یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

متن سخنرانی یوسف عزیزی بنی طرف در سومین کنفرانس ویژه اقلیت ها در جهان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : لقمان شمال

عنوان : قدمت اسم تاریخی خوزستان بیشتر اززمان حمله و فتح ایران توسط قوم ویرانه گر عرب و یا دوران چند ده ساله حاکمیت خاندان کعب و شیخ خزعل است
در کتیبه بیستون یادگار داریوش که یکی از شاهکارهای تمدن جهانی است و به ثبت سازمان یونسکو هم رسیده، در آنزمان خوزستان بنام اراز و یا اواجیه خوانده میشد. مناطقی که بنام ماد بزرگ (کردستانات) و ماد خرد (آذرآبادگان) و پارس نام خوزستان است که بیش از ۲۵۰۰ سال از آندوران میگذرد و این نام تاریخی قبل از حمله و غارتهای اقوام بی تمدن آنزمان عرب وجود داشت. متاسفانه با «فتح» ایران توسط این اقوام» خوزستان هم مثل غالب نقاط ایران زیر یورش سهمگین اعراب قرار گرفت . مهمترین قبیله تارجگر "عرب بنی" تمیم نام داشت . "هرمزان" از خاندان قدیمی آریایی خوزستان بودند . او لشگری را مهیا ساخت تا جلوی ارتش بدوی و ویرانگر عرب را بگیرد . پس از رسیدن سپاه اسلام به "بازار خوزی ها" آنجا را تاراج نمودند و هرمزان در مناطق اطراف شکست خورد و حاضر به تسلیم شد . طبق قراردادی که منعقد شد مناطق "مهرگان کدک" و "هرمزاردشیر" در دست وی باقی ماند و او والی شهر شد و او یکی از باجگذاران مدینه شد . ولی قرارداد صلح چند ماهی دوام نیافت وهرمزان دست به شورش بر ضد اعراب زد . دوباره لشگری عازم شهر شد برای بار دوم قراردادی منعقد شد . ولی باز هم دوام نیافت و هرمزان مجبور به عقب نشینی به شوشتر کرد . به گفته طبری بیش از ۸۰ حمله به شوشتر برای نابودی هرمزان صورت گرفت .وی با هوادارانی که داشت به درون دژی قرار گرفت و مبارزه کرد . اعراب دژ را محاصره کردند ولی او حاضر به تسلیم نشد . در نهایت وی مجبور به درخواست امان نامه داد . او را بسته شده به مدینه بردند . وی اولین سرداری بود که زنده تحویل خلیفه مسلمانان میشد . در نتیجه عمرابن خطاب به وی گفت که یا اسلام بیاورد و یا کشته شود . وی با پذیرفتن اسلام جان خود را حفظ کرد . عمر برای او خانه ای تهیه کرد و مقرری ۲۰۰۰ درهم در سال تائین نمود . بعدها که عمر ابن خطاب امیرالمومنین توسط فیروز نهاوندی این بزرگ مرد ایرانی ترور شد معلوم گشت هرمزان یکی از تهیه کنندگان این ترور بوده است هرمزان بعدها توسط عبیدالله پسر عمر ( به خون خواهی پدر ) کشته شد . از اموال شوشتر به هر سوار ۳۰۰۰ درهم رسید و هر پیاده ۱۰۰۰ درهم . این حوادث در سال ۲۱ هجری روی داده است . پس از آن مغیره فرماندار بصره شد و بعد از آن به آبادی موسوم به "بازار اهواز" حمله برد و فرماندار انجا را ( دهکان بیرواز ) مجبور به صلح نمود . ولی صلح بعد از مدتی توسط ایرانیان نقض شد و جنگ شروع گشت . ابوموسا اشعری که بعد از او فرماندار بصره شده بود راه وی را ادامه داد و بازار اهواز و نهرتیری ( تیره رود ) را با جنگ شکست داد و آنجا را فتح نمود . در نتیجه روستا پس از روستا و رودی پس از رود گشوده شد و عجمان ( ایرانی ها ) از برابر آنان گریختند و مسلمانان زمینهایشان را گرفتند و از مجوسان ( زرتشتیان ) خراج گرفتند و یا به اسلام گرویدند و یا مبارزه کردند و کشته گردیدند . شویس عدوی درباره غارت ایران توسط سپاه اسلام روایت کرده است : مسلمانان به اهواز لشگر کشیدند و در آنجا مردمانی از " جتها " و " اساوره " حضور داشتند . با آنان با دشواری جنگیدن و نبرد سختی در گرفت . ولی آنان ( ایرانیان ) شکست خوردند و افراد زیادی را به اسارت گرفتیم و زنان و دخترانشان را بین خودمان تقسیم کردیم . سپس ابوموسا به میان آذر ( مناذر ) لشگر کشید و با ایرانیان آنجا وارد نبرد شد . جنگ سختی درگرفت . "مهاجر ابن زیاد حارثی " برادر ربیع ان زیاد که روزه دار بود و بر آن بود تا خود را تسلیم الله کند مجبور به نوشیدن آب شد و وارد جنگ شد . سلاحی بر دست گرفت و آماده شهید شدن گشت . او در نبرد با ایرانیان کشته شد و مردمان آنجا سرش را بریدند و در سردرب کاخشان در شهر آویزان کردند . سپس ابوموسا - ربیع ابن زیاد را برای جنگ با شهر مناذر مامور کرد . ربیع ابن زیاد با لشگرش وارد شهر شد و تمام سکنه ای که قادر به جنگ بودند که اکثرا مردان بودن را کشت و زنان و کودکان را به اسارت گرفت . در نتیجه "مناذر کوچک" و "مناذر بزرگ" دو شهر مهم عراق که زیر نظر پادشاه ایران بود و ایرانیان در آنجا سکنی گزیده بودند توسط مسلمانان فتح شد . سپس ابوموسا به شوش در خوزستان لشگر کشید و با مردمانش جنگ را آغاز کرد . ایرانیان شوشی به نبرد پرداختند و ابوموسا آنقدر شهر را محاصره نمود تا قحطی در شهر آمد و غذا و آب سکنه به اتمام رسید . سپس ایرانیان درخواست امان کردند و از سر صلح وارد شدند . مرزبان شوش درخواست اماننامه برای ۸۰ نفر از سکنه شهر داد که نام خودش در لیست نبود . ابوموسا آن ۸۰ نفر را بخشید ولی گردن مرزبان شوش را از بدن جدا کرد و به جز آن ۸۰ نفر کلیه مردان شهر را بکشت و اموال و زنان آنجا را به اسارت گرفت . بعد از آن ابوموسا با مردم رامهرمز قرارداد باج سالیانه بست که مبلغ ۹۰۰ هزار درهم به مسلمانان پرداخت کنند . بعد از اتمام زمان قراداد وی " ابومریم حنفی " را به جنگ با آنان روانه ساخت زیرا مردمان کفر ورزیده بودند . ایرانیان مقابله نمودند ولی درنهایت لشگر اسلام با قوه قهریه آن شهر را فتح کردند . بعد از آن شهر "سرک" مثل رامهرمز قرارداد باج سالیانه به مسلمانان را نقض کردند و از دادن باج سرباز زدند . پس " حارثه این بدر غدانی " مامور جنگ با مردمان شهر شد و با لشگری عظیم راهی شهر شد . ولی او نتوانست شهر را بگشاید . پس از "عبدالله ابن عامر" کمک خواست و او با لشگری راهی شد و شهر را با قتل مردمانش فتح نمودند . سپس ابوموسا اشعری به شوشتر در خوزستان لشگر کشید . دشمن ( ایرانیان ) نیروی بسیاری در شوشتر آماده کرده بود تا درب ورودی شهر را ببندد و مبارزه کند . اشعری به عمر ابن خطاب خلیفه و امیرالمومنین آن زمان نامه داد و درخواست مدد کرد . سپس عمر ابن خطاب از "عمار ابن یاسر" کمک خواست . او "جریر ابن عبدالله بجلی" را مامور شوشتر کرد مردم شوشتر با سختی و مشقت بسیاری با آنان جنگیدند و کشته های بسیاری داده شد . ولی در نهایت مسلمانان وارد شوشتر شدند و چون سکنه ایرانی شهر - مسلمانان را در شهر دیدن برای آنکه زنان و فرزندانشان به دست مسلمانان نیافتد آنان را در چاه انداختند . در آخر شوشتر مجبور به صلح شد . ولی چندی نگذشت که سر عصیان برافراشت و مسلمانان دوباره به آنجا حمله ور شدند . جنگجویان ایرانی را کشتند و زنانشان را به اسارت برداشتند . سپس ابوموسا به جندی شاپور در خوزستان لشگر کشید . مردم شهر نتواستند مقابله کنند و درخواست صلح دادند . ولی بعد از مدتی شوریدند و در نتیجه "ابوموسا ربیع ابن زیاد" به شهر حمله ور شد و آنان را کشتار نمود سپس "ایذه" پس از جنگی سخت و طولانی گشوده شد و به دست مسلمانان افتاد . بدین گونه خوزستان پس از سالها نبرد با مسلمانان عرب اسلام آورد و به زیر باجهای خلیفه عرب در آمد . اعراب که از مقاومت ایرانیان خوزستان به تنگ آمده بودند در چندین جا از مردم خوزستان شکایت می کنند منجمله ابن مسعود که از صحابه حضرت محمد بوده است میگوید : از خوزی زن نگیرید زیرا آنان بیوفا هستند و از مردش دوری کنید . (خلاصه شده از مقاله تاریخ خوزستان از سایت «بانک اطلاعات گردشگری»).
بیجهت نیست که در غرب هنوز کسانی«بیسوادی» وجود دارند که روی حماقت «بیانات» غلط افرادی مثل یوسف عزیزی بنی طرف را (با نیابت از سوی کانون مبارز؟؟) «بباور» میگیرند و حتی معتقدند که ابوعلی سینا و زکریای رازی «عرب» هستند، چون آنها تحت فشار جنایات اعراب «فاتح» اجبارآ بزبان «عربی» مینوشته و محاوره میکردند. استفاده بخشی از هموطنان ایران از زبان «عربی» ، یادگاری از فجایع بزرگی که آن قوم متجاوز برسر ساکنن ایران آورد که تا امروز بفرم دیگری ادامه و قابل لمس است. 
٣٣۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۹       

    از : فرخ ندامی

عنوان : پس ما چه ؟
منظور آقای بنی طرف از "عربستان ایران" چیست ؟ سابقه ی تاریخی این نام از کجاست ؟
در مجموع شالوده ی استدلال ایشان بسیار سست است . اولا به این دلیل که عرب زبانان خوزستان (یا بقول ایشان "عربستان" ) حتی در مقایسه با دیگر ساکنان این استان در اقلیت محض قرار دارند و این وضعیت ابدا ربطی نه به سیاست "آسیمیلاسیون" در رژیم گذشته و نه رژیم کنونی دارد . من خود از اهالی این استان هستم و به ترکیب جمعیتی این استان آگاه . تراکم جمعیت عرب زبان این استان که تاریخا مقیم این مناطق بوده اند ، عمدتا در مناطق مرزی جنوب غربی و بطور مشخص خرمشهر(و حوالی آن مثل "فیلیه) ، و روستاهای اطراف آبادان ، روستاهای اطراف سوسنگرد و غرب شهر اهواز (از کوت عبدالله به بالا . بطرف بهمنشیر )سکنی دارند . از اهواز بطرف شرق ترکیب جمعیتی اکثر روستاها ( همانند خود شهر اهواز) بیشتر به شوشتر و دزفول نزدیک است تا بقول ایشان "عربستان" . حتی از لحاظ قدمت سکونت اهالی "چند زبانه" این استان در این منطقه نیز اگر بخواهیم حرکت کنیم ، باید برای شوشتری ها حسابی بمراتب مشخص تر از صورتحسابی که آقای بنی طرف برای مثلا "طایفه بنی طرف" و یا "کعبی" میسازند ، باز کرد . ایشان چنان از " عربستان ایران" نام میبرند ، که من با همه ی تفاهمی که با رفع تضییقات فرهنگی هموطنان عرب زبانم ( و نیز رفع همین تضییقات برای کردها ، آذری ها ، بلوچ ها و ...) دارم ، احساس میکنم ، ایشان قصد دارند بنده را نیز - که جد اندر جد ساکن خوزستان هستم - با چماق "اسیمیلاتور " و "اشغالگر" از "عربستان" بیرون کنند . ایشان اگر واقعا به منافع و نیازهای واقعی هموطنان عرب زبان ما فکر میکنند ، بهتر است بجای افتادن در دام مقولاتی که معنایی "خاص" را در ذهن متبادر میکنند ( از آن جمله است "عربستان ایران") باید بکوشند زمینه های یک تفاهم ملی برای رفع نابسامانی های فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی عرب زبانها و سایر اقلیت های قومی و دینی را بوجود آورند خواستار برقراری امکان مساوی برای شرکت همه ی آنها در کلیه ی وجوه حیات سیاسی جامعه گردند .
٣٣۶۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست