یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

امام جمعه ارومیه: احکام اعدام دهه ی ۶۰ «فله ای» صادر شدند!

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : چلنگر

عنوان : نام آدمکش و قاتل انقلابیون کرد
از قرار این آدمکش تیر خلاص زن محافظ شخصی خلخالی جانی بوده است و نام او افشا شده است. نام این جلاد علی کریمی می باشد که همراه خلخالی به قتل عام مردم کردستان مشغول بود. به امید نابودی رژیم جنایتکار و ایادی پلید و جنایتکاری مانند این نکبت بزدل.
۴٣۰۹٣ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹۰       

    از : چلنگر

عنوان : جلاد سفید پوش
آیا کسی نام این جلاد سفید پوش که تیر خلاص به قربانیان شلیک می کرد را می داند؟
امید است که هنوز زنده باشد و روزی را ببیند که مردم ایران خود او را برای مجازات دست و پا بسته به دادگاه ببرند.
۴٣۰٨۲ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹۰       

    از : رشید

عنوان : حسنی
رشید حسنی توسط پاسداری که اهل ده بزرگ اباد بود شناسایی شد. و با اطلاع پدرش دستگیر گردید. او از حکم اعدام فرزند ارشد اطلاع داشت و مخالفتی با ان نکرد چون گفته بود رشید کمونیسم را وارد خانواده او کرده است.قابل ذکر است که چهار پسر و دو عروس حسنی در ان دوره در رابطه و فداییان (جناح اقلیت) مانند رشید در زندان (ارومیه و تبریز) بودند که همه آنها تا اواخر دهه شصت از زندان آزاد شدند. گویا به نوعی مانع اعدام فرزندان دیگرش شد.
۴٣۰۷۷ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹۰       

    از : سیمین ج

عنوان : ملا حسنی و مخالفان رژیم
خیلی جالب هست. ملاحسنی بیش از ۲ دهه از اعدام فرزندش بدست همفکرانش که جملگی از آدمخواران این دوران هستند مینویسد ( این خبر، خبر تازه ای نیست و سال ها پیش پحش شده بود) ولی مخالفان رژیم همچنان به دروغ گویی مشغولند. رشید حسنی هیچ گاه عضو "فداییان خلق" نبود. فداییان خلق نام مشخص شده سازمان اکثریت هست و رشیذ عضو "سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود" و حالا مخالفان رژیم حتی از آوردن نام "چریکها" و نام واقعی سازمان رشید وحشت دارند.
و جالب هست که حسنی از موسوی تبریزی در اعدام فرزندش نام میبرد که وحشی آدمخوار الان "اصلاح طلب" شده و همان کسانی که از آوردن نام واقعی سازمان رشید، وحشت دارند، از حامیان سفت و سخت "اصلاح طلبان" هستند.
امیدوارم که این مطلب بخاطر رگ گویی اش دچار سانسور نشود. با تشکر
۴٣۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹۰       

    از : صبر ایوب

عنوان : نازنین این زودتر میگفتی حالا چرا؟؟
امثال حسنی در نظام جمهوری اسلامی کم نیستند. کسی که به بچه خودش رحم نمیکند و به جرم دگر اندیشی او را به جوخه اعدام میسپارد آیا به بچه مردم رحم میکند؟؟
۴٣۰۵۴ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹۰       

    از : همنشین بهار

عنوان : سخنان ملا حسنی در مورد رشید، مرداد سال ۸۴ منتشر شده است.
سلام بر شما

سخنان ملا حسنی (شیخ غلامرضا حسنی امام جمعه ارومیه)، در مورد فرزند رشیدش (رشید) سالها پیش منتشر شده و من در مقاله «راستیِ کمان در کژی است... » متن کامل آنرا آورده ام.
ملاحسنی قبل از چاپ خاطرات ضبط شده اش توسط «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» نیز، اینجا و آنجا می گفت:

«پسر بزرگم رشید با رژیم شاه سخت مبارزه می‌کرد. دوران ستم شاهی که در دانشگاه تهران تحصیل می‌نمود، یکی دو بار دستگیر و زندانی شد. قبل از پیروزی، وقتی به ارومیه و روستا می‌آمد، در برگزاری هر چه باشکوهتر مراسم نماز جمعه بزرگ‌آباد، تلاش می‌کرد و در فعالیت‌های جنبی آن از قبیل: بیل زنی در باغات، شخم زدن، کمک کردن به فقرا و مستمندان می‌کوشید.

او پس از پیروزی انقلاب، ناگهان به گروه سیاسی سازمان فدائیان خلق پیوست و از سران آنها شد، به طوری که مسئولیت شاخه آذربایجان غربی بر عهده او بود. خیلی با او صحبت کردم تا در راهش تجدید نظر کند، ولی نکرد....تصمیم گرفتم جلوی فعالیتهای او را بگیرم.
نخست چند بار تذکر و تهدید انجام گرفت ولی فایده‌ نکرد. آن وقت نماینده مجلس و در تهران بودم. یک روز رشید به تهران آمده بود. جایش را شناسایی کردیم. در کمیته انقلاب تهران با آیت‌الله مهدوی‌کنی تماس گرفتم و گفتم یک موردی هست، چند نفر مسلح بفرستد. نگفتم پسرم هست. یکی از محافظان خودم به نام آقای جلیل حسنی را نیز همراه آنها کردم. او از بچه‌های کمیته ارومیه بود و الان به تجارت مشغول است.
گفتم اگر مقاومت یا فرار کرد بزنید...اگر هم تسلیم شد، دستگیر کنید و به کمیته تحویل بدهید. آنها رفتند و او را دستگیر کردند. رشید چند روزی در کمیته تهران بود. بعد برای بازجویی و محاکمه به تبریز انتقال دادند. او چون محل فعالیت‌هایش، استان آذربایجان بود در این شهر محاکمه و به اعدام محکوم شد و بلافاصله حکم اجرا گردید. در مرحله اول، رشید را به دادستان وقت، حضرت حجت الاسلام سید حسین موسوی تبریزی تحویل داده بودند، او نیز وی را به یکی از دامادهایش که او هم قاضی بود، سپرد و حکم اعدام رشید را او صادر کرده بود. حتی بعد از اعدام جنازه‌اش ار هم به ما تحویل ندادند...
حقیقت این است که رشید مستحق اعدام نبود. او جنایتی را مرتکب نشده بود، یا کسی را نکشته بود تنها جرمش این بود که گرایش شدید کمونیستی داشت و این هرگز منجر به اعدام کسی نمی‌شود. حداکثر این است که باید به حبس ابد محکوم می‌گردید.
متاسفانه قاضی پرونده همین طور فله‌ای حکم صادر کرده بود...
دلم می‌خواست، پرونده رشید را می‌دیدم و مطالعه می‌کردم، هر چه می‌خواستم امکانپذیر نشد و در اختیارم نگذاشتند. اخیراً شنیدم قاضی این پرونده شدیداً به فقر مالی و گرفتاری‌های دیگر مبتلا شده است، دلم می‌خواهد او را پیدا کنم و از مال و اندوخته‌های شرعی خودم به او کمک می‌نمودم...»

همنشین بهار
۴٣۰۵٣ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹۰       

    از : پروین کرد

عنوان : گیرم کلام برهنهء مرا حذف کنید اما با وسوسه ایکه بخانهء خدا افتاده چه میکنید ؟
ملا حسنی پس از سه دهه بر دهان خدا ودین میکوبد و ملحد را (کمونیست ) مستحق قتل نمیداند و اعدامهای فله ای را کار نفوذی ها میداند! در طول کمتر ۴ روز چهار سردار سپاه / وفا غفاریان ۵۲ / عباس مهری ۵۲ / احمد سیاف زاده ۵۵ و منصور ترکان ۵۰ ساله لابد دراثر آنفلو آنزای (برهنگی) میمیرند !
۴٣۰۵۲ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹۰       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : نگاهی به آنچه گذشته و می گذرد
سی سال پیش "باور" و "ایمان" همه-سو-تازبودند... و در تازش خیرانه سر و وحشی خویش، در دشت ندانم کاری، سم جز بر گلوی داد و وجدان نمی کوبیدند. اکنون، غبار آن هجوم منحوس، در پرت های پراکنده این دشت، فرو افتاده ست. و در محکمه تنهایی، وجدان، هنوز ناباور، چشم در راه بهاری تازه ست...
در آن هنگام، این "افراد ... (نفوذی) ... به ظاهر اسلامی و انقلابی" نبودند که "دست به ... صدور احکام تند و تیز می‌زدند." بر خلاف روش "یک گام به پیش (بخوان وجدان) و دو گام به پس (بخوان ایمان)" آقای حسنی، این کارها از سوی پایه گذار و رهبر "حکومت الهی" برنامه ریزی و هدایت می شد که "ارتباط ... (بی چون و چرایی) با نظام اسلامی" و ماهیت "اصیل انقلاب" داشت. بیگمان کشتن هر انسان (از جمله پسر آقای حسنی) جنایتی اسفناک است و نا پذیرفتنی. اما در توفان و کوران "باور" و "ایمان" چه می پژمرد؟ چه می پاید؟ چه گوشی بهر پذیرش آهنگهای وجدانی باز میماند؟ پا گذاری آقای حسنی و مانند هایشان در گرگ و میش ستیز وجدان و ایمان پدیده ای جشن گرفتنی ست هر چند که هنوز در تنگه ی خود و ناخود گرفتارند.
این یادداشت را با "سخنی با آرزومندان اجرای بی تنازل قانون اساسی" حکومت "باور" و "ایمان" به پایان میبرم:


آیا درون خانه تان ندای وجدانی هست؟
در آن جهان خود-نا خودتان، یار دگر خواهی هست؟

آیا به لحظه ای ز لحظه های زندگی
که یاد آور پر پر شدن چند عزیز است،
بدستتان، جام نگونساری هست؟

ز آنکه از چانه قدرت، و از تنگه مذهب، فراتر برود، که حق همگان پاس بدارد،
رد پایی، اثری، جایی هست؟

شبتان چگونه از مرگ هزاران وطن در گذر ست؟
بین تان کسی، که از سیه کاری دیرینه، کند ناله شرمساری هست؟

همه "دوران امام" خونین بود، نه زرینه که می پندارید
سنجش عیار آن دوره ننگ، کشتاری ست،
که بدستور جماران، درون زندان
رقص پایان بنمودند، هزاران گل میهن، ز سقف آویزان....

چشمتان نابیناست؟ گوشتان نا شنواست؟ دلتان کور؟ و یا بلای دگری نازل هست؟
راستی را، شما را کدامین درد است؟
از چه در سال-سی زرینه، سرتان سبز بمانده ست
ولی زبانتان به کامتان زندانی؟


پرسش دیگر، این است:
که در خلوت خود، خویشتن چگونه می انگارید؟
آیا که یک انسانید، ایرانی، و سپس دین باور؟
یا که پیش از هر چیز مسلمان، و سپس ایرانی؟
سخن از انسان نیست، سخن از ایران نیست، وگر هست
از چه رنگ همه چیز ست برایتان اسلامی؟

آرمان شیرازی
۴٣۰۴۹ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹۰       

    از : وندا

عنوان : از کرامات شیخ
کار با شیخ حریفان به مدارا نشود
نشود یکسره تا کار یکسر نشود

نوشته ای چنین جبن و گول زننده پس از ۳۰ سال تنها عمق کوته بینی و آشتی ناپذیری این فرقه را با آزادی بیشتر آشکار میسازد. پس از ۳۰ سال جنایت تازه به این فهم رسیده اند که فرزندانشان را، که دیگرگونه میاندیشیدند، باید تا ابد در زندان نگاه میداشتند تا که فله ای به قتل میرساندند!
ای عمق ارتجاع، ای حفره های تاریک کهکشان!
۴٣۰۴٨ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹۰       

    از : مسعود راد

عنوان : آفرین به ملاحسنی، و آفرین به سرداران منتقد نظام
همانطور که می بینیم، وابستگان به رژیم جهل و جنایت، یکی یکی دست به انتقاد از رژیمی که خود در بوجود آمدن و تداومش نقش داشته اند میزنند تا خود را از این لجنزار بیرون بکشند. به نظر من منش مبارزات صلح جویانه به ما حکم میکند که فارغ از انگیزه های واقعی این توابین جدید، به تشویق موضع آنان بپردازیم تا شکاف بین حاکمیت و هوادارانش را هرچه بیشتر کنیم و از این طریق از طول عمر رژیم بکاهیم. پس آفرین به ملاحسنی، و آفرین به سرداران منتقد نظام.

بعدها فرصت خواهد بود تا این واخوردگان رژیم، در دادگاههای مردمی نظام نوین برطبق معیارهای حقوق بشر از خود دفاع کنند و طبعا تغییر مواضع کنونی ایشان در آن دادگاه ها به نفعشان به حساب خواهد آمد.
۴٣۰۴۵ - تاریخ انتشار : ۴ بهمن ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست