سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دروغ امروز یا حقیقت فردا؟ - فیروز نجومی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : بهمن پارسا

عنوان : دست مریزاد!
تبین مبتنی بر استدلال منطقی شما بی نیاز از تایید همچون منی است. دست مریزاد
مفید و آموزنده است. مهر شما مسری باد
٣۷۲۱۹ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : ‫رضا ‫سالاری

عنوان : تا گوش بر دروغ نبندیم، ایرانی سرافراز نبینیم !
تامرگ را زیبایی زندگی نبینیم، دست از پرستش مردگان برنداریم!

کسی که پای منبر و محضر آخوند میرود، قبلاً خودش را برای جذب چنین دروغهایی آماده کرده! بر گرفته ‫از مقاله اخیر گنجی درسایت

http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/۲۰۱۱/april/۲۰/article/-۶۲۰۸d۹fe۹۴.html

‫« - آیت الله احدی می گوید:

"جناب آقای صدیقی شب فاطمیه روی منبر در بیت ایشان (بیت رهبری) که آقای رییس جمهور نشسته بود، آقای هاشمی بود، سران مملکتی بودند، قوه قضاییه، همه بودند. آقای صدیقی روی منبر این مطلب را گفت و آن را نتوانست تمام کند. همین که خواست تمام کند فریاد گریه جمعیت و حضار بلند شد. دیدند این جمعیت بسوی آقا دارند حمله می کنند که به عنوان تبرک به ایشان دست بزنند. آقا را بردند و دیگر نتوانستند جمعیت را اداره کنند و آن مطلب این بود: من همه ساله مکه که می رفتم قبل از رفتن به مکه به محضر آیت الله بهاءالدینی می رسیدم و توصیه می خواستم از ایشان. ایشان به من توصیه هایی می کرد و من این توصیه ها را در سفر مکه عمل می کردم. بعد هم که داشتم می آمدم، یک عمامه ای یا چیزی را برای ایشان هدیه می خریدم. این دفعه که رفتم محضر ایشان (حضرت آیت الله بهاء الدینی) این مطلب را فرمودند: شما وقتی که می روید مسجدالنبی از قسمت جنوب شرقی مسجد، از آن قسمت هفت قدم میاید به جلو و قسمت بعدی را هم گفت که من نمی توانم دقیق به شما بگویم. به خاطر اینکه ایشان این را به ودیعت پیش من گذاشت. آن وقت از دو طرف به من دستور داد. وقتی که قدم زدی آمدی جلو رسیدی به آنجا، آنجا بنشین و این ذکر سبعه را بگو. این ذکر را که گفتی انشاءالله به حوائجت خواهی رسید. آقای صدیقی می گوید، عرض کردم: آقای بهاءالدینی چه وجهی دارد که من باید آنجا بنشینم و این اذکار سبعه را بگویم. چه وجهی دارد هفت قدم از آنجا قدم بزنم. حالا همه دارند مثل شما گوش می دهند همه دارند دقت می کنند آقای صدیقی چه می خواهد بگوید. گفت: وجهش این است که دارم به شما می گویم فقط پیش شما بماند. وقتی که حضرت زهرا سلام الله علیها آمد برای دفاع از علی ابن ابیطالب علیه السلام بدنش خون آلود بود وقتی که آمد که داخل مسجد وارد نشد وقتی که برگشت دیگر توان از او رفت دیگر به گونه ای شد که می خواست ادامه راه را بدهد نتوانست، آنجا نشست و فکر می کنم که آن مکان به خون فاطمه سلام الله علیها رسیده است. آنجا حاجتتان را بخواهید. فریاد گریه جمعیت بلند شد. بعد آقای بهاء الدینی می گوید: این کار را انجام بده. ایشان می گوید: من رفتم اینکار را انجام دادم حالا تو نگو آقای بهاء الدینی خودش هم نظر دارد، نیت دارد، یا حاجتی دارد. چون خودش مشرف نمی شود. حالا جالب این است که حضار دارند به آقای صدیقی توجه می کنند از اعیان شخصیتی مملکت، و هم آقایانی که شرکت کننده بودند، ایشان هم با ضرس قاطع دارد مطلب را می گوید. گفت: من رفتم مدینه همین کار را انجام دادم، بعد از این رفتم مکه دیدم از بلند گو صدا می زنند: آقای صدیقی دوباره بروند مدینه. من دوباره رفتم مدینه، چند روزی مدینه ماندم، وقتی برگشتم به ایران یک عمامه ای خریده بودم رفتم محضر حاج آقا، رسیدم، تا سلام علیک کردم بدون اینکه حرفی بزنم. حاج آقا بهاء الدینی فرمودند: میدانی ثمره ی ذکر امسال چه بود؟ گفتم: نه. گفت: نمی دانی ثمره ی ذکر امسال چه بود، نگرفتی؟ گفتم: نه. فرمود: امسال ثمره ذکر شما یکی این بود که شما دو بار آمدید مدینه. گفتم شما مطلعید من دو بار امسال آمدم مدینه. گفت: بله آنجائی که نشسته بودید ذکر می گفتید در آنجا با تو بودم. این نوارش دربیت آقا هست، دم در که می فروشند، نوار سه سال قبل فاطمیه. بعد برگشت و گفت:ثمره دوم اینجا بود:که تا گفت مجلس به هم پاشید اینقدر مردم به خودشان زدند و گریه کردند که آقا تشریف بردند؛ دیدند که دیگر نمی شود جمعیت را اداره کرد. فرمودند: ثمره دوم این بود که آن نیتی که من می خواستم، به آن نیت رسیدم، و آن این بود که امسال مقام معظم رهبری به دیدارامام زمان نائل آمد". ‫»


تا گوش بر دروغ نبندیم، ایرانی سرافراز نبینی!

تامرگ را زیبایی زندگی نبینیم، دست از پرستش مردگان برنداریم!
٣۷۲۱۷ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : احمد بلژیک

عنوان : ۱۴۰۰ سال خدعه
هر پیغمبری معجزه ایی داشته خامنه ایی هم معجزه اش این است که اسم خود را خودش انتخاب کرده و این مورد نباید حسادت ما را برانگیزد چون ما نتوانستیم.
٣۷۱۱٨ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : خوش باور
جناب نجومی،
نظری سریع به نوشته شما عمق بی پایه بودن آنرا نشان میدهد.
فرموده اید " با دروغ زندگی میکنیم، بی آنکه خود بدان آگاه باشیم. مگر ما به روایت بعثت و رسالت اعتقاد نداریم و آنرا به فرزندان خود انتقال نمیدهیم؟ مکر ما به زنده بودن امام دوازدهم پس از هزار سال باور نداریم و آنرا به فرزندان خود نمی آموزیم؟ مگر ما به افسانه ی اکبر بودن الله و یکتایی و یگانگی او باور نداریم؟ ".
و نتیجه گرفته اید که " درخت تنومند اسلام نیز از یک روایت روئیده است، روایت بعثت، روایتی، که در زمان خود دروغی بزرگ و افسانه ای بس خطرناک بشمار میآمد. پیغمبر حتی نمیتوانست آنرا افشا کند. از غضب و تعصب رهبران قبیله ی خود، هراس بسیار داشت.".
و اینکه " این نسل را اعتنایی به این موهومات ندارد. اما طول و عرض نسل اینترنتی، نسبت به جمعیت عظیمی که با دروغ میزیند و همچون گله های بره و گوسفند به راه خود ادامه میدهند، بسیار کوتاه و کوچک است. مهمتر آنکه نسل بینا و آگاه ما، دروغ های امروز را به حقایق دیروز ارتباطی نمیدهند، بیشتر به تغییر در ساختار سیاست و قدرت میاندیشند تا به تغییر ساختار خوی و خلق و دین و فرهنگ ما که بر اساس دروغ های دیروز شکل بخود گرفته اند و به حقایق امروز تبدیل شده اند.".

جناب نجومی ، در مجامع بسیار پیشرفته تر از ما در اروپا و امریکا و آسیا و آفریقا و اقیانوسیه هنوز باور دارند که روح خداوند در مریم دمید و پسر خداوند به دنیا آمد و برای اثبات آن به جنگ صلیبی متوسل شدند و اگر امروز به کلیساهای امریکا سر بزنید همان را تبلیغ میکنند و مبلغین به اکناف دنیا میفرستند که گمراهان را به راه راست هدایت کننند.
در بضی نقاط دنیا باور دارند که موسی به " نیل" گفت باز شو و رود شکافته شد و قوم اسرائیل از آن شکاف " خشک " عبور کرد و برای این " حقیقت " بعد از دو سه هزار سال از عمر دنیا ، در مقایسه با میلیون ها سال از عمر کره زمین ، ناباوران را قتل و عام میکنند.
باور و تفکر شما هر چه باشد " یا علی " چنان در فرهنگ و باور ما استوار است که خامنه ای و سازندگان این حکایت را روزی به خاطر توهین به " یا علی " به دارا خوهند زد. خوش باور نباشید. روان آدمی پیچیده تر از آنست که به این تحلیل ها اهمیتی بدهد.
٣۷۱۱۵ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : الف باران

عنوان : تصویر‌ها در آینه فریاد میکشند ، ما را ز چهار چوب طلایی رها کنید !
معلمی می‌‌گفت; آن خری که در زمان انوشیروان عادل، زنجیر متصل به عمارت داد خواهی انوشیروان را تکانی داد ، آمدند به داد آن خر رسیدند ، ساخته اند که من و تو را خر کنند ، و گرنه ، نه‌ عدالتی در آن زمان وجود داشت، نه‌ زنجیر عدالتی و نه‌ خری !
٣۷۱۱۴ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست