سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

فرهنگ حذف در بازخوانی یک کشتار - اسد سیف

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ‫البرز

عنوان : برنامه ای مدون برای ایران امروز و فردا
‫هوشنگ عزیز، شادم از اینکه با انسانی واقعگرا و انسان دوستی چون شما هم سخنم. ‫پاسخ به سئوال، وظیفه نیروهای چپ‫ از فردای قیام بهمن چه بوده، میتواند کلیدی برای گشایش بعضی معضلات بحثهای نظری بوده و شاید به منزله چراغی برای روشنایی گوشه های تاریک امروز هم‫ بکار رود.
‫به گمان من، در وحله اول نیازی به این قیام(انقلاب) نبود، خاطرم هست، جناب آریامهر از جایی که متفرعن بود،‫ بسی دیر وقت صدای مردم را شنید، ولی هنوز هم دیر نشده بود، او(جناب آریامهر) پیشنهاد تشکیل کابینه به عددی از نخبگان ملی گرا داده بود، ولی ایشان رد کرده بودند. اما آقای بختیار می پذیرد، و کابینه تشکیل می دهد. به گمان من، اگر ملی گرایان برنامه ای مدون برای ایران فردا داشته و‫ از تاریخ گذشته ایران درسی در جهت منافع ملی کشور گرفته و به راه انتقام نرفته بودند. به جای ‫همگامی با روحانیتی که هیچ سنخیتی با ایشان نداشتند، به همگامی با یار دیرین خود(آقای بختیار) رو آورده بودند. ایران امروز میتوانست چیزی شبیه به نروژ باشد. که در آن تمامی اقشار و طبقات جایگاهی کم یا بیش‫ شایسته خود در اجتماع دارند.
‫گرچه، به میمنت سیاستهای نامیمون جناب آریامهر، جوانان هوشمند و وطن دوستی چون بیژن جزنی به جای داشتن امکان برای فعالیت اجتماعی در تپه های اوین بر اساس قرائن و شواهد بسیار تیرباران و کشته شدند، سازمان فدایی و در مجموع نیروهای چپ‫ در مقطع قیام بهمن ۵۷ از آنچنان نیروی کمی و کیفیی برخوردار نبود که حرف و سخنشان‫ در اقشار مختلف اجتماع تاثیری ژرف داشته باشد، ولی اگر فدائیان و باقی نیروهای چپ ژرف بین و درس آموخته تاریخ بوده و منافع ملی را به راه کین ترجیح میدادند، شاید میتوانستند با ارتباطات خود روی نیروهای ‫ملی گرا، برای حمایت از حکومت بختیار، که پی جوی حکومتی مشروطه بود، تاثیر گذار باشند.
‫اما امروز، همه میدانیم در نبود، فرهنگ دموکراسی در ایران، هر نوع تشنجی در سطح تشنجات بهمن ۵۷، نه تنها کمکی به شیوع بیشتر دموکراسی در ایران نخواهد کرد، بل چه بسا حکومتی خشنتر از ج.ا.ا حاکم بر سرنوشت ایران و ایرانیان خواهد نمود. تنها راه برون رفت از مرحله برزخی فعلی، نمیتواند جز این باشد، که تمامی نیروهای اپوزیسیون به جای حمله به یکدیگر و به رخ کشیدن خطاها، همت گمارند به برجسته کردن فصل مشترکها حول منافع ملی کشور، و از این راه به منشوری مشترک برای ایران امروز و فردا برسند.
۵۱۴۲۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣۹۱       

    از : اصغر الهیاری

عنوان : انقلاب مردم را باور کنیم و برای تحقق اهداف شریف آن تلاش کنیم
بلی ، آقای سیف راست میگوید : {در فردای انقلاب شعارهایی ناهم‌خوان و مخالف با جو موجود که نادر بودند و می توانستند زمینه‌ای برای گفت‌وگو باشند، هم‌چون جرقه‌ای از گروه‌هایی مخالف برخاست که در هیاهوی دوران دوام نیاورده، گُم شدند. اگر به ذهن فشار آوریم، تعدادی را می توان هنوز به یاد آورد: "انقلاب مرد، زنده باد انقلاب"، "انقلاب ادامه دارد"، "ارتجاع مذهبی"، "صدای پای فاشیسم"، "پوپولیسم خمینی"، و...هیچ امکانی برای بحث در این عرصه‌ها فراهم نیامد. ..}

البته فعالان سیاسی می دانند که طراحان شعارهای بالا بخصوص "صدای پای فاشیسم " انقلاب مرد، زنده باد انقلاب " در اعتصابات صنفی و سیاسی دهه ۴۰ نیز که جنبش دانشجوئی دوباره شروع به نضج نموده بود. میخواستند "یک تنه" حکومت را سرنگون کنند. "انقلابیگری" همیشه و به اشکال مختلف ادامه یافت و بجای جذب و علاقمند نمودن جامعه دانشجوئی به فعالیت های دموکراتیک آنها را به گروه گرائی "تشویق" میکردند.

حتی امروز بعداز ۳۴ سال هنوز در باره ء ۲۲ بهمن و آنچه بر مردم گذشت اختلاف نظر ها بسیار متفاوت و معلوم نیست چگونه چپ ما خواهد توانست به اتحاد و همگرائی برسد. برعکس افتراق و انشعاب آسان است. اتفاقی در ستون"میز احزاب " اخبار روز به دو اعلامیه از دو "سازمان" راه کارگر بمناسبت ۲۲ بهمن برخورد نمودم که خواندن آنها را توصیه می کنم:

۱. کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران ( راه کارگر) تیتر زده ست
" بیست و دو بهمن نقطه عطفی آموزنده در تاریخ کشور ما! "
و با این شعارها به اعلامیه پایان داده است:
برچیده باد مجازات مرگ، سرنگون باد رژیم سرمایه داری اسلامی ایران
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم
کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

۲. هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران ( راه کارگر) عنوان نموده است :
"اعلامیه هیئت اجرائی راه کارگر به مناسبت سالگرد انقلاب بهمن"
و با شعار زیر به اعلامیه پایان داده است:
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
۲۲ بهمن ۱۳۹۱ـ ۱۰ فوریه ۲۰۱۳

بنظر من بعضی از مسئولان راه کارگر که بیش از ۵۰ سال تجربه ء مبارزاتی دارند گذشته و آینده را چگونه می بینند ؟ از دهه ۴۰ در جنبش دانشجوئی حضور داشته اند. بعداز دستگیری و بازداشت برای ادامه مبارزه قصد خروج از کشور را داشتند. مجددا دستگیر و معروف به گروه فلسطین گردیدند. با مبارزات مردم در سال ۵۷ آزاد شدند. با وجودیکه در زندان مشی مسلحانه را رد نمودند و بعداز انقلاب به مبارزات سیاسی روی آوردند. ولی از "چپ روی" در انها برجسته بود. سازمان راه کارگر را تشکیل دادند با این وجود با شعار های ماورای انقلابی که آقای سیف اشاره کردند در همان روزهای انقلاب در واحدی صنعتی در جادهء قدیم کرج رهبری تحصن کارگران را بعهده گرفتند. صاحب کارخانه مانند بسیاری از واحد های تولیدی و خدماتی فرار را بر قرار ترجیح داه بودند. برایم عجیب بود که خمینی در راس قدرت و دولت موقت و شورای انقلاب با امت مسلمان همه جا را قبضه کرده بودند. ولی بعضی از فعالان چپ که هنوز بعنوان راه کارگر اعلامیه ای نداده بودند بجای پیوستن به مبارزات مردم در کارخانه ء یاد شده منتظر انقلاب کارگری بودند. امروز نیز ۳۴ سال در بر همان پاشنه می گردد.
۵۱۴۲٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : پروسه ء انقلاب ادامه دارد............
برای دوستان "البرز" و "مسعود بهنودی" که به کامنت نگارنده جواب دادند.
خواهشمند است به ۲۲ بهمن ۵۷ عنایت داشته باشید که تمام تلاش حکومت شاه، که از برکناری نخست وزیر ۱۳ ساله اش هویدا علنی شروع شده بود بجائی نرسید و بالاخره سرنگون شد. مدتها بین دربار ، کاخ سفید آمریکا ، سفارت آمریکا ، سران کشورهای اروپائی ، سران لشگری وکشور ، شخصیت های سیاسی ملی و مذهبی رفت و آمدهائی وجود داشت و رسانه های داخلی و خارجی کم و بیش آنها را منعکس می نمود ولی هرچه به ۲۲ بهمن نزدیک تر شدیم نقش آیت الله خمینی برجسته تر گردید. مردم سالها منتظر سرنگونی سلطنت بودند که گامی به جلو بود ولی بمعنی این نبود که مبارزه علیه طلم و ستم و نابرابری آسانتر میشود.

روحانیون در مشروطه ، جنبش ملی شدن نفت و ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در صحنه سیاسی با سایر اقشار مردم حضور داشته و در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ راسا علیه اصلاحات حکومت شاه شورش نمود.سرکوب های سیستماتیک نیروهای چپ و دام های متعددی که رژیم برای نابودی آن انجام داد تردیدی باقی نمی گذاشت که جنبش دموکراتیک مردم ایران آسیب های فراوانی خواهد خورد.

شادروان بیژن جزنی با درایت امکان قدرت گرفتن آیت الله خمینی را در چشم انداز سیاسی ایران دیده بود و بارها تاکید کرده بود که اگر چنین شود فعالیت چپ در چنان شرائطی بمراتب دشوارتر از حکومت شاه خواهد گردید.

پس چپ ها بخصوص فدائیان در روند مبارزاتی به شرائط بعداز سرنگونی سلطنت اندیشیده بودند. در زندانها نیز همیشه بلوک مذهبی برجسته بوده و همین دغدغه "عروج" خمینی را ترسیم میکرد.

امروز بعداز ۳۴ سال بایدصادقانه ، شجاجانه ، هوشمندانه، خردمندانه و فروتنانه بگوئیم : چپ سوسیالیست با پیروزی نبروهای طرفدار آیت الله خمینی در انقلابی که چندان هم غافلگیرانه نبوده چه تدبیری باید می اندیشید که در حکومت شریعتمداران بتواند به فعالیت های خود که بمراتب از زمان شاه دشوارتر پیش بینی شده بود موثر تر ادامه دهد ؟ البته کسی حتی بیژن فکر نمی کرد که خمینی فرمان قتل عام هزاران نفررا صادر کند.
آیا در شرائطی که انقلاب توسط نیروهای سنتی بورزوائی وخرده بورژائی برهبری آیت الله خمینی رهبری می شد طرح شعار هائی از قبیل "بعداز شاه نوبت آمریکا" و سایر حرکت های رادیکال وتند و تیز از جانب نیروهای چپ ضروری بود ؟ تصادفی نبود که خمینی به مردم می گفت : خرمن ها را آتش میزنند !

وظیفه ء اصلی نیروهای چپ سوسیالیست از فردای پیروزی "انقلاب بهمن" و بقول شما ودیگران "قیام بهمن " چه بود ؟ تا این موضوع مشخص نشود میزان اندازه گیری چپ روی ها وراست روی ها عملی نخواهد شد وهرکسی بمیل خود انقلاب را ارزیابی خواهد کرد و خود را منزه تر از همه توجیه خواهد نمود.

تصادفی نیست که امروز نیز مانند ۵۷ نیروهای چپ سوسیالیست علیرغم تمام فداکاریها و جانهای آزادی که در این راه بخون خفته اند از کمترین امکانات سازمانی وتشکیلاتی در ایران برخوردار می باشد.
ما نه در باره ء انقلاب بهمن بلکه در باره ء ۲ خرداد ۷۶ ، ۲۲ خرداد ۸۸ نمیخواهیم جایگاه واقعی خود را بشناسیم و برای تقویت و گسترش آن با هوشیاری و احتیاط عمل کنیم. همه میدانیم که بوژوازی در تمام اشکال خود به نابودی چپ سوسیالیست کمر بسته و سراسر جهان را با خون آنها قرمز نموده است و ادامه خواهد داد.
وظیفه ء ما خون دادن نیست ، عدالت خواهی ما و آزادیخواهی ما ست که باید با حمایت کارگران و توده های مردم تبدیل به آلترناتیو بی بدیل اجتماعی گردد. بهمین دلیل صاحبان قدرت و سرمایه متحدا از تشکیل چنین آلترناتیو جلوگیری می کنند.
این حقیقتی انکار ناپذیر و در نهایت پیروز مند خواهد بود.
۵۱۴۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣۹۱       

    از : reza reza

عنوان : دمساز قاتلین خود
جناب سیف!متاسفانه این سخنرانی‌ شما نیز چاره‌ساز درد امروز ایران نیست!یکم!ادعا می‌کنید "چپی "بود که"نیرویی"بود و گویا در آن انقلاب دست بالایی‌ هم داشت،بنده به عنوان یکی‌ از آن هم دوره‌ای‌ها که حق دارم از شما که سنن و درجا‌ت علمی‌ بزرگتر و آگاهتر بوده و هستید،سندی علمی‌ بر این ادعا طالب شوم!اگر بود دیگر نیازی به تحلیل نیست چرا جامعه آنگونه بود و امروز هم آنگونه باقیست!این ادعا ایست که خود نیز واقفید حقیقت ندارد!(یادآوری کنم شکسته نفسی‌ نموده و به غلط گفتید که :مجاهدین توده‌ یها اکثریت!!!!؟؟؟منظورتان سالهای پیش از ۵۹ است امیدوارم،چون تا آن مقطع از جریان اکثریت خبری نبود و همه فدائی بودند) اگر چاپی‌ بود که انقلاب را رهبری میکرد و با وجود آن بدهم خمینی افتاد که دیگر آن را چپ نمیتوان گفت!نیازی نمی‌بینم که بگویم یک جنبش اجتمایی‌ نیروی خود را در جامعه دارد اگر این چپ با خود آن نیروی اجتمایی‌ را داشته لطفا مشخصاتش را مرقوم فرمایید که فردای روز بر اساس این ادعای شما آن نیروی اجتمایی‌ به یک دادگاهی شاکی‌ شود و غرامت طلب کند که آن چپ آنها را به آن شیخ فروخته است!

دوم!پوپولیسم را به محاکمه کشیدهید،که گویا آن چپ را گمراه کرده است و داستان را به آنجا ختم کرده اید که باز گویا آن شیطان باز (البته اینبار نه آن چپ که مردم رقول زده است)بکار بوده و .......می‌پرسید چرا جامعه به (گویا)قاتلان خود پناه برده است!

جناب سیف!قبل از هر چیز یک سیاسی باید به رموز بسیاری دستیابد تا دسته خود که هیچ جامعه را تکان دهد!تاریخ نوشته‌های تا امروزی ثابت می‌کند آن چپ مدعی تازه از زندان برون آماده،یا با یک پرواز ۴ ساعته از کنج اطاقک ش در پاریس و لندن و لایپزیک به موطن باز گشته،اگر هم نقشی‌ در آن دوره به عهده میبایستی بگیرد ،به پای دیگر آن فاجعه‌ای که هنوز در آن مملکت جریان دارد بایستی میانجامید که انجامید!من معتقدم اگر به قضاوت می‌نشینیم باید آینه‌ای نیز مقابل خود بگذاریم!آینه‌ای که در هیچ دسته و حزبی مگر بطوری انفرادی به چشم نمی‌خورد.آقای سیف!تاریخ قبل از انقلاب را مرور کنید،همین آخری نوشته آقای علامه زاده را!آن استبداد و آن شور تنها و اوانتوریستی دست به دست هم تیشه به ریشه هر آنچه روشنفکر و روشنگری بود میزد ،حال شما مدعی هستید که آن چپ در آن شرایط نه تنها دست بالا که توان رهبری نیز داشت!؟اشاره جالبی‌ کردید ،چهار سال پیش من دیگر آن ده ساله سال ۵۷ نبودم و به عینه ناظر زنده بخش همیشه رادیکال آن چپ بودم که باز همانند شما غوطه ور در افکار و خیالات خود ناباورانه سیل انبوه زنان و مردان و بخصوص جوانانی را میدید که به قول شما دمساز قاتلین خود بودند.آنچه گذشت باز بیانگر تلاش‌هایی‌ بود که این‌بار به خیل کاروان کشتگان بیفزاید،چه در ایران از طریق کروکی‌هایی‌ که مردم را بسوی بیت خامنها‌ی راهنما بود و چه در این سوی آب،هر آنکه را دستی‌ در آن تلاش نو داشت ،با تهمت ناراوی بسیجی‌---اطلاعاتی‌ و یا به قول شما همنوایی با" قاتلین" مترصد موج سواری و"راهبری" جنبش سبز البته به همان جایی‌ که چندین بار درسش را باز پس داده بود،بود!

آقای سیف!اگر کاروان کشتگان را دلیل حق و درست بودن راه بدانیم،آقای خامنه‌ای پس باید حالا حالا‌ها بی‌ خیال کناره گیری بشود،با آن خیل کشتگان جنگ و.....! باید پرسید که چه زمانی‌ این ارزیابی کیلویی مجاهدین در تحلیلهای چپگرا وارد شد!
۵۱۴۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣۹۱       

    از : ‫البرز

عنوان : چه درکی درست، چه درکی نادرست است
‫چه درکی درست، چه درکی نادرست است.
‫چه گفتمانی نوحه سرایی، محاکمه و تهمت‫، چه گفتمانی نقد علمی و تبدیل نمودن گذشته به چراغی برای آینده است.
تنها از راه گفتمان رها از تشنج و متکی به منافع ملی است، که میتوان به اتحاد ملی، که تنها راه فرا رویاندن جامعه ایرانی به یک دموکراسی است، رسید
۵۱۴۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣۹۱       

    از : دریادل توانا

عنوان : نقد و کنش متقابل یا محاکمه و تهمت؟
درک نادرست ، بی خبری از تاریخ و حتی شور بدور از شعور سیاسی برای ما آن را به ارمغان آورد که امروز هنوز از سنگینی هزینه هایش شانه راست نکردیم آیا وقت آن نرسیده به جای نوحه سردادن ، و انگشت حسرت گزیدن ، گذشته را چراغ راه آینده کنیم؟ نقد کنیم نه محاکمه !!
با سپاس از آقای اسد سیف
۵۱٣۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣۹۱       

    از : البرز

عنوان : در بهمن ۵۷ بپا خاستند(قیام کردند)
‫هوشنگ عزیز، ضمن تشکر از توجه شما به نظرم، به گمانم شما، ‫قبل از خواندن چند خط نظر من، به نقد آن مشغول شده اید.
‫ فلاسفه لفظ انفلاب را برای بیان تغییر ذات و ماهیت یک شئی بکار میبرند، و در نگاه جامعه شناسانه هر جنبش توده ای که به دگرگونی اجتماعی منجر شود، ‫نام انقلاب بخود میگیرد. روی این حساب تغییر نامها از محمد رضا به روح الله و علی نمیتواند نام انقلاب بخود بگیرد. توده های میلیونی مردم از خشونت، قساوت، بی عدالتی، تفرعن، به هیچ گرفتن مردم،‫ فقر و گسترش فلاکت توسط محمد رضا شاه و خاندان و اطرافیانشان علیرغم ثروت عظیم کشور‫،‫ به خشم آمده و نهایتا در بهمن ۵۷ بپا خاستند(قیام کردند).
‫رهبری این قیام از ساعات آغازینش در دست مساجد، یعنی تنها جایی‫ که حکومت آریامهری دربش را تخته نکرده بود، قرار گرفت. ‫مردم از سالها قبل از قیام گاها به مناسبتهای مختلف از سران مساجد، در باره عدالت علی و حسین و ظلم ستیزی آنها شنیده بودند.
‫و از جایی که حکومت آریامهری از سالها قبل تمامی اندیشه های مخالف را مجبور به انفراد و فعالیتهای زیرزمینی بی ارتباط مستقیم با توده های مردم کرده بود، حال شیوخ مساجد با آن ارتباط وسیع توده ای خود، به یکباره مبدل به قهرمانان و نجات دهندگان توده های میلیونی مردم شدند. ولی درست از فردای روزی که اصل ولایت فقیه در پیش نویس قانون اساسی گنجانیده شد، برای بسیاری آشکار گردید که درب سبز عدل علی هم نمیتواند به تنهایی‫ مشکلی از مشکلات عدیده توده های میلیونی در رنچ را حل کند. چه با وجود ولی فقیه(آریامهری در شکل و شمایل جدید) حق مردم در مشارکت برای تعیین سرنوشت خود پایمال خواهد شد، که شد.
‫بنابراین با توجه به مشخصه های آورده شده در سطور فوق، از واقعه بهمن ۵۷ میتوان به عنوان قیامی برای عدالت نام برد، که این قیام عدالتخواهانه از جایی که به آزادیخواهی کم پرداخت، نتوانست با ارجگذاری و پی جویی برای‫ شرکت تمامی فرزندان ایران زمین، خود را‫ به یک انقلاب عظیم اجتماعی فرا رویاند.
۵۱٣٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣۹۱       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : دست به دست دشن حاکمیت در میان اقشار طبقه واحد
در رابطه با نکته ای در نظر جناب هوشنگ فرخجسته:
«انقلاب ها لکوموتیو تاریخ اند»، مارکس می گوید.
تغییرات اجتماعی تعیین کننده که توسعه تاریخی نوین را در عصر جدید و در شرایط کنونی و آتی تعیین کرده اند، تعیین می کنند و تعیین خواهند کرد، در هیئت انقلاب صورت گرفته اند و در دوران کنونی نیز در هیئت انقلاب صورت می گیرند و صورت خواهند گرفت.
انقلاب جامعه را به عقب نمی راند.
جریانی و یا طبقه اجتماعی ئی که جامعه را به عقب می راند، ضدانقلاب و یا ارتجاع نامیده می شود.
طبقه حاکمه زمان شاه بورژوازی بوده است که خود به اقشار مختلفی تقسیم می شود.
شاه با تن در دادن به توصیه مستشاران امریکائی و اعلام انقلاب سفید، فئودالیسم را زیر ضربه گرفت و نتیجتا با روحانیت که هم فئودال بود و هم دستگاه عریض و طویل ایدئولوژیکی فئودالیسم و بنده داری بود، در تضاد قرار گفت.
بورژوازی سنتی و بازاری همدوش با روحانیت به مبارزه با طبقه حاکمه جدید (بورژوازی مدرن) پرداخت.
بمب های مجاهدین به عنوان مثال دم در فروشگاه های بزرگ منفجر شد.
شاه بدرستی از ارتجاع سرخ و سیاه سخن گفت.
اتحاد فئودالی ـ بورژوائی سنتی ـ روحانی بر انقلاب سفید که ماهیتا ضدفئودالی بود، غالب امد.
این رخداد بنظر من رخدادی ضدانقلابی (ضد انقلاب بورژوائی سفید) است.
به معنی پیروزی ارتجاع است.
شکی نیست که ایدئال های فوندامنتالیسم شیعی در زمینه برگشت به ریشه ها (صدر اسلام) عملی شدنی نبودند.
از این رو طبقه حاکمه (بورژوازی) همان ماند، حاکمیت میان اقشار مختلف آن دست به دست شد.
ولی دستاوردهای ضدفئودالی انقلاب سفید و انقلاب مشروطه حتی المقدور واپس گرفته شد.
فوندامنتالیسم شیعی تا توانست روبنای ایدئولوژیکی جامعه را فئودالیزه (اسلامیزه) کرد.
تضاد کنونی نیز ماهیتا تضاد میان اقشار مختلف بورژوازی (سبز و سیاه و سفید) حاکم است.
سبز و احزاب و سازمان های به اصطلاح چپ و راست خواهان تحول روبنای ایدئولوژیکی با حفظ زیربنا هستند.
هدف آنها فقط ترک مواضع فوندامنتالیستی و فئودالی است.
هدف حل تضاد زیربنای سرمایه داری با روبنای ایدئولوژیکی ماقبل سرمایه داری است.
مطلق کردن فرم مسالمت آمیز مبارزه از هراس سبزیون و سفیدیون از توده ها و تعمیق انقلاب حکایت دارد.
اگر سبز و یا سفید هم پیروز شود، انقلابی رخ نمی دهد.
روبنای جامعه اصلاح می شود و عوامفریبی در فرم دیگری و مدرنتری ادامه می یابد.
انقلاب در ایران و هر کشوری در دوران کنونی فقط می تواند ماهیت سوسیالیستی داشته باشد، فرق نمی کند که نیروهای مولده جامعه در چه سطح توسعه ای باشند.
این محتوای دوران ما ست و کاری اش نمی توان کرد.
آلترناتیو رهائی بخش برای بشریت سوسیالیسم است و لاغیر.
۵۱٣۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : باشد که هر گلوله برفی ، بهمنی شود ، دوباره ...
بهمن آمد،میبایستی می‌‌آمد، از راهی‌ دور در امتداد ستاره‌ای دنباله دار ، از کوه‌ها به دره‌ها ، از جنگلها به دشت‌ها ، به روستاها و دهکده ها ، تا به پشت دروازه‌های شهر...آنجا، حصار‌ها را هم شکست، تا به خیابانها رسید... بهمنی بزرگ با دیو پلید شهر... بوی باروت بود ، بوی لاله‌های شکسته ، طعم سرب داغ...
بر جای مانده بود جوانی ، در آنسوی ازدحام ... و ، سربازی نقاب‌ دار هم ، بر او نشانه‌...! از مام مردمی فریادهای بلندی ‌ست یکصدا ! "سرباز نزن...سرباز نزن..." ! ..سرباز نمی زند ! اما صدای غرش رعد گلوله‌ها ، آنسوی دیدگاه، همچنان نعره میکشند. راننده‌ای که کراوات قرمزی‌اش آویز گشته بود ، ماشین گران قیمت خود را سپر نمود تا سنگری برای خردسالان بدام افتاده بسازد . ماشین سنگر شد ، ولی‌ جوان راننده، هدف...
جنگ است و گریز ، در همه جا... بطری‌های آتش زا، سنگ‌ها و تکه آجر ها ،حمله همراه با فرار... درب‌های خانه‌ها ، برای پناه جوانان، همیشه باز ، اگر شربت برای پذیرایی آن "آشوبگران" نبود، لااقل آب سردی بود...
دوران ، دوران انقلاب بود، فرقی‌ میان دختر و پسر یا زن مرد هم نبود...خیابان‌ها همه دانشگاه، دانشگاهی بزرگ برای انقلابی بزرگ ! کسی‌ از مرگ نمی ترسید، بوی دود باروت "مهربانی" آن مقام والاگهر (اعلیحضرت همایونی) در کوچه‌ها و خیابانها روانه بود . آنسوی، همه غرق در سلاح ، اینسوی شاخه‌ای از گًل میخک ! نه‌ ، نمیشود، باید جواب سلاح را با سلاح داد ! مردم دریافتند ، با دست خالی‌ نمیتوان جواب "مهربانی‌های ملوکانه" را، شایسته داد...
فتح پادگان‌ها یکی پس از دیگری...تقریبا هرکس میخواست می‌توانست مسلح باشد.دختران پا بپای مردان و جوانان در تسخیر خیابانها و پادگانها... ولی‌، بوی ، بوی بهار بود ، نه‌ بوی پادگان !
با آنهمه سلاح،با لشگری ز انبوه مردمان، خونی ز بینی‌ فردی فرو نریخت.بوی بهار بود، بوی قدرت لایزال مردمی ! بوی شهرهای تمیز شده ، بوی دیوارها و فاصله‌های پاک شده ! دیگر خلاف نبود ، گویا خلاف گناه شده بود...
۳۴ سال از آمدن آن بهمن بزرگ می‌گذرد ولی‌ هر لحظه، هر زمان، از ترس آمدن بهمنی دوباره ، حکومت ، همیشه نظامی است...باشد که هر گلوله برفی،بهمنی شود ، دوباره ...
۵۱٣۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : برای آقای "البرز"
این آقای "البرز" کامنت های "جالبی" می نویسد که اگر دفت شود "جالب تر" .
میشود.نوشته اند:
{ ‫‫وقایع قیام بهمن ۵۷ اجتناب ن‫اپذیر بود،‫ چه جامعه ایرانی به علت خفقان و دیکتاتوری مجبور به شنیدن و خواندن و مباحثات یکجانبه‫ در باره مشکلات اجتماع در گروههای کوچک، منفرد و زیرزمینی بود. در غالب این جلسات، غالبا به نفع یک اندیشه سیاسی و یا مذهبی سخن گفته یا نوشته میشد...}

اولا توده های میلیونی که توانستند حکومت شاهنشاهی با تمام مشخصات طبقاتی آنرا بزیر بکشند. بنا بر تعاریف سیاسی و جامعه شناسانه چه آقای "البرز " خوششان بیاید یا ناراحت شوند "انقلاب " صورت گرفت. اگر فکر می کنند که مناسبات سرمایه داری بر جای خودش باقی است که باقی می با بشد ولی "طبقه"ء حاکمه همان نیست که قیلا بود و همه چیزدر ایران زیر و رو شد و جامعه بشدت پولاریزه شده ست.

ثانیا در انقلاب عظیم ایران که میلیونها نفر در تظاهرات میلیونی آن شرکت کردند " مجبور به شنیدن و خواندن مباحثات یکجانبه در باره مشکلات اجتماع در گروههای کوچک ، منفرد و زیرزمینی نبودند" این ها تحلیل جنابعالی می باشد که مبارزات سیاسی ، روشنفکری ودانشجوئی که از بعداز کودتای ۲۸ مرداد مستقیما در برابر حکومت قرا گرفت را با جنبش توده ای مردم امتزاج فرمودید.

برخلاف نظر شما توده های میلیونی در حکومت شاه بحساب نمی آمدند و حکومت توتالیتر به تنهائی برای همه تصمیم می گرفت؛ به صحنه آمدند که هنوز این مبارزه ادامه دارد.
دریغ که حکومت بر آمده از انقلاب نیز مانند سلف خود تلاش کرده تا به شکل دیگری قیم مردم باشد. تا بحال هزاران نفر جان عزیر خود در راه آزادی وعدالت اجتماعی نثار کرده اند. این که چرا انقلاب بهمن به رهبری آیت الله خمینی صورت گرفت و حکومت مذهبی تثبیت شد نیز جالب ست که بهتر است بحث ها بی بی سی بمناسبت ۲۲ بهمن را دنبال کنید.
۵۱٣۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست