سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ازچهره شعله تا صورت گل خشکیده - منوچهر جمالی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : منوچهر جمالی

عنوان : نویسنده ای که سالها درایران دروبلاگش ، به شدت ازاسلام انتقاد میکرد
وبلاگ نویس زندانی با خطر صدور حکم اعدام مواجه است

۲۷ فروردین ۱۳۹۰



بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" دادگاه کرج قصد دارد وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پور شجری (سیامک مهر) را به حکم ضد بشری اعدام محکوم کند.
وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری قرار است اول تیرماه با اتهامات سنگین که به وی نسبت داده شده است در شعبه‍ی ۱۰۹ دادگاه کرج مورد محاکمه قرار گیرد. پیش از این دادستان کرج، بازپرسی دادگاه انقلاب کرج و بازجوی وزارت اطلاعات به خانواده وی گفته اند که او را به اعدام محکوم خواهند کرد.
وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پور شجری بیش از ۷ ماه است که در فرعی ایزوله شده بند ۶ زندان گوهردشت کرج زندانی است و از زمان دستگیری تاکنون از داشتن ملاقات و ارتباط تلفنی با خانواده اش محروم می باشد. خانواده او از وضعیت وشرایط عزیزشان در بی خبری بسر می برند. او تنها زندانی سیاسی است که در فرعی بند ۶ به مدت چندین ماه در بازداشت بسر می برد.بازجویان وزارت اطلاعات تا به حال ۲ پرونده علیه وی گشوده اند که در پرونده اول ،او را به ۳ سال زندان محکوم کردند.
ولی در پرونده دوم بنابه گفته‍ی بازجویان وزارت اطلاعات و دادستان کرج قصد دارند که او را به اعدام محکوم کنند.
از طرفی دیگر فردی با نام مستعار محمدی یکی از بازجویان اداره اطلاعات مشهد خانم میترا پورشجری دختر آقای پورشجری را با تماسهای تلفنی و احضار او به اداره اطلاعات دائم مورد تهدید و تحت فشارهای روحی قرار می دهد. ودرآخرین احضار وی به اداره اطلاعات او را تهدید به بازداشت کرده اند.
وبلاگ نویس زندانی از بیماریهای حاد جسمی مانند؛ ناراحتی کلیه ،کمر درد و سینوزیت رنج می برد ولی بازجویان وزارت اطلاعات مانع درمان وی هستند.
فرعی بند ۶ زندان گوهردشت کرج شرایط طاقت فرسا و غیر انسانی دارد ویکی از شکنجه گاه های زندان گوهردشت کرج می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،ایجاد شرایط طاقت فرسا و غیر انسانی و زمینه سازی برای صدور حکم اعدام علیه این وبلاگ نویس زندانی هشدار می دهد و از کمیسر عالی حقوق بشر ،گزارشگران بدون مرز و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد برای گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
۲۶ فروردین ۱۳۹۰ برابر با ۱۵ آوریل ۲۰۱۱
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
گزارشگران بدون مرز
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
http://hrdai.net
[email protected]
http://hrdai.blogspot.com
pejvak_zendanyan۱۰@yahoo.com
[email protected]
Tel.:۰۰۳۱۶۲۰۷۲۰۱۹۳
استفاده از گزارشهای فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران تنها با ذکر منبع مجاز است
٣۷۰۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۰       

    از : فرشید FARSHID

عنوان : نقدی به نقد شما بر نوشته آقای منوچهر جمالی
جناب آقای مزدک باورمادران گرامی

من در سایت آقای منوچهر جمالی نقد شما را به نوشته تازه ی ایشان خواندم و کمی نگران راه و روش شما در نقد ایشان شدم که هیچ پایه ی درستی نداشت و روشن است که شما فرصت نگاه کردن به کارهای ایشان را نداشته اید و از شنیدن چند اصطلاح ایرانی دچار وحشت شده اید . محکوم کردن ایشان به آریایی اندیشیدن ؛ دیگر نقد اندیشه ی ایشان نبود بلکه یک انگ زدن و تخریب زحمات چندین ساله ایشان به شمار می رفت. اما نخست اینکه: آقای جمالی بارها در نوشته های خود به این مسئله اشاره کرده اند که همه ی انسانها دارای بن یکسان هستند و هیچ نژادی برتر از دیگری نیست. آقای جمالی شاید هزاران بار نوشته اند که هیچ جانی نباید آزار و آسیب ببیند و اگر اشتباه نکرده باشم نخستین فیلسوف ایرانی که سی سال پیش به اهمیت قداست جان اشاره کرد همین استاد جمالی بود. آنگاه شما بدون شناخت قبلی و بدون مطالعه آثار ایشان و بدون آگاهی از اندیشه انسانی و جهانی او که آینه فرهنگ اصیل ایران است ، چگونه به خود اجازه می دهید که ایشان را دنباله رو آریایی ها بنامید و از آنجا ایشان را به نژادپرستی متهم کنید؟ این گونه برخورد از شما که یک نویسنده و روشن فکر هستید بعید بود.
دوم اینکه : شما در همان آغاز نقد خود نوشته اید که نمیفهمید که نظر خود استاد جمالی از اندیشیدن چیست. جالب است هنگامی که شما متوجه نظر ایشان نشده اید، آیا نمی توانستید به جای حمله به او از ایشان درخواست می کردید که نظر خود را در این باره بیان کنند و بعد نقد می کردید؟ کار شما اندکی عجیب و شتابزده بود.
سوم اینکه: آقای جمالی هیچگاه به دلایل نامعلومی عنوان نکرده اند که اندیشیدن برابر است با “زبانه کشیدن آتش جان درحواس ، و تحول یافتن آن درگذار از روزنه ها ی تـور ِحواس ، به « تابش = روشنی وگرمی » است، بلکه ایشان پس از سالها پژوهیدن به این نتیجه رسیده اند که خلاصه ای از آنچه را ایشان پژوهیده اند را شما می توانید در پنج جلد از کتابهای ایشان به نام " خرد سرمایه فلسفی ایران " جستجو کنید.
چهارم اینکه : دکارت چه ربطی به جنگ جهانی اول و دوم دارد؟ درست مانند این است که من شریعتی و بازرگان را پایه روی کار آمدن قذافی در لیبی بدانم. از همه اینها گذشته مگر یک فیلسوف حق ندارد روی اندیشه فیلسوفان دیگر تاثیر بگذارد؟ این تاثیر چه ربطی به جنگهای جهانی دارد؟ اگر اینگونه بخواهیم موشکافی کنیم باید بگوییم که دکارت هم تحت تاثیر فیلسوفان یونان بود و در نتیجه ارسطو و افلاطون و سقراط را هم سرچشمه جنگهای جهانی بدانیم. پنجم اینکه : شما اصل ماجرا را متوجه نشده اید که آقای جمالی فلسفه خود را بر داده های فرهنگ زنخدایی سیمرغی ( ارتایی) بنا کرده اند که موافق زنان است و همچنین ایشان به کرات نام این اندیشه را " فرهنگ زنخدایی ایران " گذاشته اند.. آن وقت شما از راه نرسیده و آن نوشته ها را نخوانده ، عنوان می کنید که نوشته های آقای جمالی بوی پدرسالاری و ضد زنی و نفرت می دهد و آقای جمالی دارد این اندیشه را دنبال می کند؟ آیا این سخن شما شایستگی مطرح شدن داشت؟
بسیار نقد شما عجیب و دور از معرفت بود. هر چند من به شما پیشنهاد می کنم که دست کم چند جلد از کتابهای ایشان را ابتدا مطالعه کنید و سپس وارد گود شوید بسیار بهتر است. شاید در این راه کل تصویر شما از فرهنگ ایران عوض شود. اما این انگ آریایی آریایی شما من را یاد بسیاری از هم میهنان چپ ایران انداخت که به جز آثار مارکس هیچ راه و روشی را علمی نمی دانند و نتیجه افکار آنان در تاریخ هفتاد هشتاد سال اخیر ایران، البته همان وقایعی بود که در انقلاب اسلامی به وقوع پیوست و در پایان اژدهای بزرگتری خود آنها را نیز بلعید ... سخن را کوتاه می کنم هرچند درد و دل بسیار است

با تشکر فرشید از سوئد
٣۶۹٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱٣۹۰       

    از : مزدک مادرباوران

عنوان : بالاخره "اندیشیدن" چیست؟
سرکار آقای جمالی ِ محترم

من سراسر مقاله‍ی شما را خواندم. بالاخره نفهمیدم نظر خود ِ شما در مورد اندیشیدن چیست؟

حتی اگر شما بنا بر دلایل نامعلومی استدلال می کنید که انسانهائی، در گوشه ای از جهان، بر این باور بوده اند که اندیشیدن برابر است با "زبانه کشیدن آتش جان درحواس ، و تحول یافتن آن درگذار از روزنه ها ی تـور ِحواس ، به « تابش = روشنی وگرمی » است"، آن آتش جان شما چیست؟ این آن چیزی است که شما مدعی آن هستید؟ یا اینکه برآنید، که انسانهائی در گذشته ای نامعلوم، چنین می اندیشیده اند؟

این ادعای دکارت، و پس لرزه‍ی آن نزد هگل، که به روح یک ملت متکی گردیده بود، مدتهاست که در مهد خودش بزیر سوال رفته است. آخر این چه استدلالی است که شما به آن متکی شده اید که "من می اندیشم، پس هستم"؟
دکارت، هنوز خود متوجه نشده بود که بیان این ادعا، خود مستلزم روشن نمودن معنی "من"، و "هستن" و بویژه "اندیشیدن" می باشد و امروز من کمتر کسی را می شناسم که پاسخ روشنی به هر سه سوال بدهد. دکارت نمی دانست "اندیشیدن" یعنی چه؟
"من می اندیشم، پس هستم"، آغاز زمین لرزه ای بود که پایانه ای از آن، دو جنگ جهانی و هفتاد میلیون کشته بوده است. این رسم روشن "گری" نیست که کالاهای سوخته‍ی اروپائیان را برسم حقارت با کلمات "آریائی" سمبل کرده و بنام "اندیشه" عرضه نمائید.

بیائید و بزبان امروز، و البته استفاده از کلمات "آریائی" بگوئید اندیشیدن چیست؟ من نمی دانم شما چه اصراری دارید که هرچه آریائی گفته است، همان "علم" پیشرفته‍ی اروپائی است؟
از شما دعوت می کنم که سری به این سایت بزنید و به نگاهی دیگر به این اندیشه‍ی دکارت نظری بیفکنید:

http://www.pitahura.gmxhome.de/html/farsi/zad_afarini/zadafarini_farsi_۵.html

آنوقت متوجه خواهید شد که حتی دکارت هم واقعا به "من می اندیشم، پس هستم" معتقد نبود و این جمله فقط یک سخن پراکنی محض می باشد. تمام تلاش شما این است که جلوه هائی از فرهنگ غرب را گرفته، و به ایرانیان ثابت کنید که ما "آریائی ها" هم همین را سه هزار سال پیش داشته ایم. همین!
خرد گرائی دکارت، بنیاد توحشی است که اروپا هنوز گریبان خود را از آن رها نکرده است و تازه در دهه های اخیر برخی "فیل"سوف"آن" اروپائی متوجه شده اند که آنچه که این ایده ها فقط محصول تفوق و تسلط پدرسامانی و مردسالاری در اروپا بوده است. اینکه، این "اندیشه" ها فقط بازتاب نفرت و نخوت و ترس سامانه‍ی پدری بوده است. این چه تلاشی عبثی است که شما می خواهید به آن رنگ آریائی بدهید؟

با احترم

مزدک مادرباوران
[email protected]
http://www.pitahura.gmxhome.de/index.html
٣۶۹۰۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست