سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

۱۹ بهمن
سمبل مبارزه برای دمکراسی، عدالت و سوسیالیسم
- وهاب انصاری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : نظر

عنوان : توجیهات من در آوردی
مگر از مردم آمریکا مذهبی تر در دنیا کشوری را می توان یافت؟ مگر تعداد زیادی از آمریکایی ها نمی خواهند که مذهب مسیحی در تمام قوانین کشورشان نقش داشته باشد؟ اما چون قانون اساسی آمریکا نقش دین و مذهب را در نظام سیاسی کشورشان جدا کرده است و تغیر در قانون اساسی در این مورد از محالات است کاری از دستشان بر نمی آید.

این توجیهات من در آوردی که ملت ایران مسلماننند یا بقیه کشورهای اسلامی فقط یک توجیه مسخره برای اسلامگرایان می باشد که دیگر بی معنی شده است.

باعث تعجب است از کسانی است که خود را سکولار می دانند اما با انواع توضیحات مضحک به توجیح این افراد و جریانهای مرتجع مذهبی مشغول هستند.

مورد بعد شرکت در یک نظام جنایتکار می باشد که در زمان لازم تمامی اشخاصی که نقش یا مسولیت داشتند در برابر قانون باید پاسخگو باشند و به جرائم آنها باید رسیدگی شود و تخفیف دادن و به خرج مردم ایران از جرائم آنها گذشت کردن بی معنی می باشد. مسله فعلا محاکمه آنها و محکومیت آنها اکنون نیست ولی حداقل نباید با کسانی که در این نظام جنایتکار مسولیت داشتند همکاری کرد. درک این اصل ابتدایی برای مماشات گرایان بسیار بغرنج است!
۴۴٣۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۰       

    از : رضا محمدیان

عنوان : برخورد حقوقی حتی با دشمنان
آقای ر. صبور در مورد سخنان مزروعی که من دو باره شنیدم. چند نکته ایی را خدمتتان بگویم. اولا اقای مزروعی از یک طرف منشور حقوق بشر، جدائی نهاد دین از دولت و اینکه اگر دین از دولت جدا نشود، به استبداد منجر میشود را میپذیرد. اما در عین حال او فکر میکند که مسلمانان چون مسلمان هستند، از غیر مسلمانان طور دیگری رای خواهند داد. این که آقای مزروعی و بخشی از اصلاح طلبان جدائی دین از دولت را پذیرفته اند. این در آنها تحول بزرگی است. اگر شما میگوید که هنوز آنها خیلی کار دارند تا عین درک شما از جدائی دین از دولت را کسب کنند. شما حق دارید. اما توجه داشته باشید که این آقایان با هزاران بند به گذشته اشان وابسته و دلبسته هستند. به همین خاطر هم این حرفها را میزنند و در حرفهایشان هم تناقض وجود دارد.
اما مسئله اصلی این است که ایا شما این رویکرد مزروعی و اصلاح طلبان را مثبت و در جهت پیشرفت به سوی دمکراسی میدانید یان نه؟
اما در مورد شریک بودن این اقایان در جرایم نظام جمهوری اسلامی، باید با این مسئله حقوقی برخورد کرد. در هیچ کجای که قانون و حقوق حاکم است، اگر نظامی فرو ریخت تمامی کسانی که در آن نظام مسئولیت سیاسی و اجرائی داشته اند را همانند کسانی که جرمی مرتکب شده باشند، برخورد نمیکنند.
شما فرو پاشی نظامهای سوسیالیستی و سایر نظامها را نگاه بکنید. فقط مسئولین درجه یک بویژه آنهائی که در کشتار و قتل و سرکوب مردم مستقیما شرکت داشته اند را مورد ماخذه قرار میدهند.
اگر ماهها برخورد حقوقی و دمکراتیک نیکنیم. پس فرقمان با جمهوری اسلامی و نظامهای دیکتاتوری در چیست؟
ما از هم اکنون اگر نتوانیم حتی با دشمنانمان هم برخورد حقوقی نتوانیم بکنیم. در فردای ایران نمیتوانیم منشا خیری برای مردم کشورمان باشیم
۴۴٣۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۰       

    از : شهلا فرید

عنوان : اصلاح طلبان باید درک خود در باره جدایی دین از دولت را تدقیق کنند
اصلاح طلبان در مواقعی بنا بر فضا چیز هایی مبهم در باره جدایی دین از دولت می گویند ولی وقتی از آنها می خواهی که دقیق تر کنند چیزهایی می گویند که به جدایی دین از دولت هیچ ربطی نداردو برخلاف نظر وهاب انصاری حرفهایی که مزروعی زد هیچ ربطی به جدایی دین از دولت نداشت. مزروعی می گوید مردم ما مسلمانند و طبیعی است که در وضع قوانین از فقه برداشت می کنند. این چه ربطی به جدایی دین از دولت دارد؟ اصلاح طلبان از دایره قدرت به بیرون پرتاب شده مایل نیستند از امتیازات خود دل بکنند. هرگاه انها به روشنی بیان کنند که خواستار جامعه ایی هستند که در ان از امتیازات مبتنی بر دین خبری نیست می توان گفت که آنها خواستار جدایی دین از دولت هستند
۴۴٣۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۰       

    از : ر صبور

عنوان : معنی جدائی نهاد دین از نهاد دولت را هم فهمیدیم
به علاقمندان یادگیری این مفهوم توصیه می شود چند دفعه صحبت های آقای مزروعی در اسن را گوش کنند.
ایشان جدایی را نه در کنارگذاشتن شریعت اسلام در دخالت روزمره اش در همه قوانین جاری این کشور می بیند و نه در جدایی فرهنگی- سیاسی آن، که حالا حالا ها دامن امثال آقای انصاری را هم رها نمی کند. بلکه با صراحت می گویداین جامعه اکثریتش مسلمان است و شما نمی توانید این را نادیده بگیرید. انگار که مثلا فرانسه یا آلمان اکثریت مردمش مسیحی نیستند و باید در حوزه قوانین به شریعت مسیح هم همواره اعتنا کرد.
نکته دوم و اصلی تر اعتراض آقای آرام شرکت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که آقای مزروعی نمایندگی اش را دارد، در برپائی حکومت اسلامی و همراهی سرکوب بیست و چند ساله جامعه و اسلامیزه کردن آن است آن هم به خشن ترین شیوه ها، با کشتار و اعدام و نابودی فرهنگی و فیزیکی مردم این سرزمین. ایشان در این زمینه مسئولیت دارد.
آقای انصاری چرا مسئولیت آقای مزروعی را با دعوای جناح های فدائی مرتبط کرده و وارد بحث اصلی نشده. شاید از نظر شما سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مسئولیتی ندارد.
برای زندان رفتن و شکنجه برخی همراهان آقای مزروعی متاسفیم و برای آزادی شان تلاش می کنیم. ولی صرف زندان رفتن برائتی برای شرکت کنندگان در جنایات قبلی ایجاد نمی کند.
۴۴٣۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۰       

    از : برزویه طبیب

عنوان : چه باید کرد؟
اقای عیسی صفا این جملات بویژه داخل پرانتزاز شما است و یا نه ؟
چه باید کرد؟
کمونیستها و « چپ ها» در پاسخ به موضوع اصلی مبارزه مردم ایران جایگاه شایسته خود را خواهند یافت. مبارزه با دیکتاتوری رژیم ولایت فقیه. ما در این مبارزه تنها نیستیم و طیف متنوعی از نیروها در این نبرد شرکت دارند. ضعف خیره کننده جنبش مردمی عدم وحدت بین نیروهای همسو است. نمونه این پراکندگی و نداشتن این سیاست امضای بیانیه ها در زمینه های گوناگون از طرف چند سازمان سیاسی نظیر فداییان اکثریت ، کومله ، حزب دمکرات کردستان ، اتحاد جمهوریخواهان و... است. این نیروها تا کنون ..(هیچ تلاش جدی برای اتحادبا نیروهای جنبش سبز نکرده اند)... و بعضی مانند اتحاد فداییان اصلا چنین وحدتی را رد می کنند. گریز از تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری چشم اسفندیار جنبش مردمی است.
و این نظر من بود....و یکی دیگر از خوانندگان.....

از : میم نون عنوان : درود بر برزویه طبیب
با سلام
در اشاره موجز و مختصر برزویه طبیب، مبنی بر اینکه «مقوله چپ و یا راست نباید نقطه عزیمت تحلیل های ما باشد»، معروفترین مرزبندی فلسفی در طبیعت و جامعه تقطیر یافته است:
تقدم مادی بر فکری: تقدم طبقات بر مقوله های چپ و راست: تقدم شرایط زیست بر تظاهرات ایدئولوژیکی غیرتاریخی و غیر طبقاتی: تظاهرات به معنی خودنمائی بسته به حال و روز روزگار.
من نوشته آقای عیسی صفا را نخوانده ام و از جهان بینی ایشان اطلاع چندانی ندارم.
تنها حکمی که از ایشان به خاطر دارم، این است که علت شکست سوسیالیسم را در عدم استثمار طبقات زحمتکش دانسته اند. (سایت سرای مردم)
ولی برزویه هم نباید به مقوله ها کم بها دهند:
من روزی از حریفی پرسیدم: معیار عینی برای کمونیست بودن (چپ سرخ) چیست؟
برزویه هم بهتر است که بدان باندیشد. دیگر نمی توان فریب نام های فریبا را خورد و به میزان شعور، ماهیت و کرد و کار رهبران عظیم الشأن احزاب و سازمان ها ناندیشید.
چون گاهی مرز چپ و راست سیال می شود و تشخیص آندو از یکدیگر محال.
با پوزش
۴۱۷۸۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۳۹۰


از : برزویه طبیب عنوان : نقطه عزیمت تحلیل
مقوله چپ و یا راست نباید نقطه عزیمت تحلیل های ما باشد .انچه عینی است طبقات اجتماعی ٬وعناصر اگاه انها هستند که در تقابل ویا در توافق با یکدیگر عمل میکنند و گرنه مقصد این عزیمت انحلال طلبی است ومقاله این رفیق از طریق اولویت دادن به اتحاد با نیروهای متزلزل ضد استبدادی بویژه در شرایط عدم پذیرش دست دوستی دیگران از طرف این نیروهای متزلزل نمونه بارز ان است. برزویه طبیب
۴۱۷۷۸ - تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۳۹۰
۴۴٣۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۰       

    از : عیسی صفا

عنوان : سوسیال دمکراسی یا کمونیسم؟
آقای انصاری اردوگاه سوسیالیستی متلاشی شد ولی اردوگاه امپریالیسم نه تنها باقی مانده ، بلکه در جهانی تک قطبی تا کنون چندین جنگ و اشغال نظامی را به ارمغان آورده است. سازمان شما وجود امپریالیسم را انکار می کند. حتی گاهی همصدا با آنان به عنوان « جامعه بین المللی» جواز مداخله و ازبین بردن استقلال کشورهای ضعیف را صادر می کند. سازمان شما در زمان حمله به لیبی با چند هفته تاخیر موضع گیری کرد چون سردر گم بود. نه آقای انصاری إ شما با کنار گذاشتن کمونیسم دنیا را بهتر نمی فهمید إ یا در آن سرگشته هستید یا موضع گیری می کنید که با تعجب مشاهد ه می کنید که ناتو با فراتر رفتن ا زقرار شورای امنیت سازمان ملل وارد جنگ تمام عیار برای تغییر رژیم در لیبی شد. دمکراسی مورد نظر این است؟
آقای انصاری سوسیال دمکراسی مورد نظر شما بعد از فروپاشی شوروی شکل نگرفت. ریشه این سوسیال دمکراسی قبل از جنگ اول جهانی و قبل از انقلاب اکتبر است. برای وصل سازمان فدایی به سوسیال دمکراسی رهبران انترناسیونال دوم چون کایوتسکی ،جعل برزگی لازم است.
من خودم در آغاز در سالهای ۵۰ هوادار فدایی بودم و می دانم تمام فرهنگ مبارزاتی ، ادبی ، اخلاقی ، هنری را در کلی ترین برداشت ، از بلشویسم گرفته بودیم و دشمنان آن. سر آخر در مورد اتحاد فداییان نگران انقلابیگری از طرف آنها نباشید. من سالها با آنها کار کرده ام و با این کلمات سازمان را ترک کردم : اگر یک نفر هم در این سازمان کمونیست بود و آنرا اعلام می کرد سازمان را ترک نمی کردم إ
۴۴٣۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست