سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

خاتمی باید بیاید - رضا فانی یزدی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : رضا فانی یزدی

عنوان : نباید شرمگین بود
بهرام عزیز ، ممنونم از نوشته واقع بینانه شما .
من فکر می کنم در سیاست همیشه امکان اشتباه هست چه در تحلیل و چه در عمل، اما مهم این است که نباید فقط یک جانبه به قاضی رفت و همیشه حالت طلبکار را داشت انهم وقتی پول آنچنانی هم به کسی قرض نداده باشیم
مخالفین نظام دینی در ایران بیشتر از اینکه بدنبال باز کردن روزنه ها و راه های عبور از این وضعیت به شرایط بهتری باشند ، بدنبال انتقام گیری هستند از گذشته ای که متاسفانه خود نیز در شکل گیری آن نقش جدی بازی کرده اند

نه خاتمی و نه موسوی و نه هیچ کدام از ما نباید شرمنده باشیم اگر در حال حاضر کمک کنیم که به گذشته ای بدتر بر نگردیم
شرمندگی و پشیمانی وقتی است که با سماجت بر آنچه نتیجه نمی دهد اسرار بی مورد کنیم و هر بار سخت تر از گذشته سر خود و دیگران را بر دیوار بکوبیم
از لطفت ممنونم
۵٣۶۱۷ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : بهرام خراسانی

عنوان : سخن درست این نوشته، و گریز غریزی از آن
جناب فانی
باسلام
نوشته‍ی خوب شما روشنتر از آنست که یک ایرانیِِ هنوز ایرانی و پاسخگو، بتواند دربرابر آن بایستد. اما متاسفانه، از ۱۵۰ سال پیش تا کنون، گروهی از روشنفکران نه چندان روشن اندیش، سوگند یاد کرده اند که تا هنگامی لگام اسب یک فرمانروایی دیکتاتوری را در دستان ناتوان خود نگرفته اند، در هیچ زمینه ای، با هیچکسی در سرنوشت این کشور، همسو نشوند و با او همکاری نکنند. اینان که متاسفانه در بیرون از "عالم امکان" زندگی میکنند، چنین میپندارند که هیچ کس دیگری جز آنها، کاستیها و ناپیگیریهای آقای خاتمی و کسانی چون او را نمیبینند، و این تنها چشم تیزبین آنها است که فولاد را میدرد و از پس آن، همه چیز را میبیند. دست آوردهایی را که شما در دوره خاتمی برشمرده اید، از دید این کسان، چیزی جز خیانت به شمار نمیرود. اینان تنها درپی آنند که کسانی چون خاتمی و موسوی بیایند و در پیشگاه این کسان زانو بزنند و برای خونی که از دیگران ریخته شده، از اینان که بسیاری از آنها شاید هیچگاه کوچکترین نقش مثبتی در ستیز با شاه و خمینی نداشته اند، پوزش بخواهند. اگر قرار باشد هر انسانی از برخی کرده‌ های خود پوزش بخواهد، آنگاه بسیاری از ما نیز که همچنان گردن فراز راه میرویم، با گذشته تاریک خود افتخار میکنیم و به همه کس توپ وتشر میزنیم، شاید ناگزیر باشیم از بسیاری سخنان و کردار خویش در ۵۰ سال گذشته، شرمگین باشیم. آنکه در زندگی واقعی حضور دارد و ناگزیر است در این سرزمین نان و گوشت بخرد، کار اداری انجام دهد و در خیابانها رفت و آمد کند، از ژرفای فساد در حکومت جمهوری اسلامی به خوبی آگاه است. این گروه از مردم بیش از ۹۵ درسد مردم ایران هستند و هیچ دو دل نباشید که دست کم ۹۰ درسد مردم ایران از جمله شخص آقای خاتمی، از این وضعیت ناخرسندند، اما چه باید کرد؟ من هم مانند شما، می اندیشم که آمدن آقای خاتمی به میدان، یکی از فرصتهای ممکن است، هرچند کوچک و کم اهمیت. آقای خاتمی یا موسوی، هزار و یک عیب دارند، اما اگر راستش را بخواهید، من آنها را از بسیاری از این "تحریمیهای" آیینی و کنار گود نشین، و کسانی که چاقوی شیخهای عرب و دیگر دشمنان دیرین ایرانیان را تیز میکنند تا میهن مرا تکه تکه کنند، شریفتر میدانم.
پیروز باشیم
بهرام خراسانی
جناب فانی، همانطور که نوشته اید، خوانندگان سخنان کسانی چون شما و من در این نشریه؛ و کلاً خوانندگان این نشریه؛ بسیار کمند و تأثیر آنها در دنیای راستین، نزدیک به صفر است. ۹۰ درسد آنها نیز چیزی در ذهن خود دارند که هر کس جز آن بگوید، او را کافر و خاین میدانند. با اینهمه، جامعه راه خود را میرود. گاه اشتباه میکند، و گاه درست رفتار میکند. در آمدن یا نیامدن خاتمی نیز نه من سهمی خواهم داشت، نه این تحریمیها. شخص آقای خاتمی هم نه ایده آل شماست و نه ایده آل من. بیشینه کسانی هم که در این تخابات شرکت میکنند، شاید بهتر از این تحریمیها میدانند که با آمدن خاتمی و پیروز شدن او، چیزی حل میشود. اما این آمدن، میتواند به انجام فرایند درازهنگامی یاری رساند، که آمدن مشایی از سوی احمدی نژادیها، یا هریک از طرفداران خامنه ای؛ برای این کم خطر تر است. حتی اگر ذره ای از این خطر کاسته شود، باید از آمدن خاتمی پشتیبانی کنیم.
۵٣۶۱۲ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : محمود رضائی

عنوان : چرا خاتمی نیاید
آقای فانی .با سلام .در ایران مانع بزرگی برای پیشرفت و توسعه وجود دارد بنام ولایت فقیه مطلقه .مهار این بختک بکمک مردم ایران ،شرایط خاص خودش را میطلبد .مثلا رئیس جمهور اینده بلحاظ سیاسی هم وزن رهبر بوده و عقاید و دستورات رهبر در وی نافذ نباشد .من علیرغم احترامی که به نظرات شما دارم ، معتقدم جناب اقای خاتمی ،جنم لازم را در تحقق حقوق مردم ایران و مهار استبداد وحشی ولایت فقیه نداشته و ندارد .آقای خاتمی هم بهتر از هرکسی شرایط خود و نقش استبدادی آقای خامنه ای رادانسته و واقعا نمیخواهد که تجربه ناکام ۸ ساله شان دوباره تکرار شود .در موضوع انتخابات نباید احساسات خود را دخالت داد بلکه آن کسی که به منافع ایران و ملت ایران باشد را تشویق به آمدن کرد.اما بنظر من ،در وجنات هاشمی رفسنجانی ، چنین توانمندی وجود دارد که خامنه ای را مهار کرده و به مردم بیشتر میدان دهد تا حقوق خودشان را تثبیت کنند .خاتمی برای دوره بعد از سقوط رهبر مستبد خوبست و در ان شرایط دیگر نیازی به رفسنجانی نیست .
۵٣۵٨۴ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : آقایی

عنوان : اراده گرایی
آقای فانی یزدی

شما بنظر من کمی احساساتی و عجولانه نوشته قبلی من را خواندید و پاسخ دادید. لطف کنید که با دیگر و با حوصله آنرا مطالعه فرمایید.
بنده هیچ جای این نوشته، ننوشته بودم که من از جانب مردم حرف می زنم و یا اینکه مردم اینطور یا آنطور می فهمند. اگر دقت کرده باشید من فقط طرح سوال و ابراز نگرانی کرده بودم. حال اگر شما فکر می کنید که من خواسته ام بگویم که من بهتر مردم را می فهمم، این ناشی از برداشت عجولانه و احساساتی خودتان است، وگرنه بنده هیچکاه این ادعا را نداشته ام. و دز ضمن شما را هم نخواسته متهم کنم، بلکه فقط طرح سوال کردم که آیا ما مطمئن هستیم که مردم ایران، حداقل انهایی که به اقایان موسوی و کروبی رای دادند، خواهان کاندید شدن مجدد آقای خاتمی هستند؟ و این سوال که: این تلاش شما تا چه اندازه مبتی بر شناسایی شرایط اجتماعی ایران، وضعیت و فازی که مردم و جنبش سبز اکنون بسر می برد می باشد.
من در نوشته شما فقط جنبه های مثبت و منفی آمدن و یا نیامدن آقای خاتمی را دیدم، بخاطر همین گفتم که سر خود را (که خودم هم شامل آن می شوم) باید از پرچین ها بالا برد و یک کمی هم به شرایط اجتماعی، روحی و اقتصادی و..... مردم نگاه کرد تا صرفا به نیروهای اصلاح طلب. جنبش سبز در درجه اول در ان اجی او ها ، سازمانهای مستقل مردمی، دانشجویان.... جریان داشته و دارد تا در سطوح رهبران آن و امثال آقای خاتمی و اصلاح طلبان دولتی.
یاد داشت آقای علی افشاری را در سایت فردا مطالعه کنید شاید زاویه های دیگری برای شما گشوده شود. همانطور که یادداشت شما زاویه های جدیدی برای من باز کرده است.
۵٣۵٨۰ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : رضا فانی یزدی

عنوان : هیچ کدام از ما سخنگوی مردم نیستیم
دوست گرامی آقای آقایی
شما می گویید"کاش مردم ایران نیز مثل ما کنشگران سیاسی با تحلیل و منطق شسته و رفته همه جوانب را مانند شما در نظر می گرفتند و فوائد و مضررات کاندید شدن آقای خاتمی را کنار هم می گذاشتند و سپس بدنبال او راه می افتادند" از کجا می دانید که مردم ایران اینگونه فکر نمی کنند، من یکی از همان مردم ایرانم که شما از جانب آنها حرف می زنید. چرا شما فکر می کنید آنچه را که شما می گویید یک برداشت واقع گرایانه از آن چیزی است که مردم می گویند و آنچه را من گفته ام خلاف دریافت های واقع گرایانه بوده و اراده گرایانه است .
اگر شما چنان که می گویید "جهارچوب منطق شما که من هم با آن موافقم و دلم می خواهد اینطور اتفاق بیفتد، کاملا درست است" پس شما هم در همین چهارچوب منطقی که به نظرتان درست است باقی بمانید و همان را بگویید که درست است و نگویید که " فقط نگرانی من از این است که آیا مردم ما هم همین را می خواهند و یا ما اراده گرایانه می خواهیم الگویی که خود می پسندیم بر امید ها و آرزوهای مردم تطبیق دهیم" شما نگران آنها نباشید ، اگر آنها فکر کردند که ما درست نمی گوییم با عقل و منطق خود همان را می کنند که درست می آید . آنها هم مثل من و شما هستند و هیچ کدام از ما قرار نیست که به خاطر نگرانی از اینکه دیگران احتمالا چه تصمیمی می گیرند آنچه را که به نظرمان منطقی می آید را فدای آنچه را که منطقی نیست و نگرانیم که دیگران شاید نپسندند ، کنیم .
شما می گویید که "بهتر نیست یک کمی سر خود را از پرچین دستگاه فکری و سیاسی (و البته بسیار منطقی) خود و یا امیال و آرزوهای کمی بالا تر بکشیم و ببینیم مردم واقعا چه می خواهند" من نمی فهمم که شما چرا اولا من و خودتان را داخل مردم حساب نمی کنید ، البته نوع بیان شما بیشتر متوجه من است چرا که انگار شما مردم را فهمیده اید و اسرار دارید که من هم خودم را کمی از پرچین دستگاه فکریم بالا بکشم و ببینم مردم چه می خواهند . دوست عزیزم، من هم مثل بقیه مردم با امیال و آرزو های خودم زندگی می کنم و بدنبال تحقق آنها هستم و نه آرزوهای مردم که نمی دانم یعنی کی ؟ یعنی شما ؟ یا چه کس دیگری ؟ نمی دانم شما از کجا این همه فکر می کنید که مردم را می شناسید و به خود هی حق می دهید که از جانب آنها که نمیدانم چه کسانی هستند و چه نوع وکالتی به شما داده اند با دیگران حرف بزنید. شما حرف خودت را بزن ، به دنبال آرزو های خودت باش و آنچه را خودت درست می دانی بگو و بکن
و باور کن هیچ کس نه به شما وکالت داده که از جانب آنها حرف بزنی و نه به من
من آنچه را خودم درست می دانم می گویم ، حالا آن مردم که حقیقتا نمی دانم چند نفر و یا چند دوجین آنها این مطلب مرا می خوانند اگر خوششان آمد ، چه خوب ، خوشحال می شوم و اگر خوششان نیامد و به نظرشان مزخرف بود ، خب من که از جانب آنها حرف نزده ام و جای گله و گلایه ای هم باقی نمی ماند
ما فعالین سیاسی ایرانی عادت کرده ایم که از جانب مردم مرتب حرف بزنیم بدون اینکه هیچ کدام از آنها ما را به نمایندگی و وکالت خودش بر گزیده باشد

امیدورام که این هیاهو ها آقای خاتمی را تشویق کند که شرکت کنند ، اگر ایشان شرکت کرد آنوقت من و شما و دیگر مردم تصمیم خود را می گیریم که چه کنیم
من همانطور که قطره در یادداشت قبل از شما نوشته با این که مخالف نظام دینی در کشور هستم ولی فکر می کنم که بهترین انتخابم در لحظه حاضر خاتمی است و اگر رای من کمکی به انتخاب او کند ، به او رای خواهم داد . شما می گویی "نگرانی من از این است که با آمدن مجدد آقای خاتمی همه مشکلات این مملکت خلاصه در جنگ های سیاسی داخلی این رژیم و منجر به سیاسی کاری و سیاست بازی محض بشوند، و مردم ما خسته از اینهمه مصیبت و بلا که سودی نیز عایدشان نشده است بار دیگر به پوپولیست های بدتر از این رجوع کنند" من این نگرانی شما را ندارم .حالا بعدش چه خواهد شد را هم نمی دانم ، برای بعدا همان موقع تصمیم باید گرفت
شاد باشی
۵٣۵۶۶ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : آقایی

عنوان : اراده گرایی
جناب آقای فانی یزدی با سلام

کاش مردم ایران نیز مثل ما کنشگران سیاسی با تحلیل و منطق شسته و رفته همه جوانب را مانند شما در نظر می گرفتند و فوائد و مضررات کاندید شدن آقای خاتمی را کنار هم می گذاشتند و سپس بدنبال او راه می افتادند.

نمی خواهم اشخاص را مقایسه بکنم اما مثل جمله معروف "باید برود" این عنوان مطلب "باید بیاید" نیز بوی اراده گرایی می دهد و می دانیم که همین اراده گرایی های رهبران و روشنفکران چه نتایج اسفباری داشته اند.

جهارچوب منطق شما که من هم با آن موافقم و دلم می خواهد اینطور اتفاق بیفتد، کاملا درست است. فقط نگرانی من از این است که آیا مردم ما هم همین را می خواهند و یا ما اراده گرایانه می خواهیم الگویی که خود می پسندیم بر امید ها و آرزوهای مردم تطبیق دهیم.

آیا این اندازه هیاهو که در میان کنشگران سیاسی مبنی بر دعوت از آقای خاتمی دیده می شود در میان مردم نیز حضور دارد؟ یا ما تصور می کنیم که مردم هنوز آگاه نیستند و ما باید انتخاب اصلح را به آنها معرفی کنیم.

اگر بر فرض، این تطبیق داده شدن اراده گرایانه الگوی و نماینده مورد نظرمان با خواست های مردم موفق از کار درامد، اما در عمل آقای خاتمی کاری از پیش نبرد و موجب سرخوردگی مردم و رجوع مجدد آنان به پوپولیست ها شد چه جوابی داریم؟

بهتر نیست یک کمی سر خود را از پرچین دستگاه فکری و سیاسی (و البته بسیار منطقی) خود و یا امیال و آرزوهای کمی بالا تر بکشیم و ببینیم مردم واقعا چه می خواهند.

نگرانی من از این است که با آمدن مجدد آقای خاتمی همه مشکلات این مملکت خلاصه در جنگ های سیاسی داخلی این رژیم و منجر به سیاسی کاری و سیاست بازی محض بشوند، و مردم ما خسته از اینهمه مصیبت و بلا که سودی نیز عایدشان نشده است بار دیگر به پوپولیست های بدتر از این رجوع کنند.

در ضمن من اعتقاد ندارم که این انتخابات بسیار حیاتی تر از قبلی خواهد بود. تصور من بر این است که حتی آقایان خاتمی و رفسنجانی ترجیح می دهند که این انتخابات با آرامش انجام گیرد و یک کاندید میانه رو قدم پیش بگذارد.
۵٣۵۵۴ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : ‫قطره

عنوان : ‫مخالف رژیم ولی موافق شرکت و رای به خاتمی
‫جناب فانی،
‫امروز مردم ما قدر محمد مصدق، بهترین و مردمی ترین نخست وزیر دوران پهلوی را بیش از هر زمان دیگری میدانند و غبطه میخورند که چرا ‫در زمان صدارتش از او پشتیبانی درخور وی را بجا نیاوردند. امروز حتا رضاپهلوی از او به نیکی و بزرگی یاد کرده است. این عدم حمایت کافی مردم بعدها شامل علی امینی و بعد از علی امینی شامل بختیار شد، چون مردم ان نسل هنوز به قدرت و اراده خود باور نداشتند. اکثرن فکر میکردند که چون قدرت در دست شاه و ساواک و امریکا و انگلیس است، کاری از دست ‫انها ساخته نیست و شرکت و دخالت آنها تأثیر گذار نخواهد بود. همین طرز فکر منفی و منفعل نهایتن منجر به انقلاب خانه خراب کن سال ۵۷ شد و قدرت کنترل سیاسی مردم به اندازه سی و اندی سال زیر صفر رفته که دیگر امید بازگشت به صفر هم از دست رفته است.

ولی نسل امروز و جوان ایران طور دیگر فکر میکند. نه عقب می نشیند و نه بی گداربه آب میزند. با تحمل مینیمم هزینه از هیچ تلاشی برای استقرار نسبی دموکراسی و آزادی و دولت سکولار ‫مضایقه ‫ندارد. تاکنون خاتمی ممکن ترین و مترقی ترین نخست وزیر رژیم استبداد دینی بوده. ایران تشنه و گرسنه در حال نزار است و نزدیک به یک فروپاشی مهلک. ایران تشنه تغییر است. فقط خاتمی و هاشمی قادر به تغییر وضع موجودند.

بدلیل ‫توانایی ایجاد و توسعه شکاف بین مردم و ولی فقیه و مزدورانش،خاتمی بهترین گزینه است. او بسیار بهتر و بیشتر از هاشمی ‫توانایی ایجاد تغییر دارد.
‫با اینکه او متکی به چهارچوب قانون، نظام و ولایت است، ولی بعلت درستکارتر بودن و دموکرات تر و سکولار تر بودن، برامد کارنامه اش به نفع قدرت مردم است و موجب و عامل ریزش افزایشی حامیان رژیم و افزایش تعارض و تضاد و تقابل روز افزون مردم مخالف و معترض با نظام و رهبری است.

‫‫با اینکه مخالف رژیمم ولی موافقم ‫‫با شرکت و رای به خاتمی

۵٣۵۵۲ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست