سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بی حوصله گی ها و راه دراز مردم سالاری - اکبر کرمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : مهران ج

عنوان : با پوزش از آقای کرمی
ضمنن فراموش کردم عذر خواهی کنم که بجای "کرمی" "اکرمی" تایپ کردم
۴۷۵۷۵ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹۱       

    از : مهران ج

عنوان : ممنون از پاسخ شما
جناب آقای اکرمی بسیار سپاسگزار از پاسختان بخصوص با توجه به اینکه اکثریت مقاله نویسان ابدا جوابی به نظر ها نمیدهند. با اجازه شما میخواهم چند نکته را مطرح کنم (از آنجاییکه خواهان بجث و گفتگو هستید)
۱. فکر میکنم نه من که جامعه آگاهان ایران صد ها سال هست که صبر کرده ایم و اتفاقی نیافتاده. پاشنه جامعه کماکان بر روی همان دیکتاتوری و کشتار و شکنجه و زندان میچرخد و ما (من وشما و هزاران تن دیگر) تنها کاری که از دست مان برمیاید نوشتن هست و صحبت کردن. بزبانی همه ی ما همانند مسخ شده گان در مذهب منتظر "ظهور" هستیم. حال آنها منتظر فردی که قرن هاست در چاه جا خشک کرده و ما ها منتظر برقراری دمکراسی و حکومت مردم بر مردم. آنها برای جلو انداختن ظهور امامشان مرتب غارت و کشتار میکنند تا جامعه غرق در تباهی باشد و آن بابا بیاید و اوضاع را درست کند و ما دلخوش به پاک ماندنمان و آلوده نشدن به همکاری با ددان. بنابراین با اجازه شما میخواهم بگویم بر خلاف نظر شما من و من های نوعی بیش از "ایوب" صبر داشته و داریم ولی دارد صبرمان واریز میشود.
۲. من ابدا قصد اهانت به جامعه روشنفکری نکرده ام تنها بر این باورم که کسانی که نخوانده روشنفکر میشوند و از تاریخ هیچ نمیدانند، تنها در این توهم هستند که روشنفکرند. کشانی که از حکومت دینی و جامعه روحانی حکایت کردند (حتی در اندازه بسیار کوچک) نه تنها روشنفکر نیستند بل تاریک فکر مطلق. حال بگذریم از جماعتی که خود را "روشنفکر دینی" میداند و عده ای هم برای آنها هورا میکشند. روشنفکر دینی یعنی سازش آب و آتش (دو امر متضاد در یک امر).
۳. به باور من (بعنوان فردی از دنیا ی چپ واقعی، عاشق سرزمین خویش و مردم سرکوب شده اش) بختیار (فردی از دنیا راست واقعی) بمراتب روشنفکر تر بود تا بسیاری از حتی "رهبران" سازمان ها و گروه های "چپ" . او تاریخ را خوب میدانست و میدانست سرزمین اش با حمله مجدد لشگریان اسلام رو به نابودی و قهقرا خواهد رفت، که رفت. و دیگران در رکاب امام ضد امپریالیست تمام جبهه ها را برای کشتار آزاد اندیشان خالی کردند و در پای منبرش نشستند. آیا شما این جماعت را روشنفکر میدانید؟ من بعنوان یک چپ مخالف صد در صدی انواع و اقسام مذهب نه به رفرندام نکبتی رای دادم و نه به کسانی که از جانب سازمان مورد دلخواه من کاندید اولین انتخابات مجلس سدند و "رهبران" سازمان خواهان دادن رای بودند و من بر این باورم که من نوعی ابداد ۰.۱ درصدی که هیچ بلکه ۵۰ جامعه آگاه ایران بودند.
۴. با تشکر مجدد از نوشته های شما و خواستار شدن گفتگو. ضمنن باید بعرضتان برسانم که من تمامی مقالات شما را میخوانم و آنهم با صبوری کامل
شاد باشید
۴۷۵۷۴ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹۱       

    از : اکبر کرمی

عنوان : پاسخ به یک دوست
مهران عزیز
با درود و مهر و تشکر از توجه جناب عالی
جسارتن به نظر می رسد حضرت عالی نمونه ی تیپیکی از اپیدمی بی حوصله گی در میان ایرانیان هستید. اگر کمی حوصله داشتید، شایداسم مرا اشتباه نمی کردید و در مورد دیدگاه من هم دچار لغزش نمی شدید!
برای نمونه هرچند رفراندم جمهوری اسلامی همانند انتخابات دیگر در جمهوری اسلامی مساله دار بوده است، اما در این که این حادثه متاسفانه رفتاری ملی بود کمتر کسی می تواند شک داشته باشد. بسیار مایه تعجب است، که شما این گونه آسان روشنفکری ایرانی تحقیر و تخفیف می کنید، اما تلاش دارید دامن مردم را از این ناپاکی ها دور بدارید. نه روشنفکران آن چنان که شما می پندارید سیاهند و کم مایه و نه مردم آن چنان سفید و بی تقصیر! و تازه چنین تفکیکی هم ممکن نیست و هم مقبول.
کارنامه ایرانیان را نباید در ادعاهایشان، بلکه در بنیادهای مدنی که تاسیس کرده اند به داوری نشست. اگر حوصله کنید امکان گفت و گو فراهم است و من همیشه از شنیدن نظرات شما خوشحال خواهم شد.
جسارتن برای آن که جستجو را برای شما آسان کرده باشم شما را به پانوشت های مقاله ارجاع می دهم.
۴۷۵۵۰ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹۱       

    از : مهران ج

عنوان : یک سوال از نویسنده
آقای اکرمی لطف بفرمائید یک کوچک توضیحی در مورد جمله ی زیر که از متن نوشته شما درآوردم بدهید و یک تعریف کوتاهی هم از ملی گرای (نه بمعنای فاشیستی آن بلکه عشق و علاقه به سرزمین مادری و دفاع از مردم آن سرزمین و سرافرازی آن) بدهید و هم روشنفکر تا بیشتر به نوشته های شما رجوع و تکیه کنبم
"رفراندمی که به تاسیس جمهوری اسلامی ایران انجامید، چه گاف ملی بزرگی بود! در میان کسانی که به ماه خیره شدند، ما هم شوربختانه بودیم! و در این قطار کمتر کسی غایب بود!"
براستی اگر کسی که عشق به سرزمین خویش دارد و ادعای روشنفکری دارد چگونه میتواند ادعا کند خیانت ها و خباثت های جامعه "روحانی" به سرزمین ایران و روشنفکران نداند؟ آیا این روشنفکران اصلا کتاب تاریخ میخواندند؟ آیا حتی یک نونه هست که "روحانیون" و حامیان آنها به ایران و ایرانی خدمت کرده باشند و در قتل و شکنجه روشنفکران دست نداشته باشند؟
"رفراندم برای تاسیس حکومت وحشت و کشتار یک "گاف ملی بزرگی" نبود. با حقارت و عدم آگاهی کسانی بود که ادعای "روشنفکری" داشتند.
براستی شما بر مبنای کدام آمار و ارقام به این نتیجه رسیده اید که "در این قطار کمتر کسی غایب بود" ؟ نکند شما هنوز هم باور دارید رفراندم با ۹۹.۹ درصد موافقین و ۰.۱ درصد مخالفین به نتیجه رسید و رژیم هم همان ۰.۱ را قتل عام کرد (همراه کامل با "اصلاح طلبان") من بر این باور نیستم مه جمعیت روشنفکر ایران ۰.۱ درضد بود و "کمتر کسی غایب" این جمعیت بمراتب بیشتر از "کمتر کسی" همانهای هستند که یا ادعام شدند، یا آواره کشورهای دیگر یا عمری را در شکنجه و زندان گذراندند. کسانی که به جامعه آخوندی و حامیانشان توهم داشتند و از آنها حمایت کردند، هنوز که هنوز هست به بهانه های مختلف و تحت نام های من درآوردی همچون "روشنفکران دینی" از رژیم اسلامی حمایت میکنند حال با پشم و پارچه به سر یا با کت و شلوار (منهای کراوات) آقای اکرمی، اینطور نیست؟
۴۷۵٣۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۱       

    از : حامدی فر

عنوان : سوال و نقد
با اشاره به این تکه از نامه واحدی:
من، حکومت مذهبی را حلال مشکلات ایران عزیزمان نمی دانم، تداوم حاکمیت فعلی را به زیان اسلام و ایران بر می شمارم و قانون اساسی فعلی را نیز از اصلی ترین عوامل پایداری حکومت فاسد و جائر کنونی می پندارم.»(۲).

از نظر شما هرکس به قانون اساسی اعتقاد نداشته باشد و آنرا یکی از عوامل پایداری این نظام بداند دیگر نمی تواند اصلاح طلب باشد! فراموش نکنید یکی از تلاشهای جریان اصلاح طلبی در دوران خاتمی تغییر اصولی از قانون اساسی و حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان بود که البته موفق نشد. دایره اصلاح طلبی شما بنظر من بسیار تنگ و محدود است. نباید به اسلام انتقاد کرد و نباید ریشه های این بدبختی ها را در فرهنگ عقب افتاده اسلام جستجو کرد، نباید به قانون اساسی انتقاد کرد و آنرا یکی از عوامل پایداری این رژیم شمرد و نباید های دیگر

در ضمن در کجای نامه امده است که واحدی از اصلاح طلبی بریده است؟
بنظر من شما یک سری فرضیاتی را چیده اید که ارتباط مستقیم به نامه او ندارد و بعد مقاله اتان را روی آنها سوار کرده اید.
موفق باشید
۴۷۵۲۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست