سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حاشیه یی بر متن فاجعه ی اخیر در لیبرتی - محمدعلی اصفهانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ایرانی

مشکل اساسی مجاهدین دقیقا اعتقاد به ایدئولوژی دگم مذهبی است. اینها یک نمونه اسفبار از تلفیق دین و سیاست‌اند و نمونه‌های دیگر در زمان معاصر در حکومت پلید ولایت فقیه، طالبان و سایر افراطیون دین‌های دیگر مشاهده میشوند. موقعی که خمینی، خامنه‌ای و رجوی فقط در مقابل خدا خود را پاسخگو میدانند، وضعیت همین میشود که در ایران و مجاهدین دیده می‌شود. رجوی در زمان به اصطلاح انقلاب ایدئولوژیکش به ازدواج پیامبر اسلام با همسر فرزندخواند‌ه‌اش اشاره داشت و خمینی هم در زمان جنگ فقط به تکلیف مذهبی‌اش در ادامه جنگ بدون توجه به خسارات عظیم آن عمل‌ میکرد.
۵۱۹۱۶ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۱       

    از : فرید

عنوان : پرهیز از استفاده نادرست از کلمات
برایم تحسین برانگیز بود که از کلمه ی مجاهدین در مورد این افراد تا حد ممکن پرهیز میکنید. آخر چه مجاهدینی؟ در ضمن مسائل را به اسلام نمیکشانید چون بدرستی اثری از اسلام در این حال و هوای توصیف شده نمی بینیم. آدم را عجیب یاد سیبری و بیگاری در آنجا برای آدم شدن به نفع استالین و امثالهم می اندازد. یک چیزی شبیه بردگان و برده دار.گوئی مال این عصر نیست و از لای کتابهای خاک خورده تاریخ یکدفعه زده بیرون
۵۱٨٨۹ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۱       

    از : محمد علی اصفهانی

عنوان : جنایت، توجیه کننده ی جنایت نیست
در این مقاله به اندازه ی لازم روی ماهیت «جیش المختار»، و نقش دولت مالکی و حکومت ایران در قتل عام کنونی و قتل عام های قبلی یی که در پادگان اشرف انجام گرفته اند تأکید شده است، و به چهار مقاله ی مفصل هم لینک داده شده است که در آن ها نقش ملایان در حملات قبلی و قتل عام های پادگان اشرف مشخص شده است.
(پادگان اشرف، همانجاست که رهبری مجاهدین، یکباره مدعی امن بودن آن شده است و «تنها راه جلوگیری از تکرار حملات آینده» را بازگردانیدن ساکنان لیبرتی به آن می داند؛ و نه خارج کردن سریع این قربانیان مالیخولیای خود از عراق.)

و اگر هم موضوع مورد اشاره ی آقای «محمد پ»، به سرکوب مردم و نیرو های سیاسی، توسط نظام ملایان طی ۳۴ سال گذشته بر می گردد باید گفت که این سرکوب را بهانه یی ساختن:
ـ برای گرفتن انتقام از مردم میهن خود، و تقاضای قتل عام آن ها را در حملات نظامی و بمباران های اتمی و غیر اتمی به نزد این و آن بردن و خود را کاندیدای خدمتگزاری به متجاوزان و جاده صاف کنی برای آن ها کردن،
ـ برای فرو افتادن به دامان دشمنان بیرونی مردم ایران، و هر روز یکجور تازه خود را برای خوشایند آن ها آراستن،
ـ برای گوشت دم توپ کردن افراد بدنه، و کوچکترین احساس مسئولیتی در برابر آن ها نداشتن،
ـ برای اصرار ورزیدن بر رفتار های زشت و ضد انسانی یی که در همین مقاله توضیح داده شده اند،
و ...
مطلقاً قابل قبول نیست.

فکر نمی کنم که این موضوع بدیهی تر از بدیهی، نیاز به توضیح بیشتر داشته باشد. کافی است که ایشان فقط یکبار این موضوع را ـ به دور از حب و بغض ـ به پیشگاه خرد خود ببرند و آنچه او گفت را بپذیرند.
۵۱٨۴۹ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۱       

    از : محمد پ

عنوان : چرا؟
چرا نویسنده عزیز نقش رژیم در سوق دادن مبارزین مجاهد به چنین سمت و سویی را ناگفته گذاشته است. نباید در هیچ انتقادی جهت اصلی را به دست فراموشی بسپاریم و حمله را به سوی دیگر جبهه متوجه کنیم. اگر فضای سرکوب اینچنینی علیه این نیروها اعمال نمی شد، آیا وضعیت چنین بود؟
۵۱٨۰۰ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۱       

    از : محمد علی اصفهانی

عنوان : سلام و سپاس
با سلام به بانوی فرهیخته، پرتو نوری علا، و همه ی دوستان عزیزی که لطف کرده اند و نظر داده اند.
جاهایی هست که سکوت کردن، شراکت در جنایت است. و هم از این روست که من با وجودی که معمولاً خیلی وسواسی دارم که در ارتباط با این تشکیلات، حتی الامکان نرم بنویسم و چپ و راست مسأله را رعایت کنم، اینبار ناچار شدم که کمی با صراحت بنویسم.

در ماجرا های اخیر، شخص مسعود رجوی، به صورت تمام قد وارد گود شده است تا فضای ارعاب را سنگین تر کند. پیش از این، او عمدتاً از طریق افرادی که برای همین کار در نظر گرفته است وارد می شد تا دشنام هایی بدهند و عربده هایی بکشند و اتهاماتی بزنند.

در یکی از این دو سخنرانی یی که در مقاله به آن ها اشاره کرده ام ـ سخنرانی ۵ دی ـ او با صراحت و در عیان (به منظور تهدید بیشتر، و به خیال خودش جدی تر) دستور حمله صادر کرده است که:
«در مورد هر فرد یا جریان یا موضوع یا اتهام و ادعایی که خودتان نتوانید جوابگو باشید، تمامیاین قبیل موارد را به من ارجاع بدهید. فقط نگذارید کسی که یک صدم یا یک هزارم یا یک ده هزارم و یک صد هزارم مجاهدین، بها و خونبهای آزادی و رنج و شکنجه دمکراسی را نپرداخته است، برای ما ابوعطا و لُغُز دمکراتیک بخواند و بجای درس گرفتن، به ما درس آزادی عقیده و بیان یا حقوق زنان بدهد.»

این فرد از به کار بردن «درس آزادی عقیده و بیان یا حقوق زنان»، در جملات فوق، منظور خاصی را دنبال می کند.
مورد مربوط به «آزادی بیان» را همه می دانیم، اما مورد مربوط به «حقوق زنان»، اشاره به فضاحت عجیبی دارد که من مخصوصاً در این مقاله، نانوشته اش گذاشته ام (...)

او مشابه این دستور علنی عربده کشی را یکبار دیگر نیز پیش از این ـ در تیر ماه ۱۳۸۶ ـ صادر کرده بود. این، در زمانی بود که او قول و قرار هایش را با بخشی از دستگاه نظامی ـ سیاسی بوش پسر گذاشته بود و خودش را در یک قدمی رسیدن به ایران از طریق پیشکش کردن نیرو های آن زمان هنوز سرزنده تر و افزون تر خودش در عراق (یکراست از پادگان اشرف) به عنوان پیشمرگان ارتش آمریکا به آن ارتش در حمله ی زمینی به ایران می دید.

از همان لحظه ی صدور فرمان علنی تیرماه ۱۳۸۶، مجموعه ی دستگاه تبلیغاتی او دست به کار شدند، و چه ها علیه هرکس که از بدفرجامی حمله ی نظامی به ایران، که او برایش زمینه سازی کرده بود و تضمین های لازم را هم داده بود و گرفته بود، سخنی به میان می آورد نمی نوشتند و نمی گفتند. آن هم با چه کلمات چندش آوری و چه اتهامات سخیفی.

من سال ها پیش از آن ـ در تابستان ۱۳۷۹ ـ از «شورای ملی مقاومت» او کناره گیری گیری کرده بودم و عطای «برکات» فراوان عضویت در آن شورا را به لقای چهره یی از خودم که آلوده به مشارکت در سیاست های او می شد بخشیده بودم.
اما حملات اوباش او به من، به طرز بی سابقه یی، یکمرتبه در پاییز ۱۳۸۶ و فقط چند ماه بعد از صدور فرمان علنی او اوج گرفت. به یک دلیل ساده:
من (بی آن که کاری به این فرد و تشکیلات او داشته باشم و خود را مقابل او و تشکیلاتش قرار داده باشم) مقالات متعددی می نوشتم و ترجمه می کردم که وضعیت وحشتناکی را که در صورت حمله ی آمریکا به ایران پیش می آمد توضیح می داد.
و این، در آن مقطع که او تصمیم خود را برای تبدیل افراد ارتش خلع سلاح شده ی خود در پادگان اشرف، به پیشمرگان ارتش آمریکا گرفته بود، سخت گران می آمد.
هر دو سه ساعت به دو سه ساعت، سایت هایشان را آپدیت می کردند تا مطلب تازه یی علیه من به مطالب قبلی اضافه کنند. چیزی شاید در حدود صدو پنجاه تا دویست هرزنامه طی یک تا دو ماه!
دشنامی نبود که نثار من نکنند و اتهامی نبود که به من نزنند. و هر اتهامی هم متناسب مخاطب خاص خود:

ـ نزد مسلمان ها، اتهام نفی موازین پایه یی و به قول آخوند ها «ضروریات دین» که امامت به روایت مسعود رجوی، یکی از آن هاست. و من به عنوان یک مسلمان معتقد به «اسلام منهای روحانیت و تقدس و ولایت»، از کافران و مرتدین به حساب می آمدم و می آیم. (در مورد دوست شهیدمان مجید شریف هم همین کار را کرده بودند.)

ـ نزد غیر مسلمان هایی که از نزدیک با من آشنا نبودند، اتهام هایی که گاه حالت مضحک به خود می گرفت. مثل این که فلانی معتقد است که شما ها نجس هستید و نباید دستش به دست شما ها بخورد! او اصلاً پیرو فتوای آخوند ها در زندان شاه است که غیر مسلمان ها نجس هستند و نباید با آن ها همسفره شد!
حالا چه طور بود که در تمام سال های زندگی از ایام جوانی و مبارزات ضد سلطنتی، تا همین حالا، طیف وسیع و متنوع انواع و اقسام «م. ل» ها و «م. ل. م» ها، از توده ای گرفته تا فدایی و رنجبری و توفانی و دو جهانی و سه جهانی، بهترین و نزدیک ترین همرزمان و همراهان و دوستان گرمابه و گلستانم را تشکیل می داندند و می دهند، این لابد یک تصادف بود و هست!
و اصلاً چه طور می شد که آدمی تا این حد مبتذل، تا آن پایه مورد تکریم و تمجید مجاهدین قرار داشته باشد و مرتباً او را به رخ دیگر اهل قلم و شعر و شاعری و ترانه و ترانه سرایی بکشند، که بله فلانی با ماست؟ این هم لابد «نگو و نپرس» است. اصلاً پرسیدن، یک کار ضد انقلابی و خطرناک است، و عواقب خوبی ندارد!

ـ برای پیروان خودشان، مرزبندی نداشتن با «رژیم»، به دلیل آن که آنچه در دوم خرداد ۱۳۷۶ اتفاق افتاد را نقطه ی عطفی می دانستم و می دانم که شکل مبارزه را از مبارزه ی «خبره ها و برگزیده ها و قهرمان ها» به مبارزه ی توده های میلیونی با کلیت نظام، از طریق استفاده از تضاد های درون نظام تبدیل کرده است.

به هرحال، این کامنت «مختصر» دارد به سرنوشت خود مقاله دچار می شود و به درازا می کشد. اما نکته یی که نباید در این کامنت، نانوشته بماند این است که:
لازم است به هر شکل شرافتمندانه ی ممکن، مانع ادامه ی بازی «رهبر مقاومت» با جان سه هزار نفر در عراق شد. او عزم خود را جزم کرده است که این ها را به همان صورتی که در مقاله آمده است، در عراق نگاه دارد، و اگر لازم شد حتی تا آخرین نفرشان را هم به قربانگاه مالیخولیای خود بفرستد. اما برخورد فعال با این اراده ی شوم او ـ بدون هراس از داد و بیداد هایی که به راه انداخته است و می اندازد ـ می تواند او را وادار به عقب نشینی کند.
با سپاس دوباره
۵۱۷٨٣ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۱       

    از : پرتو نوری علا

عنوان : مقاله ای درخشان
با درود به شما آقای محمد علی اصفهانی، این مقاله در بردارنده نکات فراوانی است که ابعاد روشن تری از ایدئولوژی مجاهدین، دگماتیزم در سلسله مراتب حزبی و شیوه های رفتاری آنان را به دست خواننده می دهد. تجزیه و تحلیل ها، تقسیم بندی اجزاء، و نتیجه گیری های درخشان در این مقاله، بر جنبه های آموزشی اثرتان افزوده است. پیروز باشید
۵۱۷۲۶ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۱       

    از :

وجه اشتراک مجاهدین و رژیم سفاک ولایت فقیه، ایدئولوژی آنهاست؛ اعتقاد به امامت در تمامی قرائت‌ها شیعه از مجاهدین تا مصباح یزدی از ارکان جهان‌بینی آنهاست. خمینی پیروانش را هیزم جنگ می‌کرد و رجوی هم در کسوت امام مجاهدین، پیروان خود را قربانی افکار معجوج خود می‌کند.
۵۱۶۴۲ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣۹۱       

    از : ت. ک

عنوان : از شماره ۵ به بعد را از دست ندهید
مقاله پربار محمدعلی اصفهانی را با صبر و حوصله و اشتیاق زیاد خواندم و از طولانی بون آن خسته نشدم. شیوایی قلم و شیرینی بیان او طوری است که کمتر کسی را خسته می کند.
اما نگرانم که کسانی که وقت محدودی برای استفاده از اینتر نت دارند یا سرعت اینترنت آن ها کم است ناچار شوند برای عقب نماندن از مطالعه بقیه مقاله ها و سر زدن به بقیه سایت ها این مقاله را با دقت لازم نخوانند.
آقای اصفهانی چون متدیک کار می کند مقاله اش را گام به گام و پایه به پایه جلو می برد تا برای هر چه در گام و پایه بعدی می خواهد بیان کند قبلا پایه ای ساخته باشد و خواننده در حرکت منطقی گام به گام به بهترین نتیجه گیری برسد و در حلقه استدلا ل ها گسستی وجود نداشته باشد و همه عوامل لازم برای بهترین نتیجه گیری به وجه کمال در اختیار خواننده قرار داشته باشند
توصیه من به خوانندگانی که از نظر وقت یا سرعت اینترنت دچار محدویت هستند این است که از شماره ۵ به بعد را از دست ندهند تا متوجه شوند که مسعود رجوی با چه حقه بازی ها و چه روش های کثیفی اسارت جسمی و روحی قربانیان خود را برنامه ریزی می کند و چه نقشی در قجایع پیش آمده ای دارد که متاسفانه همچنان تعمیق می شوند.
۵۱۶۲٣ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣۹۱       

    از : اختیاری

عنوان : بعضی شیوه های کار رجوی را که با تجربه شخصی و یا نزدیک خودم مخربتر یافته ام
من در عین اینکه با محتوای مقاله حاضر موافقم سعی میکنم بعضی شیوه های کار رجوی را که با تجربه شخصی و یا نزدیک خودم مخربتر یافته ام با وامگیری از متن مقاله حاضر برجسته کنم:
ارتجاع ایده ئولوژیک یا «انقلاب مریم»، ...، برکات بسیاری برای انسجام ایده ئولوژیک و تشکیلاتی سازمان رجوی در هیأت و شکل و محتوای (هیأت و شکل و محتوای) امروزی آن داشته است؛ و اگر آن ازدواج معروف، ... و ... تبعات آن نمی بود، سازمان (رجوی) متلاشی می شد و نمی توانست به قله ی رفیع{!!} کنونی خود برسد. {تا آنجایی که من میدانم در آن مقطع اکثریت نیروها بدلیل انتقادات بنیادی از شیوه کار رجوی و نقض سنترالیزم دمکراتیک از سازمان جدا شده بودند. در طی پروسه تثبیت درونی ارتجاع ایدئولوژیک و در تبیین جریان ازدواج که لب مطلب آن ولی فقیه شدن رجوی و حساب پس دادن او فقط به خدا و لاغیر بود، ابتدا ذهن بدنه تشکیلاتی را به جریانات سکسی و ناموسی مشغول کردند و سپس شهادت این و آن را وسیله اثبات اشتباه بودن فرض رابطه سکسی و بدهکار کردن سیاسی افراد کردند. آنگاه از موضع تهاجمی از این افراد خواستار انجام وظیفه ایدئولوزیک انسانی خود میشدند و برای رفع و رجوع هرگونه ذهنیتی در افراد منطقی تر همه اشتباهات و انتقادات موجود را پذیرفته و مسئولیت آنرا بدوش اکثریت مسولین اجرایی زیر کمیته مرکزی گذاشته آنها را مقصر و مسئول اشتباهات معرفی کردند!! با چنین ترفندی مسئولیت شکستها و اشتباهات از دوش رجوی و کمیته مرکزی برداشته، افراد پائینتر را قربانی کرده و حالا که کثافتکاری جنسی هم درمیان نبوده( فیلی که شخص رجوی برای رد گم کردن هوا کرده بود)، طلبکارانه از همه افراد خواستار (صفر-صفرکرددن!!) و شروع دوباره کار با تشکیلات و در رابطه از این پس مستقیم با رجوی شدند. }

یکی از برکات ارتجاع ایده ئولوژیک...، برگزاری نشست های داخل تشکیلاتی مختلفی است ... با محتوای اعتراف در حضور جمع به گناهان و تقصیرات داشته و نداشته و مرتکب شده و مرتکب نشده (گناهان و تقصیرات داشته و نداشته و ... و مرتکب نشده) ی خود، ... مسائل جنسی، جای بسیار ویژه یی در این میان دارند، و افراد باید در گزارش های کتبی، و نشست های جمعی، در باره ی رفتار ها و تمایلات و سوابق جنسی خود، راست یا دروغ {راست یا دروغ : چون کسی که حتی بدروغ اعتراف نمی کند؛ خودش را میخواهد وجیه المله کرده و پاک نشان بدهد تا بعداَ از رجوی سهم خواهی کند!}، هر طور شده چیز هایی بیان کنند که در حدی باشد که حاضران در جمع، و مسئولان مربوطه بتوانند آن ها را مورد توهین های «سازنده» قرار دهند تا آن ها به این وسیله از «قید و بند های استثماری جنسیت و فردیت» خود رها شوند. { با داشتن تجربه موفقیت آمیز بدهکار کردن افراد در طی جریان ارتجاع ایدئولوژیک، تخریب شخصیتی افراد در ذهن دیگران تاکتیک بعدی بود؛ تا آنجا که مثلاَ شخصی تبدیل میشود به فلانی شاعر به مفهوم فلانی خل و چل و پریشان حال و متذبذب فکری و ...تا به این ترتیب هیچ شخص و شخصیتی که در ذهن افراد ارزش حتی شنیده شدن داشته باشد پیدا نشود. و در موارد لازم از این ترکیب راست و دروغ برای تهدید، تحدید، مهار، بدنام سازی، پاپوش دوزی و پرونده سازی بر علیه افراد منتقد و جدا شده استفاده کنند}.

(رجوی) به طرز غیر منتظره یی، در دو سخنرانی ... ۵ و ۳۰ دی سال ۹۱ که قسمت هایی از آن تحت عنوان گفتگو با اشرفیان، بعد از حذف قسمت هایی که «غیر» نباید بداند، منتشر شده است، ... همان «اشرفیان قهرمان» را تهدید می کند که اگر جدا شوند و حرفی بزنند که او آن را خیانت و همکاری با دشمن بداند، باید حواسشان باشد که: ««ما هیچگاه در رابطه با هیچکس شروع کننده نبوده و نخواهیم بود اما قطعا در چارچوب اطلاعات آخوندها و سرویس های پشتیبان {سرویس های پشتیبان: اسم رمز رجوی برای منتقدین، جداشدگانی که در عین مرزبندی با رژیم از روابط درونی رجوی انتقاد کنند} ، اگر کار به تقابل و تعارض بکشد، تمام کننده ایم (تمام کننده ایم)...در این شک نکنید.»


فکر می کنم ..... حمله به لیبرتی و فراهم شدن فرصت مناسب برای تکرار خواستی که از یکی دو سه هفته قبل از حمله{!!}، به صورت پیگیر{!!!} مطرح شده بود به اندازه ی کافی گویا باشد. مخصوصاً وقتی که {مریم رجوی} راه درست را منحصر به بازگردانیدن{!!!!!} ساکنان لیبرتی به اشرف می داند و می گوید که تنها راه همین {بازگشت به اشرف است که اتفاقاَ از دو-سه هفته پیش مریم رجوی به شکل علنی خواستارآن شده است}!!
انگار نه انگار که آن همه جنایات .....، در حمله های پیشین، از موشکباران گرفته تا تهاجم نیروهای عراقی، نه در لیبرتی، بلکه در اشرف اتفاق افتاده بود.

(رجوی) طی تمام این سال ها تمام نیروی خود را به کار برده است که کسانی که با آرمان بهروزی مردم ایران به تشکیلات مجاهدین پیوسته اند را، در چنین شرایطی، و در چنین فضایی، داخل عراق و پادگان اشرف نگاه دارد.
و البته، به منظور ظاهرسازی، و داشتن «برهان و شاهد و گواه» برای روز مبادا، ... ، گاهی هم با شرط های تعلیق شده به محال، از آمادگی ترک عراق سخن به میان می آورد. {با شرط های تعلیق شده به محال مانند: ... همین حالا هواپیما بیاورید و همه ی افراد ما را با آن از عراق خارج کنید!،... اجازه بدهید از عراق به ایران منتقل شویم و یک چادر در خاوران بزنیم!، .... همه ما را ببرید آمریکا!، .... }

{رجوی اگر به جنایتکارانه بودن سیاستهای خود آگاه نبود}؛ چرا باید در عین فراهم آوردن تمام شرایط ذهنی و عینی به منظور ممانعت از خروج ساکنان اشرف و لیبرتی از عراق، و به منظور معامله با جان آن ها و تکه های پاره پاره شده ی تن کشته شدگان آن ها در کریدورهای خونین جمعی از پلید ترین موجودات روی زمین در آمریکا و اروپا، و بعد هم کشته شدگان را رسماً و علناً «فدیه های رهبر» نامیدن، شهامت سر خود را بالا گرفتن و قبول کردن مسئولیت کار خود را نداشت، و با حرف های بسیار مبتذل و بی مایه یی که هیچ آدم برخوردار از یک عقل سالم را قانع نمی کند، از پذیرش این مسئولیت، شانه خالی کرد و اینطور وانمود ساخت که خیر، اصلاً اینطور نیست؟ آیا جز این است که {رجوی ها}، خود به خوبی بر زشتی (و در این مورد، بر جنایتکارانه) بودن عمل خود واقفند؟


آقایان، خانمها، دوستان، همرزمان، رفقای شفیق؛ گروهی از یاران ما به خیال خوش مبارزه برای آزادی و برابری، ناخوشانه اسیر میان دو جبهه ارتجاع آمده اند. فراموش نکنیم اینان زمانی جویندگان شادی در مجری آتشفشانها، بذرهای ماندگارمزرعه انسانیت و جانهای شیفته آزادی و برابری (جویندگان شادی در مجری آتشفشانها، بذرهای ماندگارمزرعه انسانیت و جانهای شیفته آزادی و برابری)، بوده اند؛ پیش از آنکه خون آنها بیش از این به عبث بر زمین ریخته ومایه آبیاری ارتجاع و جنگ طلبی در ایران و منطقه و ...شود، کاری کنیم! پیش از آنکه زمستان دو ارتجاع، باقیمانده این دیروز و پریروز جویندگان شادی در مجری آتشفشانها، بذرهای ماندگارمزرعه انسانیت و جانهای شیفته آزادی و برابری را، که امروز ناخواسته و ناآگاهانه هیمه و هیزم جنگ طلبی و جنایت شده اند، را با داس جنگ و سفلگی و رذالت از صحنه تاریخ معاصر درو کند تا امکان تکرار آنرا در آینده نیز زنده نگاه دارد، کاری کنیم!

قدر مسلم این است که شخصیت ها و نیرو های شریف اپوزیسیون و فعالان مدنی و حقوق بشری، لازم است که در سطحی تأثیرگذار، به افشای فعال سیاست {رجوی } بپردازند، و مطمئن باشند که او در شرایط کنونی، ناچار است که تا حدودی مراقب آبروی خود و همسرش که رله کننده ی دستورات و اوامر اوست، در محافل بین المللی باشد، و بنابر این، ابراز علنی و گسترده و پی گیر نفرت عمومی از این بازی کثیف او با جان چند هزار نفر، او را وادار به عقب نشینی خواهد کرد {برخلاف همه الدروم بلدروه های رجوی؛ ابراز علنی و گسترده و پی گیر نفرت عمومی از این بازی کثیف او با جان چند هزار نفر، او را وادار به عقب نشینی خواهد کرد}.
۵۱۶۲۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست