سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

با «ویراست» یا بی «ویراست»
وقت عبور از کلیت نظام است!
- محمدعلی اصفهانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : araz araz

عنوان : خیانت!
اگر کمک خواستن از نیروی بیگانه!برای سرنگون کردن حکومت بیگانه تر خیانت است به این خیانت افتخار میکنم
اقای اصفهانی شما نیز میتوانید در کشور های بیگانه به زندگی خود بپردازید و مزایای زندگی در کشورهای امپریالیستی استفاده کنید و رشید ترین وفداکارترین فرزندان خلق رو به خیانت متهم کنید و هم زمان برای حقوق انسانیشان اظهار نگرانی کنید.
وقتی که موسوی و کروبی که از انجام هیچ جنایتی برای حفظ نظام کوتاهی نکرد از دید شما افرادی ازادیخواهی هستند که در جهت اهداف مردم حرکت میکنند چرا این عنوان برازنده جان بولتون و دیگر جنایتکاران نباشد.
اگر از نظر شما دادن چند بیانیه و مخالفت با خامنه ای باعث پاک شدن ۳۰ سال جنایت و سرکوب میشود چرا این سخاوتمندی رو در مورد جناح باز ها از خود نشان نمیدهید؟مگه همین جناح باز ها کمتر از سران سبز از ازادی و دمکراسی صحبت میکنند. به نظر شما نیروهای مخالف حکومت لیبی هم که از نیروهای بیگانه درخواست کمک کرده اند خائن به کشورشان هستند؟
شاید فکر میکنید که حکومت اسلامی با چند تظاهرات ان هم فقط در چند شهر بزرگ سرنگون میشود؟
نیروهای طرفدار حکومت که برای حفظ ان به هر جنایتی دست میزنند تنها از طریق تهاجم نیروی نظامی با حمایت مردم داخل کشور متلاشی میشوند.صحبت کردن از سرنگونی رژیم بدون وجود شورای ملی مقاوت و سازمان مجاهدین خلق با حمایت نیروی خارجی در بهترین حالت نشان دهنده سادلوحی گوینده است.
مطمعا باشید در بین الترناتیو های موجود هواداران شورا و مجاهدین ضد اسرائیلی و ضد امریکایی ترین افراد هستند.
٣۵۹۷۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣٨۹       

    از : باخته

عنوان : ضد اسرائیل ناب محمدی
نوشته های شما بجز نفرت پراکنی بر ضد اسرائیل چیزی برای گفتن ندارد. تازه صدام حسین هزاران بار بما بیشتر صدمه زد و ظلم کرد. مخصوصن در دوران جنگ. این کار را کجا اسرائیل با ایرانیان انجام داد که شما دائمن تخم نفاق را می پاشید. بس کن برادر. کافی است. مگر رجوی با کمک صدام حسین بایران حمله نکرد. الان هم فرقی نکرده اند و بخاطر همین خود کشی سیاسی, رلی در آینده ایران در یک انتخابات آزاد و بدون تقلب ندارند. از فرم نوشته های شما که بگذریم, محتوای نوشته شما فرقی با محتوای نوشته های تبلیغاتی رژیم فاشیستی اسلامی در تهران ندارد. محتوای همان ضد اسرائیل بودن است و بس. من در تعجبم که این همه نیروی برای فلسطینی ها میگذارید. یک لحظه فکر کرده اید که آقای عرفات فلسطینی در جنگ ایران و عراق طرفدار صدام بود مثل ابن سعود و دیگر دیکتا تور های عربی و عرب زبان. جنبش سبز اعلام کرد. نه غزه نه لبنان , جانم فدای ایران.
٣۵٨٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨۹       

    از : کاظم جعفری

عنوان : بشارت!
جناب اصفهانی گرامی:

من بدلیل آن که از هر دین و آئینی بویژه از نوع ابراهیم اش بیزارم، مجاهد نیستم. اما بر مبنای تحلیل خودم به این باور رسیده ام که مسألهء ایران راه حل غیرنظامی ندارد و هم از این رو خواستار مداخلهء نظامی آمریکا در ایرانم. اگر هر گونه جنبشی در ایران نادرست بودن تحلیلم را نشان دهد نه تنها دلخور نمی شوم بلکه بسیار هم خوشحال خواهم شد. اما نادرست بودن تحلیل من زمانی مشخص خواهد شد که در ایران رژیمی دمکراتیک و بویژه سکولار (نه سکولار- اسلامی! از نوعی که جناب برژینسکی طی مصاحبه ای بشارتش را داده است) در ایران مستقر شود.
بامید نادرست در آمدن تحلیل من!
شاد باشید.
٣۵٨۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨۹       

    از : آریا مهربان

عنوان : واقع بین باشیم
من خیلی در شگفتم از این ارزیابی آقای اصفهانی که گمان می کنند مثلا آمریکائیها با حمایت آن عوامل یاد شده می توانند برای مبارزات مردم ایران «آلترناتیو سازی» بکنند. این کار اگر عملی بود، در مورد رضا پهلوی که همه گونه تلاششان را کردند باید نشانه هایی از آن دیده می شد. آمریکائیها ها هم اگر بخواهند از آلترناتیوی حمایت بکنند، حتما اولا با این ارزیابی می نشینند که این آلترناتیو، در داخل چه وزنی دارد و چه اندازه توانایی و امکان بهم زدن معادله در داخل کشور را دارد، و الا آنها احمق نیستند که بخواهند از خارج الترناتیوی به داخل کشور تزریق کنند. راه حل سوم خانم رجوی اصلا معلوم نیست چیست. چون ایشان گفته اند نه استمالت از رژیم و نه حمله نظامی بلکه حمایت از مبارزه و مقاومت مردم ایران. البته مجاهدین این خط را به ناچار و به خاطر تقریبا یکصدایی اپوزیسیون در رد هرگونه عملیات نظامی آمریکا که در دوره بوش شایعه آن خیلی قوت یافته بود، پیش گرفتند. راه حل سوم نمی گوید که اگر دخالت نظامی آمریکا نه پس اینان چگونه حمایتی را انتظار داند. متهم بودن مجاهدین به تروریسم اگر از روی این گروه برداشته شود، چکار می خواهند بکنند که حالا نمی توانند به ویژه آن که داخل کشور هم که از دستشان نگرفته اند. به هر نباید در تحلیل سیاسی گذاشت که حب و بغض به واقع بینی سایه بیاندازد. می شود روشهای مجاهدین و آویزان شدن از آمریکاهایی بیشتر باز نشسته را بعضا شاغل را به طور جداگانه مورد نقد و بررسی قرار داد و الا واقعا بیراهه رفتن است که گمان کنیم آمریکائیها به دست و پا افتاده اند که از مجاهدین آلترناتیوی بتراشند. حتی تلاش دستگاه رهبری مجاهدین و بانوی اول و امام زمان آن برای مصادره مبارزات مردم در بستر جنبش سبز، به راستی چیزی جز خشت بر آب زدن نیست و اینان چون به نحو بسیار غم انگیزی در خود خواهی خود مومیایی شده اند و حاظر به پذیریش واقعیت و قبول اشتباهات و انتقاد از خود نیستند، روز به روز از واقعیت دو به دنیا اموات مومیایی بیشتر نزدیک می شود.
٣۵٨۶۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣٨۹       

    از : محمد علی اصفهانی

عنوان : تحریک نکنید لطفاً
بنا به دلایلی که خود می دانم و از آن مطمئن هستم، این کامنت مختصر را برای خوانندگان مقاله و کسانی که کامنت های مقاله را هم می خوانند می نویسم، نه برای کسی که هربار نام عوض می کند، و طبق برنامه ی تعیین شده برای او یک راست به سراغ نوشته های من در سایت اخبار روز می آید و حرف های تکراری از قبیل حمایت فلان عدد شهردار و فلان عدد شیخ عشیره و فلان عدد فلان، و فلان عدد بهمان را از پادگان اشرف («شهر اشرف») در اینجا می نویسد و احیاناً نام چند تن از شخصیت های قابل احترام کشور های مختلف جهان را هم به لیست خود اضافه می کند.
این فردیک وقت در سایتی (که من بنا به دلایلی در آن نمی نویسم) کامران است و هوادار «با ادب شورا» ، یک وقت «مازیار» است و لات چاله میدانی یی که ساده ترین دشنام هایش نه فقط به من و من ها، بلکه به خیلی از کسانی که عقایدی به جز عقاید مجاهدین دارند، «مادر ق...» است.
ساده ترین دشنام هایش. وگرنه دشنام های دیگری هم دارد که بیشتر از ذهنیت یک بیمار مبتلا به اختلالات روانی مربوط به مسایل جنسی بر می خیزد.
مسئولان تشکیلاتی او، و حتی مسئولان مسئولان تشکیلاتی او یعنی کسانی که در دفتر مرکزی مجاهدین در حومه ی شمالی پاریس (مقر خانم مریم رجوی) این گونه «عملیات» را سازماندهی می کنند، در جریان کار او و مسئولانش در دفتر هواداران محل اقامت او هستند و به آن ها در مورد خود او و رفتار های او اطلاعات لازم هم داده شده است.
تغییر دائم نام در سایت اخبار روز، و اینبار «با بلی» شدن چیزی را عوض نمی کند.

مقدمه، طولانی شد، اما نمی دانم که حرف من هم نه با او و نه با فرستندگان او، بلکه با خوانندگان این مقاله ی من و کامنت اخیر او ـ عجالتاً ـ طولانی خواهد شد یا نه.

۱ ـ مسأله ی من، فعلاً فقط جنبش است و بس. و اگر اشاره یی (بدون ذکر نام حتی) به سازمان مجاهدین کرده ام به خاطر تلاش به واقع زشت رهبری این سازمان برای مصادره ی جنبش به نفع خود و منحرف کردن آن در جهت منافع اسراییل و نئوکان ها و جنگ افروزان است و بس.

۲ ـ حمایت از حقوق انسانی ۳۴۰۰ نفر قربانی مستقیم اشتباه محاسبات و بدتر از اشتباه محاسبات آقای رجوی و همسر او و دو سه تن دیگری که تشکیلات مجاهدین را می گردانند، با ماجرای جنبش و قیام ملت ایران، متفاوت است.
حمایت از حقوق انسانی افراد پادگان اشرف چیز دیگری است. هر موضوعی را بر سر جای خود آن موضوع باید نگاه کرد، و در همان چهارچوب باید از آن حرف زد.

۳ ـ مطلقاً و مطلقاً دفاع چند تن از افراد خوشنام و یا کمتر بدنام (البته در کنار افراد به غایت بدنام و بدکار در منطقه و جهان) را نمی توان با دفاع فعال و مشخص و کاملا هدف دار کسانی که فقط به عنوان نمونه، نامشان را در این مقاله آورده ام از سازمان مجاهدین خلق، آن هم یکباره در این مقطع تعیین کننده، و آن هم باز اینچنین فعالانه، مقایسه کرد.
بسیاری از کسانی که این روز ها به صورت فعال در صدد مطرح کردن مجاهدین در مقابله با جنبش مردم هستند، همزمان (یک روز یا یک ساعت، و ده کیلومتر یا یک کیلومتر آن طر ف تر) فریاد بر می آورند که باید ایران را بمباران کرد و اِله کرد و بله کرد… این ها سیاستمداران معمولی و یا افراد معمولی نیستند.

۴ ـ گرایش غالب را با تعداد فلان افرادی که از حقوق افراد پادگان اشرف یا حتی از خود مجاهدین حمایت می کنند نباید اندازه گرفت. واحد اندازه گیری در اینجا متفاوت با واحد سرشناسی ثبت احوال است.
گرایش غالب را باید با کسانی اندازه گرفت که طرح و نقشه و برنامه برای فردای ایران تهیه می کنند. مثل همین ها که نام اندکی اشان را همراه با سمت هایشان آوردم... دو رییس کل تشکیلات سازمان سی آی ای ... یک رییس سازمان اف بی آی... چندین وزیر کابینه ی جنگی جرج بوش.... دو رییس ستاد مشترک آمریکا که یکی از آنان مسئول فجیع ترین کشتار های مردم عادی منطقه است، و دیگری هم بالقوه دست کمی از او ندارد.... وزیر دادگستری بوش به هنگام جنایات قضایی و حقوقی علیه مردم جهان در زندان های آشکار و مخفی و پراکنده در سراسر دنیا، به جرم «تروریسم»... رودی جولیانی ضد فلسطینی و غلام زر خرید اسراییل... جان بولتون سمبل هرچه پلشتی و پلیدی در ذات امپریالیسم، آن هم از نوع نئوکانی آن می توان نشان یافت... مک کین که بخشی از تبلیغات انتخاباتی خود را اختصاص به ضرورت بمباران ایران و قتل عام مردم ما برای حفظ منافع آمریکا و اسراییل اختصاص داده بود....
خیلی ها را نام نبردم و می توانستم نام ببرم. خیلی چیز ها را ننوشتم و می توانستم بنویسم. بعد از باز خوانی نوشته ام همه گونه تعدیل در آن اِعمال کردم، و بار ها چیزهایی را یا تغییر دادم یا برداشتم.
کاری که البته هیچ تضمینی وجود ندارد که در آینده (تا این حد) تکرار شود...

گرایش غالب را باید با کسانی اندازه گرفت که طرح و نقشه و برنامه برای فردای ایران تهیه می کنند، نه آن هایی که (به حق یا به ناحق) نظری و نظراتی مثبت نسبت به مجاهدین دارند.

۵ ـ حمایت آبکی بخش هایی از «عاقل» تر ها در غرب، از جنبش (آن هم به صورت مشروط و با انواع و اقسام تبصره ها و حتی تلاش در جهت خط را منحرف کردن ها) طبیعی است:
آدم عاقل، در برابر اراده ی مردمی که در آستانه ی پیروزی هستند نمی ایستد. چون شعور لازم را برای فهمیدن بدفرجام بودن این کار دارد.

۶ ـ «راه حل سوم خانم مریم رجوی» هیچ چیزی نمی تواند باشد به جز حمله ی نظامی به ایران با استفاده از نیرو های بومی برای فریب ایرانیان. همانگونه که در مورد عراق و افغانستان هم پیش آمد.
یک آدم سیاسی، مثل آقای رجوی که او را به خوبی می شناسم و خم و پیچ شخصیت اش را می دانم، و هموست که که سخنانش و برنامه هایش را خانم رجوی فقط «رله» می کند، خردمند تر از آن است که به صراحت بگوید که ما خواهان حمله ی نظامی به ایران هستیم. طبعاً او می گوید که ما با این کار مخالفیم. اما گفتن حرفی، با عمل کردن در جهت معکوس آن متفاوت است.
بگذریم از این که ایشان در هنگامی که حمله ی نظامی همین کسانی که امروز دوباره به میدان آورده اندش را (در زمان بوش) به ایران تقریباً قطعی می دید، رسماً و علناً اعلام داشت که:
ـ خطر، نه جنگ، بلکه «نه جنگ» است!

و به فرمان مستقیم همو بود که دستگاه لجن پراکنی مجاهدین، با وجودی که سال ها بود من از عضویت در شورای ملی مقاومت کناره گیری کرده بودم، به یکباره به «جرم» آن که مطالبی در مقابله با خطر حمله ی نظامی به ایران ترجمه می کردم یا می نوشتم، علیه من به راه افتاد.
با همان فرهنگ همیشگی که همه می دانند. اما با توجه به جدی تر بودن موضوع، در مقیاسی حیرت انگیز...

۷ـ کدام آدم عاقلی باور می کند که در موقعیت کنونی، یک در صد هزار نیز احتمال دارد که بدون بمباران ایران، و بدون پوشش کامل نظامی، و قبل از به هم ریخته شدن تمام جغرافیای منطقه بتوان سه هزار نفر یا بیشتر را از نزدیکی های بغداد به د اخل مرز های ایران فرستاد و پیروز شد؟
مطمئن باشید که این را آقای رجوی و خانم رجوی هم می دانند و در همینجا باید مورد مواخذه قرارشان داد، و ضمناً به نیاتشان پی برد.

۸ ـ جان افراد پادگان اشرف، نباید سپر آقای مسعود رجوی و خانم مریم رجوی شود، و یا کالایی برای معاملات این ها در راهرو های مخصوص، و در محضر امثال کسانی که در مقاله از آن ها نام بردم .
دنیا حساب و کتاب دارد، و به همین مفتی هم نمی توان از حساب و کتاب گریخت، و یا مخصوصاً (به طور مضاعف) در صورت انجام کار های دیگری که آقای رجوی در شورا در حضور همه گفته بود که دستورش را خواهد داد (و من هرگز ننوشته امشان) از پاسخگویی در دادگاه های مردمی پس از سرنگونی حکومت و پیروزی جنبش سر باز زد.
خوب است که ایشان فکر این قسمت موضوع را هم بکنند.

۹ـ همانطور که در آغاز گفتم، من سر در کار خود و جنبشی که همه ی زندگی ام را با آن گره زده ام دارم، و مایل به ورود (در صورت عدم ضرورت) به خیلی از چیز ها نیستم.
فرستندگان محترم این مشتری همیشگی! قبلاً هم در این مورد و موارد مشابه، با شما آنچه باید گفته شود گفته شده است. تحریک نکنید لطفاً.
محمد علی اصفهانی
٣۵٨۶۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣٨۹       

    از : . با بلی

عنوان : حمایت غرب از سبز ها یا سرنگون طلبان
جناب اصفهانی غربی ها در سه گروه تقسیم می شوند. گروه اول حاکمان هستند و شرکتهای بزرگ نفتی که طرفدار جمهوری اسلامی هستند. گروه دوم جناحهای از قدرت و اپوزیسیون ها هستند و رادیوهای فارسی زبانشان که حامی اغلب سبزها می باشند. بی بی سی زمانی بلندگویی خمینی بود و حالا اغلب سبز پوش شده است. قسمتی از پارلمانهای غربی مانند پارلمان اروپا یا ۵۰۰۰ از شهرداران فرانسه و گروهی از سیاستمداران غیر حاکم آمریکا هم خواستار تغییر رژیم و بیرون آمدن نام شورای ملی مقاومت ایران و مجاهدین خلق ایران از لیست سیاه آمریکا هستند و دفاع از حقوق مجاهدین خلق در کمپ اشرف طبق کنوانسیون چهارم ژنو. گروهی که حامی جنبش سبز هیتند می خواهند نظام باشد ولی رفتارش را تغییر بدهد و سیاستمداران حامی سرنگون طلبان می خواهند نظام در ایران تغییر نماید.
در کنگره آمریکا و کمیسیون خارجه آن اغلب نمایندگان از دو حزب موجود از هیلاری کلینتون خواستند که وزارت خارجه آمریکا نام مجاهدین خلق را از لیست سیاه خارج سازد و به تعهدش نسبت به ساکنان شهر اشرف عمل نماید. مسلما هر سه جریان یاد شده برای رضای خدا از خامنه ای و موسوی و مسعو د رجوی حمایت نمی نمایند.
علت حمایت از مجاهدین خلق ایران و ساکنان اشرف شکست خوردن راه رفرم در درون حاکمیت است. غرب نتوانست با حمایت از اصلاح طلبان حکومتی و سرکوب مجاهدین خلق و بمباران آنها رفتار نظام استبدادی را تغییر بدهد و رسیدیم به احمدی نژاد و عربده های غلیظ ضد اسرائیلی و آمریکائی او. سیاست ایزوله کردن مجاهدین خلق با لیست تروریستی و بمباران آنان در ۲۰۰۳ و دستگیری صدها نفر از فعالان این جنبش در پاریس باعث نشد تا حکومت ولایت فقیه از سیاست صدور ارتجاع و بمب اتمی اش دست بکشد و مجبور شدند راه سوم خانم مریم رجوی را که نه جنگ و نه مماشات با ولایت فقیه می باشد را حمایت نمایند. اکثریت پارلمان ایتالیا و پارلمان اروپا هم همین مسیر را تعقیب می کنند. این راه اصولی و منطقی بود که از پارلمان اروپا و دادگاههای اروپا شروع شد و به آمریکا گسترش یافت.
در داخل کشور هم شعار ها اغلب شعار های سرنگون طلبان است و نه اصلاح طلبانی که هم ولایت فقیه را قبول دارند و هم قانون اساسی حکومت را. شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه و نه غزه و نه لبنان جانم فدای ایران و جمهوری ایران شعارهای مردمی است و نه سبزها که در خارج هم حاضر نیستند از این شعارها حمایت نمایند.
رادیکال شدن جنبش در داخل و حمایت از راه حل خانم رجوی نتیجه منطقی یک راه اصولی شورای ملی مقاومت ایران است.
در فاز سیاسی هم این مواضع اصولی مجاهدین خلق ایران بود که توانست بنی صدر را از خمینی جدا سازد و نیروهای مترقی و ضد ارتجاع را با خود متحد سازد.
ایاد علاوی و مالکی هر دو با حمایت بوش بقدرت رسیدند ولی آنچه این دو را از هم متمایز می سازد وابستگی مالکی به ولایت فقیه و دشمنی او با ساکنان اشرف می باشد. گر چه هر دو شیع هستند ولی علاوی معتقد به نظریه فاشیستی ولایت مطلقه فقیه نیست.
در هر حال حرف اصلی را مردم ایران خواهند زد و بعد از سرنگونی نظام و بر پایی مجلس موسسان نوع حکومت و قانون را مشخص خواهند سخت.
وظیفه اپوزیسیون دفاع از حقوق انسانی موسوی و کروبی و همه زندانیان سیاسی و ساکنان شهر اشرف می باشد.
موفق باشید
٣۵٨۴۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست