سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

روانشناسی استیصال
را می توان فهمید اما تمکین به آن، نه!
- بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : روزبه صالحی

عنوان : روانشناسی اسیصیال به تمکین تمام میشود نه به گردن کشی
آقای بهزاد کریمی استیصال از تاکتیک خاص در شرائط عدم توجه به تناسب قوا و با وجود سبک بودن توازن قوا در برهه کنونی ، بنفع ما نخواهد بود . ما نباید تابع تناسب هر قوا باشیم مگر تناسبی که ما از وزن کافی و لازم برخوردار ناشیم . شما مسئولیت ما را تعیین فرمایید ؟ با تناسب قوای نچندان کافی جز تمکین راهی میدانید ؟ شما بگوئید چه می توان کرد؟
۵۵۰۲٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹۲       

    از : تدین از یزد

عنوان : عارف نه عرفی
جناب کریمی٬ بنده اصلا رای نخواهم داد و کسی را هم دعوت به رای نخواهم کرد! اما مقاله ی شما مقاله ای محمک نیست. عارف از اهالی یزد است. من هم اردکانی هستم. اما واقعا اردکانی! چرا که یزدیها که در ترسویی و محافظه کاری در صدرند برای فرار از اینهمه محافظه کاری خودشان را اردکانی معرفی می کنند. یزدیها بسیار پرکاند و سمج٬ اما در محافظه کاری بینظیرند. شجاعتشان در خلوت است. این آقای عارف فقط از سر از خود گذشتگی و سرسپردن به رای خاتمی نیست که کنار رفت٬ نه! او اصلا مرد این میدان نبود. او در نوعی رخوت بسر می برد. نرونهای مغزش خیلی زود و تند و سریع فرسوده شده اند. در عمل سنتی سنتی ست. روحانی اما حتما می تواند جلو رهبری حسود و جاهطلب و خودخدا بین دوام بیاورد. چنانکه گفتم بنده رای نمی دهم ولی اگر قرار باشد رایی بدهم همانا روحانی ست. البته که روحانی حتما آدم پاکی نیست٬ حتما دستش بخونی و خونهایی آلوده است٬ اما مطعنم که آدمی با هوش است و سمج و در برابر رهبری می تواند منم بزند٬ فکر می کنم که شاید ستوانی بشود تا مردم را بسوی ستونی دیگر ببرد٬ کاریکه اصلا از عارف ساخته نبود٬ عارف بهترین تصمیم زندگیش در همان تصمیمی بود که خاتمی و رفسنجانی برایش گرفتند. در یک فیلم همه نقش اول را ندارند٬ عارف تصادفی وارد شد و همچون یک هنرپیشه نقش دهم٬ نقش دوم را خوب بازی کرد. او نمی توانست نقش اول را بازی کند. آما آنچه را بدون استفاده از واژه ولی با معنی تذبذب از خاتمی و اصلاحطلبان بکار بردید را موافقم. ولی یادتان باشد که روحانی یک سر و گردن از اصلاطلبان مهمتر است. اصلاحطلبان اگر مرد ره بودند اینچنین در این انتخابات موسوی را از یاد نمی بردند. اما مردم و جوانان هستند و هر جا پا داده دوباره موسوی را ارج نهاده اند. مرگ بر روحانیت و بر اصل ولایت فقیه را بخاطر بسپارید.
۵۵۰۲۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹۲       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : ساده نگری از دوسوست!
آقای بهرامی گرامی با سلام. دوست داشتن مطایبات مولانا خوب است که من نیز آنها را می خوانمشان و در جای خود بسیار دوستشان دارم . اما به تجربه دریافته‌ام که توسل به هر داستان این بلخی - رومی فارسی سرا تا چه اندازه می تواند بحث مفروض را دقت و نفوذ بخشد دقیقاً بستگی تام دارد به گزینش ها، و هم از این رو ست که هر آدرس دهی به او می باید که جای درنگ فراوان داشته باشد! این اصلاً ویژگی ادبیات ایهامی این سرزمین است! بهره گیری از طنز عزیز نسین نافذ نیز بسیار خوب است - که نوجوانی خود من با آن گذشته است!- اما و هرگاه که در هر مورد با مصداق ها بخواند!
دوست عزیز! در قالب یک سئوال، جند سئوال در هم فرورفته پیش کشیده‌ایی که من طی چندین نوشته به همه آنها جواب داده‌ام و مانده‌ام که چرا می باید باز آنها را تکرار کرد آنهم به عزیزانی چون تو که بهره گیر از مولانا و عزیز نسین ها می باید که منطقاً نکته سنج فکر و ذکر باشند؟ راستش وقتی قصد بر امتناع پیشاپیش باشد، دیگر نمی دانم که باور به مفید بودن ادامه بحث تا چه اندازه می تواند واقعی باشد؟
اما و با اینهمه، باز به تکرار مکرر می کنم که اگر تفاوت متدیک در بین باشد ابتدا می باید که به آن پرداخت و نه هیچ چیز دیگری، اما اگر سئوال متوجه ارزیابی از واقعیت صحنه باشد در این صورت باز می گویم که در بازی موش و گربه با ولی فقیه خامنه‌ایی در درون حکومت، این یک نکته ایی است بسیار بدیهی که آقای رفسنجانی با آقای روحانی بهیچوجه هم وزن تشریف ندارند! مسئله مرکزی و مشخص در صحنه سیاسی ایران ما، مقابله با موقعیت ولایت فقیه و ولی فقیه است و البته با پشتوانه اجتماعی " حقوق شهروندی"! آنکه فقط روز انتخابات را می بیند و نه چهار سال آینده را، دشوار است که جوهر و مضمون تاکتیک حریف تراشی دارای وزن برای خامنه‌ایی حاکم به سود جامعه مدنی را دریابد! تمام مسئله، فهم برقراری رابطه بین "حضور و نفوذ مردم" با موضوع تقابل ها در بالاست. اگر چه آقای رفسنجانی از نظر تاریخی بسیار بیشتر از آقای آقای روحانی با اصل ولایت فقیه قابل تعریف است، اما در همان حال بسی بیشتر از او در تولید "حاکمیت دوگانه" که نیاز جامعه مدنی است موثر می تواند باشد! آیا درک این نکته ظریف و بهره گیری از آن به سود جنبش مدنی نیازمند نفس کشیدن، تا این اندازه دشوار است؟! دستت را به دوستی می فشارم، بهرامی عزیز.
۵۴۹٨۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣۹۲       

    از :  بهرامی

عنوان : × * درست است که در کهریزک به مردم تجاوز شد ، اما نظام مظلوم تر است ! ×××
با درود
مولانا یکی از شاعران مورد علاقه من است زیرا انگار نه انگار که هفتصد سال از سخنان او میگذرد مثلا وقتی
راجع به صوفی ساده لوحی که بطمع یک وعده غذا سرمایه زندگیش را از دست میدهد و با دزدان همصدا نعره میزند
چون سماع آمد ز اول تا کران - مطرب آغازید یک ضرب گران
«خر برفت و خر برفت» آغاز کرد - زین حرارت جمله را انباز کرد
روز بعد وقتی که صوفی دریافت که خرش را ربوده اند از خادم خانقاه گله میکند که چرا بمن خبر ندادی؟
گفت والله آمدم من بارها - تا ترا واقف کنم زین کارها
تو همی‌گفتی که خر رفت ای پسر - از همه گویندگان «با ذوق‌تر»
--------
یا هنگامی که روستایی بیچاره شیر خفته در طویله را گاو میپندارد!!!
روستایی گاو در آخر ببست - شیر گاوش خورد و بر جایش نشست
روستایی شد در آخر سوی گاو - گاو را می‌جست شب آن کنج‌کاو
دست می‌مالید بر اعضای شیر - پشت و پهلو گاه بالا گاه زیر
گفت شیر ار روشنی افزون شدی - زهره‌اش بدریدی و دل خون شدی
این چنین گستاخ زان می‌خاردم - کو درین شب گاو می‌پنداردم
--------
همه دوستان در طول ۳۴سال حاکمیت اخوندهای حاکم بر ایران بارها شاهد بازی خوردن نیروهایی که خواسته اند بازی بخورند بوده اند و بجاست که در اینده ای نزدیک بهزاد کریمی چرایی این فاجعه را بنقد بکشد البته با توجه به تحربیات ملموسی که داشته و دارد.وقتی که دیدم ایشان مینویسد:«اگر تحمیل رفسنجانی به خامنه‌ایی ولی فقیه می توانست دخالت هوشمندانه جامعه مدنی در میدان تقابل جامعه با ولایت را معنی دهد، حمایت از آقای روحانی به عنوان نماینده اصلاح طلبی (؟) اما نه نشانه زیرکی که تنها علامت استیصال سیاسی است در بخشی از جامعه مدنی ایران.» بنظر شما ایا بهزاد کریمی دچار تناقض گویی نشده؟ متاسفانه ایشان مدعی میشود«انتخاب شدن رفسنجانی یعنی تقابل جامعه
با ولایت فقیه٬ اما حمایت از روحانی یعنی کفر ابلیس شدن»بجاست بهزاد کریمی برای مردم توضیح دهد که چرا انتخاب
«مرشد یعنی رفسنجانی» یعنی یامی یامی٬ اما سعی در انتخاب «بچه مرشد یعنی روحانی»٬ پیف پف !!
خوب است جناب کریمی قلم رنجه کنند و بنویسند که دستاورد ایشان و همفکرانشان از ۳۴ سال اویزان شدن به خط امام٬ رفسنجانی٬ خاتمی٬ موسوی٬کروبی چه بوده که سرکار امدن روحانی مغایرت دارد با ان دستاوردها ؟
شما میخواهید بقول خودتان«سیاست کنید» یک نیروی بله بله قربان که امیدش به تلاش موسوی و کروبی و خاتمی٬ رفسنجانی است در این میانه چه محلی از اعراب دارد؟متاسفانه کریمی و همفکرانش بسان کشتی که قطب نمایش از کار افتاده خودشان را بدست تقدیر سپرده اند و پناه به خط امام و رفسنجانی و دوم خرداد وموسوی و کروبی و اخرین دسته گل به ریش نداشته رفسنجانی امید بسته بودند که بالاخره در ساحل نجات پیاده شان بکند اما« ارزو بر جوانان دیروز عیب نیست»؟حال که مخالفت جمعی را با طرح نوبرانه استخدام کوسه بعنوان راننده سرویس بچه ماهیها را مشاهده کرده اند و از طرفی بنا بر نقشه از پیش تعیین شده کوسه شد عابد و سلمانا وسعی دربفراموشی سپردن ۳۴ سال شراکت رفسنجانی در قتل و دزدی و ... حالا اخوند روحانی بد میشود و رفسنجانی و«خاتمی ناپیگیر» در ادامه اصلاحات٬ جلل خالق از این هنرمندی که«سیاست میکند» .از صبح تا شب گفتن اینکه که این اخوند چه گفت و یا ان اخوند چه میخواهد بگوید اگر این کار را بکند یا نکند خوب است یا بد را«سیاست کردن» نمی گویند. این کار همان مجلاتی است که خبر سازی میکنند چون قلم برای روزی میزنند . ضرب المثل داریم مبنی بر«کمال هم نشین در من اثر کرد» دلیلم برای بیاد اوردن این ضرب المثل جمله زیر از نوشته کریمی است:
«اینهمه، نشان از آن دارد که جریانی، کمترین تغییر در لحظه را که در بهترین حالت چیزی نیست جز تسکین درد، به
افق گشایی ها جهت علاج درد و تدارک فردا ها ترجیح می دهد.» اگر کسی متوجه منظور ایشان شده لطفا توضیح دهد.
بهزاد کریمی ادامه میدهد :« اگر بر مردم به تنگ آمده از اوضاع مصیبت بار کنونی و نگران مصیبت های بیشتر، کمترین حرجی نیست که بین بد و بد تر دست به انتخاب بزنند، اما آنکه از موضع انتخاب و داعیه سیاسی، به بازی در میدان مهندسی حریف رو میاورد نمی تواند که مسئولیت نوع انتخاب خود درقبال نقشه های حکومت ولایت فقیه را نپذیرد.»خوب است بهزاد کریمی بگوید «اینها که به بازی در میدان مهندسی حریف رو میاورند کیستند»؟ و چرا
ایشان این نکته مهم را فقط در لفافه بیان میکند؟ یکبار دیگر خوب توجه کنید که او چه میگوید«از بیگانگی بین اپوزیسیون دمکرات با روانشناسی مردم دم می زنند، اما بیشترین احساس مسئولیت های بروز یافته در این اپوزیسیون را نمی بینند که کوشیده و می کوشد تا از هر امکانی برای شکل گیری وسیع ترین اتحاد ملی علیه شر اصلی که حکومت ولایی- نظامی است بهره برگیرد.» بسیار نیکو خواهد بود اگر ایشان چند نمونه از این فتح الفتوح های بدست امده اپوزسیون تعریفی خود را ذکر کند« تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد»
متأسفانه ایشان و همفکران ایشان تا بحال حاضر نشده اند پاسخ دهند اولا: اصلاح طلبی از دید اینان یعنی چه؟
دومآ: خاتمی و رفسنجانی و .... چه چیزی را میخواهند اصلاح کنند؟ سومآ: تشابهات شما و انان در چه و کجاست؟
بهزاد کریمی در ادامه مینویسد:« این تاکتسین‌های مفلوج اصلاح سیستم اصلاح ناپذیر، فردا را نمی بینند.» باز هم
بازی با کلمات و ایهام گویی و کلی گویی و ....
در پایان میگوید:«مقدمه پیوند یابی اپوزیسیون دمکرات با جامعه همانا تامین گفتمان مشترک در آنهاست ......» من در
اینجا از بهزاد کریمی خواهش میکنم که بفرماید منظور ایشان از« اپوزیسیون دمکرات» که و چه است؟ و در طرف مقابل « اپوزیسیون غیر دمکرات» را هم بتصویر بکشند.با سپاس پیشایش از لطف ایشان
من هم در پایان سخنانم میل دارم داستانی از«عزیز نسین» را بیاد بهزاد کریمی بیاورم زیرا دقیقآ به موضوع انتصابات
امروز کشور ما مربوط است.عزیز نسین میگوید که در هنگام انتخابات کاندید یکی از احزاب به یکی از دهات دور میرود و دهاتیهای بدبخت به وجد میایند و هر کس تقاضایی را طرح میکند«جاده اسفالته- اب لوله کشی-مدرسه- .....»
چون کاندیدای محترم با عجله بدانجا امده بود در نتیجه دفتر و دستک خود را فراموش کرده بود و در قهوه خانه هم کاغذ
یافت نمیشد در نتیجه کاندیدای محترم از کاغذ پاکت سیگارش استفاده میکند و همه خواسته ها را یادداشت میکند و همه
خوشحال و خندان از هم جدا شدند و چند سال بعد وقتی دوباره کاندیدای مذکور به ان ده امد و خواست که دهاتیها خواستهای خود را بگویند تا ایشان بعد از انتخاب دوباره پیگیر انها شود. بعد از اتمام سخنانش یکی از همان دهاتیها از
جایش برخواست و از جیبش کاغذ سیگاری را که چند سال پیش خواسته هایشان را بر ان نوشته بودند تحویل نماینده
محترم داد و گفت این را بعد از رفتن شما در جاده خاکی ده مان پیدا کردم لطفا به تقاضاهای چند سال پیش ما رسیدگی
کنید باقی پیش کش شما. تا نظر ما چه باشد.
۵۴۹۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : جامعه سیاسی یا آرمانگرا
به باور من جامعه ایران در همین انتخابات مهندسی شده ٫ فرا مهندسی عمل کرده و خواهد کرد. در به تفاهم رساندن اصلاح طلبان و بخشی از اصول گرایان ( یادمان نرود که آقای موسوی خود را کماکان اصول گرا میداند ) و بخصوص با کشاندن آقای هاشمی ٫ گذر از جامعه امنیتی ـ نظامی را عینیت میبخشد . تجربه ۸۸ ٫ نیاز ائتلاف با بخشی از اصول کرایان را غیر قابل اجتناب کرد . جامعه ایران در این سه دهه نشان داده که کاملأ سیاسی نسبت به نسل ۵۷ که آرمانگرا بودند عمل میکند . برای نمونه : هر رجل سیاسی و مقتدر که پشت مطالبات مردم ایستاده و یا انتقادی از حاکمیت کرده ٫ عوض باز کردن پرونده گذشته اش از او به گرمی استقبال کرده .
۵۴۹۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۲       

    از : شهرام عالی پور

عنوان : اگر خاتمی نبود شما چه میکردید؟
خدا را شکر که خاتمی هست تاشماها چند صفحه سیاه کنید. برادر، رفیق، انسان! خاتمی که قرار نیست مشی سازمان چریک های فدایی اکثریت را پیش ببره. خاتمی رهبریک طیف است و شما هم رهبر یک سازمان، اگر شما بهتر بلدین با استبداد حاکم دست وپنجه نرم کنین، یا علی این گوی و این میدان!
۵۴۹۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست