سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گزارشی تلخ و اندکی شیرین به یاد قربانیان سال ۶۷ - ابوالفضل محققی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ا. م. شیری

عنوان : کاش خودت می توانستی نوشته خودت را بخوانی
آقای مهران ش! کاش خودتان می توانستید نظر خودتان را درک کنید. اصلا متوجه گفتار خود هستید؟ می دانید چه می گوئید و از چیزی یا چه کسی دفاع می کنید؟ یا همینطوری از سر بیکاری خواستید حرفی بزنید و با من شوخی بکنید؟ من اهل بذله گوئی و شوخی نیستم. یا دنبال هم سلک خود بگردید یا حرف بزنید که حرف باشد. بلی، در عالم بنده حرف مرد یکی است. حالا شما خوش دارید هر روز یک حرف بزنید، اختیار خودتان است و بمن ربطی ندارد.
۴۷٨٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۱       

    از : یک دوست امیدوار

عنوان : وای اگر آرزو به باد رود
دوست عزیز ابوالفضل محققی
با تو در احساس و غم و رویاهایت شریکم. درد نهفته در کلماتت را با تمام وجود می فهمم. اما با نتیجه گیری ات موافق نیستم. دوست من، اگر نگاهمان به مبارزه و بهبودی وضع مردم در سراسر جهان نگاهی پر شتاب نباشد، اگر این امر را عمیقا درک کنیم که تغییرات اجتماعی زمان بر است و در درازمدت نتیجه می دهد، اگر قائل به این نباشیم که شرط ورود در مبارزه الزاما دیدن نتایج مثبت در طول عمرمان است، اگر این نکته را ببینیم که آنچه در قرن بیستم تجربه شد در عمر جامعه بشری تنها به اندازه چشم برهم زدنی به حساب می آید و کار زیادی مانده است، همان طور که کار زیادی هم تا به حال انجام شده است. و بسیاری از این اگرها، شاید کمی از این دلشکستگی و اندوه در کلامت کاسته شود. شاید در برخی موارد با تجربه تو همراه نباشم اما خود نیز بسیار پلشتی ها را شاهد بوده ام که متفاوت از تجربه توست اما نمیدانم چرا مانند تو شگفت زده یا شاید درمانده نیستم. آرزوهای بزرگی داشته ام و برایشان به جان کوشیده ام. نتیجه حاصل، فقدان یاران و عزیزان ، درد و رنج هم به لحاظ فردی و هم گروهی و ... کم نبوده است. اما من از زمانی که پا به این عرصه گذاشتم تصور این نداشتم که حتما همه چیز در سرجای خود قرار می گیرد و صراط المستقیمی در کارمان وجود دارد. نه عزیز من، سر راه ما به قول دوست عزیزی " گل و ریحان پخش نکرده اند". از شوروی و اردوگاه دلزده ای، از گروه های سیاسی هم، دوست من اگر صد سال پیش پا به میدان گذاشته بودی تکلیفت چه بود؟ چون همه چیز در اطرافت پراشتباه و غلط و هر چه تو نام بگذاری است پس یعنی کرکره ها را پایین بکشیم و خداحافط.
می دانی نسل ما که جنبش عظیم مردم در سال ۵۷ را شاهد بود شاید به این لحاظ زیاده خواه شد. قرن ها مبارزان راه عدالت و انسانیت و حقیقت تلاش کردند و تنها با امید نهان در دل و روح جان بر سر ایمان گذاشتند و هیچ پیروزی لحظه ای را نیز تجربه نکردند. ما خوشبختان تاریخ پیروزی های بسیار را دیدیم و البته شکست های دردناکی را نیز. مگر قرار بر چه بوده است؟ نسل ما را چه می شود که مدام در کار ایراد گرفتن از این و آن هستیم . سال های پیش از انقلاب نیز مدام این گله ها و اتهامات غلط یا درست مطرح بود. موج انقلابی مردم نشان داد که آنها که به کار روشنگرانه در میان مردم اعتقاد دارند و آن را تدریجی و در طول زمان و با حوصله انجام می دهند در زمان خود نتیجه اش را برداشت می کنند. اما تب تند زود به عرق می نشیند دوست من. همه این موارد که نام بردی قابل تحمل و تا حدود زیادی طبیعی است. متناسب با شرایط است. نگران نباش . این مبارزه بدون من و تو و گلایه هایمان به پیش می رود و راه خود را باز می کند. این شعار نیست . کمی به جوانانمان ، ایده ها و حرفهایشان توجه کن. چقدر سطح مطالبات، نگاه های انسانی و انرژی مثبت در آنها موج می زند. این نسل بر شانه های ما ایستاده است. بد و خوب ما را می داند و راه خود را باز می کند. به جای چنگ زدن بر هم به کمک آنها برویم. مطمئنم دوستان جانباخته مان از ما راضی خواهند بود.
۴۷٨۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۱       

    از : مهران ش

عنوان : جناب اقای شیری دوران حرف مرد یکی گذشته
جناب آقای شیری، فکر نمیکنید که دوران "حرف مرد یکی است" گذشته. یک نگاه به اطراف بیاندازید تا ببینید که نه از "زیر بازارچه" خبری هست نه از "گذر" و یا از داش آکل ها. امروز جامعه را اندک نیروی آگاه و عمخور و بسیاری از مردم به نان روز خور و یک جمعیتی وحشی و کشتار گر در قدرت. و کسی در بین این سه گروه نیست که کماکان براین باور باشد که "حرف مرد یکی است" و شما شاید تنها کس. در شوروی که شما اینقدر عاشق دلخسته اش هستید و ابدا گژی ها و صدمات آن به جنبش جهانی سوسیالیستی - کمونیستی را نمیبینید، هیچ نشانی از آموزش های مارکسیستی نبود. بجای طبقه کارگر مشتی بوروکرات تحت عنوان حزب کمونیست در قدرت بودند (حزب بجای طبقه - همین اصل اولیه مارکسیسم بکار برده نشد). حربی که تمامی اعضای کمیته مرکزی اش و رده های بالای حزیی از "نوکران امپریالیست" بودند و اعدام شدند و جالب هست آنها که هورا کش یودند و بنظر شما و همفکران شما رویزیونیست بودند و سوسیالیسم را به انخراف کشاندند زنده مانند و مصدر کار و در عمل نشان دادند که طرفدار سرمایه داری هستند نه سوسیالیسم. بعبارتی سوسیالیست ها اعدام شدند و طرفداران سرمایه دار بقدرت. از معجزات کشور مادر شورا ها(همان تئوری حرب توده و همکاران در مورد نیروهای چپ واقعی بعد از قیام ۵۷ و خواستار اعدام آنها از جمهوری ددان اسلامی به بهانه وابسته گان به امپریالیست- صد البته امروزه بک جو شرافت لازم هست که اعمال نفرت انگیزشان را محکوم کنند ولی شرافت انسانی در آنها نفوذ نکرده). حزبی که با دهها میلیون عضو؛ حتی دهها نفرشان بدفاع از آنها بسوی دوما حرکت نکردند و در عوض از یلتسین برای برپایی حکومت سرمایه داری وحشی حمایت کردند. آیا سر کار آوردن خروچف، برژنف، گورباچف هم با دلار های نفتی عربستان و توطئه غرب بود؟ اگر چنین هست پس چرا باید از این حزب دفاع کرد. آیا تمامی "رهبران" حزب در شوروی و دول اروپای شرقی یک شبه سینه چاک سیستم سرمایه داری نشدند و اعصای کا-گ-ب همچون پوتین که مثلا مبباید از کشور شورا ها دفاع کنند از بزرگترین سرمابه دار های جهان نشدند؟ شما یک نمونه از روش سوسیالیستی و پیروی از نئوری مارکسیستی بعد از درگذشت لنین و بقدرت رسیدن کسانی که درک مذهبی از سوسیالیسم داشتند و اتقاقا سد راه انقلاب اکتبر بودند و بمحص پیروزی انقلاب یقه دران سوسیالیسم، بمن نشان دهید تا من صد ها نمونه از صدیت با سوسیالیسم.
جناب شیری باور کنید که یاد گیری از تاریخ و تجربه چیز بدی نیست و دوران حرف مرد یکی بخاطر مردود بودن این شیوه فکری گذشته.
تندرست باشید و شاد
۴۷٨۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : کاوه بنائی

عنوان : درد مشترک
با درود, با تکه ای از شعر برتولد برشت:
دشمنان در انتطارند تا ما خسته شویم/
هنگامی که مبارزه درد ناکترین است/
مبارزان هم خسته تر ین اند/
مبارزانی که زیاد خسته اند/
نبرد را می بازند.
با یاد از همه ی بخون خفته گان خاوران ها
۴۷٨۴۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ شهريور ۱٣۹۱       

    از : ا. م. شیری

عنوان : دست مریزاد ابولی
ابولی دست مریزاد. نوشته ات سراسر احساس انسانی است. در مجموع و در حد ظرفیت یک مقاله، حق مطلب را ادا کرده ای ولی، آنجا که سری به صحرای کربلای خودمان زده و گفته ای: «بسیار کعبه آمال‌ها در هم نوردیده شدند. حکمومت‌هائی که فکر می کردیم، مهد آزادی، عدالت و برابری است یکشبه فرو ریختند و در پس آن جز فرسودگی و پوسیدگی از درون ندیدیم»، متاسفانه نشان میدهی که هنوز، در این سنین بقول خودت پیری، از مبارزه طبقاتی چیزی نیاندوخته ای. روزانه بیش از ۱۰ میلیون نفت مفت و مجانی فقط عربستان سعودی و بیش از ۱۰ تریلیون دلاری را که از گلوی بشریت بیرون کشیده، برای ویرانی «کعبه آمال تو » هزینه کردند، نمی بینی.
اما، یک جای دیگر هم بمصداق «کافر همه را به کیش خود پندارد»، بناحق گفته ای: «ما، از جنگیدن برای هدف‌های بزرگمان خسته شده‌ایم». این گفته شاید در رابطه با خودت صادق باشد ولی به «ما» ربطی ندارد. «ما» هنوز، نه در جسم مان و نه در روحمان، احساس خستگی نمی کنیم.
با این وجود، قلمت پرتوان باد!
۴۷٨٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست