سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

راه گذر به دموکراسی یا به ناکجا آباد قدرت طلبان - محمود دلخواسته

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : الف باران

عنوان : نامه برگشت خورده از بی‌‌بی‌سی لندن ...
آن نا آرام گرفتگانی که در گلزار خاوران و دیگر گلزار خاوران‌های بیشمار ایران خفته اند، برای وطن ، برای مردم و آزادی ایران مبارزه کرده اند ، نه‌ برای هوشه مین یا استالین ! نامه برگشت خورده از بی‌‌بی‌سی لندن را دوباره به همان مکان ارجاع دهید تا بر خلوص میهن پرستی‌ تان شک و شبهه‌ای جای نگذارد .
۴۶٣۴٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ تير ۱٣۹۱       

    از : علی اصلی

عنوان : رهبری دوران گذار
سپاس و درود بر آقای دلخواسته و دوستی که نخستین کامنت را نوشتند... کاش آقایان موسوی و کروبی - که تا حد بسیار زیادی می دانستند در چه راهی در آن انتخابات/کودتا پا می گذاشتند - بنی و صدر و یک شورا را به عنوان آلترناتیو رهبری جنبش اعلام می کردند که اگر چنین کرده بودند به نظر من آن موج آن کاخ فاسد خونین حاکم را تا به حال چند بار روبیده بود...

اما من باز هنوز در شگفتم از انفعال و خوابزدگی نخبگان ایرانی که خود در این شرایط بسیار بسیار خطیر وضیفه خود نمی بینند که رهبرانی را برای جنبش گذار انتخاب کرده و به نجات میهن از این گرداب حایل اقدام کنند. آقایان و خانمها بسیاریشان هم ماشاله کلی تحصیلات و تجربه و سابقه مبارزه و ادعای سواد و اطلاعات ژرف تاریخی و اجتماعی دارند - اما با این وجود گویا از تشخیص اوضاع بسیار عاجل میهن و تبادر به اقدامی اساسی - ساده - و بسیار مهم - یعنی اندیشه و انتخاب یک شورای رهبری گذار - متاسفانه عاجزند و حتی حرف آن را هم - لااقل در میان عموم - به میان نمی آورند!!!!!!!!!! آین در حالیست که حتی دانش آموزان دبیرستانی و بیشتر عوام هم با نگاهی به وخامت دهشتناک اوضاع و احساس خطر عاجل و تلاش بنیانی و غریزی برای بقا و دفاع از خود و خویشان و میهن - مدتهاست که الزام وجود چنین رهبری را با گوشت و پوست خود درک کرده اند..... نخبگان و روشنفکران عزیز بجنبید و بجنبید ........

ضمنا جناب مجید محمدی را نباید زیاد جدی گرفت - من یکی که به اظهار فضل های مداوم و بی وقفه و روبات وار ایشان - چه قبل از "دکتر" شدنشان و چه پس از آن - بیش از هر چیز دیگری بی اختیار خندیده ام!:)

سبز و پیروز باشید
۴۶۲۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣۹۱       

    از : محمود دلخواسته

عنوان : هدف استقرار حاکمیت جمهور مردم بر سرنوشت خویش است
هموطن عزیز نوشته اید: " احساس رقابت آقای بنی صدر با کسانی مثل موسوی، و ناراحتی از این که چرا این جنبش با موسوی به جای آقای بنی صدر احساس نزدیکی بیشتری می کند، در شأن آقای بنی صدر نیست."

هموطن عزیز، من نمی دانم که بنی صدر در این رابطه چه احساسی دارد ( البته می دانم که بارها مقاومت آنها را در مصاحبه های بسیاری ستوده است.) ولی احساس خود و نظر خود را می دانم و این را در مقاله های بسیاری در صراحت و شفافیت کامل، بیان کرده ام. در این مقاله هم بیان کرده ام. مسئله من، به عنوان یک ایرانی و یک انسان که برای استقرار آزادیها در وطنی مستقل از قدرتهای انیرانی مبارزه کرده می کند،، بنی صدر و موسوی و کروبی نیست، بلکه سرنوشت ملت و وطنی می باشد که برای از بین بردن استبداد تاریخی سلطنتی دست به یکی از عظیم ترین انقلابات قرن بیستم زد و هنوز نفس در آزادی نکشیده گرفتار استبدادی سرکوبگر تر و فاسد تر از استبدادی که بر علیه آن دست به انقلاب زده بود شد و در نتیجه حیات وطن را به خطر انداخته و اکثریت مطلق مردم را دچار فقر و فسادی ویرانگر کرده است. در اینجا از خود سوال می کنم که راه چاره چیست و چگونه می شود وطن را از این وضعیت دهشت بار رها کرد و بعد از بیش از ۱۲۰ سال مبارزه، ایرانیان را صاحب سرنوشت خویش کرد؟

البته، از درون، دو راه حل بیشتر عرضه نشده است، یکی راه اصلاح است و دیگری راه انقلاب. مطالعه ماهیت رژیم و نیز تجربه بمن می گوید که مافیای حاکم به علت ساختاری که دارد، اصلاح دموکراتیک را بر نمی تابد، همانگونه که بر نتابیده است. بنابراین هنوز اصرار بر اصلاح کردن، هیچ نیست جز تکرار اشتباه که همراه است با بزرگتر شدن خطرهای داخلی و خارجی و طولانی شدن درد و رنج مردممان. از این دیدگاه است که با وجود احترام قائل شدن برای ایستادگی کردن آقایان موسوی و کروبی ، مواضع سیاسی ایشان را که همان اجرای بدون تنازل قانون اساسی است و بازگشت بدوران طلایی امام، از علل اصلی شکست جنبش سبز می دانم و نقد کرده و خواهم کرد. (این صحیح نیست که با خود بگوییم که آنها در زندان هستند، پس درست نیست که آنها را نقد کنیم! اینکه روش مبارزه نیست چرا که رژیم را در کنترل کامل بحث و گفتگو مخالفان قرار می دهیم و هر وقت خواست نوعی از بحث و نقد را ممنوع کند، کسانی را که بیان کننده آن هستند، دستگیر کند! دیگر اینکه باور ندارم که خود آقای موسوی نیز موافق این باشند که نظراتشان به نقد کشیده نشود.)

می ماند راه حل دیگر، که از طریق وداع کردن با گفتمان اصلاح طلبی انجام پذیر است و آن اینکه، گفتمان انقلاب ( به بیان دیگر، ادامه انقلاب ۵۷) را جانشین آن کنیم. البته عمل در درون گفتمان انقلاب، برای اینکه به عنوان مثال، مرتکب اشتباه انقلابیون مصر نشویم، اینست که از الان آلتر ناتیوی را شناسایی کنیم که هم ترجمان دو اصل استقلال و آزادی می باشد و هم در طول بیش از نیم قرن نشان داده است که بر سر حقوق مردم و آزادیها با هیچ قدرتی سازش نمی کند تا در مرحله گذر، دست نشاندگانی که غرب و اسرائیل بروی آن سرمایه گذاری کرده اند، دستشان به جایی بند نشود.

اگر اکثریت مردم نیز در تجربه، با نظری که منهم بیانگر آن هستم موافق شوند که البته و بطور طبیعی بدنبال سخنگو و سخنگویانی خواهند گشت که در درون گفتنان انقلاب بوده و عمل کرده اند.

از این منظر که نگاه کنیم، محل عمل بنی صدر به عنوان بر انداز، با اقایان موسوی و کروبی بعنوان اصلاح طلب، کاملا از یکدیگر جداست و این بستگی بمردم دارد که چه گفتانی را می پذیرند.


بنا بر این درست نیست که مسئله وطن و روش رهایی از فاجعه ای که وطن را در خود گرفته است در حد فرد و احساس فرد فرو بکاهیم. این همان کاری بود که در زمان برخورد بنی صدر با حزب جمهوری انجام می دادند و حزب، برای پوشاندن هدف خود که به قول آقای بهشتی، استقرار استبداد صلحا و به بیان دیگرشان " استبداد ملی" بود، سخن از این می گفتند که بنی صدر تبختر دارد و آنها را داخل آدم حساب نمی کند! در حالیکه علت واقعی برخورد، دفاع از اهداف انقلاب و آزادیها در برابر استبداد حزب جمهوری و اقمارش بود.

دیگر اینکه شخصا هیچ شک ندارم، که اگر گفتمان انقلاب، گفتمان غالب شود و جامعه در جنبشی عمومی برای سرنگونی مافیای حاکم بر خیزد، اقایان موسوی و کروبی نیز همراه خواهند شد. باور ندارم که خود این آقایان نیز به ولایت مطلقه فقیه، اعتقاد داشته باشند و از روی مصلحت سیاسی ( که همیشه حقیقت را سلاخی کرده است.) سخن از ولایت فقیه می زنند.

امیدوارم این توضیح کمی مسئله را روشن کرده باشد.

مخلص
دلخواسته
۴۶۲٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱٣۹۱       

    از : دوستدار جنبش و دوستدار بنی صدر

عنوان : دست در دست هم دهیم به مهر
به عنوان یک دوستدار جنبش، و همچنین کسی که برای آقای ابوالحسن بنی صدر احترام ویژه ای قائل است، می خواهم توجه ایشان و هواداران و دوستانشان مثل آقای محمود دلخواسته را به یک نکته جلب کنم:
احساس رقابت آقای بنی صدر با کسانی مثل موسوی، و ناراحتی از این که چرا این جنبش با موسوی به جای آقای بنی صدر احساس نزدیکی بیشتری می کند، در شأن آقای بنی صدر نیست.
پیوسته در اکثر نوشته های نزدیکان آقای بنی صدر، و در رفتار و گفتار و نوشتار خود آقای بنی صدر می توان این احساس رقابت را دید.
فرض را بر این بگذاریم که آقای بنی صدر شایسته تر از مهندس موسوی برای جنبش باشند. حتی در آن صورت هم باید بدانیم که غیر از آقای بنی صدر خیلی های دیگر وجود دارند که می توانند شایسته تر باشند، اما شرایط داخل و خارج کشور این امکان را به آن ها نداده است.

در چنین وضعیتی آیا سرنوشت جنبش با اهمیت تر است یا مسائلی از این نوع؟ آیا با پیروزی جنبش است که آقای بنی صدر و دیگران می توانند از آزادی های لازم برای مطرح کردن نقطه نظرهای خود و جذب مردم استفاده کنند یا با با شکست جنبش؟
حیف آقای بنی صدر است که خودشان را مقدم بر جنبش بدارند و توسط خودشان و افرادی نظیر آقای محمود دلخواسته، هم و غم خود را صرف نفی کردن مهندس موسوی کنند.

مقاله آقای محمود دلخواسته، و مواضع آقای ابوالحسن بنی صدر در مورد تحریم و جنگ و تجاوز، بسیار قابل تقدیر است. اما به شرطی که بیهوده و بدون منطق و گاهی هم با تحریف، مشکل قابل اجتناب و در هر صورت غیر قابل دفاع رقابت در آن وجود نداشته باشد.
دست در دست هم دهیم به مهر
میهن خویش را کنیم آزاد

با پوزش از آقای بنی صدر و دوستان ایشان
و با تأکید بر احترام به آنان
۴۶۲۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست