانی پیش از رأی نخواهد بود، چنان که خمینی قبل از قدرت با خمینی بعد از قدرت به شدت تفاوت داشت.

آمویی
۵۵۱۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣۹۲       

    از : احمد بارانی

عنوان : در باره مطلب شما
جناب گریمی سلام با همه احترامی که برایتان قائل هستم روش امثال شما در باره این رخ داد یکی به نعل زدن یکی به میخ میباشد ادمی که شرکت در انتخابات را قبول نکرده نمی تواند همراه مردمی باشد که رای دادند تا انتخاب کنند شما معتقد به دادن رای نبودید وعملا نقشی در پیروزی این ملت در انتخاب اقای روحانی ندارید قبلا اقای درویش پور هم مثل شما نظر داده بودند چرا به جای قبول واقعیت دنبال توجیه رفتارتان در باره انتخابات هستید قبول کنید که روش عدم شرکتتان بی نتیجه بوده اگر همین مردم میخواستند با نظرات شما به انتخابات نگاه کنند انوقت جایی نبود که بنویسید که از رای وانتخاب مردم خوشحالید .من سالهاست که شما را وفعالیت پر بار ان سازمان را میشناسم قبول کنید که اینگونه رفتارها تاثیر زیادی در حفظ وجذب نیروها ندارد .
۵۵۱۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست