سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در فرهنگ ایران «خـود»، به معـنای ِ «تخم، یا اصل آتـش» است - منوچهر جمالی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حافظه تاریخ

عنوان : سانسور تا کی؟
من این مطلب آقای جمالی «که البته امثال شما هیج خبری ازآن ندارید وحق هم دارید که نداشته باشید ،» تویین نسبت بقوه درک و دانش خود تلقی میکنم. شما موظف هستید طبق منشور خبر پخش کنی، نظر قبلی مرا در رد اظهارات آقای جمالی هم منعکس نمایید. اگر «طرفدار» واقعی «آزادی بیان مهمترین رکن یک جامعه‌ی دموکراتیک» که گردانندگان این سایت آن بیانیه را امضاء نموده اند، باشید. شاید پیشنهاد هموطن عزیز «آذربانو» برای خروج همیشگی از این سایت «سانسوری» غیرمنطقی نباشد. آنوقت خسرو میماند با حوضش.
٣٣۰٣۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣٨۹       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : مفهوم «جمهوری ایرانی» از بطن جامعه بعنوان یک ضرورت تاریخی بازتاب پیدا کرده است.هرکس در حد «بصیرت» و «توانایی» خوددر جهت تحقق آن برمیآید.
جناب جمالی، کشیدن شمشیر در تاریکی از بهر چیست؟ شما فکر میکنید و یا باورتان شده که بادسته «کوران» طرف هستید. اینکه شما در یازده سال قبل کتابی منتشر که در آن مقاله ای در رابطه «ایده جمهوریت،،» نگاشته شده، بعنوان یک فاکت مورد قبول، ولی چرا با کنایه اضافه میکنیدکه « ..(کتاب) از منوچهر جمال منتشر شد، ودر ایران هم چاپ و پخش شد که امثال شما هیچ خبری از آن ندارید و حق هم دارید که نداشته باشید..» جاشنی جواب نظر دیگران کرده اید؟ «امثال جمالی ها» معین نمیکنند که «امثال ما» دارای حق و حقوق شهروندی هستند. من این حق را برای خود قایل هستم که بچه میزان از تراوشات فکری شما و وجود «کتابهای» شما و یا یک نویسنده دیگر با اطلاع باشم و یا نباشم. اگر شما در یازده سال پیش با «ایده» جمهوری ایرانی آشنا و قلم فرسایی، سخنرانی و.. کرده اید، بسیارخوب. ولی این چه ربطی بمن دارد و ادامه میدهید « اگرشما (من مخاطب) بازتاب این افکاررا نشنیده اید وندیده اید ونخوانده اید ، ازکسانی که راجع به مکتب ایرانی اسلام و « طرح اسلامی ایرانی پیشرفت » سخن میسرایند بپرسید چون آنها « بویش رابرده اند ». روشن ننمودید «بوی» چه چیزی را برده اند و منظور «از آنها» کی ها هستند؟ در کامنت قبلی از وجود یک نشریه (جمهوری ایران) در ۲۸ سال پیش (۱۳۶۱) بعنوان یک فاکت و سند سخن راندم. من با اجازه ناشر و یا ناشرین این نشریه قسمتهای از «سرمقاله» چند صفحه ای آنرا بازنویس مینمایم.
«چرا ما با عنوان جمهوری ایران کار خود را ادامه میدهیم؟ بیش از یکسال از تشکیل کمیته تلاش برای استقرار جمهوری ایران (حمهوری دوم ایران) میگذرد…. تصور ما از نظام جمهوری ایرانی (دومین جمهوری ایران) دقیقآ همان چیزی است که مردم مبارز ما با مبارزات بی نظیر خود قیام شکوهمند بهمن ۵۷ را آفریده اند. مردم میهن ما مبارزه کرده اند که بتوانند مستقیمآ در سرنوشت خود و مملکت خویش شرکت فعال داشته باشند و امکان حق انتخاب کردن و انتخاب شدن از پایین ترین تا عالی ترین مراجع جامع را دارا باشند، مردم ما مبارزه کردند که ستم ملی و سطح درآمد محلی در ایران ازبین برود و جامعه بر اساس نظام خودمختاری محلی با آزادی کامل محدوده استانها اداره شود.مردم ما مبارزه کردند که بتوانند سهم بیشتری از تولیدات ملی برای رفاء خود داشته باشند، مردم ما مبارزه کردند تا قادر باشند آزادانه نظر و عقاید سیاسی، مذهبی خودشان را بیان نمایند و هر نوع سیستم تک حزبی را (رستاخیزی و یا ولایت فقیه ایی) را با ایثار خود نفی نمودند، مردم ما مبارزه کردند که دستگاههای عریض و طویل جاسوسی بهرفرمش (ساواک و یا ساواما) برداشته شود و شکنجه و اعدام صاحبان عقاید متوقف گردد و زندانها را تبدیل به موزه نمایند، مردم ما مبارزه کردند که دیکتاتوری بهر فرم و لباسی از بین برود، و نهایتآ مردم ما مبارزه کردند که بتوانند در جامعه شرایطی بوجود آورند واز غلامی بهرفرمی در آیند.. استقرار آزادی و استقلال، دموکراسی، رفاء عمومی ، امنیت اجتماعی و فردی، حکومت قانون، نجات فرهنگ و… جزو خواستهای بلافصل مردم ایران است و تنها با اتحاد و همبستگی همه نیروها و عناصر ملی و دموکرات و آزادیخواه براساس رهبری دستجمعی و برنامه مشترک در نظام حمهوری ایران (دومین حمهوری ایران) تحقق پذیر است. جمهوری که همه عناصر و بازماندگان رژیم ضدملی و وابسته پهلوی را ازیک طرف و از طرف دیگر برقراری هرنوع جمهوری اسلامی باصطلاح «خوبتر» را طرد میکند. جمهوری که باحاکمیت مذهبی از هر قماشی در جامعه مخالف است.» بنابراین بیان شما که در ۱۱ سال پیش «مفاهیم بنیادی جمهوری ایرانی طرح و توضیح داده اید» از بطن نادرست است. تعجب من با اشارات و «تاکید» در طرح و توضیح مقوله «جمهوری ایرانی» از جانب شماست. شما بایستی بااطلاع از وجود نشریه «نامه جمهوری» توسط کسانیکه دلبسته آزاداندیشی و مردمسالاری انتشار میافت، باشید که بعد از ۱۵ شماره ( در بیش از ۲۵ سال پیش) متوقف شد و بدلایلی ناروشن که سهم شما در عدم انتشار «نامه جمهوری» هم کم نیست (خودتان بهتر از هرکس دیگرعلل آنرا میدانید). این نشریه پاره ای از اعلامیه و نشریات «جمهوری ایران» را «جهت اطلاع» منعکس هم میکرد.(متاسفانه بجهت کمی وقت موفق به پیداکردن شماره های مورد نظر نشدم).
٣٣۰٣۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣٨۹       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : جمهوری ایرانی
یازده سال پیش کتابی بنام « چگونه ملت سیمرغ میشود؟ مردمشاهی - فرهنگشهر - » ازمنوچهر جمالی منتشرشد ، و درایران هم این کتاب چاپ وپخش شد که البته امثال شما هیج خبری ازآن ندارید وحق هم دارید که نداشته باشید ، دراین کتااب ، مقاله ای درباره » ایده جمهوریت ، هزاره ها ایده بنیادی ملت ایران رویاروی « حکومت پادشاهی در واقعیت» بوده است، امده است. مقاله دیگردراین کتاب آنست که : چگونه درفرهنگ ایران ، قانون اساسی پیدایش می یابد ؟ چگونه قوانین یا حقوق، اساسی میشوند ؟ اساس، خزد بینیادی انسانهاست . چگونه یک مجلس، موسسس میشود؟ مقاله دیگرآن : فرهنگ ایران ، حکومت رابرپایه خرد انسان میگذارد . حکومتی درفرهنگ ایران حقانیت دارد که استوار بر خرد انسانی باشد ، مقاله دیگر : فرهنگ ایران ، سرچشمه نوشوی . اصل مدرنیته درفرهنگ ایران . .... درهمه این مقالات ، ایده آل حمهوری ایرانی ، تصویر شده بود و این کتاب بااین جمله آغاز میشد : ----- فرهنگ ایران ، براین اصل استوار است که مردمان ، از هرقوم وقبیله و دین ومذهب وایدئولوژی و طبقه باشند ، اراده کنند که برپایه خرد انسانی خودشان ، باهم زندگی کنند وباهم دربهبود زندگی اجتماع خود دراین گیتی بیندیشند و طبعا نخستین اصل حکومت نیز اندیشیدن همه مردمان ، درباره جستجوی شیوههای همزیستی است.----- فرهنگ ایران درپی آن نیست که معلوم کند که دین یا مذهب یا ایدئولوژی که حقیقت منحصر به فرد را دارد کدامست و آنرا ترویج و تثبیت کند و آنرا بنیاد جامعه وحکومت کند . چنین کاری برضد مفهوم خدای ایرانست که همگوهر انسانهاست . خدای ایران ، اصل جویندگی و پژوهندگی و آزمودن هست . ازاین رو گوهر انسان ، اصل نواوری و ابداع و ابتکار است و برضذ تعیین دین حقیقی یا مذهب و ایدئوژی حقیقی است ....... .... تنها با خواندن همین مقدمه ، میتوان باساختار جمهوری ایرانی در مقابل با حمهوری اسلامی بخوبی آگاه شد . افزوده براین کتابی را که چندماه پیش بنام « خرد سرمایه فلسفی ایران ، خرد شهرسازو شهرآرا--- حمهوری ایرانی --- هست » درآلمان چاپ ومنتشرشد و چند ماه پیش ازآن در ۴۲ سخنرانی ، مفاهیم بنیادی جمهوری ایرانی طرح و توضیح داده شد . اگرشما بازتاب این افکاررا نشنیده اید وندیده اید ونخوانده اید ، ازکسانی که راجع به مکتب ایرانی اسلام و « طرح اسلامی ایرانی پیشرفت » سخن میسرایند بپرسید چون آنها « بویش رابرده اند » .
٣٣۰۲۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣٨۹       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : «من درکتابی که مینویسم، خودرا می یابم. کتاب من،من است، ماشینی را که من ساخته ام، منست» (از کتاب ملت تصمیم می گیرد، منوچهر جمالی)
جناب جمالی، با احترام بفعالیتهای روشنگرانه فلسفی شما، هرگز مایل بمجادله و یا «محدودکردن» حق کسی نیستم و نمیتوانم باشم زیرا تا حد ممکن از مانپولاسیون دیگران بهرفرمی گریزانم و علاوه براین، نه «اطلاعاتم» با شما برابری میکند. بهرحال اگر«قادر» بفهم و درک عمق فکری شما نشدم، علتش را باید درخود جستجو کنم. و اجازه بدهید که با داشتن این «حق» در مورد حدود «صداقت گفتار» را خود تعین نمایم. شما در کتاب (نگاه از لبه پرتگاه) مینویسید، «هر که «حقی دارد»، حق دارد آن حق را بگیرد. اما وقتی حق، «گرفتنی» شد، چون گرفتن، همیشه لذت مخصوص خودرا دارد. انسان از آن پس برای لذت بیشتر، میگیرد تا بآن حق پیدا کند. بدینسان بدون آنکه ما بخواهیم در آغاز محقیم و در پایان تجاوزگر…». نمیدانم شما درکدام مرحله آغاز و پایان «گرفتن» هستید؟ واما درمورد بیان این نکته از جانب شما « بسیاری درایران افکارمرا به خوبی قهمیده اند و درهمان جمهوری ایرانی فریاد کردند و خواهند کرد» بنظر میرسد که از نظر تاریخی نادرست باشد.بشهادت تاریخ انتشار نشریات و کتب که بعضآ (نه کامل) در اختیارم هست.در جوار دسترسی بکتابهای شما ، نشریه «جمهوری ایران، ناشر افکار آزاداندیشان و جمهوریخواهان ایران( تاریخ چاپ ۱۳۶۱)» هم بدستم میرسید. که در آن چند شماره ای که دسترس هست، چند تا تتر بزرگ بچشم میخورد که بروشنی جمهوری ایران را بدین قرار مطرح مینمودند « ملیون ایران، برای نجات میهن و استقرار جمهوری ایران متحد شوید و یا هدف ملیون ایران : ساختن ایرانی آزاد، آباد، مستقل برروی خرابه های قدرقدرتی استبداد شاهنشاهی ـ اسلامی است و یا زنده باد جمهوری ایران و.....» . در حالیکه در کتب شما تا آنجا که مطلع هستم باین صراحت از مفهوم «جمهوری ایرانی» اشاره ای نشده و بر چه مبنای تاریخی چنین برداشتی میکنید که فریاد جمهوری ایرانی فقط در رابطه با افکار شما بگوش میرسد و در آینده هم فضا را «پر» خواهد کرد. شاید در نشر نشریه «جمهوری ایران» همکاری داشته اید؟در آنصورت «حق» باشماست. موفق و سلامت باشید.
٣٣۰۲۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣٨۹       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : حقیقت با فداکاری ثابت نمیشود
حق به داشتن توقع، نالیدن نیست. بسیاری درایران افکارمرا به خوبی قهمیده اند و درهمان جمهوری ایرانی فریاد کردند و خواهند کرد . ازاینگذشته درکتاب « مژده به آنانکه بهترین سخنان را میگویند ، جون مردم ، تابع آنان خواهند شد » . مقاله دوم با این عبارت آغازمیشود ( صداقت ، دلیل برحقیقت نیست ) حقیقت با فداکاری ثابت نمیشود . هیچگاه «صداقت گفتار» یک شخص ، حقیقت مطلبی را که میگوید ، ثابت نمیکند . صداقت هیجکسی ، دلیل برحقیقتش نیست . آنکه با صذاقتِ تمام از تجربیاتش دم میزند ، فقط وفقط یک نکته را ثابت میکند و آن اینست که او « آنچه درخود یافته ، یا برداشتی را که ازاتقاقی دارد » ، بدون آنکه « عمدا و آگاهانه » درآن تصرف کرده باشد وآنرا منحرف ساخته باشد ، در اختیاز دیگران میگذارد . اما این تجریف نکردن آگاهانه وتعمدی تجربیات خود ، دلیل برآن نیست که کشش های دروتی او که البته خودش نیزازآن آگاهی ندارد ، محتویات و شکل این تجربیات را تغییر نداده باشند. بشرط آنکه این محتویات ، آگاهانه و به حسب تعمد، تغییر نداه نشده باشند ، دلیل برآن نیست که این محتویات درونی او، به خودی خود، حقیقتی داشته باشند ....
٣٣۰۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣٨۹       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : اگر ترویج افکارفقط برای تحمیق همنوعان باشد، نباید نالید.
جناب جمالی از چی مینالید؟ بیان اینکه «چه چیزی به من حق میدهد که ازدیگران، توقع فهم افکارم را داشته باشد» را در همانموقع در کتاب «مژده به آنانیکه بهتر ین سخنان را میگویند » دادید و مینویسید « گرویدن به حقیقت و ایده آل «برای صداقتش»، خودفریبی است. هرکسی که خودرا می فریبد، مقصر است. هیچکسی مارا، بدون همکاری خودما، نمی تواند بفریبد.همیشه فریبنده با فریفته، همکاری می کنند. تاکسی خودرا نفریبد، دیگری نمی تواند اورا بفریبد. فریبنده ما را می فریبد چون ما حاضر و قادر به فریفتن خود هستیم.» علت اینکه، وقتی کسی تراوشات فکری شما را نمیفهمد ویا عمق فکر آنرا درنمی یابد، در آینه تمام قد خود جستجو کنید.
٣٣۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣٨۹       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : نباید توقع بیجا داشت
ما ازدیگران، توقع زیاد داریم ......

وقتی کسی فکرمرا نمیفهمد ویا عمق فکرمرا درنمی یابد، رنج میرم . چون من توقع آن را دارم که دیگری فکرمن وعمق فکرم را بفهمد. علت این رنجش، توقع بیش ازحدمن از دیگریست . چه چیزی به من حق میدهد که ازدیگران، توقع فهم افکارم را داشته باشد ..........
نقل از کتاب « نعش ها سنگین هستند » که سی سال پیش چاپ ومنتشرشد
٣٣۰۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣٨۹       

    از : جواد مفرد کهلان

عنوان : به جای تخم سیمرغ خود سیمرغ عطار را بجوئیم
داستان رفتن مرغان به پیش حضرت سیمرغ معروف است. به روایت عطار هفت مرحله عشق که طی شد. دیدند سیمرغ نیست. تعداد خود را شمردند؛ دیدند سی تا هستند. مولوی به اعتراف خودش که با گروه نرفته بود، تنهایی در کوچه پس کوچه های آن گیر کرد. شهاب الدین سهرودی با عقل سرخ خود آواز پر جبرئیل و سفیر سیمرغ در این باب شنیده بود. شاملو طنزی را در کتاب جمعه دارد که مردی دیوی را نجات میدهد. خواستهای سه گانه مرد از دیو همه فن حریف، تمامی اش مأیوس کننده بود. آخری که یادم مانده آوردن تخم مرغ از ته دریا بود. بدین نتیجه میرسیم عطار بهترین عطار عهد اسلامی بوده است.
٣۲۹٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣٨۹       

    از : دادگزار

عنوان : اساطیر یونانی و رستاخیز فلسفه ی اروپا
سالهاست حسرت به دل مونده ام که یه نفر پیدا بشه از میان اینهمه مدعیان تاق و جفت نجات ایران از شرّ اقتدار آخوندها. یه نفری که بیاد و به من و دیگرون بگه که چطور میشه استدلالهای منطقی و بسیار ژرف آقای جمالی را بدون متلکهای لمپنی و فحش و بد و بیراه گفتن و نیش و کنایه های بی مایه بر زبان و قلم راندن با درایت و تیز بینی بر سنجید و به محک زد. هومر پونانی و دیگر شاعران و اساطیر یونان باستان، شاهکلید رستاخیز فکری و فرهنگی و فلسفی برای اروپا بودند و هنوز هستند، اونوقت کثیری از ما ایرانیان، شرمنده ایم که فردوسی داریم و اساطیر بسیار عمیق از لحاظ بار فکری و ایده ای . ای وای بر ما!. فردوسی توسی، پدر ملّت ایران است. آقای آدربایجانی محترم، وقتی ما با پدر خودمون اینطور ناجوانمردانه برخورد می کنیم، حساب مادرمون که ایران و مردم و نسلهای بی گناهش باشه، به دست آخوندها و دشمنانش، پیشاپیش رسوا و پیدا می باشه جانم.
٣۲۹۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣٨۹       

    از : احمد آذربایجانی

عنوان : آقای جمالی شما بالاخره متوجه نشدید؟
همانطور که مسلمانان ابله - یا شیاد - معتقدند که قران کاملترین کتابهاست و پاسخ همه چیز را می توان در قران یافت، آقای جمالی هم یک کتاب ۱۰۰۰ سال پیش یک «دهقان» خراسانی و افسانه های یالقوز آباد در ۲۰۰۰ سال پیش را جامع جمیع فرهنگ بشری می داند. هر اتفاقی که در ایران یا جهان بیفتد، آقای جمالی جواب آنرا در این کتاب و این افسانه ها دارد. باور نمی کنید؟ پس به مجموعه نوشته های ایشان و تاریخ تحریر آنها نگاه کنید. خدا عمرش دهد. بعد بگویید از ما ایرانی ها فیلسوف در نمی آید.
تابان عزیز این کامنت را حذف نکن. به طنز گفتم ولی ته اش چیزی دارد.
٣۲۹۴۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست