یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نگاهی از درون به جلسه ی «هواداران نهضت ملی ایران» در هامبورگ -حسین منتظر حقیقی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : مهران ش

عنوان : عملکرد بختیار و توهم آقای منتظر حقیقی
مطلب بسیار طولانی آقای منتظر حقیقی را خواندم. ایشان مسائلی را مطرح کرده اند که نه با واقعیت های دوران مصدق همخوان هست و نه با دوران کنونی. قصد بازنگری به تمامی نکته های ایشان را ندارم تنها میخواهم در آنجاییکه ایشان به عملکرد آقای بختیار اشاره دارند، نکاتی را بنوبسم تا شاید آقای منتظر حقیقی کمی با واقعیت های آن زمان و کنون بیشتر همسوئی پیدا کنند.
یک: ابتدا ابنکه قبول بختیار برای گرفتن مسئولیت نخست وزیری دقیقا در چارچوب نظرات مصدق بود. مصدق خواهان ادامه رژیم سلطنتی بود و برای ادامه این نوع رژیم سکوت اختیار کرد و به رختخواب پناه برد تا کودتا چیان ادامه حکومت سلطنتی را تظمین کنند و در این راه اجازه داد دشمنان مردم خون مردم را بخاک بریزند در حالیکه مردم علیه شاه و حکومتش بودندو بیک حساب ساده مصدق در کنار مردم قرار نگرفت بل در کنار دشمنان مردم قرار گرفت. داستانسرای از خواست های مصدق چیزی از واقعیت کم نمیکند و دقیقن بهمین حهت هست که مصدق و راهش در بین حوانان بعد از کودتا نفوذی نکرد برخلاف جوامع دیگر نظیر نیکاراگوئه یا السالوادور و گواتمالا که شرایط ییکسانی را در سالهال ۵۰-۷۰ مسیحی را طی کردند.
دو: اتفاقا کسانی از جبهه ملی که با بختیار همراه نشدند و بدست بوس آدم کش قرن رفتند راه مصدق را نپیمودند (اگر با تعریف اقای منتظر حقیقی از راه مصدق همراه باشیم) این افراد با اینکه شاه سلطنت کند نه حکومت (خواست مصدق) همراه نشدند بل همراه با جنایتکارترین فردی شدند که خواهان سرنگونی شاه بود (این عده نمیتوانند صرفا بخاطر اینکه دز یک دورانی مصدق با کاشانی و خمینی همراه بود و رفیق آنها و عکس با آنها میگرفت و غذا میخورد، ادعا کنند که به همین خاطر با این روانی آدمکش همراه شدند و شناختی از او نداشتند) این عده اگر از الفبای تاریخ ایران و مبارزه آشنایی داشتند بخوبی میدانستند که اگر خمینی پیروز شود هر انسانی که یک جو عقل در کله اش هست و یا یک ذره به ایران زمین و ایرانی عشق میورزد یا اعدام میشود یا آواره دنیا. تمام مخارجی که صرف آموزش این انبوه انسان های عاشق شد یه به خاک رفت یا برای تاکسی رانی در اروپا و آمریکا و غیره. کسانی از جبهه ملی که با بختیار همراه نشدند عملا در بقدرت رسیدن وحوش اسلام ناب محمدی و کشتار و غارت و چپاول آنها و بردن ایران به صد سال عقب سهیم اند. اگر در دوران بختیار چند صد انسان آگاه جانشان را از دست دادند در دوران امام جبهه ملیونی که با این رژیم زفتند دهها هزار انسان آگاه و عاشق دست جمعی در قبرستان ها گوشه و کنار کشور جای گرفتند. یا سنجابی، فروهر، صدر حاج سید حوادی، بازرگان و غیره باید به عملکرد فاجعه بارشان پاسخ دهند یا بختیار؟
سه: امری که اقای منتظر حقیقی ندید میگیرند، آنست که مصدق و بختیار و جملگی جبهه ملیون موافق حکومت سرمایه داری هستند و برای ادامه این نوع سیستم با بر چسب دمکراسی (توهم ابدی با خواستی) بختیار هیچگاه ادعایی جز این نکرد و در نگاه من (به عنوان یک فرد تا بن چپ) احترام خاصی دارد تا جبهه ملیون دست بوس امام و حتی مصدق. چرا که بختیار هیچگاه خواستش را پنهان نکرد و برای برقراری حکومت مورد نظرش حاضر شد تا نخست وزیر دشمن اش شود تا با سودای بزیر کشیدن او (بعد از آرام گرفتن جامعه) خود بقدرت برسد و حکومت مورد علاقه اش را برپا سازد. تمامی حرکت او در چارچوب کسانی که با انقلاب مخالف اند و خواهان اصلاح در حکومت هستند میخواند حتی در چارچوب توده ای ها (بگذریم گه توده ای ها یکصدم شهامت و وجدان و عشق به ایران را نداشتند و ندارند) بود و قابل درک. اگر روشنفکران ایران از جمله چپ ها در سالهای ۵۶-۵۷ شمسی آنقدر آگاه بودند که مسائل سیاسی و شرایط را درک میکردند و یا از تاریخ ایران و عملکرد مذهبیون ذره ای با اطلاع بودند (حداقل در حد بختبار) و همانند انسان های مسخ شده در اسلام در ماه بدنبال چهره منفور خمینی نمیگشتند و بدنبال این آدمخوار روانه نمیشدند، ایران و ایرانی امروزه به این فلاکت نرسیده بود. بلایی که این رژیم منفور بر سر ایران و ایرانی آورد صدها بار از بلایی که لشگریان صدر اسلام آوردند بیشتر هست.
در خاتمه امید است نه ملیون بل چپ های ایران که هر دو عاشق ایران و ایرانی هستند (با خواست های کاملا متضاد در مورد نوع حکومت) این بار تاریخ را خوب بخوانند، تا احساساتی برخورد نکرده و در کنار هم بساط رژیم خونخوار اسلامی را از بیخ و بن براندازند. به امید آن روز
۴٨۴۵۴ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست