سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بحران ایران - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ‫رضا سالاری

عنوان : هیچ پدر و مادری با فرزندش ممتنع و نارسا صحبت نمیکند! چون فهم مطلب مهمتر از خود مطلب است!
جناب پیروز
‫ریشه مبهم و نارسا و ممتنع نوشتن در ذهنیت مذهبی نهادینه شده اکثر ما ایرانیان، و بخصوص مدعیان ایدئولوژیست ما، از جمله چپهای آکادمیک ما، که معمولاً خود زمانی طولانی یا مذهبی بودند و یا اسیر آموزهای مذهبی بودند، نهفته است. شما کتب آخوندان، فیلسوفان دینی و مدعیان مکتب کمونیست را از جمله خود قران را بخوانید و ببینید اکثراً از نظر اصول و روشهای نگارش جدید علمی و منطقی چقدر نامفهوم و نارسا هستند! اکثراً ‫به تفسیر و تأویل دیگران احتیاج پیدا میکنند!
‫ جالب اینست که هرچه سخت تر نوشته شوند بیشتر به آن میبالند و مینازند! درحالیکه شما وقتی کتاب سرمایه را به انگلیسی و آلمانی و فرانسه می خوانید می ببینید که چقدر ساده و روان و منطقی و گویا مطالب را میتوان دنبال کرد بدون اینکه نه هیچ احتیاجی به برگشت و دوباره خوانی داشته باشید، و نه ناچار به حدس و گمان باشید، که لازمه فهم مطالب نارسا و نامفهوم است.

ببینید همین حرفهای اخیر سید علی روضه خوان را. ببینید چگونه تمام هنرش را بکار گرفته که ممتنع بگوید تا نیت درونی و جوهر کلام را از خواننده مخفی نگاه دارد و اورا همچون قران شان مدام به وادیه و سراب تفسیر و تأویل و اجتهاد روانه کند. شاید هم فکر میکند حامل وحی است و در آینده گفتارش همانند کلام قران احتیاج به تأویل و تفسیر دارد!

‫« بسم الله الرحمن الرحیم
در پی مأموریت به دو هیئت فقهی و حقوقی برای بررسی عمیق و همه جانبه درباره وقف اموال دانشگاه آزاد اسلامی، مجموعه بحث ها و تدقیق در ادله مختلف به این نتیجه قطعی منتهی شد که وقف مزبور دارای اشکالات اساسی فقهی و حقوقی است از جمله، هم به لحاظ مشروعیت وقف مذکور و هم از جهت صلاحیت هیئت محترم موسس در انشاء این وقف. همچنان که مشکل اساسی تحقق قبول مقام ذیصلاح نیز مطرح است، بنابراین وقف مزبور از لحاظ فقهی و حقوقی صحیح نیست.
ضمناً با توجه به ماهیت غیرخصوصی و غیردولتی دانشگاه آزاد اسلامی، لازم است بندهای ۵ و ۱۰ مصوبه جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد اساسنامه آن دانشگاه مورد بررسی مجدد قرار گرفته و اصلاح شود.
مراتب به جناب آقای هاشمی رفسنجانی ریاست محترم هیئت موسس و جناب آقای احمدی نژاد ریاست محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی ابلاغ شود.
سیدعلی خامنه ای »
٣۱٣٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : ساده گویی و ساده نویسی
جناب سالاری،
بنده به هیچ وجه قصد شرکت در گفتگوی دوستان "چپی " و کمونیست و سابقا کمونیست را نداشتم (من نه کمونیستم و نه سرمایه دار-به معنی حقیقی و مجازی آن ) و اولین کامنت من در باره انتقاد از انشاء و فارسی نوشتن نویسنده بود و اینکه احتیاجی نیست در یک متن فارسی که لابد برای فارسی زبانان نوشته شده است برای فهم "تغییر" معادل انگلیسی آن (change) و برای فهم "هرکس به جز احمدی نژاد" ، معادل انگلیسی آن (Anybody but Ahmadi-Nejhad) آورده شود. واینکه به نظر من میشود مطلب را ساده تر و بدون جملات نامفهوم نوشت. بقیه کامنت های من هم پاسخ به کامنت گذاران بود . به خاطر این اظهار نظرمفتخر به القاب ملا لغتی و بی صداقت و توپخانه ای و چاله میدانی و جانشین نورمن ویزدوم فقید! و غیره گردیدم و اگر اولین کامنت شما نبود فکر میکردم که من تنها و در کره مریخ زندگی میکنم. ممنون که ظاهرا نظر مرا تایید کردید که اولین شرط گفتگو، ساده گویی و ساده نویسی است.
٣۱٣۶۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣٨۹       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : ‫اینجا برای خوش آمدن دوستان و معلمان و خودیها خودرا خالی نکنیم!‫
آقای صبوری محترم، متشکر از کامنت های انتقادی شما و این که برخلاف برخی کامنت گذاران با فکر مشوش و مخدوش فقط برای خوش آمدن دوستانتان و معلمتان نمینویسید، تا تازه بعدش مکلف و مجبور به نقض عهد خودتان به خودتان شوید! همچون جناب پیروز، بسیار بجا و بموقع برنظام کنونی سرمایداری افسار گسیخته اسیر رشد تصاعدی سرمایه انتقاد کردید که متشکرم و بحثی نیست و من تمایل به تکرار مکررات خود ندارم و شاید با خواندن پاسخ کامنت من به خانم قدمی پاسخ برخی نکات انتقادی شما به کامنت قبلی من شاید آشکار و روشن شود. فقط برای حقیقت بنویسیم و پیروز باشید!
٣۱٣۵۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣٨۹       

    از : فرهاد زانیچ خواه

عنوان : پاسخ به خانم معصومه قدمی
لطفا در باره ی مقاله ی حاضر و روز آقای قراگوزلو عنایت فرمائید، با احترام به سایر ایده های شما که آموزنده ست. بحث این مقاله از از اوباما شروع میشود به «عروج مجدد راست فاشیست در انگلستان و سوئد که نشان داد که تغییر سیاست مداران برای بهبود زنده گی فرودستان سرابی بیش نیست. » ارتباط داده شد . این ادعا در باره ی انگلستان و سوئد بسیار مضحک ست اگر خواستید جداگانه توضیح میدهم. بعد وارد قلمرو ایران میشوند و نتیجه گیریهای مهمی میگیرند که اصلا در باره ی آن ولی پیامهای ایشان مهم ست :

پیام اول آقای قرگوزلو :
چنین سیاستی طی ماه های گذشته از سوی بسیاری ازجریان ها، گروه ها و افراد جناح راست سیاسی ایران مورد حمایت قرار گرفته است. حمایتی که تحت عنوان کذائی پلورالیسم می کوشد، سکولارها را در کنار جمهوری-خواهان بگذارد و از پیوند مشروطه خواهان، سوسیال دموکرات ها و ملی، مذهبی ها موجود غریب الخلقه ئی بزاید که موتور محرکه ی طبقاتی اش بورژوازی پرو غرب و ناراضی ایران است.

پیام دوم آقای قراگوزلو :
این دغدغه ها هیچ ربطی به طبقه ی کارگر ندارد. در جامعه ی سرمایه-داری ایران که تضاد اصلی میان کار ـ سرمایه است، طبقه ی کارگر نیروی خود را خرج عروج هیچ جناحی از بورژوازی نخواهد کرد.

بسیار خب ! بنظر شما و آقای قراگوزلو چه باید کرد؟

نظر شخصی این قلم :
ایرانیان خارج از کشور که اغلب غیر سیاسی هستند و بدلایل گوناگون بعداز انقلاب تا امروز کشور را ترک کرده و هنوز ادامه دارد. در هر کشوری که ساکن میشوند قلبا آرزو می کنند کاش ما هم در کشورمان خط و ربطی داشتیم ! چیزی که درایران ست بی بدیل ست لطفا در کنار جوامع معمولی سرمایه داری قرار ندهید. توهین بزرگی به «دموکراسی واقعا موجود » و لیبرالیسم ست . سوسیالیسم پیشکشمان !
در میان چپ های ایرانی و بین المللی همفکران آقای قراگوزلو دیده میشوند که متاسفانه سیاستهایشان با اقبال مردم روبرونمیشود.

باید دید چرا ما میخواهیم یک شیه ره صد ساله برویم و به تمام کسانی که منقد سرمایه داری جهانی هستند و نسبت به شرائط موجود ایران موضع بی تردید و انتقادی دارند و در کنار اکثریت مردم قرار دارند. بدلیل اینکه مثل «من » فکر نمی کنند و تنها ره رهائی را رهبری جنبش کارگری و کمونیستی نمی دانند نابخردانه برخورد میشود؟
٣۱٣۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : پوزش
عنوان صحیح مقاله که دیشب به عجله قبل از خواب فرستاده شد " استیلای پول عظیم مخفی بر امریکا " است گر چه همه میدانیم پول از کجا میاید.
٣۱٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : رضا سالاری

عنوان : چرا از بحث و نقد علمی خارج و وارد حواشی و حوزه خصوصی افراد میشوید؟
سرکار خانم معصومه قدمی محترم‫
برخلاف پیشداوری و حکم شما من نه سرمایه دار، نه طرفدار سرمایداری و نه جامعه طبقاتی آن میباشم و البته موافق و طرفدار ایدئولوژی کمونیست سنتی ایده الیستی شما هم نیستم. برای کنجکاوی شما من طرفدار هر تفکر و فلسفه باز و پویا و عملی و علمی و تحقیقی و واقعگرا هستم که بویژه حرفی تازه داشته باشد، چون معتقد به تکرار و بازسازی اشتباه نیستم.

البته که به ایده و فلسفه کمونیستی پویا و مدرن علاقه دارم و البته که به مارکس و فلسفه و تحلیل اقتصادی سرمایه اش، به عنوان بانی اولیه فلسفه هژمونی کارگران و مبارزه با حکومت های سرمایه داری، و بخصوص شالوده تفکر چپ جهان، و صاحب کاری تحقیقی و بسیار بزرگ و برجسته، احترام میگذارم، ولی مارکسیست نیستم و سعی میکنم متعصب و اسیر و گرفتار و هیجان زده ایدئولوژی اش نباشم، تا از دگم گرایی و دگم فشانی خود بر دیگران جلوگیری کنم. به جز احزاب سوسیال دمکرات و کارگری، تاکنون به هیچ حزب محافظه کارو طرفدار رشد سرمایه داری رأی نداده ام. مسلماً طرفدار به قدرت رسیدن احزاب کمونیستی جهان از طریق انتخابات و پارلمان میباشم.

« برادر محترم شما که اصلا طرفدار سرمایه داری و رقابت و جامعه طبقاتی هستی و مانند مالتوس از کم کردن جمعیت کره زمین صحبت می کنی بدون این که بدانی که تولید گندم آمریکا می تواند نمام یک یلیارد گرسنه کنونی در جهان راسیر کند »

فرض کنیم نظر و ادعای شما درست باشد، چطورشد صحبت از گرسنگی و فقیران که میشود، پای سرمایه دارترین و امپریالیست ترین کشور دنیا به میان میآید و همچون گذشته مدکار و حلال مشکل اقتصادی دگم گرایان کمونیست سنتی میشود؟ اتفاقاً رفسنجانی هم بعد از پیروزی انقلاب برای تحقیر چپهای ایران نزد عوام در حضور خمینی به آنها شبیه همین حرف شما را زد که:

« شما که اینقدر دم از استقلال اقتصادی و فضائل نظام کمونیستی دارید، پس چرا همین شوروی نصف بیشترگندمش را از آمریکا تأمین میکند؟»

مضافاً، درمورد همین گرسنگی مورد لحاظ و نگرانی شما، کشورهای کمونیست بلوک شرق شکست خورده شما چه نقشی در زمان قدرت داشتند که مانند شما به زیربنا بودن اقتصاد اعتقاد راسخ داشتند؟ آنها در طول هفتاد سال عمر کمونیستی خود چند ملیون گرسنه را میتوانستند نجات دهند و یا نجات دادند؟ ثانیاً متأسفانه شما هنوز بطور جدی از خود نپرسیدید چرا آنها علیرغم تمام سعی و تلاششان شکست خوردند؟ چرا باید استالین بیست ملیون مردم روس را بکشد تا بتواند بقول نظایر شما به بهانه محو جامعه طبقاتی و بی طبقه شدن روس، بر اریکه قدرت بماند؟ درست است که اقتصاد زیر بناست ولی رابطه اش با جمعیت و ازدیاد و رشد آن چیست؟ آیا مقوله ازدیاد و رشد جمعیت در در تعامل و تعارض و تناقض با اسقرار و استمرار و دوام همان اقتصاد حداقل و پایدار و برپا برای تأمین نیازمندیهای همه بشر این کره زمین خسته و فرسوده و بی رمق نمیباشد؟

‫شکر پاشی فرمودید که
«‫لطف بفرمائید و بقول معروف وسط دعوا و معرکه برای کالای منسوخ خود نرخ تهیه نکنید . می خواستم بگویم بزنید چاک با خود گفتم الان دوستان خواهند گفت این دختره لومپن شده. واقعا بقول هموطنان آذری این بحث ها " تورو سننه نه ! " شما برو برای همان بازار آزاد و سونامی و این مهملات قصه بنویس. »

خیلی ممنون از استدلال و الطاف شما!. از مدعی شاگردی و مریدی جناب قره گوزلو بیش از این توقع بود! اولاً شما مدعیان و ‫بازسازندگان کمونیزم سنتی، که در عمل و برخورد آبرو برنده کمونیست درآمدید‫، « نمیگوئید »، شما همگی « میفرمائید و مدام حکم و فرمان میرانید »! ثانیاً شما بالاخره گفتید، حتی آنچه را که همینجا به خود از ترس لمپن خوانده شدن قول داده بودید، نگوئید.

امروز که در قدرتی نیستید اینچنین دگراندیشان و منقدان خودرا بی تاب و تحمل میباشید، فردا که به قدرت رسیدید چه برسر ما خواهید آورد؟ آیا با این برخوردهای واکنشی کودکانه و غیر علمی و حرفه ای شما، من حق دارم همان قدر که از به قدرت رسیدن مذهب و مذهبی های متعصب هراس دارم، از به قدرت رسیدن ایدئولوژی و ایدئولوژیستهایی چون شما هم در هراس و فرار و فغان باشم؟

خانم محترم، این چنین برخورد های هیجانی، احساساتی، شخصی و غیر منطقی اصلاً در شأن یک دانشجوی رشته علوم انسانی نبود. شمائید که ایران آینده را میسازید! در هر حال پیروز و منصف باشید!‫
٣۱٣٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : سوسیالیزم ممکن است
آقای سالاری مرا بزرگ منشانه به باد استیضاح می گیرد که تخیلی و قرن نوزده هی می اندیشم. مطمئن هستم که ایشان عشق به برابری که در خود آزادی بی شائبه را هم دارد آرمانگرائی می داند و مطمئن هستم که معتقد است که سرشک انسان از اضافه خواهی ساخته شده و محدود کردن این غریزه رشد جوامع انسانی را مانع می شود وی می فرماید در اقتصاد گلوبال ما راهی نداریم بجز تمکین و تطبیق و منتظر شدن که شاید سرمایه دلش بسوزد و رحمی به حال ما مزدبگیران بکند(یا شاید مجبور شود که چنین کند) بهر روی وی مرا دعوت به پذیرش واقعیت موجود می کند و شکست سوسیالیزم دولتی روسی را یادم می آورد و می خواهد که فر یاد بزنم زنده باد واقعیت موجود.
همین جناب سالاری اگر آقا زاده شان در مورد ابداع چیزی نا موجود تلاشی بکند قطعآ از آن بنام خلاقیت نام خواهد برد و اگر در تحقق آن ایده فرزندشان با شکست مواجه شود از آن بنام تجربه یاد خواهد کرد ولی از تشویق و دعوت به تحقق بخشیدن ان هرگز کنار نخواهد کشید چه معتقد است هیچ چیز نوئی یکباره و بدون ممارست بدست نخواهد آمد. ولی وقتی پای مسائل اجتماعی پیش می آید می فرماید یکبار برای سوسیالیزم تلاش شد و شکست خوردباید از فکر آن گذشت. وی می فرمائدنئولیبرالیزم موجود بهترین سیستم کارآی قابل تحقق است. گویا تاریخ در همین لحظه ساکن ایستاده و از ابتدا مناسبات تولیدی و اجتماعی بهمین گونه بوده است. وی یایدش رفته که فئودالیزم در زمان خودش بهترین سیستم بوده و بالتبع برده داری امپراطوری رم را ساخت که در زمان خودش بهترین بوده . وی یادش می رود که برای امحاء برده داری بمثابه سیستم مسلط اجتماعی چه تلاشها شد و چه شکستها تا ملغی شد. یادش می رود برای محو فئودالیته فقط در همین فرانسه مهد سرمایه داری چندین تلاش عظیم انسانی عقیم ماندو چه جنایتها در تلاش های عقیم تا به اینجا رسیدیم.اصولآ سوسیالیزم باید در اولین تلاش بهشت می ساخت و چون نساخت پس باید در زباله دان انداختش.
برگردیم سر بحث آقای قره گوزلو.وی می گوید سرمایه یک قانون دارد و آن هم انباشت است. سرمایه در پس از جنگ دوم که ماحصل بحران رکود بزرگ بین ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۸ بود تحت فشار جنبش اتحادیه های کارگری به سلسله قوانین محدود کننده ای از قبیل بیمه های بیکاری بهداشت برای مسن ها ۴۰ ساعت کار در هفته مسکن برای شرکت کنندگان در جنگ و مالیات تساعدی تن داد. در آمریکا دو در صد با با لاترین سطح در آمد تا۹۱ در صد مالیات بر سود سرمایه می پرداختند. این باعث ایجاد طبقه متوسط بزرگی شد که قدرت خرید داشت. بدنبال بحران انباشت سرمایه انتهای دهه هفتاد میلادی قوانین محدود کننده سرمایه بمرور بر داشته شدند بطوریکه در دوران ریگان و تاچر آنچنان دست سرمایه را باز کردند که در دوران بوش دوم مالیات بر سود سرمایه ای به ۱۵ در صد رسید و ما حصل آن تولید سرسام آور برای مصرف کننده محدودبود. امروز این مصرف کننده تا خرخره بدهکار دیگر توان خرید ندارد. ۱۲ در صد بیکاری در آمریکا خانه خرابی لجام گسیخته و فقدان سیستم رفاهی اجتماعی ماحصل این دوران است . حال دو راه داریم یا مودب کردن و محدود کردن و در زنجیر کردن هیولای سرمایه که تمام قامتش بر اساس حرص و زیاده خواهی گذارده شده یا رها کرده انسان از تمایل به استثمار دیگری. قره گوزلو می گوید شرایط دارد بنفع جنبش کارگری (مطمئن هستم درک از کارگر آقای سالاری مثل درکشان از سوسیالیزم بسیار کهنه است. گویا مارکس کارگر را تنها با داس و چکش مشخص کرده و لا غیر و سوسیالیزم هم یعنی استثمار دولتی و کمونیست ها هم در دوران استالین و برژنف دارند در جا می زنند و ازپس از سقوط کاپیتالیسم دولتی روسیه کمونیست ها رفته اند هواخوری و در سال ۵۷ مانده اند ) جهانی تغییر می کند . خلایق خلایق کورید نمی بینید سرمایه در گل نشسته است نمی بینید کارگر یونانی باید تاوان دزد ی های تریلیون دلاری وال استریت را بدهد. نمی بینید کارمند ۶۲ ساله فرانسوی باید ۲ سال بیشتر کار کند تا گردن کلفت میلیارد دلاری ۱۵ درصد مالیات دهد.خلایق کورید برای نجات دزدهای مالی ۳ تریلیون دلار از مالیات زحمتکشان دادند اما برای تمدید بیمه بیکاران ۱۲ درصدی رسمی آمریکا چه جفتک ها که نزدند.خلائق نمی بینید که سرمایه نه تنها دغدغه انسان را ندارد که انسان خوار است. اگر حد اقل هائی را برسمیت شناخته نه از سر مهر که از سر نیازو ترس بوده. سرمایه اگر حقوق بشر می فهمید به تقسیم خود رضایت می داد. سرمایه داری بر مبنای دو اصل ضد حقوق بشری نا برابر بودن انسان وزیاده خواهی بنا نهاده شده خلایق خلایق اگر مهری و نوری در آن دیدید نه در ذاتش که از ترسش از کارگران متشکل بوده. متحد شویم بجای در یوزگی ماله کشان لیبرال بخودمان متکی شوم تلاش دومی را سازمان دهیم شاید اینبار یافتیم که خورشیدمان کجاست.
نه من باید بروم زیر سقف مهتابی رنگ سرخی بزنم
٣۱٣۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : The Secret Big-Money Takeover of America
مقاله زیر از وبلاگ امروز روبرت رایش استاد سیاست عمومی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا و وزیر در سه کابینه قبلی امریکا از جمله کابینه کلینتون است که همزمان در نشریه های دیگر منتشر شده است. رئوس ابتدای مقاله به قرار زیر است. کاش میشد به آن Hyperlink داد.
عنوان مقاله : اسرار استیلای پول های عظیم بر امریکا ،
نه تنها ثروت و درآمد امریکا هر چه بیشتر از ۸۰ سال گذشته در دستهای معدودی تمرکز یافته است بلکه این دستها به نحوی که تا کنون سابقه نداشته مشغول خرید دموکراسی ما هستند و این کار را در خفا انجام میدهند.
صد ها میلیون دلار مخفی در انتخابات کنونی ، خرج مسابقه های انتخاباتی مجلسین نمایندگان فدرال و ایالتی میگردد و من جمله اتاق بازرگانی امریکا پول کورپوریشن ها را از اطراف و اکناف عالم کجرج این انتخابات میکند.
به علت اختفا هیچ کس نمیداند که سیل پول از کجا میاید.
اما به احتمال قریب به یقین میشود حدس زد که مقصود از این عمل کمک به طبقه متوسط ، کارگر و فقیر گرفتار امریکا نیست. منظور از این ولخرجی آنست که موقعیت ثروتمندان را مستقر تر ، تمام فعالیت های اصلاح طلبی را متوقف و کورپوریشن های بزرگ و وآل ستریت را از بند مقررات خلاص کرد.
اینها سخنان امروز کسی است که سه بار در امریکا وزیر بوده است.


http://robertreich.org/post/۱۲۶۳۵۸۱۹۸۶
٣۱٣۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : معصومه قدمی

عنوان : به خانم میر صادقی و آآقای سالاری و آقای صبوری
خانم میر صادقی شما استاد من بوده اید و من را می شناسید. همان" شکوه" . من درباره سبزها با شما در بیرون فضای دانشگاه و کلاس خیلی صحبت کردم اگر خاطرتان باشد هیچگاه نتوانستید من را قانع کنید که مرز زاسیسم و فمینیسم کجا بسته می شود شما نتوانستید من را مجاب کنید که یک کارگر زن با یک زن بورژوا متفاوت است و ما نمی توانیم به اسم فمینیسم خانم لیدی گاگا را در کنار کارگر بیکار شده نساجی بگذاریم گرچه هردو زن هستند . خوب به یاد دارم که هر گاه من از کتاب های دکتر قراگوزلو فاکت می آوردم عصبی می شدید و می گفتید اون که فقط خودش رو قبول داره . استدلال شما این بود که چون ایشان همه جا از زنان کارگر دفاع می کند در نتیجه زنان طبقه خرده بورژوا را حذف و حقوق شان را نادیده می گیرد . در واقع خانم دکتر ! شما در دفاع از طبقه خودتان صحبت می کردید روزی که موضع شما را با آقای قراگوزلو در میان گذاشتم و ایشان گفتند خوب معلوم است مادام که ما یاد نگرفته ایم پشت هر جمله و موضع سیاسی احزاب و گروه ها منافع طبقاتی آنها نهفته است همواره در سیاست قربانی سفیهانه ای خواهیم بود و بعد گفتند جمله از لنین است. شما خانم دکتر هر که را از خاتمی و موسوی و کلا لیبرال ها دفاع نمی کرد به چشم دشمن می نگریستید و حالا برایم عجیب نیست که این گونه باز هم مانند همان خانم استاد دانشگاه ورقه صحیح می کنید غافل از اینکه جامعه کلاس درس نیست و همه می دانند که تزهای فوئرباخ را مارکس نوشته و آقای فرهاد زانیج خواه نیز هیچ اشتباهی مرتکب نشده اند که حالا با شتاب به فکر اصلاح آن افتاده اند و کتاب و ترجمه باقر پرهام را به رخ ما می کشند
اما یک جمله با جناب سالاری ! برادر محترم شما که اصلا طرفدار سرمایه داری و رقابت و جامعه طبقاتی هستی و مانند مالتوس از کم کردن جمعیت کره زمین صحبت می کنی بدون این که بدانی که تولید گندم آمریکا می تواند نمام یک میلیارد گرسنه کنونی در جهان راسیر کند لطف بفرمائید و بقول معروف وسط دعوا و معرکه برای کالای منسوخ خود نرخ تهیه نکنید . می خواستم بگویم بزنید چاک با خود گفتم الان دوستان خواهند گفت این دختره لومپن شده. واقعا بقول هموطنان آذری این بحث ها " تورو سننه نه ! " شما برو برای همان بازار آزاد و سونامی و این مهملات قصه بنویس. در خاتمه از تفسیر به موقع و کوتاه و البته بسیار متقن جناب احمد صبوری باید تشکر کرد که خلاصه قضایا را با ایجاز تمام و با ادبیاتی بسیار گویا بیان کرده اند . دوستان عزیز! سرمایه داری در هر لباس و قالبی دشمن آزادی و برابری است و هیچ گونه آزادی عمومی بدون ساقط کردن سیستم سرمایه داری میسر نخواهد شد. البته در چارچوب سرمایه داری آقای سالاری نیز به اندازه آقای اوناسیس آزاد هستند که هر چه می خواهند بخرند و بخورند منتهی به اندازه پول خود و اگر پول و در آمد لازم نداشتند آزادند که بمیرند. از اینکه کامنت من طولانی شد معذرت میخواهم .
٣۱٣۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : هیولا
جناب سالاری،
با اکثر آنچه فرمودید موافقم. فقط مجبورم اضافه و تکرار کنم که مساله و خطر اصلی ، کاپیتالیست است که جز سود خود ، دو میلیمتر جلو تر از بینی خود را هم نمی بیند . ظاهرا اقلا در امریکا چیزی جلو دار او نیست و تمام قوای مقننه و اجرایی و اخیرا قضائی را هم خریده است . آلودگی آب و هوا و زمین ، انفجار جمعیت ، نقصان منابع ، افزایش حرارت کره زمین و نتایج ناگوار و مصیبت زای این عوامل در قاموس فکر این هیولا نمیگنجد . خیال میکند در روز واقعه به موشک خود سوار شده و به کره ماه و زهره میرود. تا آنجا که چشم کار میکند عجالتا کسی مانع این هیولا نیست و خدا کند روزی که سرش به سنگ میخورد روز مصیبت همه نباشد.
٣۱٣۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۴۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست