سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جان بولتون را انتخاب می کنیم، یا جنبش را و مردم را؟ - محمدعلی اصفهانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : بابک درودی

عنوان : انتخاب
جناب اصفهانی گرامی:
در پاسخ به پرسش شما. من جان بولتون و نئوکان ها را انتخاب می کنم که بدرستی رژیم اسلامی را شناخته اند. شما هم البته جنبش و مردم را انتخاب کنید. ضمناً از اسلام و همهء فرقه های آن منجمله سازمان مجاهدین خلق و مخالفین ِ مسلمان آنان هم بیزارم.
شاد باشید
٣۹۵۰۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣۹۰       

    از : الف باران

عنوان : رهبری جنبشی که اعتقادی به تشکیلات و احترامی به اهداف مردمی نداشته باشد به هیچ هدفی‌ جز شکست آن جنبش نخواهد رسید.
اگر چه رهبری مجاهدین خلق ازسیاست‌ها و مانور‌های راستگرایانه و ناپسندانه‌ای استفاده می‌کند ولی‌ بهر صورت سازمانی است شناخته شده , مطرح در ایران و جوامع بین المللی که با انکار و کشتار از بین نمیروند و در حال و آینده سیاست ایران نیز نقش مهمی‌ خواهند داشت.در طرف مقابل به غیر از حکومت،جبهه‌ٔ‌ای از لیبرال های مذهبی‌،حزب توده‌ و چریک‌های اکثریتی هستند که جز تمجید"دولت ضدّ امپر یالیستی" در گذشته و یا قسمتی‌ از آن در حال حاضر ، برنامه و هدفی‌ دیگری را از خود نداشته و ندارند ! انگار که بخت آنها را به "دولت ها" گره زده اند ! سازمان فدایی خلق،از فدایی خلق به"فدایی حکومت"تبدیل شده که وظیفه‌ای جز بزرگنمایی جنبش سبز و رهبران معتقد به نظام و قانون اساسی‌ آنرا ندارند ! رهبران جنبشی که خواستار‌های قیام دموکراتیک مردم را به رنگ سبز و محتوی مذهبی‌ تقلیل داده اند, جنبشی که در منصفانه‌ترین حالت آن ، فاقد تشکیلات و نداشتن اعتقاد به آن میباشد. ضعف و میرا شدن جنبش سبز و ضربه پذیری آن علیرغم فداکاری و از جان گذشتگی طرفداران آن در همین فاکتور‌های مبارزاتی و حذف خواستار‌های بنیادین این جنبش بود و هست.رهبری جنبشی که اعتقادی به تشکیلات و احترامی به اهداف مردمی نداشته باشد به هیچ هدفی‌ جز شکست آن جنبش نخواهد رسید.دیکتاتور‌ها هم از جنبش‌های بدون تشکیلات بیم و هراسی ندارند.حال چطور میشود آینده مردمی را به رهبری چنین جنبشی سپرد ؟ عدم حضور تشکیلات و استراتژی اصلاح طلبی در ایران همیشه با شکست روبرو بوده است ، ایران نه‌ آفریقای جنوبی است و نه‌ هندوستان و یا رویاهای تخیلی‌ کشور‌های اسکاندیناویایی ! ایرن با هیچ کشوری وجه تشابه ندارد و مونتاژ سیاست‌های وارداتی‌ را هم پذیرا نیست ! ایران ایران است , کشوری ثروتمند با حکومت هایی بسیار خشن و آدمکش ! مردم در مقابل حکومتی قرار دارند که خود را صاحب میلیارد‌ها دلار ثروت و قدرتی‌ مطلق بر بندگانی بنام امت می‌دانند.آیا با انتخابات آزاد و رای دادن،این حکومت حاضر به ‌واگذاری هستی‌ و حیات خود می‌باشد ؟
٣۹۴۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣۹۰       

    از : محمد علی اصفهانی

عنوان : قطره یی از دریای فرهنگ و شیوه ی دستگاه تبلیغاتی مجاهدین
قابل توجه خوانندگان کامنت کسی که «نوچه اروپایی بولتون» دانستن «آزنار نخست وزیر منفور و مطرود» را خیلی بد می داند، و نوشن سخنان خود بولتون که بر «ضروت قتل عام مردم ایران و بمبارن اتمی ایران» تأکید کرده است را خیلی زشت و غیر عادی معرفی می کند، و در همان حال، از سازمانی دفاع می کند که در برخورد هایش نه با دشمنان مردم ایران همچون جان بولتون و همدستان او، که در برخورد با گروه های سیاسی، و افراد سیاسی مختلف منتقد، بدون استفاده از رکیک ترین کلماتی که من شرم دارم در اینجا بیاورمشان، نمی تواند اصلاً چیزی بنویسد.

کم و بیش می توانم حدس بزنم که این فرد، همان پای ثابت همیشگی کامنت های مقالات من در سایت اخبار روز است، و کامنت قبل از کامنت به نام «آرش» را هم با نام «ایران ایرانی» فکر می کنم خود او نوشته باشد که در آن، مرا خواهان قتل عام افراد اشرف معرفی کرده است.
و اگر حدس من درست باشد او (یعنی مسعود خ... ..لی » همان کسی است که محل مأموریت اصلی اش از سوی مسئولانش سایت دیگری است که اصلاً ربطی به من و مقاله های من ندارد.
این فرد، در آن سایت، کامنت هایی می نوشت پر از کمپلکس های جنسی، و دشنام هایی به افراد مختلفی می داد که گاهی اصلاً کاری هم به مجاهدین نداشتند ولی از طرف آن ها به عنوان «هدف»، تعیین شده بودند. من با پوزش از خوانندگان، فقط یک دشنام قابل نقل او را نقل می کنم: «مادر قح...»!

او طبعاً آنچه می خواهم قسمتی از آن را در این کامنت برای نشان دادن ماهیت سیستم تبلیغاتی مجاهدین و نوع برخوردشان با انسان های شریف اما دارای اختلاف نظر با مجاهدین در اینجا بیاورم به طور کامل در سایت های مجاهدین خوانده است. اما من منظورم آگاه کردن او نیست. منظورم کمی بیشتر در جریان قرار دادن خوانندگان این سایت است که بعید می دانم زیاد وقتشان را صرف خواندن سایت های مجاهدین کنند.

این، یکی از تازه ترین فحاشی های مجاهدین است. آن هم به چه کسی؟ به خانم شادی صدر، از وکلای مبارز و از فعالان خوشنام حقوق مدنی.
این بانو، مقاله ای نوشته بودند در دفاع از حقوق ساکنان اشرف، و در ضرورت خارج کردن نام مجاهدین از لیست سیاه آمریکا به منظور کم تر فشار آمدن بر افراد اشرف و دو سه تن از هواداران ساده و بی پناه مجاهدین که به بهانه لیست سیاه آمریکا مورد تضییقاتی در آمریکا قرار گرفته اند.
اما ایشان یک گناه کبیره مرتکب شده بودند، و آن هم این بود که نوشته بودند که این غیر منطقی است که شما در حالی که به بالا ترین نفرات مجاهدین این همه امکانات می دهید، تعدادی هوادار بی پناه را اینگونه در معرض خطر قرار دهید.
مجاهدین در سایتشان، به همین «جرم» چیز هایی در باره ایشان نوشتند که من می دانم که نقل قسمت قابل نقل تر آن چیز ها باعث آزرده خاطری آن بانوی فرهیخته نمی شود، و شاید تا حدودی به نوعی دادرسی در حق ایشان نیز باشد. چرا که وقتی خوانندگان می بینند که مجاهدین در حق ایشان چه کرده اند، به راحتی متوجه مظلومیت ایشان می شوند، و خودِ نقل نوشته مجاهدین در باره ایشان، به تنهایی گویاست و ایشان را از هر دفاعی بی نیاز می کند.

این سطور، فقط بخش های کم و تا حدودی قابل انتشار (آن هم فقط به قصد دفاع از خانم صدر در برابر این بی آزرمی ها) از آن فحشنامه ی کثیف و تازه مجاهدین علیه این بانوست که توسط یکی از اعضای لابی مجاهدین در کانادا نوشته شده است:
تیتر نوشته: «نگاهی به درخواست شادی صدر، یک " فمینیست " آخوند زاده»
قسمت هایی از نوشته:
«شاید یکی از جالبترین و در عین حال مشمئز کننده ترین محصولات "ریزش شده " از بند ناف آخوند های وحشی ضد زن ،پدیده عجیب و غریب " اصلاحاتی- فمینیستی" است که یکی از شاخص های ان خانم " شادی صدر " میباشند.... به راستی تصویری مشمئز کننده و منحصر به فرد از کارکرد یک آخوند زن- ستیز را که در جلد یک "فمینیست و فعال حقوق بشر " نقش بازی میکند به وضوح میبینیم. »
«این تحفه " فمینیست- اصلاحاتچی " ، بعد از نوحه سرایی های اولیه، درد اصلی خود را در قسمت " تراژیک " داستان سرایی اش چنین ابراز میکند :
" تراژدی این است که در حالیکه ممنوعیت غرب بر سازمان مجاهدین، زند گی افراد عادی ان را مانند " اشرف " تحت تاثیر قرار داده ، رهبری و اعضای بالا رتبه ان را فراموش کرده و دست نخورده باقی گذشته است. به طوریکه مقامات رسمی و عالی رتبه مجاهدین به دور از مشقت زند گی در کمپ های آواره گان ، در امریکا و فرانسه در رفاه به سر میبرند "....»

(از نقل بقیه ی هتاکی ها ی فحشنامه مزبور، واقعاً معذورم. چون یارای آن را در خودم نمی بینم.)
این، جرم خانم شادی صدر از نظر تشکیلاتی است که کمتر انسان مبارزی را که زاویه ای با آن دارد از هتاکی ها و فحاشی های خود بی نصیب گذاشته است، و تهمت و دروغ و اتهام، ساده ترین و پیش پا افتاده ترین ابزار های آن است.

جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می شکند بازارش!
٣۹۴۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣۹۰       

    از : (...)

عنوان : چه کسانی از تابانیدن حتی یک شعاع کوچک نور هم بر تاریکی می ترسند؟
کسانی که زمین و زمانشان در جان بولتون ها و آزنار ها خلاصه می شود، طبیعی است که در باره ی این مقاله بنویسند: «ٰعصبانیت از دست زمین وزمان».

کسی هم عمداً خودش را به نخواندن مقاله می زند و ندیدن این که نویسنده ی مقاله تا چه اندازه بر مسأله ی سلامت ساکنان اشرف تأکید داشت و دارد و حتی توضیح داده است که جناح دیگر امپریالیسم، که باتلر ها سخنگوی آن هستند، طرحی را ارائه می دهد که شبیه است به طرح گتو سازی نازی ها برای یهودیان به منظور هموار تر کردن راه قتل عامشان، بر مبنای وظیفه ی محول شده به خود چنین می نویسد: « به زعم خامنه ئی بهترین راه حل برای اشرف, کشتار تمامی ساکنان آن و بستن درب کمپ است تا هم خیال ,, نمایند ی خدا ,, روی زمین راحت شود و هم بندگان خدا مانند آقای اصفهانی!!!».

بسیار خوب، این همه به دست و پا افتادن ها نشان چیست؟ خوانندگان می توانند خودشان متوجه شوند.
در مورد این که به غیر از نئوکان ها و لابی های اسراییل، کسان دیگری هم به دلایل مختلف (از انسانی و شرافتمندانه گرفته تا غیر انسانی و غیر شرافتمندانه) از رهبری مجاهدین حمایت می کنند شکی نیست. اما در ارتباط با سرنوشت ایران، آن هایی را باید جدی گرفت که برای ویران کردن ایران طرح و نقشه دارند. یعنی همن نئوکان ها و لابی های اسراییلی، و همین جان بولتون که تصریح می کند که «تنها راه، حمله ی نظامی به ایران است».

قضیه، خیلی مشکل نیست. کسانی دوست دارند که کار هایشان را در تاریکی انجام بدهند، و چون خودشان می داننتد که مشغول چگونه کار هایی هستند، حتی از تابانیدن یک شعاع کوچک از نور هم واهمه دارند.
٣۹۴۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣۹۰       

    از : آرش

عنوان : غیر از جان بولتن مجاهدین حامیان دیگری هم دارند.
تقریبا سراسر مقاله شما پر است از الفاظ تند وغیر معمول که من تاکنون حداقل در سایت اخبار روز نخواندم و ندیدم . جان بولتن ونوچه اروپائی اش ازنار نخست وزیر منفور ومطرود وضروت قتل عام مردم ایران وبمبارن اتمی ایران - روزنامه بسیار رسوای واشنگتن تایمز -سمینار و کوفت وزهر ومار - شورای انتقالی لیبی پلید ترین موجودات باسوابق آدمکشی وشکنجه و...درخدمت ناتو وشیوخ عرب به خیانت آشکار به میهن ومردمشان مشغولند!؟ جانورانی چون جان بولتن -او وجانوارن همدستش . راستی اینهمه عصبانیت از دست زمین وزمان برای چیست ؟ ضمن اینکه ضروری است که شما به کنفرانس ها ومتینگ های مجاهدین خلق در کشور های مختلف نگاهی بیندازید .فقط جان بولتن ونئوکان ها وجنگ طلبان مهمان برنامه های مجاهدین نیستند بلکه علاوه براینها بسیاری از نمایندگان پارلمان های اروپائی و نمایندگان کنگره آمریکا ازهردوجناح -وبرندگان صلح نوبل وفعالین ومدافعین حقوق بشری که هیچ سمت سیاسی ندارند پای ثابت کنفرانس وسمینارهای مجاهدین هستند.
٣۹۴۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣۹۰       

    از : ایران ایرانی

عنوان : هرکه بامش بیش برفش بیشتر
به زعم خامنه ئی بهترین راه حل برای اشرف, کشتار تمامی ساکنان آن و بستن درب کمپ است تا هم خیال ,, نمایند ی خدا ,, روی زمین راحت شود و هم بندگان خدا مانند آقای اصفهانی!!!
راه حل دیگر نیز مقاومت در مقابل این خواسته و دادن قیمت است. درخواست انحلال هر تشکل سیاسی, اجتماعی خواسته ی دیکتاتوری مذهبی است , با هر رنگ و لعابی که باشد. انحلال یک تشکل دانشحوئی, معلمی, کارگری , دانشجوئی محکوم است, چه رسد به یک جریان سیاسی نیرومندی مانند مجاهدین و اشرف.
در ثانی , نه جانم هیچکس در دستکاه , امپریالیست ها ,, بازی نمی کند. بلکه این دو بلوک هستند که دارند خود را به مردم ایران و منطقه تحمیل می کنند. بلوک بنیاد گرایان در راس آنها خامنه ئی و القاعده و بلوک دنیای آزاد در راس آنها ,, امپریالیسم ,, که شما نیز در کشورهای آنان زندگی میکنید. . حال اگر در دنیای واقعیت های موجود, آلترناتیو بهتری سراغ دارید, بدور از هرگونه جنجال و هوچی گری سیاسی, آن را به ما جماعت ,, مالیخولیائی و بی اطلاع ,, از اوضاع و احوال دنیا نیز نشان دهید تا تکلیف خودمان را بدانیم. این بلوک بندی چه بخواهیم و چه نخواهیم هم به مجاهدین وهم به شما که دست دوری بر آتش مبارزه دارید, تحمیل شده است. بقول معروف, هرکه بارش بیش, برفش بیشتر.
٣۹۴۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱٣۹۰       

    از : هاشم

عنوان : نه‌خیر، آقای نقره‌کار را چه‌کارش کنیم که می‌فرماید:
«انکار حضور مجاهدین خلق در جنبش آزادیخواهانه و ضد دیکتاتوری در میهنمان چشم بستن بر واقعیت است»
٣۹۴۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱٣۹۰       

    از : . ,واقعیت

عنوان : سیاست آمریکا همیشه نزدیکی به جمهوری اسلامی بوده.
جناب اصفهانی سیاست آمریکا هرگز براندازی نظام اسلامی در ایران نبوده است. کلینتون در سال ۹۷ برای نزدیکی به نظام و آقای خاتمی مجاهدین خلق را وارد لیست تروریستی اش نمود و قصدش نابودی این گروه بود برای بر قراری ارتباط با جمهوری اسلامی. جرج بوش هم همین سیاست را دنبال نمود و در جنگ ۲۰۰۳ تمامی مراکز مجاهدین را با کمک انگلیس بمباران نمود. پاریس برای یاری رساندن به خامنه ای و بوش به افراد مجاهدین هجوم برد و صدها نفر را دستگیر نمود. اوباما وارث بیل و بوش همان مسیر را ادامه می دهد و برای نابودی ساکنان اشرف دوبار وزیر دفاعش را به عراق فرستاد که همه از آن با خبر یم. الان نماینده هیلاری و اوباما رسما با شمشیر باز وارد صحنه شده و می خواهد مجاهدین را به زندانهای ویژه منتقل نماید و برای رهائی از کشتار و شکنجه آنها لطف نموده و خواستار فروپاشی این نیروی متمرکز و منسجم شده است. هدف او فقط انهدام شهر اشرف نیست بلکه نابودی کل سازمان مجاهدین خلق ایران می باشد.
خمینی هم از ابتدا دنبال نابودی مجاهدین خلق بود و مجاهدین به شکلی نمی خواستند با او در گیر شوند. محکوم نمودن هجوم به امجدیه توسط احمد خمینی و میر سلیم و مهاجرانی تغییری در سیاست خمینی نداشت. حمایت گروهی از سیاستمداران آمریکائی تاثیری در سیاست کلی و استراتژیک آمریکا در منطقه ندارد که هما نا تلاش برای نزدیکی به حکومت ولایی فقهاست.
کشتار و نابودی مجاهدین خلق بخاطر نزدیکی به خامنه ای و نجات مالکی است. از طرفی کمکی هم هست به امثال شیخ کدیور و تریتا پارسی که به هیلاری نوشتند اگر آمریکا این گروه را از لیست خارج نماید فاجعه رخ خواهد داد و جریان سبز ورشکسته و ضعیف می گردد. باتلر در باتلاق گیر خواهد نمود مانند خامنه ای و مالکی. امپریالیسم و ارتجاع در کشتار ساکنان اشرف منافع مشترک دارند و باتلر منادی حرفهای خامنه ای و مالکی است. مجاهدین دشمنی خمینی را با خودشان بخوبی می دانستند ولی یک مرحله آنرا تحمل نمودند . مجاهدین دشمنی بوش و اوباما را بخوبی متوجه بودند و منتظر این روز بودند که اوباما از طریق باتلر به روی ساکنان اشرف شمشیر بکشد و مواضع خامنه ای و مالکی را به پیش ببرد.
٣۹۴۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست