سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نظری بر سیر و سرگذشت آنارشیسم، آنارکو سندیکالیسم و آنارکو کمونیسم - گونتر هیدن

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : شین میم شین

عنوان : شادی از آشنائی با روزا روشن
خیلی ممنون
خیلی ممنون از روزا روشن که حداقل به سرتیتر مقاله یاد شده نظری افکنده اند. از شنیدن نام خود از دهن ایشان همانقدر شاد شدم که شاملو از شنیدن نام احمد از دهن آیدا شاد می شد.
هراس من این است که روزا تنها کسی باشد که به این مطلب نظر کرده باشد. از این رو روزا نباید نگران باشد. کسی حوصله برخورد ریشه ای به قضایا را امروزه ندارد و میدان برای روشنگری روزا روشن گرامی و امثال ایشان چهارطاق باز است.
شین میم شین کاری جز ترجمه تحلیلی راجع به آنارشیسم نکرده است. روزای گرامی بهتر بود به جای ارتقای باکونین به مقام پیامبری به شرح جهان بینی آنارشیستی که در این مقاله مطرح شده، نظری باندازد و آن را اگر نادرست بود، به نقد کشد.
آنارشیسم یک جهان بینی خرده بورژوائی است. هادی غفاری همانقدر آنارشیست است که منصور حکمت و امثالهم. ولی از اظهار نظرتان شاد شدم. زنده باشید.
٣۲۶۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣٨۹       

    از : Rosa Roshan

عنوان : سرگزشت ناگوارشین میم شین ها را میدانیم!
تجربه ی روسیه ی بلشویکی همچنین این پیش‌بینی باکونین را تأیید می‌کند که سوسیالیسم دولتی در حقیقت کاپیتالیسم دولتی خواهد بود. همانطور که باکونین تأکید می کرد، دولت همان "حکومت از بالا به پایین بر مردان و [ زنان ] بیشماری است که از دیدگاه فرهنگی، ماهیت ممالک و یا مکان هایی که در آن ساکن هستند، حرفه‌ای که در آن مشغول به کار هستند، و امیال و آرزوهایی که آنان را هدایت می‌کنند بسیار متفاوت هستند – دولت همان حکومت یک اقلیت و یا دیگری بر تمام این‌هاست.” دولت "همواره میراث طبقات دارای امتیازات ویژه بوده است.” و " زمانی که طبقات دیگر خود را از پای در آورده اند،" دولت "میراث طبقات بوروکراتیک می شود.” دولت مارکسیستی "خود را راضی به اداره کردن و حکومت سیاسی توده ها نخواهد کرد،" بلکه " توده ها را به صورت اقتصادی، از طریق متمرکز کردن تولید و توزیع ثروت در دست دولت نیز اداره خواهد نمود.” پیامد این مسئله، ایجاد "طبقه ای جدید، سلسله مراتبی جدید، متشکل از عالمان و دانشوران حقیقی و جعلی خواهد بود، که دنیا را به دو گروه اقلیت که به نام علم حکمرانی خواهند کرد و اکثریت بسیار وسیع نادان تقسیم خواهد کرد. و آنوقت، وای بر توده های نادان!” زمانی که دولت "تنها مالک" و "تنها بانکدار، کاپیتالیست، سازمان دهنده، و مدیر و کارگردان تمام کارگران ملی و توزیع کننده ی تمام تولیدات آن‌ها می شود"، استثمار توسط طبقه ی بوروکراتیک تنها پیامد آن خواهد بود. (Bakunin on Anarchism، صفحات ۳۱۷ - ۳۱۸، ۳۱۸ و ۲۱۷) آنارشیست ها متعاقباً چنین رژیم هایی را کاپیتالیسم دولتی خوانده اند.
علاوه بر این، عدم پذیرش کمیته های کارخانه ای توسط رهبران بلشویک ها و همچنین تصور آنان از سوسیالیسم این ترس باکونین را نیز تأیید کرد که مارکسیسم اصرار می‌کند که مردم " نه تنها دولت را منسوخ نکنند، بلکه آن را تحکیم کرده، توسعه داده ، و آن را تقدیم … رهبران حزب کمونیست بکنند … رهبرانی که بعداً مردم را به روش خودشان آزاد خواهند کرد.” رژیم اقتصادی تحمیل شده توسط بلشویک ها هم انتقاد باکونین که دولت " تمام تجارت، صنعت، کشاورزی و حتی علم را کنترل می کند" را تأیید و تثبیت کرد. “مردم به دو دسته تقسیم خواهند شد، دسته های کشاورزی و صنعتی، زیر فرمان مستقیم مهندسان دولت، که طبقه ی جدید سیاسی – علمی دارای امتیازات ویژه را تشکیل خواهند داد.” جای هیچ نوع شگفتی نیست که این اقتصاد جدید تحت اداره ی دولت یک فاجعه بود و دوباره هشدار باکونین را تأیید کرد که می نوشت، مگر اینکه این اقلیت حاکم "واقف به همه چیز باشد، در همه جا حاضر باشد و دارای قدرت مطلق باشد، که همه ویژگی‌هایی است که خداشناسان به خدا نسبت می دهند، نمی‌تواند که نیازهای مردم خود را دانسته و پیش‌بینی کند، و یا بر حق ترین و عاجل ترین نیازهای مردم را با عدالتی منصفانه برطرف نماید.” (Bakunin on Anarchism، صفحات ۳۳۲، ۳۳۲ - ۳۳۳ و ۳۱۸)
مبحث دیگری نیز وجود دارد که باکونین در آن اشاره می کند که مارکسیسم هم در جنبش اجتماعی جاری و هم در انقلاب اجتماعی، پوزیسیون های مزیت دار ویژه ای را برای روشنفکران سوسیالیست ایجاد کرده است. دلیل این رویداد این است که مارکس تاکید می کرد که تئوری اش "سوسیالیسم علمی" است. باکونین اشاره می کند که این راهکار مارکس به این مفهوم است که "چون اندیشه، تئوری و علم، حداقل در زمان ما، در اختیار عده ی معدودی است، این عده ی معدود بایستی که رهبران زندگی اجتماعی باشند" و اینکه آن ها و نه توده ی مردم، بایستی انقلاب را "با تکیه بر قدرت های دیکتاتوری این اقلیت عالم، که فرض می کند مبین اراده ی مردم است" سازمان دهند. پیامد این "چیزی نخواهد بود به جز کنترل استبدادی مردم توسط آریستوکراسی جدید و انگشت شماری از دانشمندان واقعی و شبه عالمان" و در اثر آن "طبقه ی [حاکم] جدیدی پدید خواهد آمد، یک هیرارشی جدید متشکل از عالمان و دانشوران واقعی و جلعی، و دنیا به دو دسته تقسیم خواهد شد؛ اقلیتی که به نام علم حاکمیت می کند، و اکثریت وسیع متشکل از انسان های نادان. و آنگاه، وای بر آن توده ی نادان!" در نتیجه، "هر دولتی، حتی دولت شبه مردمی آقای مارکس هم اساسا یک ماشین است که توده های زیرین را از طریق اقلیت امتیاز دار متشکل از روشنفکران مغرور که گمان می کنند که بهتر از خود مردم می دانند که مردم چه لازم دارند و چه می خواهند، حاکمیت می کند." این آنارشیست روسی پیش بینی کرد که "حاکمیت این جامعه ی جدید متشکل از دانشمندان سوسیالیست ... بدترین حکومت های استبدادی" خواهد بود! (Bakunin on Anarchism، صفحات ۳۲۸ - ۳۲۹، ۳۳۱، ۳۱۹، ۳۳۸ و ۲۹۵)
با تبدیل شدن رژیم بلشویک به چنین چیزی، تاریخ دوباره نظریات باکونین را تایید کرد. ونگاردیسم لنین در واقع چنین پیامدی داشت. لنین با طرح این مسئله که رهبری حزب نیازهای کارگران را بهتر از خود آنان می دانست، دیکتاتوری حزبی و تمرکز محض زندگی اجتماعی در دستان رهبری را توجیه می کرد.
....
http://rosaarchiv-sabotage.blogspot.com/۲۰۱۰/۰۹/blog-post_۷۰۹۸.html
٣۲۵٨۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ آبان ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست