سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

عاشورای ایرانی و نگاهی به برخی چشم اندازها - اسماعیل وفا یغمایی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : اسماعیل وفا یغمائی

عنوان : پاسخی به خوانندگان گرامی
دوستان گرامی
در مورد کلمه شپش گرفته و غیره که در رابطه با ملایان بکار بردم اصراری ندارم ابکاش اینها فقط شپش گرفته بودند که گناهی نیست زیرا گناه اصلی و جرم تاریخی بردین سرنوشت و تاریخ یک ملت بر سر پرتگاه است و فکر میکنم احتیاجی به توهین به اینان نیست که اینان خود نفس شر و فسادی هستند که دیگر برای همگان روشن است بهر حال اگر از کلمات خوشتان نیامد میبخشید. در مورد شهریاری نیز با اقای اموئی موافقم. ما در سطح عمومی و نه خاصان شهریاری را در دافعه امامت و ولایت فقیه و با تحمیل یک فرهنگ غیر ایرانی که پلیدی ان قابل مقایسه با شهریاری نیست نفی کردیم نه در رابطه با یک شناخت دموکراتیک و رو به جلو. وگرنه مشکلی نبود.درد هنوز هم این است که حتی کسانی که در حیطه مذهب داعیه روشنفکری و حتی انقلابیگری دارند نمی خواهند این را بفهمند. تاریخ آنطور که باید چرخیده است و قرنها بر اساس شهریاری. شهریاری ایرانی میتوانست در چرخشی درونی و رو به جلو تبدیل به چیزی دیگر شود در فرانسه و بسیاری کشورها شد ولی متاسفانه هنوز هم خیلیها نمی خواهند به اندرونه این ماجرا بنگرند. من خود یک ایرانی جمهوریخواه هستم ولی اذعان میکنم که آن استبداد شهریاری ایرانی با تمام معایبش هزار بار کم خطر تر از این تحفه ای بود و هست که سی و سه سال است جامعه ما را گرفتار کرده است. فرانسه دویست و چند سال است که جمهوری شده ولی تمام میراث گذشته اش را با افتخار حفظ کرده است ولی در ایران با نفی میراث گذشته و عدم درک درست از تاریخ سر زمین ما به تاراج مشتی آخوند رفت باشد که در این زمینه بیشتر تامل کنیم.
۴۹۹۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱       

    از : امیر حسین آمویی

عنوان : غرور تاریخی و ملی ما کجاست؟ چرا ما ملتی خالی از غروریم؟
آنچه که داغ مرا در این مقاله تازه کرد ظلمی است که ما ایرانیان مسلمان (!) حتی به "تاریخ خود" کرده‌ایم؛ نه اکنون، پس از این افتضاح سی و چند ساله، که حتی قبل از آن و به درستی همان گونه که نویسنده‍ی محترم گفته است. ما ایرانیان هرگز یاد نگرفتیم که به تاریخ خود در میان ملل افتخار کنیم! این سخن به هیچ وجه به معنی پادشاهی‌‌خواهی یا سلطنت‌طلبی نیست! راستش من فکر می‌کنم روشن‌فکران(؟) کشور ما- باید اینجا اشاره کنم که روشنفکز مفهومی است نسبی که هم تاریک‌فکری را در خود دارد و هم روشن‌فکری را – ارزش تمدن ما را در میان مللی که همه‍ی آنها مرحله‌ای از نظام پادشاهی را پشت سر گذاشته اند نفهمیده اند و نفهمیده‌ایم. اصلا آیا امکان داشت که مثلا در گذشته‍ی دور نظامی سیاسی بتواند به صورت جمهوری اداره شود؟ جمهوری‌های باستانی در اصل جمهوری نبودند و یا جمهوری جمع محدودی بودند، و اگر هم موقتا بودند، بلافاصله به دیکتاتوری تبدیل می‌شدند! اسلامی اش را که تجربه کردیم.

در هر حال آنان که در حدود هزارو چهارصد سال پیش بنیان غرور ملی ما را ریشه کن کردند، چنان جهلی را در دلها و افکار ما کاشتند که حتی امروز هم نمی‌توانیم به شکلی علمی و فارغ از تعصب‌های ایدئولوژیک در مورد تاریخ خود داوری کنیم. هرآنچه را که کورکورانه تکرار کردیم، در جهت "لعن" و "نفرین" و ردهر آن چیزهایی بود که تمدن و فرهنگ ما را بنیان گذاشت و بر آورد. به راستی که روشن‌فکران مبارز ما، جز اندکی که صدایشان شنیده نشد، در جهلی غم‌انگیز غوطه خوردند.

بدون که بخواهم از نظام پادشاهی دفاع کنم، می‌گویم که حتی به پادشاهان ما و تاریخ ما نیز ظلم شده است. غرور ملی ما کجاست؟ چرا ما ملت پرغروری نیستیم؟ چرا دین خود را پاس نداشتیم و به دنبال دین بیگانه رفتیم و چرا فرهنگ ما از تضادی جانکاه و دردناک رنج می‌برد. آیا به خود خواهیم آمد؟

آمویی
۴۹۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۱       

    از : رضا اسدی

عنوان : نظر و سئوال
اینکه در عین خلاصه نویسی بشود مقاله ای تاریخی و اینچنین پر بار، آموزنده و قابل فهمی را به خواننده ارائه نمود میتواند حاکی از توانایی، تسلط و آگاهی نویسنده باشد. از خواندنش لذت بردم.
در جایی و با اشاره به عاشورای اسلامی نوشته شده است که "آن بزرگواران در راه آرمانشان با شجاعت جان باختند". آنچه را که اینجانب از زمان کودکی تا کنون در مورد حماسه نامیدن عاشورا شنیده ام تحریف تاریخ دانسته و هرگز به باورم نپذیرفته ام. و آن تحریفات که بیشتر در جهت بزرگنمایی آن حادثه در جهت تحریک احساس و عواطف عوام به عمل آمده نیز در گذار از عقل و شعور انسانی نه تنها شجاعت محسوب نمی شود بلکه یک نوع بی سیاستی در عدم درک و فهم از جایگاه ارزش انسانی است. و نتایج آرمانگرایی نیز همان هایی هستند که در طول تاریخ به وضوح دیده شده و اثرات مخروب کننده اش بر تمامی جوامع و مردم ،منجمله زندگی خود ما اثر قابل توجهی گذاشته و کاملاٌ مشهود است. امیدوارم که شما بنا بر قولی که دادید در مطلب بعدی عاشورا را به همان صورت تحریف نشده و حقیقت تاریخی اش به قلم بیاورید.
همانطور که نوشتید در حال حاضر و تحت حاکمیت رژیم اسلامی بطور لغزنده، سعی بر نابودی ادب، فرهنگ، سنت ایرانی میشود که آن را میشود بوضوح در تمامی جهات دید و احساس نمود. اکنون کار به جایی رسیده است که وقتی کتاب های منتشره در ایران را میخوانیم برایمان قابل فهم نیستند چرا که بیشترین کلمات و آنهم از نوع بسیار سخت و پیچیده اش از عربی گرفته شده است، در حالی که با مراجعه به فرهنگ فارسی میشود همان ها را به فارسی سلیس،زیبا و قابل فهم یافت . شما چه توصیه ای برای مقابله با این معضل دارید؟
و سئوال این است که: بدین ترتیب آیا مذهب در ایران رو به نزول و یا صعود است؟ و آیا شرکت مردم در عاشورا بیشتر جنبه مذهبی دارد و یا تنوع طلبی؟
در ضمن و بدون اینکه قصدم دفاع از مخاطبین شما باشد و یا اینکه با آنها هم عقیده باشم، بعضی از کلمات بکار برده در این مقاله را دور از شاٌن این نوع تاریخ نگاری میدانم که از آن جمله"حرام لقمه" و "شپش گرفته" هستند.
موفق باشید
۴۹۹۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست