سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دگردیسی سازمان مجاهدین خلق و درس هایش - خسرو صدری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حق

عنوان : تشکر
از نظر لطف شما سپاسگزارم. نظری در رابطه با پیامتان دارم و امیدوارم در فرصت بعدی آنرا با شما در میان بگذارم. با تشکر و با آرزوی تندرستی و پیروزی برای شما. حق
٣۴۵٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۹       

    از : خسرو صدری

عنوان : به حق
برنامه سیاسی و منشور و موضع گیری های کتبی ماهیت یک گروه را مشخص نمی کند. برنامه مثل قانون اساسی است که دولت های مستبد هم آن را دارند ولی اجرا نمی کنند.از حامیان بین المللی و داخلی یک سازمان میتوان حدس زد که کجا ایستاده است.
ضمنا کامنت جالب شما را ضمیمه مقاله " آنکه ناموخت ..."ازآقای پورمندی و تابان ، که با خلوص نیت نوشته بودید خواندم . از صمیم قلب برای شما و درحقیقت برای خودم و دیگر هموطنان ،آرزوی ایام خوش در میهنمان دارم.
٣۴۴٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : ........
آقای صدری محترم، از پاسخ شما سپاسگزارم. یک پرسش دارم، آیا منشور و برنامه های سیاسی و اقتصادی یک گروه/حزب سیاسی برای روشن شدن افکار و مواضع آن کافی نیست؟ شخصیت های سیاسی شان هم با اعتقاد به آن چارچوب می توانند قبل از ابراز هر نظر و تبلیغات سیاسی اقتصادی... در مورد سیاست های امروز و فردا با دیگر اغضاء مشاوره کنند.... و در هر مقطغی به مردم و دیگر احزاب پاسخگو باشند..... به گونه ای که در کشورهای آزاد مرسوم است. من نمی فهمم چرا رسانه های برون مرزی اخبار آپوزیسیون را به گوش مردم نمی رسانند و چرا یکایک آنها را به چالش نمی کشند. چرا هر رسانه و گروهی در لاک خود می ماند؟ مردم چیز زیادی درباره آپوزیسیون برون مرزی نمی دانند، آیا مسئول این وضعیت ناگوار رسانه ها هستند که اخبار آپوزیسیون را گزارش نمی کنند و از آنها انتظار پاسخگویی ندارند و یا این گروههای سیاسی هستند که مایل نیستند پا در این حیطه بگذارند. خلاصه آنکه همانطور که در غرب مرسوم است این وظیفه رسانه هاست که این مسئولیت را به گردن بگیرند و مردم را در جریان گذاشتن. چرا ما هنوز به این مرحله نرسیده ایم؟ با تشکر
٣۴۴۲۷ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : ب کیمیائی

عنوان : حمایت پارلمان اروپا از اشرف و راه حل سوم مریم رجوی
حمایتهای بین المللی به بولتون ختم نمی شود و پارلمان اروپا و سنای فرانسه متعلق به نئو کانها نیست. خانم میتران و دکتر خوان گارسه مشار دکتر آلنده هم وابسته به جمهوریخواهان نیستند. مشاور امنیتی اوباما جونز هم در کنفرانس بروکسل شرکت داشت مانند نماینده سنای بلژیک. در این جلسیه اکثریت سنای بلژیک هم حمایتشان را از مریم رجوی اعلان کردند. نه جنگ و نه حمایت از رژیم بلکه حمایت از مردم و پذیرش اپوزیسیون ایران.
٣۴۴۲۰ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : خسرو صدری

عنوان : به حق
من هم مثل شما ، در پی پاسخ به این پرسش هستم. نظرات دیگران را مطالعه می کنم تا از هرکدام در سمت این سوال چیزی بیاموزم. منکر آن هم نمیتوان شد که با وجود آن که ما خود را "چپ" تعریف می کنیم ، گرایشات دیگری هم هستند که هم وجودشان ضروری است و هم بسیار چیزها می توان از آنان آموخت. ولی ای کاش که همه با صداقت و بدون فریب ، کاملا شفاف خود را معرفی کنند و اجازه دهند تا دیگران، بخصوص نیروهای جوان ، با آگاهی راه آنان را انتخاب کنند.
٣۴۴۱۷ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : راه حل شما چیست، آقای صدری محترم؟
جناب صدری محترم،

۱. لطفا مشخص کنید که راه حل هایی که برای برون رفت از معضل های ایران وجود دارند کدامین هستند که ما باید از میان آنها انتخاب کنیم؟

۲. آیا شما قبول دارید که در یک دمکراسی راستین وجود احزاب سراسری راست، چپ و میانه لازم اند تا حق مشارکت سیاسی همه مردم در یک کشور تضمین شود یا نه؟ منظور من از چپ و راست نوع افراطی آنها نیست.

۳. راه حلی که شما توصیه می کنید چیست؟

با تشکر
٣۴۴۱۲ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : نامی شاکری

عنوان : بازهم به نسیم عزیز!
نسیم عزیز می نویسد : " سوال این است که چرا اصلاحات این زمان آری ولی آنزمان نه. ظرفیت اصلاحات در کدام رژیم بیشتر بود؟ با اصلاحات غیر محتمل فعلی چه بدست میاوریم که در اصلاحات محتمل انموقع و درست به پشتوانه شورش عمومی (که به زعم من مناسب تر از واژه انقلاب برای ان دوره است) دست یافتنی بود؟ پذیرش آزادی زندانیان سیاسی، آزادی احزاب، آزادی مطبوعات و بیان، انحلال دستگاه های امنیتی و خروج شاه از کشوراز طرف دولت چه به اجبار و چه به دلخواه اگر برنامه اصلاحی نبود پس چه بود؟.."
به عنوان یک شهروند قائل به گفتمان اصلاح طلبی در هر زمان و هر رژیم، به نسیم عزیز یادآور می شوم که در گفتمان اصلاح طلبی امروز ، از اصلاح طلبی در نظام سابق هم دفاع می شود. مستندات بسیاری وجود دارد که پیشینیان ترقیخواه ما در آن نظام هم تمام مساعی خویش را برای اجتناب از انقلاب و غالب کردن گفتمان اصلاحات به کار برده اند اما نیروهای تمامت خواه (در نظام حاکم) گفتمان اصلاح طلبی را چون فاقد "زور و نعره " بود جدی نگرفتند.(از جمله ارجاع می دهم به دفاعیات مهندس بازرگان در دادگاه های نظام قبل) اختلاف نظر من با نسیم عزیز در مورد مقطع تاریخی مورد نظر ایشان یعنی آذر و دی ۵۷ است که نظام پادشاهی ایران با سوء مدیریت ، بحران ها و قیام های مردمی را عملا به انقلاب هدایت کرده بود. دولت بختیار، به لحاظ تاریخی آمبولانس انقلابی حامل جنازه ی نظام قبل بود ، تا یک دولت هدایت کننده ی نیروهای اجتماعی به مسیر گفتمان اصلاحات . به نظر من نظام قبل درست از روزی که رئیس آریامهرش با آن تبختر مضحک ، حزب رستاخیز و دوران گذار به "تمدن بزرگ " را اعلام کرد به گفتمان اصلاحات پشت کرد. (خاطرات منتشرشده ی مدیران و کارگزان آن نظام در این سالها به روشنی اثبات گر چنین مدعائی ست .) رویدادهایی چون آزادی زندانیان سیاسی و... نه حاصل اقدامات دولت بختیار که حاصل فروپاشی نظام پادشاهی بود. زندانیان سیاسی را نه یک فرایند دمکراتیک و اقدام قضایی اصلاح گر که نیروی انقلاب از زندان آزاد کرد. حالا هم "ما" به عنوان نیروهای ترقیخواه ، می خواهیم موانع رشد و توسعه دمکراتیک (رادیکال)جامعه ی ایران را با پیروزی گفتمان اصلاح طلبی از میان برداریم و "آنها" به جدوجهد می کوشند که مردم را به انقلابی دیگر متقاعد کنند! پیروزی گفتمان اصلاح طلبی ، غایت آرزو و هدف فعالیت های روزمره ی "ما" است و من شخصا ، هنوز آنرا غیر محتمل نمی دانم . در عین حال که ظاهرا باید نیروهای ترقیخواه را برای رویارویی با مصائب یک انقلاب دیگر که آتش آنرا "آنها" برخواهند افروخت آماده کنیم !
٣۴۴۰۴ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : نسیم

عنوان : سخنی با آقایان شاکری و صدری
آقای شاکری: صادقانه بگویم قصد من نه مجاب کردن مخاطب بلکه طرح موضوعات مقاله آقای صدری از زاویه ای دیگر بود. در ضمن بنده ادعایی در درک درست مفاهیم ندارم چون خود را جزئ صاحبنظرانی چون آقای شاکری نمیدانم. نویسنده هم نیستم که به زیبایی و گویایی ایشان بنویسم (اینها را که گفتم نه تعارف بود و نه کنایه). پس انصاف برین بود که ایشان با قدری بردباری در خواندن مطلب، در میافتند که قصد من نه "مقایسه های مع الفارق بین شرایط فعلی و روزهای واپسین نظام سابق" بلکه تکمیل گفته آقای صدری در شیوه های رندانه و غیر صادقانه استدلالات رایج "برای مجاب کردن مخاطب" بود. بعلاوه مقاله آقای صدری بر مبنای امکان و ضرورت اصلاحات بود و مثال من نیز همان بود منتها در زمان بختیار. همینجا اضافه کنم که اگر قیاسی هم بین شرایط مختلف مذکور بشود چندان "مع الفارق" نخواهد بود. "انقلابی" و "پسا انقلابی" بودن شرایط چیزی را در این بحث تغییر نمیدهد. قدر مسلم برای هرگونه تغییر یا اصلاحاتی در درون رژیم های دیکتاتوری نیروی فشار متناسبی ضروری است و میزان این فشار را ضعف و توان رژیم حاکم از یکسو و توان و آگاهی توده مردم از سوی دیگر تعیین میکند. سوال این است که چرا اصلاحات این زمان آری ولی آنزمان نه. ظرفیت اصلاحات در کدام رژیم بیشتر بود؟ با اصلاحات غیر محتمل فعلی چه بدست میاوریم که در اصلاحات محتمل انموقع و درست به پشتوانه شورش عمومی (که به زعم من مناسب تر از واژه انقلاب برای ان دوره است) دست یافتنی بود؟ پذیرش آزادی زندانیان سیاسی، آزادی احزاب، آزادی مطبوعات و بیان، انحلال دستگاه های امنیتی و خروج شاه از کشوراز طرف دولت چه به اجبار و چه به دلخواه اگر برنامه اصلاحی نبود پس چه بود؟ انتظارات مدافعین اصلاحات از اصلاحات در درون جمهوری قرون وسطایی چیست؟ ارسال نامه برای ولایت فقیه برای حفظ قانون اساسی و ولایت فقیه؟ اینکه دیگر جنبش و انقلاب و اصلاحات لازم ندارد. همین الان هم وجود دارند و اجرا میشوند. اصلاح طلبان حکومتی خواهان چه هستند؟ آنها نماینده که هستند و به کدام نیروهای اجتماعی متکیند که ما باید به قیمت خفه کردن هر خواست و اعتراضی و به بهانه های "پسا انقلابی" از آنها حمایت کنیم؟
آقای صدری: با تشکر از پاسختان من از نگرانی شما از بهره گیری "شیادان" و ایضا سود جویان مطلع ام و به ان به عنوان رفتار شخصی شما ارج میگذارم ولی در این میان باید دید شیادان اصلی و اولیه که ها و کجایند. در ضمن اشاره من به بختیار بدلیل امکان عملی بودن اصلاحات بود. هیچ نیروی دیگری از چنین امتیازی برخوردار نشد همچنان که دیدیم. مثال بختیار را بیشتر از زاویه اخلاقی در مباحث سیاسی مطرح کردم والا این دوره از تاریخ ما نیازمند یک بررسی جامع و صادقانه خصوصا از ناحیه چپها است.
٣۴۴۰۰ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : خسرو صدری

عنوان : جان بولتن در کنفرانس مجاهدین خلق در بروکسل !
وال استریت ژورنال ، ۲۶ ژانویه ، از کنفرانس سازمان مجاهدین خلق در بلژیک با حضور جان بولتن ، سفیر دولت بوش در سازمان ملل و از راست ترین چهره های سیاسی آمریکا، خبر می دهد.
٣۴٣٨٨ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : نامی شاکری

عنوان : به نسیم عزیز!
"مگرقبل از تغییر حکومت در بهمن ۵۷ امکان اصلاحات آنهم بسیارعمیق تر و گسترده تر از اصلاحات مورد ادعای اصلاح طلبان فعلی به وجود نیامد؟"
در این کامنت ها بیش از آنکه به فکر مجاب کردن مخاطب باشیم ،باید مراقب باشیم تا اطلاعات غلط به نسل جدید منتقل نشود. نسیم عزیز احتمالا در درک مفهوم اصلاحات و انقلاب دچار اشکال است . وگرنه ، دولت بختیار به عنوان آخرین مقاومت یک نظام کهن و ساقط شده در برابر انقلاب را با یک جنبش اصلاحی پساانقلابی همسان نمی گرفت . دولت بختیار نماینده ی که بود و با اتکاء به کدام نیروهای اجتماعی ، کدام برنامه ی اصلاحی را می خواست و می توانست به پیش ببرد؟ این مقایسه های مع الفارق بین شرایط فعلی و روزهای واپسین نظام سابق ما را به کجا خواهد برد؟ ضمنا ، انقلاب وقتی در می رسد که همه نیروهای اجتماعی به ویژه قدرت حاکم فرصت های اصلاحات را از دست داده باشند ، درست مثل نیمه دوم سال ۵۷ و معمولا هم هیچکدام از این نیرو ها درک چندانی از "تغییر حکومت " ندارند!
٣۴٣۷۱ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست