سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دیکتاتوری را ول کن، نئولیبرالیسم را بچسب! - محمدعلی اصفهانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : آقای اصفهانی گرامی، با شما کاملا موافقم
آقای اصفهانی گرامی،

بله، من با شما کاملا موافقم که «با برقراری حداقل های دموکراسی (حالا بگو از نوع به قول یک عده، لیبرالی و نئو لیبرالی) است که می توان به مراحل متعالی تر رسید و اشکال متکامل تر مبارزه را پی گرفت و سازمان داد .... ».

من اگر جنبشی لیبرال باشد، خیلی خیلی هم از آن استقبال می کنم چون خودم لیبرال دمکرات هستم و هر حرکتی که به این سو باشد را حمایت می کنم. جنبش سبز را جنبشی لیبرال دمکرات می دانم و به این دلیل از آغاز آنرا حمایت کرده و می کنم. از همه هم می خواهم که در این جنبش حضور فعال داشته باشند. اگر این جنبش کمونیستی بود حتما در نقطه مقابل آن می ایستادم چون از ایدئولوژی های توتالیتر بشدت متنفرم و آنها را کاملا ضد بشری می دانم.

کسانی هم که با این جنبش سر جنگ دارند را در کنار رژیم و علیه مردم می دانم. این انتخاب سیاهی است که برخی به بهانه های مختلف کرده اند. مثلا می گویند این جنبش متعلق به طبقه مرفه است یا هیچ ارتباطی با طبقه کارگر ندارد یا مطالبات اقوام را در نظر نگرفته است و یا موسوی که در جنایت های دهه ی ۶۰ شرکت داشته رهبر این جنبش است و از این نوع چرندیات. رژیم هم از ایستادن یکایک دشمنان جنبش سبز در کنار خود مفتخر می شود و از حرکات اینها علیه جنبش سبز حسابی لذت و استفاده می برد.

بنظر من، هر کسی به هر بهانه ای سر جنگ با جنبش سبز داشته باشد هیچ تفاوتی با رژیم ندارد چون جنگ هر دو علیه دهها میلیون ایرانی است که با خرد جمعی خود تصمیم به براندازی نرم و مسالمت آمیز این رژیم گرفته اند. جنبش سبز بدنبال باز کردن فضای سیاسی در جامعه است تا مردم کمی نفس بکشند و جامعه ی مدنی کمی جان بگیرد.

قطعا باز شدن فضای سیاسی به نفع همه حتی کمونیست هاست ولی اینها می گویند یا کمونیسم و یا هیچ، می گویند جامعه آماده ی قبول کمونیسم نیست پس باید صبر کنیم تا جامعه آماده قبول این ایدئولوژی شود حال اگر ۵۰۰ سال هم طول بکشد مهم نیست باید صبر کرد. می گویند شرکت در هر جنبشی که بوی لیبرالیسم بدهد گناه کبیره است پس باید به آن ضربه زد و نگذاشت جان بگیرد. اینها ترجیح می دهند خامنه ای و احمدی نژاد با سرکوب شدید مردم بمانند ولی لیبرال دمکراسی نیاید چون وقوع کمونیسم را به تاخیر می اندازد. شما بمن بگویید، آخر این طرز تفکر چه تفاوتی با افکار امام الزمانی احمدی نژاد دارد؟ هر دو منتظر بهشت موعود خود هستند و برای زمان و مردمی که در زمان خود زندگی می کنند پشیزی قائل نیستند. بنظر من خرافه یعنی این، مردم ستیزی یعنی این، در باغ سبز نشان دادن یعنی این. همه بسوزند و بسازند برای آرمانشهرهای این و آن. اینها مخالفین واقع گرایان هستند.

جنبش سبز واقع گراست و از همه ی کمی و کاستی ها آگاهست. بدنه ی دهها میلیونی جنبش سبز می داند موسوی و کروبی و رهنورد چه سابقه ای دارند ولی چاره ای بجز انتخاب بد و بدتر نداشت و ندارد. موسوی هم که خودش گفت مردم بین بد و بدتر را انتخاب کردند. مردم از اول می دانستند موسوی بهانه است و کل نظام نشانه است. موسوی سکوی پرشی بیش برای مردم نیست، باید با بد همدست شد تا بدتر را از بین برد تا نوبت بد هم بموقع برسد. زدن موسوی در حال حاضر سیاست غلطی است. باید موقع شناس و واقعگرا بود و انقدر چوب لای چرخ جنبش سبز مردم فرو نکرد.

با تشکر از مقاله خوب شما

=======================================

یا رهبر باش یا پیرو یا تن لشت را بنداز بیرون.
٣۱٨۹۹ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : ضرب المثل انگلیسی
بهتر است ضرب المثل انگلیسی را با ترجمه صحیح آن تکرار کنم :

Lead , follow or get the hell out of the way
که یعنی اگر رهبر یا پیرو نیستی لش مرگت را از سر راه مردم بردار.
٣۱٨٨٨ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣٨۹       

    از : رهگذر

عنوان : جایگزین واقعی ارائه کنید
جناب آگاه، شرط اول گفتگو حفظ احترام متقابل است. توهین به مخاطب و ارجاع به دیدن عکس رهبران در ماه، بحث را به ابتذال میکشد. شما همانگونه که به تفاوت تقدیر و تقریر آگاه نیستید، ملزومات پیشرفت اجتماعی را هم درک نمی‌کنید. جنبشی در مقابل استبداد جنایتکار برکشیده است. جایگاه شما کجاست؟ آیا باید جنبش را کوبید و به تثبیت حاکمین فعلی پرداخت و یا به تقویت آن بعنوان گام اول در راستای تغییرات اساسی اقدام کرد؟ تضعیف جنبش موجود بدون ارائه جایگزین واقعی، کمک به تبهکاران حاکم است. اگر این استبداد تثبیت شود، آرزوی دادخواهی برای قربانیان را به سینه خاک خواهیم برد. اگر خواستار تغییر در میهنمان هستیم، به راهکارهای ممکن و متناسب با وضعیت موجود جامعه اندیشه کنیم.
٣۱٨٨۵ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : دوزاری های ایران در زندانند
جناب آگاه ،
شما یا کامنت ها رانمیخوانید و یا توجه نمی فرمایید . عرض شد موسوی و کروبی خود را رهبر نمیدانند و شاید بشود آنها را سران جنبش نامید. ۷۵ میلیون نفر هم عجالتا علم دیگری ندارند که زیر آن سینه بزنند و منتظرند که از ده نفر شما یکی جلو آمده و ادعای رهبری کرده و آنرا ثابت کند ؛ و بالاخره هم چنین خواهد شد. از نظر ملت وظیفه و خدمت این دو نفر فقط اینست که پرچم را بر افراشته و به اصطلاح ، چراغ را روشن نگه دارند تا رهبر نهایی پیدا شود. خود اینها هم گفته اند که هر کس باید رهبربا القوه باشد که با افتادن یکی ، جنبش از هم نپاشد. جز این آیا عملا میشود امیدی داشت ؟ دوزاری گنجی هم اگر در ایران افتاده بود ممکن بود در این یا آن دنیا رهبر جنبش میشدند. متاسفانه ما فقط صدای دوزاری هایی که در خارج میافتند را میشنویم. دوزاری های ایران در زندانند.
٣۱٨٨۰ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣٨۹       

    از : م آگاه

عنوان : خواب مانده گی ۱۴۰۰ ساله
متاسفم که بر این باور بودم که در این سایت بر خلاف سایت پیک نت، به کسانی به یحث و تبادل نظر میشود پرداخت که دیگر "عکس امام" را در ماه نمیبینند و خرد را جای تعصب نمی نشانند. بر طبق نظر کسانی که در "تقدیر" جوابیه آقای رهگذر بپا خواسته اند و فکر میکنند که ۷۵ میلیون ایران جملگی نه عقل دارند و نه خرد و تنها موسوی و کروبی شایسته رفتن عکس شان به ماه هست، مباید "سوابق" افراد را ثانیه ای نگاه کردو دراین ثانیه خوب و در ثانیه بعد بد. اگر خروار ها مدرک دال بر دست داشتن کلیه مقلدان امام در کشتار دهها هزار آزاده، چشمان شما را باز نمیکند، مشگل از جشمان شماسن نه آدم کش نبودن رهبران جدیدتان. این ثانیه نگاه کردن ها همانا نداشتن حافظه تاریخی است و یا نان به روز خوردن. شما را به خیر و ما را به سلامت. ۳۰ سال چنین کردید ۳۰ سال دیگر هم ادامه دهید. آن ۷۵ میلیون مغز شان کار میکند و میدانند چه میخواهند و بی جهت نیست که حتی گنجی هم دو زاری اش افتاده و اینان نه
٣۱٨۷۷ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣٨۹       

    از : رهگذر

عنوان : کارنامه افراد در مجموع ملاک قضاوت است
سپاس از دوست عزیزی که بر پیام من تقریرکردند. با نظر شما کاملا موافقم. داور نهایی مردمان داغدیده هستند که در مورد اعمال افراد و احزاب قضاوت خواهند کرد. من اطمینان دارم که ملت بزرگوار ما در موقع مقتضی از خدمتگزاران خود تقدیر شایسته خواهد نمود. کارنامه افراد در مجموع ملاک قضاوت است. بگذاریدمثالی بزنم: زنده یاد استاد رضا اصفهانی برادر نویسنده محترم این مقاله در اوایل انقلاب معاون وزارت کشاورزی بود. تلاش فراون در احقاق حقوق رعایا نمود و حتی با مخالفت خمینی مواجه شد. آن فقید زنده‌یاد در زمانی که به نامردمی بودن حکومت و حکام جدید پی برد از حکومت کاملا کنار کشید. قضاوت من به عنوان فردی از آحاد ملت در مورد ایشان کاملا مثبت و با احترام تمام است. افرادی از این دست در فردای ایران آزاد شایسته قدردانی هستند.
٣۱٨۶۹ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : رهبر یا پیرو
جناب م . آگاه،
ما همه زیرعلم گفتار آزادی سینه میزنیم ولی در عمل مستبدیم. در یک محیط آزاد شما میتوانید یکی از آن ده نفری را که فرمودید معرفی بفرمایید تا اگر شایسته بود بقیه هم دنبال کنند. در حال حاضر مساله اینست که خامنه ای و احمدی نژاد بهترند یا موسوی و کروبی ، با علم به اینکه هیچ یک از این دو ادعای رهبری نکرده و راه برای یک رهبر جدید باز است. انتخاب از آن شماست. در انگلیسی مثلی است که رهبر باش یا پیرو ، وگرنه مزاحم رهروان نباش.
٣۱٨۶۷ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣٨۹       

    از : به «رهگذر» عزیز

عنوان : تکمله
«رهگذر» عزیز! پاسخ شما به جناب م. آگاه را خواندم و فکر می کنم که درکل، پاسخ خوبی است. اما بدون اجازه شما (و امیدوارم با رضایت شما) آن را با چند جمله کوتاه زیر، تکمیل می کنم. یعنی اگر موافق باشید این جملات را به عنوان تکمله ای بر نوشته شما به حساب می آورم:
باید در نظر داشت که :
۱ ـ برای اثبات هر اتهامی، مدارک لازم و مکفی لازم است، و یک نفر می تواند در پاره ای موارد، مسئول باشد و در پاره ای موارد نه. مخصوصاً در مورد مسائل مهمی مثل کشتار ها و غیره.

۲ ـ هر انسانی را بر مبنای امروز او ارزیابی می کنند و مسیری که طی کرده است و طی می کند، و تغییراتی که در او و رفتار او به وجود آمده است. چرا که «تغییر» در پدیده پیچیده ای به نام انسان اجتماعی، و در تأثیر و تأثر با جامعه ـ در معنای وسیع و دقیق جامعه ـ اصلی ترین پروسه زندگی است. کدامیک از ما، امروز مثل مثلاً ده سال و بیست سال و سی سال پیش خودمان فکر و عمل می کنیم؟ هر کدام ما مسئول گذشته خود هستیم. هر کداممان به تناسب.

۳ ـ این فقط، «استفاده از شکاف های داخل حاکمیت» نیست که باید در مورد جنبش موجود از آن نام برد. چون در این صورت، این احساس نادرست به بخش های مهمی از آن هایی که در جنبش حضور دارند و یا با آن همراهی می کنند دست خواهد داد که مورد استفاده ابزای قرار گرفته اند. و این، به آنچه فکر می کنم که من و شما و بسیاری دیگر به آن معتقدیم، یعنی «اتحاد تا منتهی الیه مرز پرنسیپ ها» کمک نمی کند.

با پوزش از این دخالت بدون اجازه در کامنت شما، و با امید به این که از این به قول خودم «تکمله»، ناراضی نباشید.
٣۱٨۶۱ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣٨۹       

    از : رهگذر

عنوان : باید از شکاف درون حاکمیت استقبال کرد
جناب م آگاه، ما همگی با سوابق ناشایست دست‌اندرکاران حکومت جهل و جنایت حاکم در میهن‌مان آشنا هستیم. در موقع مناسب در دادگاه قانونمند به حساب همگی رسیدگی خواهد شد. در وضعیت موجود، باید فضا را باز نمود و امکان فعالیت های سیاسی را فراهم کرد. در مقطع کوتاه بعد از سقوط خاندان پهلوی این امکان فراهم شد ولی با سرکوب شدید توسط حکومت آخوندی و اشتباهات مهلک سازمان‌های سیاسی، فرصت از بین رفت. باید با استفاده از تجارب گذشته، مترصد فرصت مناسب بود که جامعه را در مسیر مناسب قرار داد. هیچ تضمینی در بقای نیروهای مردمی در بعد از سقوط باند تبهکار حاکم نیست. اگر این نیروها با خردمندی و برنامه قوی موفق به جذب وسیع توده‌های مردم نشوند، ماجرای سرکوب بعد از انقلاب ۵۷ تکرار خواهد شد. تا آن زمان باید از شکاف درون حاکمیت استقبال کرد و به دنبال به زیرکشیدن استبداد جنایتکار بود. تدوین برنامه مناسب و راهکارهای موثر در جذب توده ها و نهادسازی رمز بقای نیروهای مردمی و پیشرفت میهن ما خواهد بود.
٣۱٨۴۵ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣٨۹       

    از : م آگاه

عنوان : ممنون از پاسخ تان آقای یا خانم رهگذر
ممنون از پاسخ شما. یک سوالی کوچک دارم و اگر مایل بودید پاسخ دهید.
چرا باید کسی که ۸ سال در راس قدرت اجرایی در کشتار زندانیان، اقلیت های ملی و حتی مذهبی مستقیم دست داشته و هنوز که هنوز است در پی بازگشت به آن دوران وحشیگری مطلق هست که چون مقلد امام هست، وظیفه اش را استمرار حکومت اسلامی میداند، به رهبری رساند و جشم و عقل را بست که دخل خامنه ای را درآورد و بعد از بقدرت رسیدن موسوی و شرکا، به محاکمه و مجازات آنها پرداخت؟ آیا این نظر به شوخی دردناک شبیه نیست؟ از قدیم گفته اند ، آزموده را آزمودن خطا است. یعنی واقعا شما فکر میکنید اگر فردا موسوی و باندش بقدرت برسند شما میتوانید آنها را محاکمه کنید؟ مطمین باشید تا شما بجنبید شمشیر ذوالفقار نشان و یا طناب اسلام ناب محمدی بالای سرشماسن. من آن را روز را برای هیچ بنی بشری آرزو نمیکنم و از همین رو میدانم که آمدن هر جناحی از رژیم تکرار و استمرار جنایت و جهل هست. آیا بواقع شما فکر میکنید از ۷۵ میلیون ایرانی ۱۰ نفر پیدا نمیشوند که یکی از آنها سالم تر، انسان تر، یا حتی کمتر وحشی و آدمکش تر از موسوی و باندش نباشد و جنبش مردم را رهبری کند؟ یعنی ایقدر مردم ایران بدبخت شده اند که کمبود آدم سالم دارند؟ اینان که با فرستادن مردم در ۲۲ بهمن به زیر پرچم خامنه ای ، حکومت اسلامی را حداقل برای چندی نجات دادند (آنگونه که همواره میگویند و میخواهند). دیگر اینان چه کنند که شما باور کنید اینان همان کشتارگران و چپاولگران مقلد امامند؟
شاد باشید
٣۱٨۴۲ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست