سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ما از این مواضع اعلام برائت می کنیم! - اخبار روز

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : damas sarfm

عنوان : سراب
بادوستان خود دمکراتیک رفتارکنید وگرنه مورد اقبال نمیشوید
٣۴۱۹۹ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹       

    از : امیرحسین آمویی

عنوان : نقش حزب توده
سرکار خانم نوری علا،
با سلام. نوشته اید که :

"من شاهد حرکت مخرب آنان [حزب توده] و ایجاد شکاف و نفاق در کانون نویسندگان ایران، بودم، و می دیدم که چگونه این حرکت از پیش مهندسی شده، در سطح کشور و در صف جوانان فدائی، رخنه می افکند و انقلاب مردم را به کژی می کشاند."

در صورت امکان این موضوع را به طور روشن‌تر توضیح دهید تا به درک درست ما از تاریخ انقلاب ایران کمک نماید.

با تشکر

آمویی
٣۴۱۹۲ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹       

    از : مهدی شکیبا

عنوان : برای کاربر محترم با امضای « پیشگامی سابق سرافکنده»
کاربر محترم با امضای « پیشگامی سابق سرافکنده» امیدوارم همیشه سرفراز باشی !

من به عنوان خواننده ی اخبار روز و هوادار سازمان اکثریت ، فکر می کنم که شما و خانم اختر قاسمی به عنوان کسانی که حتما دلشان برای آزادی و پیشرفت ایران می طپد با نوشته ی آقایان تابان و پورمندی برخورد نموده اید. پس اتفاقی نیست و حامل اندیشه ی شماست. در باره ی این بحث مهم، تا امروز چندین مقاله نوشته شده ست . در نهایت صمیمیت نظر شما را به نکات زیر جلب مینمایم:

۱ـ خانم اختر قاسمی بهتر از من وشما میداند که ترکیب رهبری سازمان اکثریت چگونه ست و آقای نگهدار در آن چه مسئولیتی دارا می باشد. همینطور در اتحاد جمهوریخواهان ! اعم از اینکه نظرات آقای نگهدار نظر شخصی او یا به قول شما جریانی از اکثریت می باشد. همه می توانند با آن اندیشه برخورد نمایند.

ولی نوشته حاضر به قلم آقایان تابان و پورمند.ی نشان میدهد که نظر نگهدار نظر «دست بالای » اکثریت نیست. و بعدا آقای بهزاد کریمی نیز نوشتند که نباید موضع گیری های آقای نگهدار را بحساب تمام اکثریتی ها گذاشت.

۲ـ شما مرقوم فرموده اید :«.... اما اکثریت توسط حزب توده شاخ مات شد. دلیل اصلی آن ضعف تئوریک و بیسوادی سیاسی یک مشت چریک جوان بود که سالها وقتشان را بجای مطالعه بیهوده در خانه های چریکی گذارنده بودند و بعد از اینکه شاه دیگر رفت نه حرفی برای گفتن داشتند و نه هیچ جوابی برای مسایل روز. خودشان را نخبه میدانستند ولی نخبگی را با شعور سیاسی اشتباه گرفته بودند....»
• فقط خدمتتان عرض می کنم که این نوشته شما اصلا با روند تاریخی قبل از انقلاب و مبارزات میلیونی بهمن ۵۷ منطبق نیست. زیرا اکثر فرهنگ ورزان از جنبش فدائی حمایت مادی و معنوی میکردند.
۳ ـ مجددا گفته اید :« ....متاسفانه ضعف تئوریک هنوز هم در تمامی جریانهای چپ ایرانی حتی در خارج از کشور باقی است. تازه مگر سرنوشت سازمان اقلیت و بقیه که زیر چتر حزب توده نرفته بودند بهتر شد؟ مهدی سامع یا اشرف دهقانی یا علی کشتگر و و و مثلا کجای دنیا را گرفتند. هرکدام یک گروهک تشکیل دادند که آنهم باز چند بار انشعاب کرد. نسخه ها و تحلیلهایشان از اکثریت و حزب توده اگر بدتر نبود، بهتر هم نبود.....»
• خب کاملا معلوم ست که نسبت به تمام مخالفان رژیم شاه انتقاد دارید و تمام موضوع را نیز در ضعف تئوریک همه در گدشته و حال میدانید. سئوال اینجاست که مردم باید چه میکردند ؟ امروز باید چه کنند؟ مشکل ما دیکتاتوری ی جا افتاده و مستمر ۱۰۰ ساله ست یا صد ها هزار نفر بقول شما با ضعف تئوریک که علیه این دیکتاتوری ها از جان خود مایه گذاشتند؟

۴ـ بالاخره فرمودید :« ...حتی یک کدام از تمام این سازمان های چپ نتوانسته از زمان انقلاب تا کنون یکبار یک تحلیل درست و واقعی از وضع ایران بده. همیشه اول مردم امدن به خیابان بعد اینها چرتشان پریده و تحلیل کرده اند. میگن مردم نمیرن رای بدن، مردم میرن رای میدن. میگن مردم رای میدن، مردم نمیرن رای بدن. هیچکدام از تحلیلهاشون کمکی به ارتقای اپوزیسیون نکرده. همش هم در حال انشعاب و تلاش برای رسیدن یا حفظ قدرتند...»
• ببینید شما با «چپ » مسئله دارید و با مطلق گرائی منکر تمام تغییرات می باشید که در ۳۰ سال اخیر انجام گرفته. سازمان اکثریت و چپ ایران جزو اولین جریان های سیاسی جهان می باشند که از مشی مسلحانه فا صله گرفتند و هنوز رژیم جنایتکار و حتی شاه اللهی ها عمدا همه را با نام «چریکهای فدائی خلق» در هم میامیزد. اگر این نمی شد فاجعه خونین علیه مجاهدین خلق صد چندان بزرگتر میشد. البته شما حق دارید که فقط معایب و انحرافهای اکثریت را مطرح کنید.

۵ ـ وجود در پایان نوشتید : « باید واقعبینانه دید که فرخ نگهدار، فرخ نگهدار میشه چون قحط الرجال در این سازمانهای سیاسی داره. و الا نگهدار هم حداکثر میشد یک ژورنالیست یا صاحبنظر ساده مثل مسعود بهنود.»
• بنظر من برخورد شما نسبت به دگر اندیشان اعم از چپ یا میانه و راست فاقد احترام به مبانی پلورالیستی می باشد و گرنه آقای مسعود بهنود همیشه یکی از ژورنالیست های برتر جامعه ایران بوده ست و این بسیار زشت و ضد دموکراتیک می باشد که با چنین نویسنده ای چنین برخورد کرد.
در پایان خدمتتان عرض می کنم بعداز انقلاب ۵۷ تا امروز از درون افت و خیز های مردم و جنایات میلیونی حکومت هزاران نویسنده و فرهنگ ورز وارد صحنه شده که در تاریخ صد ساله ی ایران بی نظیر ست. نه در ایران و نه در خارج از کشور دیگر افسانه ی قحط الرجال صادق نیست. بهمین دلیل ست که در باره ی هر نوشته که با منافع و مصالح آرمانهای مردم مطابقت نداشته باشد ده ها بیانیه و اعتراضیه و نقد باز تولید تولید میشد. فرق نمی کند که خامنه ای بگوید یا نگهدار یا هر فعال دیگری . خواهشمندست نوشته ی خود را باز خوانی نمائید.
٣٣۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

    از : لقمان شمال

عنوان : گفتا ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست
هرزمانیکه یکی از «انقلابیون» اسبق تحت شرایطی ( براثر مطالعاتی و پذیرش نقطه نظرات جدید) تقدیس ارتجاع و حامیان زور و خشنونت حاکم را همراه با «تصحیح» راه و روش دوران علنآ پیشه میگیرد، سیل «پرخاش» یاران (همراه) نسبت بوی از «رفیق خائن» و „ریوزیونیست“ و „اپورتونیست“ و طرد وی از «جرگه» خودی، تا سیل «هورا کشان» مبنی بر پشتیبانی از برخوری «در خور واقعی» با او بچشم میخورد. ما با یک دقت «سطحی» در طول زندگی دراز و کوتاه خودمان قادریم از این قبیل افراد «واداده» فراوان رویت نمایم.
بی مناسبت نیست که شعر بجا که بیانکننده شرایط و وضعیت امروزی جامعه ایران است، باز نویسی شود.
روزی ز سر سنگ عقابی بهوا خاست
واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:
امروز همه روی زمین زیر پر ماست
بـر اوج فلک چون بپرم، از نظـر تــیز
می‌بینم اگر ذره‌ای اندر ته دریاست
گر بر سر خـاشاک یکی پشه بجنبد
جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست
بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که ازین چرخ جفا‌پیشه چه برخاست
ناگـه، ز کـمینگاه یکی سـخت کمانی
تیری ز قضاو قدر انداخت بر او راست
بـر بـال عـقاب آمـد، آن تیر جـگر دوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست
بر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهی
وانگاه، پر خویش گشاد از چپ و از راست
گفتا عجبست اینکه ز چوبست و ز آهن
این تیزی و تندی و پریدنش کجا خاست؟
چون نیک نگه‌کرد، پر خویش بر او دید
گفتا ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست

«حکیم ناصر خسرو در حدود سال ۴۲۰هجری»
٣٣۹۷۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

    از : کوروش از تهران

عنوان : فرخ نگهدار، از آشفتگی فکری تا پریشان گویی سیاسی
نگهدار پس از برباد رفتن کلیه نظراتش امروز خود را بیش از گذشته افشا کرده و هنگامی که علامتهای اصلاح ناپذیر بودن حکومت اسلامی را مشاهده میکند و وقتی افق پیش رویش «تحولات بنیادین» و فروپاشی جمهوری اسلامی است تاب نمی آورد و درونمایه خود را بیرون می ریزد امثال نگهدار هرگز نمی خواهند بپذیرند که «ساختار» جمهوری اسلامی استبدادی و بحران ساز است و تغییر دادن «مهره ها» هرگز نتوانسته تحولی به نفع حقوق مردم پدید آورد.
٣٣۹۷۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

    از : پیمان نجفی

عنوان : دو خبر از یک سایت در کنار یک ودیگر که هر دو خبر حول خامنه ای می چرخد !
از یک طرف دادگاه حریری ، شخص خامنه ای را مسئول مستقیم ترور نخست وزیر فقید لبنان می داند که در آن خامنه ای باید محاکمه و پاسخگو شود و اما از طرف دیگر آقای فرخ نگهدار در ستون دیگر در همان سایت تلاش می نماید تا خصلت جنایت کارانه شخص خامنه ای تغییر یابد تا بتواند به حکومت خویش ادامه دهد!این را براستی باید کمدی تاریخ نامید!
دادگاه حریری: خامنه‌ای فرمان قتل را صادر کرد



در کیفرخواست دادگاه بین‌المللی رسیدگی به ترور رفیق حریری، از علی خامنه‌ای به عنوان صادر کننده دستور ترور نخست وزیر فقید لبنان نام برده شده است. براساس این کیفرخواست که روز دوشنبه (۱۷ ژانویه) صادر می‌شود، در پی فرمان آیت‌الله خامنه‌ای، عملیات ترور توسط نیروی قدس سپاه پاسداران طرح‌ریزی و از سوی افراد حزب‌الله لبنان اجرا شده است. http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news۱/۲۶۳۸۷/


آقای خامنه‌ای! فردوست‌ها از شما آریامهر می‌سازند! فرخ نگهدار

! http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/۲۶۲۹۳/
برخی بر من خرده می گیرند که بیهوده تلاش می کنم رفتار رهبری کشور در قبال منقدان و مخالفان حکومت تعدیل شود. آنها می گویند "ذات" و "فطرت" این کسان اجازه تعدیل نمی دهد. آنها می گویند فرق است میان طینت آقای منتظری و طینت این "رهبری". قبول می کنم. رجال سیاسی متفاوت اند. اما موثرترین عامل تنظیم کننده رفتار رهبران سیاسی این تفاوت ها نیست؛ فشاری است که از سوی بلوک های قدرت بر آن "رهبری" اعمال می شود. من گناه همه فجایعی که رخ می دهد را تنها بر عهده رهبری نظام نمی گذارم. همه مسوولیم اما هرکس به میزان مسوولیت خویش. و این را من بارها به صراحت نوشته ام و گفته ام.
باز هم چپ های بدون برنامه برای ابراز وجود ، زیر تابلو حمله به فرخ نگهدار و اکثریت پنهان می شوند . »از نوشته کیانوش توکلی « در سایت ایران گلوبال
http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=۲-۶۴۳۹۲
سرنگونی رژیم اسلامی خود یک برنامه کاملی هست که آماج نهائی آن رسیدن به ازادی ودمکراسی نهادینه شده است!اما برنامه فرخ نگهدار در ۳۲ ساله گذشته با کمال اطمینان ـ فقط و فقط و تنها وتنها حمایت از جمهوری اسلامی واینک و به تازگی مروج اصطلاح اصلاح نظام دستاویز فرخ نگهدار گردیده است.از اقای نگهدار می پرسیم که نظام جمهوری اسلامی ضد امپریالیست و مترقی شما از چه زمانی به انحراف گرائید و زمینه ها و دلایل دگردیسی حکومت اسلامی که آنرا برای شما شاید ناخوش آینده کدامیک بودند وهستند و چرا قبلا نظام اسلامی مترقی بود وحالا دیگر نیست وحالا باید اصلاح گردد تا مترقی شود؟ و اصلا نظام مورد دلخواه آقای نگهدار چرا باید جمهوری اسلامی اصلاح شده باشد ونه حکومت کنونی! ایرادت رژیم اسلامی در حال حاضر از نظر فرخ نگهدار چیست و همه انحرافات از چه زمانی شروع شده است ؟
٣٣۹۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

    از : ی.صفایی صفایی

عنوان : راه توده هم بصدا در آمد . زمان آن رسیده که سازمان باید جوابگو باشد؟
نامه فرخ نگهدار و برائتنامه نویسان
اولی حرفش را زده
دومی، پشت انتقاد
پنهان شده اند!



هفته گذشته، نامه ای سرگشاده به قلم "فرخ نگهدار" رهبر سابق سازمان فدائیان اکثریت و عضو رهبری کنونی این سازمان به علی خامنه‌ای منتشر شد. سلطنت طلب‌ها و طرفداران بختیار و سلطنت مشروطه در سازمان اکثریت انتشار این نامه را دستاویزی برای موج انتقاد و حمله و گاه توهین‌های زشت به آقای نگهدار قرار دادند.
در مورد این نامه دو نکته وجود دارد:
۱- محتوای نامه آقای نگهدار و مطالب درست و نادرستی که در آن است و اصولا میزان ارزش سیاسی این شیوه نامه نگاری.
۲- حملاتی که "رادیکال"‌های سلطنت طلب چپ و طرفداران براندازی جمهوری اسلامی به آقای نگهدار بابت این نامه کرده اند.


فرخ نگهدار در نامه خود ضمن نگاه - در مجموع درستی- که به اوضاع سیاسی حاکمیت و رهبری جمهوری اسلامی داشته مرتکب چند اشتباه شده است.
از جمله اینکه ایشان بنا بر روش خود که معمولا این یا آن شیوه مبارزه را مطلق می کند، در این نامه نیز اعتقاد به اثرگذاری و تغییر در رفتار حاکمان را جزیی از "اصلاح طلبی" و نوشتن نامه و نصیحت برای ایجاد چنین تغییری را بصورت یک شیوه مطلق درآورده است. همه انقلابیون و همه اصلاح طلبان در طول تاریخ به امکان تغییر در رفتار حاکمان باور داشته اند. بحث بر سر آن است که چه شیوه‌ای، در چه لحظه‌ای می تواند در این عرصه کاراتر باشد. شاه هم سرانجام "تغییر" کرد و صدای مردم را شنید ولی نه با نصیحت‌های آقای خمینی در دهه ۴۰ و نه با نامه‌های سرگشاده علی اصغر حاج سید جوادی در دهه ۵۰، بلکه زیر فشار انقلاب مردم. آن نصیحت‌ها و آن نامه‌ها در زمان خود درست و جسورانه و افشاگر بود، اما همزمان با آن، هر جریان سیاسی در حد توان و امکانات خویش به آگاه سازی مردم برای شکل گیری یک جنبش انقلابی کمک می‌کرد. ما دیدیم که در سال ۵۷ نه آیت‌الله خمینی دیگر شاه را نصیحت ‌کرد و نه آقای حاج سیدجوادی برای او نامه نوشت. شاه نشان داده بود که با نصیحت و نامه تغییر نمی کند.
بنابراین، ضمن اینکه نامه نگاری به رهبر جمهوری اسلامی و یا هر رهبر دیگری، هیچ اشکال اصولی ندارد و حتی می‌تواند از زاویه دیگری به رشد آگاهی مردم کمک کند، و می توان از آن بعنوان یک شیوه استفاده کرد، اما چنین نامه نگاری به این شکل، با این محتوا و در این شرایط از نظر روش و اثربخشی اصولا کاری درست است؟ این خود زیر سوال است، چه رسد به اینکه بخواهیم آن را به عنوان یک شیوه اجباری "اصلاح طلبی" مطلق کنیم.
همین مطلق کردن این یا آن شیوه موجب شده که آقای نگهدار در اعتقاد ادعایی خود به ضرورت تغییر رفتار حاکمان بعنوان یک اصل "اصلاح طلبی" پیگیر نباشد و آشکارا نگران بوجود آمدن یک جنبش اجتماعی برای این تغییر رفتار باشد. در حالیکه برعکس، بنظر ما تجربه تمام تاریخ نشان داده که تغییر رفتار حاکمان بدون فشار و جنبش مردم، بدون به میدان کشیدن آنان، بدون پیوند زدن خواست‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی وسیع ترین اقشار مردم و با صرف نامه نگاری و نصیحت ممکن نیست. اینکه زمان شنیدن صدای این جنبش مردم برای حاکمانی از نوع شاه در ایران و بن‌علی در تونس دیگر دیر شده باشد یا هنوز فرصتی برای آقای خامنه‌ای باقی مانده باشد، دیگر دست ما و مردم نیست. ما در بیانیه‌های آقایان موسوی یا کروبی و خاتمی هم نوعی هشدار و نصیحت به حاکمان را می بینیم ولی آنان بدرستی این هشدار و نصیحت را در متن جنبش مردم قرار می دهند نه خارج از آن، یا بدتر از این، در برابر آن.
به ضعف‌های نامه آقای نگهدار از جهاتی دیگر نیز می‌توان پرداخت، مانند اشاره‌های بی‌دلیل و ناپخته‌ای که او به برخی نام‌ها کرده و آنها را نقش آفرین در مسیر آقای خامنه‌ای دانسته است، درحالیکه در حوادث و رویدادها – علیرغم نقش افراد در آنها- مجموعه‌ای از پایگاه‌ها و گرایش‌های سیاسی و طبقاتی و انگیزه های اقتصادی و حکومتی مطرح‌اند، نه این و یا آن فرد. بیش از این وارد این بخش نمی شویم، زیرا نمی خواهیم با موج آلوده‌ای که "رادیکال"های سلطنت طلب و "چپ"های شاهپور بختیاری برضد او و این نامه به راه انداخته اند همراه شویم. از جمله "برائت نامه" آقایان احمد پورمندی و ف. تابان که در آن از مواضع فرخ نگهدار در این نامه انتقاد کرده و عملا خواهان اخراج او از سازمان فداییان اکثریت شده اند!
درحقیقت، ریشه‌های اصلی بحث به اینجا بر میگردد که آقای نگهدار هنوز برای حاکمیت کنونی و در راس آن، اقای خامنه ای ظرفیت عقب نشینی در برابر مردم قائل است و منتقدان ایشان معتقدند چنین ظرفیتی دیگر وجود ندارد و این نوع نامه نگاری‌ها و امید بستن‌ها بیهوده است.
ایکاش، هم آقای نگهدار استدلال‌های خود را در همین زمینه دقیق‌تر مطرح می‌کرد و هم منتقدان ایشان استدلال‌های خود را به میدان می آوردند تا بتوان یک قضاوت سیاسی میان دو طرز تلقی از وضع حاکمیت کرد. هنوز هم ما اعتقاد داریم، مهم ترین بحث، همین نکته است! بحثی که به دور از توهین و تهدید به اخراج سازمانی، باید بصورت مستدل به آن پرداخت.
در یک چنین بحثی، این مهم نیست که عده ای اعتقاد به ظرفیت حکومت برای عقب نشینی داشته باشند و عده ای انقلاب ۵۷ را اشتباه ارزیابی کرده و توهم دولت سوسیال دمکرات بختیار، و از آن توهم آمیز تر، امکان و ادامه چنین دولت و سیستمی را پس از فروکش کردن شرایط انقلابی ۵۷ و بازگشت شاه به کشور را داشته باشند. مهم اینست که دو طرف استدلال های خود را مطرح کنند.
در حملات مکرری که در سال‌های اخیر به فرخ نگهدار و دیدگاه‌های او از درون سازمان اکثریت شده سه تن نقش اصلی را داشته اند. سهراب مبشری، فریدون احمدی و ف. تابان. از این سه تن یکی طرفدار حمله بوش به ایران بود و مخالفان آن را "دن کیشوت‌های ضدامپریالیست" می نامید. دیگری با شهریار آهی مشاور رضا پهلوی بیانیه صادر می‌کند و بالاخره سومی هم پایه گذار تز ضرورت نامه نگاری به خاتمی به منظور خراب کردن او و جنبش اصلاحات بود و امثال داریوش همایون را هم پای ثابت امکانات اینترنتی خود قرار داده است.
روشن است که اینان باید اول مواضع و تکلیف خود را روشن کرده و از گذشته خویش اعلام برائت کنند، تا بعد بتوانند در مورد فرخ نگهدار یا هرکس دیگر اظهار نظر کرده و از او اعلام برائت کنند. فرخ نگهدار هر نظری داشته باشد لااقل طرفدار رادیکالیسم واپسگرای سلطنت طلبانه یا حمله امریکا به ایران نیست. او نظر خودش را- که دربالا و در ارتباط با نامه مورد بحث نیز برخی انتقادها را به آن وارد دانستیم- روشن و صریح می گوید. منتقدان ایشان، از جمله طرفداران "برائت" بجای توهین و فحاشی و اعلام برائت چرا نظر صریح خود را درباره رویدادها و تحولات کشور با صراحت نمی گویند؟ اگر طرفدار براندازی جمهوری اسلامی هستند، چرا صریح اعلام نمی کنند که همه مردم بدانند؟ و در اینصورت چرا خودشان را به "جنبش سبز" چسبانده‌اند؟ کسانی که انتخابات را تحریم کرده بودند و در بوجود آمدن این جنبش نقشی نداشتند و رایی نداده بودند که بدنبال پس گرفتن آن باشند (مرور کنید اعلامیه رهبری سازمان اکثریت در آستانه انتخابات ۲۲ خرداد را) و اصولا اصلاحات در چارچوب جمهوری اسلامی را ناممکن می‌دانند، با جنبش سبز چه کار دارند؟ چرا نظرخودشان را درباره این جنبش، شعارهای آن، رهبران آن صریح نمی‌گویند؟ اگر تصور می کنند جنبش سبز موجی است نیرومند و تاریخی که هرکس همراه آن نشود له خواهد شد، خوب این را صریحا بگویند و اقرار کنند که فرصت طلبانه و از بیم له نشدن با این جنبش همراه شده‌اند و موج سواری می‌کنند و شعارها، خواست‌ها و رهبران آن را قبول ندارند و منتظر شکست آن هستند. اگر مشکلشان با فرخ نگهدار بر سر عدول از سوسیالیسم است، چرا با شهریار آهی و رضا پهلوی و طرفداران شاهپور بختیار و جرج بوش بر سر سوسیالیسم اختلاف پیدا نمی کنند؟ اگر معتقدند که می شود با این جمع برعلیه جمهوری اسلامی که هیچ؛ علیه فرخ نگهدار هم متحد شد چرا با صراحت و شهامت آن را بیان نمی کنند؟
بنظر می رسد مواضع فرخ نگهدار روشن است. کنگره سازمان اکثریت اگر قرار است به وضع این سازمان رسیدگی کند اول باید از این آقایان و از همگان بخواهد مانند فرخ نگهدار مواضع خود را روشن بیان کنند، نظر خود را درباره جنبش سبز به صراحت اعلام کنند، متحدان خود را تعیین کنند، تکلیف خود را با امریکا و شاهپور بختیار و رضا پهلوی و شهریار آهی و حمله به ایران و انقلاب ۵۷ روشن کنند و ... تا بتوان درباره مواضع آقای نگهدار یا هر کس دیگر قضاوت کرد. بنظر ما زمان همراهی با سلطنت طلبان زیر پوشش رادیکالیسم به پایان رسیده است. شاید آنچه در تونس گذشت، درس عبرتی باشد نه تنها برای حاکمیت کودتائی جمهوری اسلامی، بلکه برای توهم زدگانی که روزگاری انقلابی و چپ بوده اند. جنبش سبز نشان داده است که رادیکالیسم در دفاع از انقلاب ۵۷، تلاش برای حفظ دستاوردهای آن دربرابر حاکمیت ارتجاعی است. هر تلاشی در این سمت، در همراهی با جنبش سبز مردم ما تلاشی است در جهت پیشرفت و ترقی اجتماعی و هر تلاشی بر خلاف آن حرکتی است واپسگرایانه و ارتجاعی. هر انتقادی که به مواضع فرخ نگهدار وارد باشد، او در کنار جنبش سبز و در سمت ترقی و پیشرفت اجتماعی کشور ایستاده است. مخالفان و اعلام برائت کنندگان از وی درست در نقطه مقابل این جنبش و در کنار واپسگرایانه ترین جریان‌های کشور قرار گرفته اند. تمایز بنیادین این دو در اینجاست نه در شعارهای توخالی و ژست‌های رادیکال.
٣٣۹٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۹       

    از : رحمان تبریزی

عنوان : اگر فرخ نگهدار سخنگوی شما نیست پس چه کسی سخنگوی شماست؟
آخر ما نفهمیدیم برنامه اقتصادی فدائیان خلق برای ایران چیست. مگر هر حزبی نباید چنین برنامه ای داشته باشد و اعلام کند؟ شاید اگر اعلام کرده بود فرخ نگهدار برای این سازمان سخنگوی بهتری می شد؟ راستی سخنگوی فدائیان کیست تا ما سئوالات مان را از او بپرسیم؟ اگر فرخ نگهدار سخنگوی شما نیست پس او کیست و سخنگوی شما چه کسی است؟ کار حزبی فراتر از مقاله نویسی است، نه؟ متشکرم
٣٣٨۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : بهروز

عنوان : رهایی از نگهداریسم و عروج آلترناتیو چپ
نگهدار و رفقایش مانند فتاپور و طاهری پور مسبب زوال بزرگترین سازمان چپ خاورمیانه شدند و عملا در شکست های جنبش مردم ایران نقش اساسی بازی کردند. شاید اگر الترناتیو چپ تضعیف نمی شد مجاهدین هم یکه تاز نمی شدند و به انجراف نمی رفتند و شاید سرکوب دهشتبار دهه شصت به نابودی سازمان چپ و انقلابی درون کشور منتهی نمی شد. به هر حال امیدوارم مرزبندی با نگهداریسم آغاز اتحاد فراکسیون های جنبش فدایی با هدف معرفی الترناتیو چپ باشد.
٣٣٨۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

    از : ش. ن آذرین

عنوان : نگهدار را باید منزوی کرد
آقای نگهدار البته حق دارد نظرات شخصی‌ خود را در هر مقاله و مصاحبه‌اش مطرح کند، اشکال از آنجا آغاز میشود که ایشان به عنوان یکی‌ از با نفوذ‌ترین رهبران سابق فدائیان (اکثریت)، در داخل و خارج سازمان، و همچنین به عنوان یکی‌ از سخنگویان (حد اقل) جناحی از این سازمان و در عین حال یک فعال سیاسی "چپ" شناخته میشود! نتیجه آنکه گفته‌های سخیفانه ایشان به حساب مجموعه نیروهایی که سابقا هم سنخ ایشان بوده اند گذاشته میشود و این خود میتواند ضربات جبران ناپذیر هم به حیثیت آن مجموعه (هرچند پراکنده و دارای طیف نظرات بسیار گوناگون) بزند و هم میتواند با گل الود کردن آب و مشوب کردن اذهان مردم (آنهایی که این مطلب را میخوانند یا میشنوند) در خدمت جمهوری اسلامی قرار گیرد، که این دومی‌ سالهاست ادامه دارد! نوشته بالا به خوبی‌ دیدگاه مخالف با روش و گفته‌های آقای نگهدار را نشان میدهد. باشد که دیگر همراهان سابق ایشان نیز صداقت لازم را برای ابراز بیرونی دیدگاه‌های خود، و منزوی کردن این شخص، نشان دهند
٣٣٨۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۶٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست