سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اگر همینطوری که می رویم
به راه ادامه دهیم زمین خواهیم خورد
- محمدعلی اصفهانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : شایان

عنوان : هیجان بی جا
جناب حق نمی دانم حق دارد این همه هیجان زده باشد برای خبری که، مو که چیزی نیست حتی تیر چراغ برق هم از درز آن عبور می کند، یا نه. بالاخره می توان روشن کرد که خامنه ای در سالهای مذکور در کجا بوده و چه کار می کرده است. از این گذاشته این که آخوندی برای درس خواندن ، ام القرای کفر الهاد و کمونیسم را انتخاب کرده باشد، خیل خیالپردازانه است به ویژه اگر واقعا در این آخوند چنان ظرفیتی بود و در حتما باید رفتار معقول تری در مورد مسائل سیاسی و فرهنگی می داشت. نکته آخر این که این حرفها را قبلا در مورد موسوی خوئینیها هم زده بودند. به هر حال در دانشگاه پاتریس لومبا یا دانشگاه دوستی ملل مسکو در خواندن به خودی خودی سبب نمی تواند سندی باشد برای نوکری خامنه ای برای روسیه خصوصا اینکه می بینیم که در رابطه بین او و روسیه، این خامنه ای است که دارد برای حفظ رژیم و پیشبرد خط سیاسی خود، در بده و بستان سیاسی از حمایتهای روسیه و چین استفاده میکند.
۴٣۹٨۶ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۰       

    از : محمد علی اصفهانی

عنوان : توضیحی مختصر در ارتباط با یک کامنت
در این که آقای مسعود رجوی، پس از انقلاب، همیشه برای «مشروعیت» دادن به خود و راه باز کردن برای خود، ناچار به آویختن خود به کسانی بود و هست شکی نیست.

زمانی به «امام خمینی»، «پدر بزرگوار» و «مجاهد اعظم» و ... آویخت. به او رسماً و علناً و با افتخار توصیه کرد که به دام «پا در میانی های شرک آلود» کسانی مثل همین آقای بنی صدر، و مهندس بازرگان نیافتد و خدای نکرده آن «اعدام های انقلابی» (به تعبیر صریح خود آقای رجوی) را متوقف نکند.
علیه سازمان های بین المللی حقوق بشر که به این جنایات آشکار خمینی اعتراض می کردند، در دفاع از این جنایات و در محکوم کردن آن سازمان ها از دفتر مجاهدین در «بنیاد پهلوی» سابق واقع در خیابان مصدق، راه پیمایی همراه با شعار های «پر از شور انقلابی خلق قهرمان ایران» و تمایل این خلق به ادامه ی کار «دادگاه های انقلاب» و ادامه ی شکنجه هاو اعدام ها، توسط «بازجویان انقلابی» (باز هم به تعبیر خود او) به راه انداخت و...
... در مورد بیماری «امام خمینی» و «پدر مجاهدان» که در بیمارستان بستری شده بود اعلامیه داد و از همه خواست که برای شفای او دعا کنند.

و کار های بسیار دیگری کرد که مخصوصاً ملاحظه می کنم و نمی نویسمشان. و یکی و دو تا و ده تا نیستند... و بعضی هایشان هم در شرایط فعلی برای او بسیار مشکل سازند.

وقتی که آن امام نابکار، او را به بازی نگرفت، او دست به دامان پسر امام، سید احمد خمینی شد و «کسانی که آن روز ها را به یاد می آورند» می دانند که در این رابطه چه ها که نکرد.

«یادگار امام» هم که گویا به دستور پدر مکارش او را ظاهرا به بازی گرفته بود سر انجام در بد ترین و حساس ترین نقطه، او را رها کرد، و او دست به دامان آقای ابوالحسن بنی صدر شد.

باز هم «کسانی که آن روز ها را به یاد می آورند» به خوبی می دانند که آقای بنی صدر، هم به دلیل آن که واقعا به تکثر آرا معتقد بود یا معتقد شده بود، و هم به دلیل آن که پذیرش مجاهدین که با حزب جمهوری اسلامی در تضاد بودند می توانست در صحنه ی توازن قوا به او کمک کند، آن ها را کاملاً از موضع بالا و با حفظ برتری خود نسبت به آن ها به خود پذیرفت. و ماجرا های مربوط به آن دوران را هم «کسانی که آن روز ها را به یاد می آورند» می دانند، و در حد یک کامنت نیست.

آنچه از خصوصیات آن زمان (و بعد از آن زمان) آقای بنی صدر، و فرمان او برای تشکیل شورای ملی مقاومت به آقای مسعود رجوی، و از بعضی امور دیگر که من شخصاً در جریان دقیق آن بودم حاصل می شود همان است که در این مقاله، با عنوان «ابتکار ابوالحسن بنی صدر» از آن یاد شده است.

البته کوچک ترین تردیدی نیست که اگر فرمان تشکیل شورا را آقای بنی صدر، در مقام رییس جمهوری خلع ید شده از طریق کودتا، به آقای رجوی رسماً و کتباً ابلاغ نمی کرد، آقای رجوی از طرف خیلی ها مخصوصاً دولت های خارجی جدی گرفته نمی شد.

همین موضوع است که عمل آقای رجوی در همراه کردن آقای بنی صدر با خود را در هواپیمایی که آقای رجوی را به پاریس آورد توضیح می دهد.
به احتمال قریب به یقین (و حتی به یقین) در صورتی که آقای بنی صدر در آن هواپیما نبود، آقای رجوی یا به ایران بازپس فرستاده می شد، یا هواپیمای مزبور اجازه ی ورود به فرانسه را نمی یافت و آقای رجوی در بهترین حالت می بایست جایی مثلا در گابن یا پاناما برای خود پیدا کند و از آنجا به ایران بازپس فرستاده شود یا نشود.

اما آقای رجوی پاسخ آقای بنی صدر را چگونه داد؟ ماجرایش طولانی است، و ضمناً همه قسمت قابل توجهی از آن را می دانند، و قسمت های نانوشته و ناگفته هم بماند برای بعد، در صورتی که ضرورتی در کار باشد...

صر فنظر از مواضع آقای ابوالحسن بنی صدر و نقد های درستی که جداً بر ایشان وارد است، پرسشی که مطرح است این است که کسی همچون آقای مسعود رجوی که با ناجی خود اینچنین می کند با دیگران چه می کند.
شاید پاسخ این پرسش راتا حدودی بتوان از مسائل دیگری در یافت از جمله فقط و فقط به عنوان مثال:

ـ خود سوزی (آدم سوزی) های معروف ژوئن در شهر های اروپا برای چند روز کمتر در بازداشت ماندن همسر سوم آقای رجوی که از همه گونه امکانات دفاع حقوقی برخوردار بود و قطعاً خطری جدی او را تهدید نمی کرد.
از عنوان «همسر آقای رجوی» استفاده کردن به دلیل این است که حتی به اعتراف های مکرر خود این خانم، این خانم هرچه دارد به همان ازدواج و «همترازی» اهدایی با «راهبر عقیدتی» بر می گردد، نه به خود این خانم و قابلیت های داشته یا نداشته ی خودش.

ـ تلاش ۹ ساله ی بی پرده پوشی برای در قربانگاه مالکی و خامنه ای نگاه داشتن افراد پادگان اشرف که صادق ترین و مظلوم ترین و بی پناه ترین پیروان آقای رجوی هستند؛ و فرستادن این ها با جعل مفاهیم مذهبی مثل «هیهات منا الذله» که فقط برای تخدیر این ها به کار می رود و بس، به جلوی لودر ها و ماشین های نظامی نوری مالکی، و بعد هم شهیدان آن ها را «فدیه های مسعود» نامیدن.

ـ همان تلاش (اما این بار به دلیل به بن بست رسیدن) ظاهرا همراه با پرده پوشی اما کاملاً ملموس و روشن، و تحت پوشش هایی مثل مشکلات کمپ لیبرتی، و اخیرا هم همراه با فحاشی به نماینده ی سازمان ملل متحد و یونامی در عراق، و امروز یا فردا نیز احتمالاً او را مزدور وزارت اطلاعات نامیدن.

ـ تلاش برای نابود کردن هر چه از ایران باقی مانده است توسط نئوکان ها و اسراییل، و لیبی کردن کشوری به نام ایران، و به خاک سیاه نشانیدن هفتاد هشتاد میلیون تن از نسل کنونی و میلیون ها تن دیگر از نسل های آینده ی آن به خاطر یک رویای شوم و هرگزدست نیافتنی...

(بهتر این است که تحریک نکنید و افرادی که خویشتن داری می کنند را به نقطه یی نرسانید که نتوانند خودشان را آن طور که مایلند، به رعایت چپ و راست قضایا ملزم ببینند.)
۴٣۹۷۰ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۰       

    از : حق

عنوان : به آقای اصفهانی
به آقای اصفهانی محترم، با درود بر شما، من نظر زیر را برای پارس دیلی نیوز و کیهان آنلاین، ایران پرس نیوز فرستاده ام و مایلم در سایت اخبارروز برای شما بگذارم.

سندی که نشان میدهد،خامنه ای نوکر روسیه و ایران تحت الحمایه روسیه است، شایسته انعکاسی وسیعترست!

در همه این سالها خامنه ای نوکر روسیه بوده است و خبر زیر سندی است که نوکری او از روسیه را تصدیق می کند:-

"راز بزرگ و ترسناک زندگی علی خامنه ای بر ملا شد"

http://parsdailynews.com/۹۷۰۱۵.htm
http://parsdailynews.com/۹۷۰۴۵.htm
http://parsdailynews.com/video/۸۰۲۵.htm

من این خبر را برای اولین بار در شبکه اجتماعی خبرنت دیدم و امروز دیدم که در کیهان آنلاین تیتر خبر روز شده است.

بنظر من، این خبر و سندی به غایت مهم است که باید در انعکاس هر چه بیشتر آن کوشید. من از مقاله نویسان و صاحبان رسانه های دیداری و شنیداری خواهش می کنم که با تمرکز همزمان روی این خبر این "راز بزرگ و ترسناک زندگی علی خامنه ای" که ثابت می کند که خامنه ای همیشه خائن و نوکر روسیه بوده است را برای ملت ایران افشا کنند. افشای گسترده این سند در ریزش حمایت از او بوسیله پاسداران و بسیج و طلبه ها و هوادارانش موثر خواهد بود و برگ مهمی در دست امثال گنجی و سروش و شیرین عبادی و نامه نگاران به خامنه ای و آخوندهای مخالفش بویژه آیت الله هایی مثل دستغیب و زنجانی و بروجردی خواهد بود. انعکاس وسیع این راز خامنه ای که خیانت او به ایران و ملت ایران است و هیچ تفاوتی با خیانت پیشه وری و حزب توده ندارد در تبلیغ برای تحریم انتخابات کذایی پیش روی رژیم کهریزکی بسیار موثر خواهد بود. اگر پیشه وری با نوکری از روسیه، به ایران خیانت کرد و در استان آذربایجان اعلام جمهوریت کرد و این استان را از ایران تجزیه کرد، و به مدت یکسال این استان را به یک کشور جمهوری و به یکی از اقمار شوروی تبدیل کرد، خامنه ای خائن نوکر روسیه، کل ایران را به مدت ۲۱ سالست که مستعمره روسیه کرده است و تحت الحمایه روسیه قرار داده است. بیخود نبود که در اوج تظاهرات جنبش سبز وقتی ملت ایران در قبال "مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل" شعار "مرگ بر چین و مرگ بر روسیه" دادند، خامنه ای را چنان وحشتی در بر گرفت چون او می دانست و می داند با پایین کشیدنش از اریکه قدرت اینگونه رازهایش که همگی نشان از خیانت های او به ایران و ملت ایران دارند افشا می شوند و او هیچ دفاعی از خود نخواهد داشت. شعار "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" هم که بوسیله مردم در درون و برون سر داده شد و تن کل رژیم و بویژه او را لرزاند، امروز با این خبر بیش از هر روز دیگری معنا پیدا می کند. استقلال ایران بوسیله خامنه ای کهریزکی به روسیه فروخته شده است. اینگونه وطنفروشی ها را در دوره های آموزشی در آن دانشگاه روسی به مدت ۵۰ سالست که به امثال خامنه ای داده اند تا نوکران و خائنان به کشورهای خود بازگشته و با کمکهای غیبی روسیه به بالاترین مقامات کشوری برسند و کشورشان را دو دستی تقدیم روسیه کنند. زمانی با لشکرکشی به کشورهای دیگر و با هزینه های بالا و آشکارا اینکار را می کردند، در قرن ۲۰ و ۲۱ ، روسیه با آموزش خائنان در کشورهای آسیایی، افریقایی و امریکای لاتین کشورگشایی می کنند که موثرتر و کم هزینه ترست و دهه ها مثل این راز خامنه ای از توجه مردم دور می ماند و تا بیدار شوند کار از کار گذشته است و کشور به روسیه تقدیم شده است. در حقیقت هر ملتی که در مقابل چنین عمل انجام شده ای قرار بگیرد، آنوقت مبارزه اش در این حیطه تازه آغاز می شود در صورتیکه در روشهای کلاسیک کشورگشایی از آغاز مردم پی می بردند که اشغالگر کیست که با او مبارزه کنند. این روش مزورانه برای من تازه آشکار شده است و مطمئنا برای دهها میلیون ایرانی دیگر هم این روش تازگی دارد و این یک وظیفه ملی سرآمدان وطنپرست و قابل ماست که اطلاع رسانی و روشنگری های ژرف در این رابطه مهم انجام دهند. بی شک این بخشی از مبارزات ما علیه کلیت رژیم است که در صدر آن نوکر روسیه در ایران، خامنه ای کهریزکی خائن با پشتیبانی روسیه بر تخت قدرت نشسته است.

با آرزوی تندرستی و شادی برای شما
پاینده ایران و ملت ایران
۴٣۹۶۱ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۰       

    از : شایان

عنوان : مبتکر تشکیل شورا ملی مقاومت چه کسی است؟
آنچه جناب اصفهانی در مورد تشکیل شورای ملی مقاومت نوشته است به این معنی است که از نظر آقای اصفهانی ابتکار تشکیل شورای ملی مقاومت از سوی آقای بنی صدر بوده است. حال آن که برای کسانی که آن روزها را بیاد دارند و در ضمن با افکار و گرایشات آقای بنی صدر در آن روزها، از طریق فرمایشات و نوشته ها و عملکرد ایشان آشنا بودند، قبول این امر دشوار است. اگر چه نام و «دستور العمل» را آقای بنی صدر- رئیس جمهور با «کودتا» برکنار شده – به رهبر و مسئول سازمان مجاهدین نوشته بود، ولی کسانی که مسائل یاد شده و حسابگریهای سیاسی مسعود رجوی آشنا هستند وقع بینانه آن است که این ابتکار مسعود رجوی بوده است تا به کار خود یک پشتوانه «مشروعیت به لحاظ حقوقی» بدهد. چون اگر ابتکار به اسم او اعلام می شد، که رهبر یک سازمان سیاسی بود- گیریم که بسیار گسترده و فعال در صحنه سیاسی- نمی توانست به لحاظ حقوقی در محافل بین المللی و دیپلماتیک، همان وزنی را داشته باشد که ابتکار اعلام شده از سوی یک رئیس جمهور قانونی با «توطئه » برکنار شده. هم چنان که بارها در تحلیلهای رسانه های خارجی شخصا به موارد متعددی برخورده ام که گمان کرده اند(شاید هم تعمد داشته اندکه اینطور وانمود بکنند) که این آقای بنی صدر بود که به کمک افسران ناراضی در نیروی هوایی از ایران خارج شد و رجوی را هم به همراه خود از ایران خارج کرد. ظاهر آقای اصفهانی در همه جا قادرست «پیچش مو و اشارتهای ابرو» را ببیند اما در مساله مورد اشاره، ظاهر بین به نظر می رسد
۴٣۹٣۲ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۰       

    از : باخته

عنوان : کدام گسست؟
وقت و حوصله نیست مقاله های طولانی شما را خواندن. ولی این جمله را خواندم وبرایم سئوال بر انگیز شد.
"خود مهندس موسوی و کروبی، بعد از گسست از حاکمیت در پروسه ی شکل گیری تدریجی ماهیت اشان" .
آیا در دوران اوج جنبش سبز پریدن به سکولار های داخل و خارج ایران و شعار دوران طلائی خمینی مرتجع و عقب افتاده را تبلیغ کردن. یعنی " گسست " از حاکمیت؟ تاز ه سیاست خارجی ارتجائی خمینی در باره اسرائیل را ایشان (موسوی و کروبی) هم مثل شما تایید میکنند. عکس خمینی زینت اطاق نشیمن این آقایان است.
نمردیم و معنی "گسست" را هم فهمیدیم. دلیلی ندارد بعد از این موضع گیری های ارتجائی که نوشتم, جوانان ایران دنبال اینها راه بیفتن . جنبش سبز "رهبری" این آقایان را قبول ندارد. و دلیل زیر خاکستر ماندن جنبش هم همین است.
۴٣۹۰۴ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۰       

    از : خواننده

عنوان : شاهد از غیب رسید
این دو جمله، که تصادفاً در هر دوشان اصطلاح «زمین خوردن» وجود دارد کاملاً متضاد هم هستند، و تضادشان زیبا و گویا و نوید بخش است:

نویسنده ی مقاله می گوید که اگر ما نیرو های مردمی با یکدیگر همدلی و همفکری و همراهی و اتحاد نکنیم، در مبارزه با نظام شکست نصیبمان می شود و زمین خواهیم خورد.

رفسنجانی می گوید که اگر ما نیرو های نظام با یکدیگر کنار نیاییم، در مبارزه با مردم شکست نصیمان می شود و زمین خواهیم خورد.

نتیجه گیری برای خودمان:
بیاییم برای این که زمین نخوریم روی این جمله ی مقاله، که شاهدش هم (رفسنجانی) از غیب رسید خیلی فکر کنیم:
«جنبش بزرگ و سراسری مردم، نیازمند یک بازنگری جدی در شیوه های برخورد با حاکمیت است. حاکمیتی که از درون و برون در بحران فروپاشی به سر می برَد، و باید ضربه ی نهایی را تا زمانی که احیاناً از این بحران جان سالم به در نبرده باشد بر آن وارد آورْد.»
۴٣٨۷٨ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۰       

    از : پریوش زرنویس

عنوان : یکی بر سر شاخ بن می برید! چه کسی در ۳۳ ساله گذشته بر سر شاخ بن می برد ؟ اپو زیسیون یا حاکمیت؟ باخت هر دو آنها نابودی را رقم خواهد زد!!!
این دو جمله چقدر شبیه هم هستند ؟ اگر همینطوری که می رویم
به راه ادامه دهیم زمین خواهیم خورد !!!؟؟؟.....رفسنجانی : اگر جناحها با هم همکاری نکنند ؛ نظام سقوط خواهد کرد

«اگر مسئولان انتخابات جناحی عمل کنند، زمین خواهیم خورد».
۴٣٨۶۴ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست