سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نـِرسی، زیبائی که دل همه را میرباید - منوچهر جمالی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : لییثی حبیبی م. تلنگر

عنوان : و اینک دو زیر نویس
۱ - هرای، هوزه ری، زهار، هاوار، داد، فریاد، همه ی این واژه ها بن ایرانی دارند.
قبل از پرداختن به این واژه ی مرکب لازم است که اندکی مقدمه نویسی کنم. در بین هر دو خلق ترک آذربایجانی و تالش، یک رسم مشترک کهن برای داد خواهی وجود دارد. و آن بر دو شکل است. یک داد خواستن است در درون خانواده و خویشاوندان. مثل برامه ی(تالشی) کمک خواستن است از برادر. ددم وای(آذربایجانی) کمک خواستن است از پدر.
شاید بعضی از عزیزان خرده بگیرند که چرا ننوشته اید ترکی آذربایجانی؟ زیرا دده که تالش ها نیز بکارش می برند، به احتمال بسیار قوی باید ترکی باشد. اما وای ترکی نیست. پس این سئوال صادقانه و محققانه پیش می آید که: آیا می شود کلمه ای را که ترکی نیست به ترکی نسبت داد؟ از این زاویه بود که نوشتم آذربایجانی. وگرنه شکی نیست که زبان اکثریت مردم آذربایجان ترکی آذربایجانی است و چون ویژگی های خود را دارد؛ به نظر من بکار بردن ترکی خالی در باب اش منصفانه نیست. من عموماً ترکی آذربایجانی می نویسم و بیان می کنم.
باری، دو نوع فراخوان برای فریاد رسی مشترک در بین تالش ها که زبانشان یک زبان کهن ایرانی است؛ و ترک های آذربایجانی وجود دارد. که برای نوع اول آن دو مثال نیز آوردم. در ضمن در تالشی ماسالی ما، نزدیک به ده واژه ی ترکی آذربایجانی وجود دارد. از جمله دده، آچق و ...
نوع دوم کمک طلبیدن و دادخواهی، از غیر خودی است. و این حالت عموماً وقتی صورت می گیرد که دست قوم و خویش برای کمک کوتاه باشد. یعنی درجه ی فاجعه بزرگتر از آن است که فامیل و خانواده بتواند از عهده رفع آن بر آید. پس مردم در چُنین حالی به سر بازار و کوی و خیابان رفته از همگان، هرکسی، کمک می طلبند. و هرای نیز در این حالت بکار می رود.
راستی، معنی هرای چیست؟
واژه هرای از دو واژه ی هر و آی تشکل شده. هرای یعنی ای هر کسی که داری می آیی! دیگر برایم فرقی نمی کند که کیستی؛ کمک کن به من. زیرا آب از سر گذشته است. پس هرای! یعنی هر آینده؛ هر کسی که داری می آیی، ای رهگذر ناشناس و یا شناس!

نوشتم که زبان ترکی آذربایجانی چون ویژگی خود را دارد، نباید بهش گفته شود ترکی، بلکه به نظر من حتماً باید واژه ی آذربایجانی با آن بیاید تا شناسنامه ی دقیق این زبان ترکی با ویژگی های خود گردد.
بگذارید یک مثال برایتان بزنم. تات واژه ای است ترکی که این واژه زییا و دلنشین را ترکان از دیرباز به ایرانیان لقب داده اند. بر عکس پدران ما و سلاویان ها که متأسفانه این دست و دلبازی را نداشتند در نامگذاری دیگران، چنانکه امروزه دیگر نمی توان نام بسیاری از خلق ها را معنی کرد. یعنی صلاح نیست که معنی شود. اغلب نام های خلق های جهان را دیگران گذاشته اند؛ که بر سه دسته است: نام های طبیعی، توهین آمیز و تحسین شده. چنانکه بسیاری از خلق های قفقاز مثل لک، آوار و ... اسامی توهین آمیز دارند که دیگران بر آنها نهاده اند.
باری، در چهار جوی جمهوری ترکمنستان مردمی زندگی می کنند که زبانشان به ترکی آذربایجانی ما نزدیک است. ترکمن ها، به طعنه و شوخی به آنها تات می گویند؛ یعنی غیر ترک. زیرا آنها را ترک اصیل نمی شمارند بخاطر لهجه ی ویژه ای که دارند. از این دست در جهان و هم سر زمین های ترک نشین بسیار است. هر سرزمینی ویژگی خود را دارد. بسیاری از جوک های ازبک ها در باب کازاخ هاست. کازاخ ها همان مردم کازاخستان یا قزاقستان هستند.
بگذارید برای شیرینی مطلب یکی از آن جوک های طنز آلود و کمی غمناک را این زیر بنویسم.
ازبک ها می گویند: مردی کازاخ خانه ای آباد و پر از درخت میوه در اطراف تاشکند از ازبکی خرید. فردا آن فروشنده و خانم اش رفتند که به آنها سر بزنند. دیدند کازاخ تمام درخت های میوه که آن همه سال مرد و زن ازبک نشانده بودند را بریده و صاف کرده.
غمناک و با چشمان اشک آلود پرسیدند در این عمل چه حکمت است!؟
مرد کازاخ بزرگ شده در ستپ گفت: من کازاخم، نظم و محیط صاف حیاط را دوست میدارم؛ این بود که صافشان کردم.

زیر نوس ۲ - نمی دانم این داستان از آن ِ کیست، زیرا من آنچه می نویسم از حافظه است. نویسنده اش هرکسی است نکته دان آدمیست با زبانی طنز.

می گوید: مردی یک روز به نزد دکتر حلق و گوش بینی رفت و گفت: آقای دکتر چندی است که زنم گوشش سنگن شده، خیلی سنگین شده؛ فکر کنم کر شده است. چکار کنم؟
دکتر می گوید: یک روز که خانم شما در آشپزخانه است؛ از اتاق پذیرایی صدایش کن. نشنید برو بیرون اتاق و صدایش کن. باز نشنید، برو تو آشپزخانه درست پشت سرش او را صدا کن و بعد بیا و نتیجه را به من بگو، تا بگویم وضع گوش خانم شما در چه حالی است.
مرد یک روز که خانمش در آشپزخانه بود همان کار را که دکتر گفته بود کرد. در اتاق پذیرایی خانم خود را صدا کرد و پرسد: امشب شام چه غذایی دارم. جوابی نشنید. پس از در بیرون رفت و باز سئوال خود را تکرا کرد؛ باز خانمش جوابی نیامد. پس رفت توی آشپزخانه و درست پشت سر خانم خود ایستاد و پرسید: امشب شام چه داریم؟
زن کمی بر آفروخته و با صدای بلند گفت: مگر کری!؟ سومین بار است که دارم میگم خوراک مرغ.

بله، این بخشی از فاجعه انسانی جهان دو قرن ماست.
٣٨۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۰       

    از : لیثی حبیبی م. تلنگر

عنوان : پرفسور جمالی گرامی سلام و خسته نباشید. سخن درد دلی دارم که به نوعی به کار های تحقیقی شما نیز ربط پیدا می کند.
پس با اجازه ی شما و مسئولین سایت در نظرگاه مطلب شما می گذارم.
امروز مقاله ای از دوستی به من رسید که ایشان نیز آن را از سایت پرشین ستار، گرفته بودند. نکاتی انتقادی در باب آن مقاله ی خوب و تحقیقی به نظرم آمد که نوشتم و برای آن عزیز فرستنده مقاله ارسال کردم. که این زیر نیز می گذارمش، که شاید بکار آید.


سلام
ممنونم بخاطر فرستادن این مقاله ی خوب.

اما این مقاله اشکالاتی نیز دارد که متأسفانه بر رسی همه ی آنها در حوصله ی وقت تنگ من نمی گنجد.
من به عنوان یک ایران دوست و در تحقیق بی طرف همیشه به بچه های جنبش تالش سفارش می کنم که در هنگام تحقیق از هر نو سَمت گیری بپرهیزید؛ و اگر گاه چنین هوسی به شما دست داد، بیدرنگ به خرد خود پناه برده بر علیه خود بر خیزید.
این مقاله ارزشمند و تاریخی است با همه اشکالاتی که دارد.
من در این اندک به واژه ی پرسپولیس با رجوع به زبان های ایرانی و غیر ایرانی می پردازم و هم به یک نکته ی غلط مهم، نگاهی خواهم داشت گذرا.
واژه ی پرس پلیس که نویسنده نوشته یونانیان آن را پرسَه پلیس نامیده اند، بخش اول این واژه بر مبنای زبان های کهن ایرانی پرسَه پلیس و یا پارسَه پلیس است. و یا اگر درست تر بنویسیم، باید نوشت پرس َ پلیس و یا پارس َ پلیس. یونانیان این واژه ی کهن ایرانی را دگر نساخته اند؛ بلکه این ما هستیم که دیگر با قواعد زبان های کهن ایرانی دوری جسته ایم. بر مبنای همین دوری هست که برای واژه ی بسیار ساده ی اردبیل = ارده بیل = بیل ِ ارده(فارس دری) ... در استان اردبیل و واژه های بیلگاه دول، بیلی و ... در ییلاقات ماسال - تالش - تحلیل های درستی انجام نگرفته. در باب واژه ی اردبیل مرکز نشینان بی خبر گاه چنان آسمان به ریسمان کرده اند که خواننده ی داننده از خواندن آنها شاخ در می آورد. و بد بختانه این تحلیل های من در آوردی از سوی دانشمندان و گاه حتی دانشمندان بی طرف و شریف انجام گرفته بسیار بار. من در این باب همیشه به شوخی می نویسم: پدر جان مگر کسی تو را مجبور کرده، و گفته اگر در این باب سخنی نگویی به دارت می زمینم، که این گونه آسمان به ریسمان می کنی غریب!؟
راستی چرا چنین است؟
برای اینکه این محققین با قاعده ی بسیاری از زبان های زنده و مرده ایرانی خیلی آشنایی نداشتند و ندارند. پس در نتیجه گاه حتی صادقانه غلط را به تاریخ برده اند و ثبت نموده اند. در باب این واژه ها و صد ها واژه اصلاح شده از سوی قلم زن این سطور یاداشت هایی دارم که اگر فرصتی دست دهد روشنگر بسیاری از اَغلاط ِ اِغلاط خواهد بود.

نه، پرس َ پلیس دست ساز یونیان نیست، این واژه ی مرکب بر مبنای زبان های ایرانی از جمله مادی شکل گرفته. نویسنده ی آن مقاله ی خوب، بار ها واژه ی ایرانی و مادی را بکار می بَرَد. این بکار گیری غلطی تاریخی را به تاریخ بردن و ثبت نمودن است. در ایران زمین اقوام مختلفی بودند که اقوام خواهرند، هیچ کسی نمی تواند بگوید که کدام ایرانی تر است. سَمت گیری در خطه ی تحقیق ما را نه فقط گمراه می سازد، بلکه خطر غلط به تاریخ بردن را افزون می کند. و همین اَغلاط ِ اِغلاط است که پایه های تئوری های ضد ایرانی به وسیله ی بعضی از عزیزان ایرانی - عمیقاً ایرانی - می گردد. ماد ها و دیگر اقوام ایرانی همانقدر ایرانی اند که پارس ها. این غلط اندازی ها گاه در این سال ها متأسفانه دست مایه ی مسایل سیاسی نیز گشته و جوانان شریف و انقلابی اما کم اطلاع از تاریخ، بخصوص تاریخ واژه ها؛ با تکیه بر این اَغلاط اِغلاط حتی دیده می شود که دیدگاه های تئوریکی خود را تنظیم کرده با اطمینان تمام به بدنه یعنی پایین دست گروه های خود منتقل می کنند، که این دیدگاه ها چندان پایه و مایه ای در خود ندارند. و بد تر از همه وقتی وارد تنه ی نا آگاه و کم سواد از نظر تاریخی، و واژه شناسی می شوند، به تعصب بدل گشته کورا کور می روند جماعتی انبوه، توتی وار تکرار کنان! من بار ها از این همه بیداد بر علیه خود، به دست خود، در دل گریسته ام هرای هرای کنان. بگذریم که وقت تنگ است و نه جای درنگ.

و اما واژه پرس پولیس، چرا پرسَه یا پرسَ پولیس است. زیرا بسیاری از واژه های کهن ایرانی بر مبنای قواعد زبان های کهن ایرانی شکل گرفته اند. سغدی و پهلوی در ایران دیگر مرده است؛ اما تالشی، تاتی استان اردبیل، سمنانی، سیستانی، کردی، لری، مازندرانی، گیلکی، و بعضی از گویش های جنوبی ایرانی، و همین فارسی دری و حتی زبان آذربایجانی - ترکی آذربایجانی - را اگر بی تعصب و نیک بنگریم بسیاری از راز های کهن واژه های اصیل ایرانی بر ما هویدا خواهد شد. فقط یک شرط دارد و آن این است که تحقیق و مسایل زبان را در هم ِ مسایل سیاسی و یا قومی نکنیم. اگر کردیم خود زنی کرده ایم. و بیداد نموده ایم در حق خود و آیندگان خود. و این چه آگاهانه و چه نا آگاهانه صورت گیرد خیانتی بزرگ است به تاریخ، و هستی ی غبار آلود و یا گُم نیاکان ما. هرگز مباد چنین! بیایید هرگز مباشم چنین.
این موضوع نه فقط به وسیله ی محققین خوب و شریف و هم سَمتدار ثبت می شده و می شود؛ بلکه برای یک دست سازی از سوی دولتی ها نیز به آن پیوسته دامن زده می شده و می شود. و بر مبنای همین یک دست سازی غلط و ضد تاریخی بود که زبان های مادر و کهن ایرانی را بسیاری گویش های فارسی دری می دانستند و بدبختانه هنوز هم می دانند. و این بیداد در حق تاریخ را به سر میز مدرسه و دانشگاه نیز بردند. و کودکان و دانشجویان از آن جویده ی دیگری خوردند و این شدیم که امروز هستیم. و این غلط آموزی از آن سو نیز موضعگیری های غلط بر انگیخت؛ و تاریخ سازی های دروغین به بسیار سر!
و متأسفانه کسی هم نمی پرسید که چگونه فرزند، یعنی زبان ملی ما ایرانیان - فارسی دری - می تواند مادر ِ مادر ِ خود باشد. محققین ما چه ایران گرا و چه دارای دیدگاه های ضد ایرانی، متأسفانه بر اسب تیزپای فقط و فقط حق با من است، کرانه های زیادی را طی کردند و بسیاران را هی کردند و با خود بردند به دره های ناکجا آباد، و صفحات سیاه بیداد نشان کر و کور کننده ی تاریخ.
چرا؟
برای اینکه هر دسته علاقه مند به این بود که بگوید همه ی حقیقت پیش من است. و این آزردگی را فراهم آوردند تا با هم سر شاخ شویم. و این بر عکس نگاه زلال نیاکان ما بود. پس گم گشتگی آغاز شد، و خفته و کم جان حقیقت هزاران راز.

و گاه حتی به طنزی تلخ بدل گشت در خطه ی هویت طلبی. هویتی که در حرکاتی ضد تاریخی لطمه پذیر گشته بود؛ و در نتیجه کسانی در پی دفاع از آن بر می آمدند، که حق بود. اما سَمت گیری نمی گذاشت چشم ها وا شود، حقیقت نازنین و زیبا ما را همراه. و در همین راستا بود که عزیزان شریف و دلیر و ایرانی آذربایجانی وقتی می خواستند شعار دهند؛ برای حفظ هویت خود؛ از یک واژه ی مرکب بسیار کهن ایرانی سود می جستند. با تأکید سود می جستند - «هرای هرای من ترکم» ۱ آیا اینان گناهکار بودند. نه، اما آنها که غلط را به تاریخ برده بودند و هم آنانی که هویت ها را برای یکدست کردن پامال کرده بودند؛ نه فقط گناهکار بودند و هستند، خائن به حقیقت نیز بودند و هستند؛ حتی اگر بسیار شریف و سالم بوده باشند، نا آگاهانه گناهکار و خائن به تاریخ و فرهنگ و زبان و دیروزیان خود هستند.

پرسَ پولیس، یا پارس َ پولیس عمیقاً ایرانی است، و اصل می باشد. اگر این واژه را بخواهیم با قاعده ی زبان دگر شده ی فارسی دری بیان کنیم، آنوقت باید بگوییم: پولیس ِ پرس؛ یا پولیس ِ پارش
چرا؟
برا اینکه در بعضی زبان های کهن ایرانی به جای کسره ی مضاف، فتحه ی مضاف وجود دارد. تالش و تات بی سواد استان اردبیل هنوز پرس َ پولیس و یا پارسَ پولیس می گوید. اصلاً نمی تواند بگوید پرس پولیس. عادت ندارد. گرچه تحصیل کردگان تالش و تات، هم امروز پرسپولیس می گوید. اما برای شخص بیسواد - مدرسه نرفته - ی تالش و تات مشکل است که از ویژگی اصیل زبان مادری خود دور گردد. گرچه فرزندان با سوادش غلط بیان اش می کنند. ولی او هنوز تسلیم غلط نشده است! و این خود استواری زبان های کهن ایرانی را به نمایش می گذارد. زبان هایی که این استواری برایشان ماندگاری آفرید. سرنوشت مصر کهن و بسیاری از دیگر نقاط جهان که به تسخیر اعراب در آمدند یکی از قویترین گواه های قلم زن این سطور است. البته من دلایل دیگر را منتفی نمی سازم. زیرا اگر بسازیم دچار شب کوری تاریخی می گردیم. همان چیزی که بسیاری از مردم زمانه ما از دو سو به آن دچار شده اند بی آنکه بدانند. و اغلب هم با اطمینان کامل خود را بر حق می دانند و حتی برای طرف مقابل دلسوزی می کنند، بی آنکه بدانند خود دچار شب کوری و کری گشته اند.۲ باری، واژه ی پرسَه پولیس یا پرسَ پولیس، هم درست است و همان پارسَ پولیس می باشد. و پرس نیز غلط نیست، بلکه نوعی تلفظ است از این واژه. به عنوان نمونه در در زبان های سلاویان شرق هنوز می گویند پرس، پرسیدسکی یازیک = زبان فارسی. پرسدسکیی کاویور = قالیی فارسی(ایرانی) و یا در زبان آلمانی می گویند پرز؛ زیرا در این زبان حرف اس در آغاز و میان عموماً ز تلفظ می شود. و این قاعده گاه در بعضی زبان های ایرانی نیز دیده میشود؛ اما نه با آن وسعتی که در آلمانی بکار می رود. پس پرز یا پرس شکلی از تلفظ پارس است.
نتیجه: این واژه را هم می توان پرسَ پولیس تلفظ کرد و هم پارسَ پولیس. چنانکه ذکر شد، به زبان دِگر شده ی فارسی دری، تلفظ این واژه این گونه می شود: پلیس ِ پرس، یا پلیس ِ پارس. یعنی فتحه مضاف تلفظ اصلی و کهن، به کسره ی مضاف زبان دگر شده و نوی فارسی دری - زبان ملی ما ایرانیان - بدل می گردد. از این دست واژه ها که شکل اصلی خود را حفظ کرده اند هنوز در زبان همه ایرانی فارسی دری فراوان حفظ شده. اما مردمی که در طول تاریخ این واژه های مرکب را هی تکرار کرده اند، دیگر آنها را مرکب نمی شمارند و فقط یک واژه در آن ها می بینند. در حالی که گاه حتی بیش از دو واژه هستند. این کلمات مرگب. مثل سرهنگ، فرهنگ، دهان، دندان، بجار، شالتوک، زهار، بهار، پاییز، زمستان، تابستان؛ نوروز؛ هرای، گاویلک یا گابلک - قارچ شَمپینون -، گیلان،سبلان، اردبیل، شوره بیل و صد ها واژه دیگر؛ که با شکل کهن خود وارد زبان فارسی دری شده اند و اصل خود را عموماً حفظ کرده اند. گاه تغییراتی بسیار جزیی نموده اند؛ که همان باعث گمراه شدن عمیق محققان گشته متأسفانه. و افسوس از نتیجه ای که بار آورده.
عزیزان فارسی زبان، و دگر هموطنان گرامی من! بیایید برای رسیدن به حقیقت، به سود حقیقت و بی هیچ تاریخ سازی، فقط و فقط در پی غبار روبی باشییم و بس. وگرنه تلاش و نیروی خود را در گژ راهه تاریخ پاشانده ایم بی مصرف؛ و گاه حتی بسیار مضر. مباد هرگز چنین!

بیایید برای آبادانی ایران کهن، دست در دست و یکپارچه باشیم؛ زیرا تکه پاره شدن به سود هیچ کس نیست. چون می تواند بزرگترین فاجعه ی تاریخ میهن ما را به وجود آورد. فاجعه ای که شاید بسیاری از ما هنوز نمی توانیم تصور آن را بکنیم، که تا چه اندازه می تواند عظیم باشد.

دو زیر نویس را دیر تر می نویسم و می فرستم.
با احترام و ادب فراوان
لیثی حبیبی - م. تلنگر


بانوی گرامی اگر خواستید می تو.انید این نوشته ی مرا برای آن سایت که این مقاله درش چاپ شده بفرستید
٣٨۱۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست