یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

از ناسیونالیسم تا فاشیسم - آگاه

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حق

عنوان : دیروز برای تعریف ملت فرمولی ساخته بودند که در عمل به پاکسازی نژادی و فاشیسم قومی زبانی منتهی شد. راه غلط دیگران را نباید رفت و فرمول های غلط آنها را چشم بسته نباید قبول کرد. مگر ما میمونیم که هر کار و حرفی دیگران زدند تقلید کنیم. ناسلامتی صاحب خردیم و از
تعریف ملت در غرب منسوخ شده است چون فرمول غلط است. امروزه در دانشگاههای معتبر تعریف ملت که در قرن ۱۹ داده شده بود و در قرن بیستم پیاده شد را قبول ندارند و می گویند این تعاریف با واقعیت هایی که در کشورها می بینیم همخوانی ندارد. هر چه از قرن ۲۰ بیشتر فاصله زمانی گرفته ایم این تعریف با جهانی شدن کمرنگ تر و بی محتواتر شده است. امروزه ساکنان یک کشور صرفنظر از تفاوت هایشان یک ملت محسوب می شوند مثل ملت امریکا که کازموپولیتن ترین کشورهای جهان است. همه خود را امریکایی معرفی می کنند و کشورشان را با همه کمبودهایش دوست دارند. به کسی هم این حق را نمی دهند که مردمشان را بر حسب تفاوت هایشان مثل گله گوسفند با داغ و درفش جدا کنند. همه از حقوق شهروندی یکسان برخوردارند و قانون در داخل کشورشان نسبت به اکثریت دیگر کشورها رعایت می شود و قانون اساسی اش ظزفیت آنرا دارد که تغییرات لازم را بوجود آورد تا اکثریت جامعه را از خود راضی نگاه دارد. اگر روزی یک سیاهپوست برده و ملک سفید پوست بود و اصلا آدم حساب نمی شد، امروز رئیس جمهور آن یک سیاهپوست است که پدرش افریقایی مسلمان بود.

ساکنان یک کشور صاحبان اصلی آن کشورند و حق مشاع در آن کشور را دارند و همگی صرفنظر از همه تفاوت هایشان باید از حقوق شهروندی مساوی طبق منشور جهانی حقوق بشر برخوردار باشند تا در کنار هم زندگی مسالمت آمیز و امن و مرفهی داشته باشند. فرمول ملت ای که در قرن ۱۹ درست شد تصنعی و غیر واقعی است بخصوص امروزه روز که روند حاکم باعث شده است که نژادهای مختلف با هم از طریق ازدواج و دوستی و کار و و و در هم آمیخته اند و بهترین ها را در میان فرهنگها و آداب و رسوم برای خود برمی گزینند و تغییر دین و مذهب دادن و یا نداشتن آنها با انتخاب فرد انجام می گیرد و ایدئولوژی ها از کار افتاده اند. مردم دیگر دنبال راه هیتلر و استالین و خمینی و مائو راه نمی افتند که با اعمال زور جامعه ای مصنوعی و مهندسی شده بر حسب نژاد و دین و مذهب و دیگر ایدئولوژی ها بوجود آورند. رعایت حقوق شهروندی یکسان مردم یک کشور مهم است و نه اینکه ببینم نژاد و زبان و دین و و و تو چیست و طبق آن برایت یک بهشت برین فراهم کنم.

قدرتهای بزرگ برای حفظ منافع خود مردمان کشورهای ضعیف و عقب افتاده را با هر ابزاری که در دست دارند منجمله ملت و ملت سازی و ملت بازی فقط بازی می دهند تا مردم را به جان هم بیاندازند و مال و منالشان را غارت کنند و اگر حمام خون هم براه افتاد به درک.

اگر در محفلی خصوصی از یک سیاستمدار انگلیسی بپرسید که وجدان و مسئولیت ما غربیها در قبال سودجویی های غرب در افریقا و آسیا چیست، جواب خواهید شنید: من حافظ منافع حتی برادرم هم نیستم. هر کسی حافظ منافع خویش است. من از طرف مردم خودم انتخاب شده ام تا از منافع آنها دفاع کنم و این به سبب آنکه شغل من شده است منافع مرا تامین می کند. یعنی این حرفه ای است که من برای خود و حفظ منافع شخصی خودم برگزیده ام و چون میهنم را دوست دارم و از زندگی در آن راضی هستم برای حفظ آن تا پای جان هم اگر لازم شد خواهم. منافع شخصی من با منافع ملی این کشور گره خورده است. من نه سودانی ام و نه ایرانی ام که غصه آنها را بخورم و هیچ وظیفه و مسئولیتی هم نسبت به آنها ندارم و به بوسیله آنها هم انتخاب نشده ام که از منافع آنها دفاع کنم. چشم همه شان کور که منافع ملی خودشان را تشخیص نمی دهند و بنفع ما هم نیست که آنها منافع ملی خود را تشخیص دهند.

اینست دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم. بخود آییم و این ملت و ملت بازی و ملت سازی های مسخره را کنار بگذاریم و به منافع ملی کشورمان و حقوق شهروندی همه ساکنان آن بپردازیم. ملت واژه ای است که برای ساکنان یک کشور باید مورد استفاده قرار گیرد. این واژه را مثل کشورهای موفق در غرب محدود به سیاست و برنامه های ملی اقتصادی کنیم و راهی را که فاشیست های نژادی رفته اند و دیدیم به کجا کشید را یک قرن بعد ما تکرار نکنیم.

دیروز برای تعریف ملت فرمولی ساخته بودند که در عمل به پاکسازی نژادی و فاشیسم قومی زبانی منتهی شد. راه غلط دیگران را نباید رفت و فرمول های غلط آنها را چشم بسته نباید قبول کرد. مگر ما میمونیم که هر کار و حرفی دیگران زدند تقلید کنیم. ناسلامتی صاحب خردیم و از خرد خود باید استفاده کنیم.
٣٨۵۲۹ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۰       

    از : ح سعادت

عنوان : چپهای سابق چه میکنند؟
بیشتر کسانیکه اکنون سنگ ملیت و ستم ملی را بر سینه میزنند روز ی نه چندان دور از مدافعان تز پرولتاریای جهانی بودند.بنا به تعریف انها ایران زمان شاه بیشتر انترناسیونالیستی بود تا ارزوی این افراد برای جدا سری که خود نیز یک نوع فاشیسم قومی میباشد.همانطور که پیشه وری و اکنون اقای براهنی سنگ ملت خود را به سینه میزنند شادروان همایون نیز سنگ همه ملیتها را به سینه میزد و به نظرات رفقای چپی بیشتر نزدیک بود تا کسانیکه ملت را در نزاد ترک و کورد بلوچ و عرب بیان میکنند.اینکه چرا چپ به نژاد پرستی از نوع ترکی و کوردی ان رسید روشن است .اکنون در روسیه نیز مردم قفقاز مورد تهاجم جوانهای روسی قرار دارند و تا کنون بیش از ۱۰۰۰ هزار نفر از اهالی قفقاز در روسیه به دست روسها گشته شده اند امادر این مورد جریانات چپ سکوت کرده اند.مشکل این نیست که چر ا عده ای میخواهند دولت ترک بوجود بیاورند بلکه خطا فرمانبری این افراد زمانی از حزب کومونیست شوروی و اکنون از محافل دیگر است.
در سایت حزب توده گزارشی درج شده مبنی بر جدائی ایران و تقسیم ان به کشورهای مختلف برای انکه ایران بزرگترین منبع کار جهان است.
حزب توده این اقدام را یک خیانت به ایران ارزیابی میکندو یا بقولی اش انچنان شور است که خان هم فهمیده ماجرا از چه قرار است.
جریان چپ متاسفانه از هر نوع ان مسئول سیاستها و اعمال نظرها ی خود درایران است و از انعکاس سیاستهای خود نمیتواند شانه خالی کند.
٣٨۴٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱٣۹۰       

    از : آگاه

عنوان : غلط تایپی
در حاشیه (۲) نام کتاب بصورت زیر درست است:
"Imagined Community"
٣٨۴۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : هندوانه و خربزه و خیار و حتی کدو
تاکنون فکر میکردم که فلسفه بیشتر از هرچیز خیالبافی ست و امروزمطمئن شدم.
در دوران حکومت یا دولت ماد نمیدانم به هندوانه و اگر نبود به خربزه و اگر نبود به خیار و حتی کدو چه میگفتند ولی به احتمال زیاد به این اسم ها نامیده نمیشدند.
دولت ماد بر مردمی حکومت میکرد که در آن زمان نمیدانستند که ملت اند ، و شاید حتی نمیدانستند که از نسل میمون اند ولی اگر امروز زنده بودند اینها را میدانستند. این مردمی که بر آنها حکومت میشد شاید رعیت ، برده ، اسیر ،و یا محکوم نامیده میشدند. امروز ما آن را ملت میدانیم و فردا شاید اسم دیگری داشته باشد؛ مثلا خلق در برابر حکومت و دولت.
اما اینکه کشور ایران چه نامیده میشد سواد من به قدیمها قد نمیدهد ولی قطعا فردوسی و لابد او بر پایه مدارکی آنرا ایران مینامید و پهلوی کم سوادتر از ان بود که بتواند چنین نامی را اختراع کند. بنا بر این اقلا از زمان فردوسی کشوری به نام ایران و مردمی بنام ایرانی وجود داشته و آنها شاهنامه را میخواندند و به آن معتقد بودند.
چقدر مشکل است که آدم بخواهد چیز به این سادگی را به یک فیلسوف بفهماند و بالعکس.
٣٨۴۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست