یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

«ارتجاع سیاه و سرخ» و «فتنه خارجی» دو روی یک سکه! - اسماعیل ختائی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حق

عنوان : خدمت آقای خنائی محترم
با درود خدمت آقای خنائی محترم، من مطمئنم که تلویزیون پارس با حضور شما در این رسانه مخالفت نخواهد کرد تا در مورد این نوشتارتان بویژه در مورد اتحاد سرخ و سیاه سخن بگویید. امیدوارم که درباره اهداف نهایی که چریکهای فدائی خلق برای ایران در نظر داشتند بپردازید و آیا این اهداف بدون سرنگونی پادشاهی و برقراری جمهوری در ایران امکان پذیر بود یا نه. نکته دیگری که مایلم به آن بپردازید در مورد واکنش فدائی ها در رابطه با انقلاب سفید و خمینی در آنزمان است و همانطور وقتی در ۱۹۷۳ شاه اعلام کرد که قراردادهای نفتی را با غرب تمدید و تجدید نخواهد کرد. مصادف شدن آن با فاجعه شوم سال ۵۷ که تا به امروز ادامه داشته نکته مهم دیگریست که مایلم به آن بپردازید. پرسش بسیار مهمتر برای من در رابطه با موضع و سیاست امروز فدائیان خلق و شخص شماست که امروز در کنار رژیم خواهید ایستاد بویژه بخش اصلاحاتچی هایش یا در جبهه آزادیخواهان و مترقیان سرنگونی طلب بویژه بدنه جنبش سبز ملی ایران که در طول تظاهرات درون و برون مرزی نشان داد که از کلیت این رژیم فاشیست مذهبی کهریزکی عبور کرده است. پرسشهایم بیشمارند و در اینجا نمی گنجند. مایلم بدانید که من همیشه جمهوریخواه بوده ام و تمایل زیادی به فدائیان داشته ام و امیدوار بودم که فدائیان به حزبی سوسیال دمکرات از جنس حزب کارگرنو در انگلستان تبدیل شوند ولی فرخ نگهدار در پاسخ به این پرسش گفت که برای رسیدن به این آرزو باید ۱۰ و ۱۵ سال دیگر باید صبر کرد. از آنجا که تا آنزمان نمی توانم صبر کنم و کشورمان در موقعیت بسیار خطیری روبروست که موجودیتش را سخت تهدید می کند با نیروهایی همفکرم و همکاری می کنم که یکپارچگی ایران و ملی ما را بعنوان دو اصل غیر قابل مذاکره اولویت شان قرار داده اند، و خواستار یک دمکراسی پارلمانی هستند و یک قانون اساسی نوین برای ایران که مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر باشد و میثاقهای الحاقی به آن. امیدوارم که وقتی در تلویزیون پارس حضور پیدا کردید درباره این اصول نظراتتان را با ما نسلهای کنونی ایران در میان بگذارید. ضمنا با اینکه خواستار جمهوری در ایرانم ولی انتخاب بین پادشاهی و جمهوری را به ملت ایران واگذار می کنم ولی در انروز رای من به جمهوری خواهد بود. برای من ان اصول ۴ گانه که در بالا به انها اشاره کردم بسیار حیاتی تر برای ایران هستند تا نام نظام. بهر حال خوشحالم که پیشنهادم مورد قبول شما واقع شده است و می توانم به حضورتان در تلویزیون پارس امیدوار باشم. خواهشم اینست که حضورتان در برنامه بهرام مشیری نباشد چون او را سخت متعصب می دانم. یا حداقل اگر در برنامه او حضور پیدا می کنید در برنامه میبدی هم حضور پیدا کنید، آنوقت هر دو را بدقت دنبال خواهم کرد. شاید با حضورتان در هر دو برنامه ما بیشتر بیاموزیم و بهتر بتوانیم قضاوت کنیم!؟

نکته پایانی یک انتقاد است. برنامه کنکاش با حضور شما را دیدم و آموختم ولی مجری برنامه از پرسش های بسیاری از شما خودداری کرد. این نکات بسیاری را برای منه بیننده مبهم گذاشت. مثلا از شما نپرسید که مبلغ نزدیک به ۶۰۰۰ تومانی که شما به رفیق فدائی تان دادید بابت چه بود که ساواک به ان اعتراض داشت.

با تشکر از اینکه نظرم را بی پاسخ نگذاشتید. منتظر حضور شما در تلویزیون پارس خواهم ماند.

با احترام و سپاس
ارادتمند حق
پاینده ایران و ملت ایران
۴۶۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣۹۱       

    از : اسماعیل ختائی

عنوان : توضیحی تکمیلی
برای اطلاع بیشتر دوستان شما را بدیدن این برنامه با تلویزیون کنکاش دعوت میکنم
دوستمان حق کاملا حق دارد که پیشنهاد صحبت با تلویزیونهائی چون پارس را مطرح میکند امیدوارم موافقت کنند در حد وقت و توانم تلاش خواهم کردو از این بابت از پیشنهاد شما استقبال میکنم

http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=eyzrMyCmpWU#!
۴۶۹۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱٣۹۱       

    از : یک ایرانی

عنوان : من این ویدئو رو ندیدم ولی ....
ارتجارع سیاه که از من و تو و ارتجاع سرخ استفاده کرد و قدرت رو گرفت!! خوب ۳۳ ساله که همه این داستان غم انگیز ادامه داره. ارتجاع سرخ هم که بعد از افتادن پرده ها ماهیتشان برای همه مشخص شد. اکثریت مردمی که به خیابانها امدند از مسجدها و هیأتهای عزاداری با شعاره "تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست" به خیابانها آمدن. واقیعت اینست که نه نخبه ای داشتیم که بدونه به دنبال چیست و نه مردم میدونستند به دنبال چه هستند. اگر میدونستن که این بلا به سرمون نمیامد. فراموش نکنیم که بدونه وجود آقای خمینی حتا ۱۰ مردم هم به خیابانها نمیامدن، و بدون خمینی انقلابی به وجود نمیامد. لطفآ یک نگاهی به فیلمهای ان دوران بندازید و کلاه خود را قاضی بکنید تا واقیعت ان دوران رو قضاوت کنید. مثال خوبی داریم که میگه "در بیابان لنگه کفش هم غنیمته". ما مردم ایران به وعدههای "نخبگان!" (که اکثریت از همون ارتجاع سیاه و سرخ بودند) لنگه کفش رو رها کردیم و به دنباله یک جفت کفش آدیداس رفتیم. نتیجه ان شد که کفش آدیداس نه تنها وجودخارجی نداشت بلکه ان لنگه کفش رو هم از دست دادیم و پاهایمان هنوز که هنوزه داره بد جوری میسوزه.
دوست عزیز، بنده هم در ان دوران نوجوانی نادان بودم که مانند باقی دوستان به دنباله انقلاب! بودیم (و نه به دنباله آزادی، دموکراسی، و و و) بدون آگاهی از واقیعتهای دنیای سیاسی در ایران و خارج از ایران. داستان غم انگیز ما مردم ایران هنوز ادامه داره ، کافیست یک نگاهی به نخبگانمان در خارج و داخل ایران بندازیم و موقیعت مملکتمون رو در دنیا ببینیم. چه کسانی در این وسط بازنده اصلی هستند؟ زحمتکشان و کارگران و باقی ایرانیها.
دوست عزیز، شما نوشتید "میتوانم بگویم که آنچه نخبگان و مردم را به جایی رساند که نتیجه بگیرند که جز با براندازی آن رژیم به هر شکلی، راهی باقی نمانده است". قبل از انقلاب آقای خمینی هم کسانی بودند (یا به قول شما نخبگان) بر این باور بودند که راهی به جز بدست گرفتن کلانیشکوف برای رسیدن به انقلاب سرخ باقی نمانده.
سرفراز باشید، ولی ما دیگر ان نوجوان خام نیستیم که از شما درسه تاریخ بگیریم.
۴۶۹۲٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣۹۱       

    از : حق

عنوان : ...
جناب ختائی محترم، من پیشنهاد می کنم که شما با تلویزیون پارس تماس بگیرید و در برنامه علیرضا میبدی همین حرفهایتان را بگویید تا مردم خود بین شما و حرفهای آقای علی میرفطروس در اینباره قضاوت کنند. اگر تلویزیون پارس با حضور شما مخالفت کرد که حرفهایتان را در مورد "از تهران تا قاهره" بزنید ما را مطلع کنید.

من معتقدم که همه کسانیکه مثل شما "تهران تا قاهره" را تحریف تاریخ و جاده صاف کن حمله نظامی به ایران می دانند بایستی اینرا وظیفه انسانی و تاریخی و سیاسی خود بدانند که حرفهای خود را از همان بلندگوهایی بگوش مردم برسانند که حرفهای آقای میرفطروس شنیده می شوند. آیا اینراه بهتر نیست تا در کنج سایتها که خوانندگان محدودی دارند حرفهایتان را بزنید!؟

با تشکر، حق
۴۶۹۲٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣۹۱       

    از : آشنا ...

عنوان : سلطنت دموکراتیک حرف مفت است...
"سلطنت طلب شاه دوست خود را دموکرات جا می زند. سلطنت طلب شاه دوست مدعی است که بین وی که “دموکرات“ است و شاه اللهی های سلطنت طلب فرق اساسی وجود دارد. آنوقت برای بیان این فرق اساسی اینگونه استدلال می کند که یکی به رای مردم "احترام میگذارد و دیگری برای رای مردم تره هم خورد نمی کند. یکی سلطنت را حق طبیعی و ازلی شاه می داند و دیگری که “دموکرات“ است آن را به رای مردم می گذارد و تنها حکم تائید مردم را بر نظر خودش قبول دارد .حال اگر مردم برای بار سوم نیز شاه را از مملکت بیرون کردند آنها جِِر زده و مایلند که این بازی را تا بجائی برسانند که مردم از روی ناچاری به آنها رای دهند. یکی از همان تاکتیکهای سابق استفاده می کند و دیگری آن تاکتیکها را فرسوده دانسته و خواهان رنگ عوض کردن است. فرق آنها در این است که یکی به زور می خواهد سلسله منفوری را که انقلاب مردم منقرض کرده است مجددا بر سر کار آورد و دیگری می خواهد بر نظر مردم تف کند ، بریش تاریخ بخندد و با آرایش دموکراسی خواهی به میدان آید تا آنچه را که سلطنت طلب قلچماق بزور چماقش نمی تواند بگیرد این یکی به زور زبانش به کف آورد.
سلطنت طلب نمی تواند ماهیتا دموکرات باشد. زیرا نفس اعتقاد به این که مملکت باید اربابی مفتخور و طفیلی داشته باشند که بطور ارثی و به علت خویشاوندی خونی زمام امور را در دست بگیرد و هزینه سرسام آور بریز و بپاشهای دربار و توله های ریز و درشت آنها را به مالیات مردم تحمیل کند و مردم بیچاره جان بکنند و نیاز های شکم و زیر شکم آنها را تامین کنند ضد دموکراتیک ترین تفکری است که یک فرد در قرن بیست و یکم می تواند به آن اعتقاد داشته باشد.سلطنت یعنی حکومت آقا بالاسرها به اعتبار گروه خونی. پیشنهاد پذیرش ولایت این آقا بالاسرهای بی مایه، توهین مستقیم به مردم و تحقیر و خوار دانستن آنهاست . این شاهدوستان "دموکرات" برای ابدی کردن پدیده ای که به ابدیت پیوسته از تحقیر ملتشان نیز ابا ندارند. آنها به سنتهای زنگارگرفته ای استناد می کنند که برای شادمانی و شفای جامعه دورانداختنی است. سلطنت شکلی از حکومت است که به گذشته تاریخ تعلق دارد و اینکه پس مانده های آن هنوز در دوران جدید باقی مانده است از عتیقه بودن آن ذره ای نمی کاهد.

قیاس سلطنت با جمهوری، قیاس کاذب و عوامفریبانه ای است. زیرا جمهوری می تواند دموکراتیک و یا ضد دموکراتیک باشد ولی سلطنت ماهیتا و همیشه در قرن بیستم و بیست و یکم یک حکومت ضد دموکراتیک بوده و خواهد بود.
سلطنت طلب ضد دموکرات است زیرا به نیروی مردم اعتقادی ندارد به جمهوریت که بیان تاریخی نیروی مردمی است اعتقادی ندارد. ضد دموکرات است برای اینکه می خواهد هر سفیه و هرزه ای به اعتبار خویشاوندگی خونی بر میلیونها انسان عاقل حکومت کند و جد اندر جد از کیسه ملت مفتخوری کند و برای کاری که نکرده حقوق کلان بازنشستگی دریافت کند آنهم بجز اینکه با ضیافتهای ملت بر باد ده و خزانه خالی کن خدمتی به این کشور کرده باشد.

گفته می شود که ما همانقدر جمهوری های ضد دموکرتیک داریم که سلطنتهای دموکراتیک وجود دارند. باین جهت جمهوری و سلطنت همترازند. از این بی مایه تر استدلالی نمی توان عرضه کرد. "محسنات" حکومت سلطنتی نه متکی بر ماهیت سلطنت و برتری ماهوی آن بلکه با اتکا به کاستیهای جمهوری توضیح داده شده و تعریف می گردد. همین نوع استدلال بیان طفیلیگری سلطنت است . توضیح ورشکسته آنها این است که سلطنت "خوب" تالی "جمهوری بد" است. سلطنت طلب"دموکرات" آنقدر بزدل است که از قیاس جمهوری خوب و سلطنت "خوب""طفره می رود. سلطنت طلب "دموکرات" فقط در بازار آشفته فکران و وادادگان سیاسی می خواهد از آب گل آلود ماهی بگیرد. سلطنت طلب با شانتاز به حمله می کند و مدعی می شود هر کس سلطنت را به بازی دموکراسی نگیرد و به "دموکراسی" گردن ننهد دموکرات نیست. این اندیشمندان مردم فریب تاریخ را به فراموشی می سپارند که مردم ایران یکبار شاه را در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ فرار دادند و وی به یاری سی. آی. ا. و کودتای ضد مردمی بر سر کار آمد و بار دیگر در انقلاب شکوهمند و تاریخی ۲۲ بهمن ریشه این خاندان را بریدند و سلسله پهلوی و شاهنشاهی در ایران را برای همیشه منقرض کردند. پس ما از شما می طلبیم که آقایان "دموکرات" به رای مردم احترام بگذارید و یک بار برای همیشه گور سلطنت را همانگونه که مردم کندند شما نیز بکنید. اگر در همان روز ۲۲ بهمن صد بار دیگر نیز بطور جداگانه از مردم میهن ما رای می گرفتند که با بقاء رژیم سلطنت موافقید یا خیر مسلما مردم آگاه میهن ما نفرت خویش صد بار از سلطنت ابراز می داشتند . اینکه رژیم جمهوری اسلامی از نفرت مردم ایران نسبت به سلطنت سوء استفاده کرد تا رژیم اسلامی را جایگزین آن کند ذره ای نیز از درجه نفرت مردم میهن ما از رژیم سلطنت نمی کاهند. انقلاب بهمن بهر صورت برای روبیدن رژیم سلطنتی و محو سلاطین بود و روی کار آمدن رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی جنایتکار کمکی به کسب آبرو برای سلطنت نمی کند. ولی سلطنت طلبان این حکم روشن و پاسخ صریح مردم ایران را قبول ندارند زیرا ضد دموکرات اند. زیرا فقط به تصمیماتی گردن می نهند که منافع رژیم وابسته به امپریالیسم سلطنت را تامین کند. توسل آنها به رای مردم و برچسب اتهام به جمهوریخواهان از اعتقادشان به مردم نیست از کینه ایست که نسبت به مردم دارند"
۴۶۹۲۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست