سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بن بست مُدل ِرشد ِنئولیبرالیسم اقتصادی - منصور پویان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : peerooz۲۱@comcast.net

عنوان : ادامه
جناب ادیتور ، اگر این کامنت تکراری ست لطفا بیش از یکی را منتشر نکنید.


ادامه،
گرچه " سرمایه داری نولیبرال در آغاز تهاجم خود را از سالهای ۱۹۷۰ با تبلیغ و تشویق فردگرایی به انکار نقش دولت در اقتصاد و به کاهش حمایتهای اجتماعی مبادرت ورزید." ولی ماجرا از ۱۹۳۴ شروع میشود.

در نوامبر آن سال گروهی از مهمترین بانک ها و شرکت های سرمایه داری که لیست آنها در رفرانس است به ژنرال Smedley Butler پیشنهاد کردند که با پیش قسط سه میلیون دلار و وعده سیصد میلیون دلار بعدی بر علیه دولت امریکا کودتا کرده و رژیم فاشیستی را بکمک هیتلر در امریکا بر قرار و یهودیان و دیگر گروه های نامطلوب را
به اردوگاه ها بفرستد. رابطه این موسسات با باتلر سناتور پرسکوت بوش - پدر بزرگ دو پرزیدنت امریکا - بود که خود از بانکداران و سرمایه داران بود. ژنرال باتلر تا مرحله شناسایی این موسسات با آنها همکاری کرد و سپس نقشه آنها را برملا نمود.
ژنرال باتلر یکی از شجاع ترین ژنرال های امریکا و صاحب مدال های افتخار بیشمار بود. این مساله در سنای امریکا مورد بررسی قرار گرفت و وجود توطیه ثابت گردید ولی هیچ یک از توطیه گران مجازات نگردیدند.

فساد سیستم امریکا و کمپلکس نظامی - صنعتی امریکا را از چشم ژنرال باتلر میتوان از این نطق او در دهه ۱۹۳۰ در یافت . چون ترجمه گویا نیست خود نقل قول را میآورم :

I spent ۳۳ years and four months in active military service and during that period I spent most of my time as a high class muscle man for Big Business, for Wall Street and the bankers. In short, I was a racketeer, a gangster for capitalism. I helped make Mexico and especially Tampico safe for American oil interests in ۱۹۱۴. I helped make Haiti and Cuba a decent place for the National City Bank boys to collect revenues in. I helped in the raping of half a dozen Central American republics for the benefit of Wall Street. I helped purify Nicaragua for the International Banking House of Brown Brothers in ۱۹۰۲-۱۹۱۲. I brought light to the Dominican Republic for the American sugar interests in ۱۹۱۶. I helped make Honduras right for the American fruit companies in ۱۹۰۳. In China in ۱۹۲۷ I helped see to it that Standard Oil went on its way unmolested. Looking back on it, I might have given Al Capone a few hints. The best he could do was to operate his racket in three districts. I operated on three continents.[۱۳]

http://www.counterpunch.org/۲۰۱۱/۱۲/۰۲/wall-streets-failed-۱۹۳۴-coup/

http://en.wikipedia.org/wiki/Smedley_Butler#Allegations_of_the_Business_Plot
۴۱٨۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : نئولیبرالیسم و سوسیالیسم
جناب پویان،
ممنون جهت این مقاله جامع و نسبتا مفصل. اشکال من در باره جمله پایانی " نئولیبرالیسم نتوانست ریشه های ناهنجار سیستم سرمایه داری را گره گشائی کرده، اوضاع نابسامان نابرابری ها را حل و فصل کند." است که گویی نئولیبرالیسم قصد داشت که " ریشه های ناهنجار سیستم سرمایه داری را گره گشائی " کند. نئولیبرالیسم هیچگاه چنین قصدی نداشت و ندارد. بزرگتری دشمن کاپیتایسم ، کاپیتالیست است که حرص آن پایان ناپذیر است.

مشکل اروپا همان مشکل صاحب خانه ها یی در آمریکاست که توان و اعتبار خرید خانه را نداشتند ولی دلالان که از فروش خانه پورسانتاژ میگرفتند بدون هیچ قید و بندی با پول بانکها خانه ها را به آنها فروختند که حتی توانایی پیش قسط و اقساط بعدی را نداشتند. سرمایه بانک ها به این ترتیب بهدر رفت. ولی این گربه مرتضا علی
که سوسیالیسم را برای عامه بد میدانست با تریلیون ها پول مردم سوسیالیست شد و با کمک دولت عجالتا نجات یافته است. در اروپا جای بانک ها را با کشورها عوض کنید ، نتیجه همان است.

مساله لغو مقررات Iکه بانک های معمولی ( Commercial ) را از بانک های ( Investment ) جدا کرد خود مساله دیگریست.

اما اینکه " سرمایه داری نولیبرال در آغاز تهاجم خود را از سالهای ۱۹۷۰ با تبلیغ و تشویق فردگرایی به انکار نقش دولت در اقتصاد و به کاهش حمایتهای اجتماعی مبادرت ورزید." نیمی از حقیقت است که سعی میکنم در کامنت بعدی - اگر موفق شدم - به آن بپردازم.
۴۱٨۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست