سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

خانه ام ابری سـت... - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ناصر الیاسی

عنوان : به سحر عزیز
من هم با نظر شما در کل موافقم اما در اینجا یک نکته قابل توجه است که فکر می کنم تو هم با من موافقی. بخش عمده ای از کامنتهائی که زیر مقالات قراگوزلوی عزیز ما می نشست و یکی دو مورد آن در زیر همین مقاله هم آمده است در واقع از یکسو مسائلی حاشیه ای و بی ربط بود و از سوی دیگر تلاش برای مصادره کردن نویسنده به سود منافع سکتی. وگرنه با شناختی که من از سه دهه کار و فعالیت و منش نویسنده دارم تا کنون به یاد ندارم که ایشان در جواب انتقادی مستند و علمی نجیده باشد. سهل است قراگوزلو چند بار در ابتدای مقالات خود خواسته که صاحب نظران و خوانندگان از نقد و اظهار نظر دریغ نکنند اما وقتی که یک کامنت گزار به دروغ نویسنده را مرثیه خوان آقای منتظری میخواند بدون ایکه سندی ارائه کند طبیعی است که نویستده هم ناگزیز می شود راه اظهار نظرهای فله ای را ببندد.
آنچه که گفتم نظر شخصی من بود. من از این مقاله بسیار آموختم و حداقل با دوستان به این نتیجه رسیدیم که چپ ایران از چنان توان تئوریک برخوردار و بهره مند است که با پشتوانه استدلال می تواند نظرات چپهای برجسته ای همچون پانیچ و ژیژک را نقد کند. گرچه من ژیژک را مارکسیست نمی دانم.
٣۹۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣۹۰       

    از : سحر معصومی

عنوان : بازگشت
با سلام. از اینکه نظرگاهها در زیر مقالات اقای قراگوزلو بازگشته است خیلی خوشحالم ، زیرا که نظر دادن در مورد مطالب در واقع یکی از بخشهای زنده و فعال و بسیار جالب و مفید یک سایت میباشد و پل ارتباطی بین نویسنده گان و خوانندگان مطالب میباشد و برای رشد و بالندگی بحث ها و شکافتن موضوعات بسیار مهم است ، من تعجب کرده بودم که بستن کامنتها به درخواست خود نویسنده بوده است . زیرا که اقای قراگوزلو را با توجه به مطالبشان انسانی مردمی و فرهیخته میدانم که مشتاق ارتباط با خوانندگان مطالب خود و مردم عادی میباشند. بهر حال از بازگشایی کامنتها زیر مطالب ایشان واقعا خوشحالم . مطلب بسیار جالب و مفیدی بود . برای او ارزوی سلامتی و پر کاری دارم همنطور که تاکنون بودهاند
٣۹۹۴۲ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣۹۰       

    از : شهلا سوادکوهی

عنوان : عنوان مقاله....
من اگر نویسنده این مقاله بودم بجای عنوان خانه ام ابرای ست عنوان تزهایی درباره بحران اقتصادی را انتخاب می کردم. استفاده قراگوزلوی عزیز از ادبیات و شعر نو بخاطر تسلطی که بر زبان و ادبیات فارسی و به ویژه نقد شعر دارند تحسین بر انگیز است اما وقتی این مقاله از این سایت برداشته شد و زمانی که محققی خواست در مورد بحران اقتصادی تحقیق کند و در نتیجه کلمات بحران را در جست وجو گر وارد کرد به این مقاله نخواهد رسیدو بر عکس کسی که دنبال شعر نیما می گردد به سرچ عنوان این مقاله با کمال تعجب به یک مقاله اقتصادی بر می خورد.
با عرض پوزش این فقط یک پیشنهاد از شاگرد به استادی بود که قدرش را بعد از سال های طولانی خوب می دانم و جایش در میان ما که در غربت هستیم گرم کننده خاطرات خوب سال های هفتاد است.
٣۹۹۱٣ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣۹۰       

    از : صادق ملکوتی

عنوان : برج میلاد و بستنی طلا و فاصله طبقاتی.... در تکمیل بخشی از این مقاله
توماس اردبرینک در روزنامه آمریکایی واشنگتن‌پست در گزارشی به اختلاف طبقاتی در ایران پرداخته و از جمله به نامه معصومه کمالی به رئیس جمهوری در کنار منوی ۲۸۰ دلاری رستوران VIP برج میلاد اشاره کرده است.
توماس اردبرینک در روزنامه آمریکایی واشنگتن‌پست در گزارشی به اختلاف طبقاتی در ایران پرداخته و از جمله به نامه معصومه کمالی به رئیس جمهوری در کنار منوی ۲۸۰ دلاری رستوران VIP برج میلاد اشاره کرده است.
بستنی روکش‌شده با طلا، جزو تصویری نبود که روحانیون شیعه در جریان انقلاب اسلامی برای مردم ایران ترسیم می‌کردند. آن‌زمان آنان قول ترقی فقرا با توزیع عادلانه درآمد نفت در کل جامعه را می‌دادند.

با گذشت بیش از سه دهه
پس

از انقلاب اسلامی، درآمدهای نفتی رکوردشکن، میلیارد‌ها دلار پول به ایران آورد و عده‌ای این‌جا دارند این بستنی روکش طلا را می‌خورند. اما مشکل این‌جاست که این عده، فقط گروهی کوچک از ثروتمندان ایرانی‌اند. علی‌رغم آن قول‌های زمان انقلاب، خیلی‌ها می‌گویند شکاف بین فقیر و غنی در ایران هیچ‌گاه این اندازه بزرگ نبوده است.

طبقه ثروتمند جدید در ایران توانسته است از فرصت‌هایی که در بازار داخلی بزرگ این کشور پیش می‌آیند، بهره‌برداری کند؛ فرصت‌هایی که‌گاه در اثر فساد اقتصادی و سیاست‌های سردرگم حکومت پیش آمده‌اند‌. این طبقه شامل فرزندان کسانی با روابط نزدیک به طبقه حاکم می‌شود و همین‌طور خانواده کارخانه‌دارهایی که توانسته‌اند از بانک‌ها میلیارد‌ها تومان وام با سودهای پایین بگیرند. درآمد کلان نفتی ایران که در پنج سال گذشته نزدیک به ۵۰۰ میلیارد دلار بوده است، نقشی اساسی در شکل‌گرفتن این طبقه جدید داشته که آشکارا از ثروت خود لذت می‌برد.

آن چه که خواندید تحت عنوان بستنی طلا در برج میلاد منتشر شده است.
این است فاصله طبقاتی.
دختر کوچولوی کارگر یگانه که سهل است طبقه متوسط و مهندسان و خرده بورژوازی ایران نیز دستش به این مکان رویائی نمی رسد
با تشکر از نویسنده جناب قراگوزلو که در همه حال در کنار مردم زحمتکش ایستاده است
٣۹۹۱۲ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣۹۰       

    از : هلاله میم

عنوان : اثباتی
اینکه محمد قراگوزلو نظریه اثباتی خود را با نقد سلبی نظریه سه نفر از چپ ها (پانیچ و گیندین و ژیژک ) بسط و گسترش داده است و بخوبی از پس آنالیز سرمایه مالی بر آمده است نشان می دهد که تا چه حد جنبش شکست نخوردگان در استمرار راه خود پایدار است و تمام قلع و قمع ها و رفتن های بی بازگشت عزیزان ما تاثیر چندانی در تحلیل های تئوریک چپ ایران نداشته و این چپ می تواند با طلابت پیچیده ترین مباحث اقتصاد سیاسی سرمایه داری را تجزیه تحلیل کند. اما این ها هنوز به نظر من از یک تحلیل اثباتی دور است و محمد قراگوزلو می باید در یک جای مشخص ایست بدهد و نقطه سر خط. آنگاه به تغییر چهان از دیدگاه اثباتی وارد شود. چپ در این بحران کجاست؟ زنان چه نقشی ایفا می کنند؟ طبقه کارگر چرا چنان که باید و شاید وارد عمل نشده است؟چرا سرمایه داری ایران متعارف است؟ نقد نظرات کسانی که مانند حزب توده سرمایه داری ایران را غیر متعارف می دانند و دولت را بورژوائی نمی دانند.نقد دولت حجاریانی- یلتسینی.
این ها و موارد دیگر باید در دستور کار نوشته های محمد قراگوزلو بیاید تا او بتواند جای خالی نظریه پردازان بزرگ جنبش شکست نخوردگان را پر کند. در غیر این صورت چنین نقدهائی در حد نیمه خالی لیوان و نیمی از یک حقیقت بزرگ راه به جائی نخواهد برد و در حد یک سلسله بحث های روشنفکرانه باقی خواهد ماند و درجا خواهد زد.
٣۹۹۰٣ - تاریخ انتشار : ۷ شهريور ۱٣۹۰       

    از : سیما داروگ

عنوان : درباره یگانه بدانید
نام این دختر یگانه است. او فقط ۶ سال دارد. مادرش زیر فشار گرسنگی و فقر و بی داروئی جان داده است.

پدرش تنها سرپرست اوست. یگانه و پدرش در یکی از حلبی آبادهای دوردست حومه تهران به نام « مامازن» زندگی می کنند و برای کومه مسکونی محقری که زیر سقف آن می خوابند باید هر ماه صد هزار تومان اجاره بها بپردازند. پدر و دختر هر دو کارگر هستند. هر دو در شاق ترین و کشنده ترین شرائط کاری توسط نظام کارگرکش و درنده سرمایه داری اسلامی استثمار می شوند. یگانه توسط حاکمان هار و درنده و سفاک اسلامی سرمایه داری از مدرسه و درس و مشق به طور کامل محروم گردیده است. او حق رفتن به مدرسه را ندارد، زیرا پدرش کارگر است، فقیر است، قادر به تأمین نان خالی روزانه او نیست. یگانه مجبور است خودش نیر در کنار پدر و دوش به دوش او در هولناک ترین شرائط کار کند و استثمار شود، سرمایه داران و دولت تبهکار سرمایه داری اسلامی در قبال این کار شاق طولانی روزانه حتی یک ریال هم به یگانه نمی پردازد!! یگانه هیچ مزدی نمی گیرد او در همه ۸ ساعت کار روزانه اش خود را عمیقاً می فرساید تا بخشی از کار هلاکت آور پدر را به دوش گیرد، تا پدرش قادر به ادامه کار باشد و با بهای نازل نیروی کار شبه رایگان خود نان روزانه و اجاره بهای کومه مسکونی آن ها را فراهم سازد. یگانه در این سن، در این وضعیت جسمی شکننده و رقت بار، در دنیای تنهائی ناشی از مرگ مادر و نداشتن هیچ انیس و مونس و حامی و مربی دیگر هر روز توده های متراکم خاک مالامال از همه میکرب ها و عوامل بیماری زا را از نای خویش به درون ریه های ضعیف بیمار کودکانه فرو می برد. او همین چند روز پیش به همین خاطر و با هجوم میکرب ها که در زمان ما نعمت نظام درنده سرمایه داری برای انسان ها هستند، در کام یک بیماری مهلک عفونی تا لحظه احتضار و مرگ پیش رفت. حاصل کار یگانه، پدر یگانه، یگانه ها و همزنجیران پدرش در فاصله مرزهای جهنم گند و خون سرمایه داری ایران فقط در طول همین سال پیش، بیش از ۰۰۰ ۰۰۰ ۰۰۰ ۰۰۰ ۸۳۰ میلیارد تومان سرمایه طبقه سرمایه دار و دولت سرمایه داری بوده است بوده است. یگانه ها و مادران و پدرانشان این کوه عظیم سرمایه ها را تولید کرده اند و اینک خود وی در قعر جهنم گرسنگی و فقر و شدت استثمار سرمایه داری اسلامی، محروم از درس و مدرسه و دکتر و بیمارستان و بهداشت و دارو و خانه مسکونی به طور لحظه به لحظه با مرگ دست و پنجه نرم می کند. هر چه اینان، این کارگران کار می کنند، هر چه تولید می کنند یکراست سرمایه وحوش سرمایه دار می شود. ویلاهای میلیون متر مربعی دژخیمان صاحب سرمایه می گردد. دریاچه های شنای خانگی افسانه ای آدمخواران درنده دولتمرد سرمایه می شود. « از مسامات سرمایه در سراسر جهان گند و خون و وحشت فرو می ریزد» آنچه در جهنم سرمایه داری ایران با کارگران، با کودکان خردسال خانواده های کارگری و با بشریت کارگر می شود از نوع دژخیمانه ترین و فاجعه بارترین این توحش ها و تبهکاری ها است. جملاتی که در زیر می آید متن مصاحبه ای است که یکی از به اصطلاح روزنامه های رسمی خود همین رژیم هار و درنده و کارگرکش در یکی از شماره های خود به چاپ رسانده است.

دنیای اقتصاد: چرا اینجا کار می کنی؟

یگانه: پدرم مریض است و پول نداریم. من هر روز با او می آیم که در خانه تنها نباشم. پدرش پایش درد می کند. هر وقت کیسه های سیمان را بلند می کند اذیت می شود و شب ها از شدت درد خوابش نمی برد. من زور ندارم اما کمکش می کنم که کمتر اذیت شود.

دنیای اقتصاد: خانه تان کجاست؟

یگانه: خیلی دور است. ما در خانه مان یخچال و تلویزیون و تلفن نداریم.

دنیای اقتصاد: چرا پیش مادر، خاله، عمه یا مادر بزرگت نمی روی؟

مادرم مرده است. تازه مادر بزرگم هم مرده است، خاله و عمه هم ندارم.

دنیای اقتصاد: چه درخواستی داری؟

پدرم نمی تواند کار کند اما اگر کار نکند پول نداریم، هیچ کس کمک ما نمی کند. پدرم می گوید اگر سرایدار ساختمان شود زندگی مان بهتر می شود.
٣۹۹۰۲ - تاریخ انتشار : ۷ شهريور ۱٣۹۰       

    از : حمید رضا میم

عنوان : فاصله طبقاتی و خانه برای یگانه
http://www.fararu.com/vglgtu۹۷.ak۹uxa۱rrqp۴a.v.html
برای این که بدانید دولت هوادار مستضعفین جمهوری اسلامی چه بلائی بر سر مردم ایران آورده و پول نفت به کدام سفره ها رفته است و برای فهم نکته مطرح شده در مقاله قبلی قراگوزلو در باره ویلاهای زعفرانیه و الهیه به لینک بالا نگاه کنید. این فقط اختلاس نیست. فساد همه جانبه است. بیشترین فاصله طبقاتی ممکن در طول تاریخ این کشور است.
٣۹٨۹۹ - تاریخ انتشار : ۷ شهريور ۱٣۹۰       

    از : محمود میرزائی

عنوان : زیر تیتر
دار و دسته نیویورکی ها نام فیلمی است از مارتین اسکورسیسی با بازی دی کاپریو که به جنگ های و مناقشات داخلی آمریکا در شهر نیویورک می پردازد و دعوای جماعتی لومپن را با استادی تمام به تصویر می کشد. به نظر می رسد نویسنده محترم قصد دارد بگوید جهان ما در اختیار همان دار و دسته نیویورکی ها افتاده است. موافقم. در جهانی که امثال بوش و سارکوزی و برلوسکونی و مرکل حکومت می کنند حتی سقوط دیکتاتورهائی مانند مبارک و قذافی و بن علی هم آدم را شاد نمی کند. چرا که لابد بعد از قذافی نوبت دار و دسته دیگری از خدمه همان نیویورکی هاست. به سفرها و سخنرانی های مصطفی عبدالجلیل توجه کنید. هنوز نه بار است و نه به دار دارند نفت لیبی را می فروشند و دارائی های آزاد شده لیبی را به جیب می زنند.
٣۹٨۹۶ - تاریخ انتشار : ۷ شهريور ۱٣۹۰       

    از : سیروس عبدی

عنوان : برج میلاد
آقای قراگوزلو در پایان حرف اول و آخر را با شیوائی بیان کرده است. در حالی که مردم ایران زیر بار خصوصی سازی های نولیبرالی دارند خرد و خمیر می شوند و قیمت یک تکه نان به دویست تا ششصد توان رسیده است و میوه به اساطیر پیوسته است در برج میلاد بستنی طلائی سرو میشود. این همان عدالت انقلاب اسلامی است که آقایان صبح تا شب در بوق و کرنا می کنند.
٣۹٨٨۶ - تاریخ انتشار : ۷ شهريور ۱٣۹۰       

    از : مهری ش.ح

عنوان : برای یگانه
شگفتا که راه کامنت ها باز شد.....
با تقدیم بیشترین سپاس ها به محمد جان قراگوزلو و مدیران سایت اخبار روز
من و دوستان حاضرم هر طور که شما پیشنهاد کنید دخترمان یگانه عزیز را تحت پوشش مالی بگیریم. مسئله این است که نشانی او را داریم و نه می دانیم که او واقعا یک دختر کوچولوی واقعی است . البته در تهران بزرگ دختر کوچولوهای زیادی را می توان یافت که کار می کنند. دوستان نازنینی که هفته گذشته در چهار راهها حاضر شدند و از اتوموبیل ها پول گرفتند تا میان کودکان کار تقسیم کنند همین فاجعه وحشتناک را فریاد کشیدند اما دریغا که کو گوش شنوا........
٣۹٨٨۵ - تاریخ انتشار : ۷ شهريور ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست