سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مادر ادوارد - ابوالفضل محققی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : ساوالان گرامی،
ساوالان گرامی، دوست عزیز و هموطن من چرا فکر می کنی که کسی بدنبال دیوار کوتاه می گردد؟ خودت امتحان کن، از شهروندان اروپای شرقی بپرس و شباهت ها را در فرمول گسترش نفوذ روسیه در آن منطقه ببین. ما و کشورهای جهان سوم قربانی های کشورهای امپریالیستی بودیم و هستیم چه از نوع روسی ان و چه از نوع انگلیسی، فرانسوی، آمریکاییو چینی آن. قبل از آنها هم هلندی ها، پرتغالی ها و اسپانیایی ها پدر اجداد ما را در آسیا، افریقا و سرخپوستان امریکا درآوردند. خوش بحال ژاپنی ها که در قرن ۱۶ با اردنگی اسپانیایی ها را از کشورشان بیرون کردند و به سرنوشت هند دچار نشدند.

سرخپوستان امریکا خوششان نمی آید آنها را سرخپوست خطاب کنند و ترجیح می دهند آنها را بومیان آن قاره خطاب کنند.

موفق باشی
٣۰۷۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۹       

    از : س. ساوالان

عنوان : دیوار فرقه ی دمکرات آذربایجان کوتاه است
تاواریش محققی! بزنید و بکوبید! چرا که دیوار فرقه و حکومت ملی حالا حالاها کوتاه ترین دیوارها است. تو هم بزن برادر! چرا که نه. مگر تو چیزی از بابک امیر خسروی و شرکا کم داری. فعلا دور شماهاست. فقط شما بازنشستگان سیاست چرا نمی خواهید بفهمید که از این حرفها آبی برای جنبش دمکراسی در ایران گرم نمی شود. جنش دمکراسی اگر می خواهد در ایران به جائی برسد (که حالا حالاها کار دارد) نه فقط باید به خونخواهی ادوارد ها بر خیزد، بلکه باید به حساب جنایت بی شماری که رژیم پهلوی و طرفدارانش بر علیه منسوبان به فرقه دمکرات آذربایجان مرتکب شدند، نیز رسیدگی بکند.
٣۰۷۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۹       

    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : چه ضمانتی وجود داشت که اگر جمهوری های جدید در ایران پا برجا می ماندند به سرنوشت جمهوری های کمونیستی دیگر مثلا جمهوری های آسیای میانه دچار نمی شدند و به اقمار روسیه تبدیل نمی گردیدند؟
فرقه های دمکرات از طرف روسیه وظیفه داشتند که تا زمانیکه استقرار و حاکمیت شان صد در صد نشده در رفتار و کردار خود نمونه ی عدالت و برابری باشند. به این دلیل بود که ویترین زیبایی از کمونیسم در آذربایجان ایجاد کردند تا مردم را فریب بدهند. برنامه بعد از بدست گرفتن کل قدرت آن بود که همان کنند که اربابانشان در اتحاد جماهیر شوروی بر سر مردم بعنوان ولی و قیم کارگران و زحمتکشان آورده بودند. در کشورهای اروپای شرقی هم بعد از جنگ جهانی دوم با همین حیله ها مردم را فریب دادند و پس از انتخابات هایی که در هر کشور برگزار کردند مردم فریب خورده به کمونیسم رای دادند ولی خبر نداشتند که بلیط یک طرفه ای را خریداری کرده اند. کمونیست ها بعد از پیروزی در این انتخابات ها و مشروعیت یافتن به سبب آن، حاکمیت خود را به صد در صد رساندند و شد آنچه که همه ی ما می دانیم. ۴ دهه طول کشید تا فرزندان و نوادگان فریب خوردگان طومار سیسم های توتالیتر کمونیستی دست نشانده ی روسیه را برای همیشه ببندند. در ایران و ترکیه و جاهای دیگر در جهان عین همین فرمول را مورد استفاده قرار دادند و در برخی موارد پیروز و در برخی موارد شکست خوردند. خوشبختانه در ایران شکست خوردند و بخش هایی از ایران به اقمار شوروی پیوسته نشد تا در بخش های دیگر ایران هم همین برنامه را ایجاد کنند. پس از فروپاشی شوروی در ۱۹۸۹ همه با فقر و فلاکت و استبداد و محرومیت های فرهنگی و زبانی ... در جمهوری های آسیای میانه آشنا شدند. اگر استان های آذربایجان و گیلان و کردستان ما هم آینده ای بهتر از آن جمهوری ها در بدترین و آلمان شرقی در بهترین شکلش نمی داشتند. چرا خودمان را گول بزنیم که جمهوری های ایجاد شده در ایران تافته های جدا بافته ای از دیگر جمهوری های دست نشانده روسیه می شد و کمونیسم واقعی در جمهوری های نوین ایران بهشت برین و مدلی برای چین، روسیه، کره ی شمالی، کوبا، ... می شد. باید خوشحال بود که این اتفاق بهر دلیلی در ایران نیافتاد. استبداد پهلوی به هیچ عنوان بدتر از تمامیت خواهی/توتالیتریسم کمونیستی نبود. از این جمله ی آخر سوء استفاده نشود که طرف هوادار پهلوی هاست و یا برایشان تبلیغ می کند و یا از آنها دفاع می کند چون من آنرا چیزی بجز طفره رفتن از اصل موضوعی که در بالا مطرح کردم تلقی نخواهم کرد.استبداد به هر نوعش نکوهیده و زشت است ولی زشت تر از آنهم را در آن زمان بسیاری از ملت ها تجربه کردند و آنهم توتالیتریسم نظامهای فاشیستی و کمونیستی بودند. هم اکنون هم در ایران سیستم بس بدتر از هر دو آنها را همه ی ما تجربه کرده ایم و آن مخلوطی از توتالیتریسم فاشیستی دینی و اقتصاد دولتی است.

من با بسیاری از لهستانی ها و چک ها در کشوری که هستم سر و کار داشته ام و چیزهای بسیاری از تجربیاتی که از کمونیسم و روسها داشته اند را یاد گرفته که به شمه ای از آنها در بالا اشاره کرده ام. شما هم اگر در اروپا زندگی می کنید با اینها ارتباط برقرار کنید و از آنها راجع به تاریخ شان سئوال کنید. در برابر سئوال من که آیا حاضرید دوباره به همان سیستم بازگردید جواب ۹۰ در صد آنها خیر بود. ما باید از تجربیات دیگران عبرت بگیریم و وانمود نکنیم که گسترش و نفوذ روسها در ایران از اروپای شرقی و امریکای جنوبی و ... غیرو در آنزمان بهم بی ارتباط بوده است و در جمهوری های جدیدالتاسیس در ایران اگر این و آن می گذاشتند به بهشت برین می رسیدیم. این چیزی بجز ساده اندیشی و مردم فریبی نیست.

چه ضمانتی وجود داشت که اگر جمهوری های جدید در ایران پا برجا می ماندند به سرنوشت جمهوری های کمونیستی دیگر مثلا جمهوری های آسیای میانه دچار نمی شدند و به اقمار روسیه تبدیل نمی گردیدند؟
٣۰۷۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۹       

    از : ک کریم

عنوان : با سلام به هردو
باسلام به ابوالفضل وسیروس

نمیدانم آیا ابوالفضل بخش نظرات مربوط به نوشته خود را باز می کند یانه ولی به هر صورت منهم چون موضوع مربوط به شهر ما هست چند کلمه ای مینویسم.
۱-تحقیق در مورد اینکه واقعا ادوارد ارمنی به دست چه جریانی به قتل رسید دیگر از محالات است. در این مورد فقط باید بر اساس حدس وگمان و نه شواهد ناموجود صحبت کرد. خود همین حدس وگمانها هم باز پرتو چندانی بر تاریک های این موضوع نخواهد افکند و...
من فقط در اینمورد یک سوال دارم: اگر ادوارد به دست مامورین فرقه اعدام شد ه باشد قاعدتا باید مرتجعین آخوند و تبلیغاتچیان حکومت شاه شواهد مربوط به این جنایت را بعد از شکست فرقه مورد بهره برداری گسترده قرار داده باشند و سیروس که احاطه خوبی به این مسایل دارد ویا شاید هم دسترسی به روزنامه جات آنروز بهتر میتواند در این زمینه اگر در آینده فرصتی فراهم شد اطلاع رسانی کند.
۲-هیچ جنبش سیاسی بی خطا وجود ندارد ولی با معیارهای آن روزگاران، رفتار فرقه دموکرات با مردم سرزمین های زیر تسلط خود در مدت یکسالی که در حکومت بود از عیار بسی بالاتری از مساوات و عدالت وآزادی نسبت به حکومت شاهی بر خوردار بود. در زنجان با وجود گذشت مدتی طولانی از سرکوب فرقه دموکرات، امنیت و آبادانی دوره یکساله حکومت فرقه زبانزد مردم بود. سید جعفر پیشه وری علیرغم تبلیغات مسموم طولانی ارگانهای رسمی حکومتی، عموما به عنوان فردی ملی که به نفع آذربایجان کار میکرد در خاطره ها باقی مانده بود. رفتاری که حکومت فرقه با محتکرین مواد اولیه مورد نیاز مردم داشت چنان در اذهان نقش بسته بود که هنگام مبارزات تبلیغاتی تو خالی بر علیه محتکرین بزرگ در زمان شاه بزرگترهای ما ها به یاد دوره فرقه دموکرات میافتادند و به تبلیغات حکومت شاه بر علیه محکترین وگرانفروشان و ...می خندیدند. توسعه موسیقی وفرهنگ وهنر در این مدت یکسال چنان قابل ملاحظه بوده است که آخوندهای مرتجع به هیچ وجه قدرت تحمل آن را نداشته و تبلیغات مسمومی را بر علیه فرقه به راه انداخته بودندو.می گفتند کسانی که به این مجالس میروند زنانشان را با زنان دیگران عوض می کنندو...
۳-بخش قابل ملاحظه ای از مردم زنجان مخالفت فرقه دموکرات بودند در میان آنان از هر قشر اجتماعی از روستایی ساده گرفته تا بازاری متمول واز جمله روشنفکران وجود داشتند ودلایل این مخالفت ها هم در واقع متفاوت بود. از تبلیغات آخوندهای مرتجع گرفته تا خرابکاری های آگاهانه عوامل ذوالفقاریها و دشمنیهای شخصی بعضی از روسای قبایل افشاری طرفدار فرقه با ذوالفقاری ها که می توانست با آزار و اذیت مردم عادی طرفدار ذوالفقاری ها و طرفدار حکومت شاه همراه باشد و خبار مربوط به عملکرد و دخالت شوروی ها در امور فرقه و... در این ایجاد این مخالفت ها نقش داشتند. با وجود همه این ها بسیاری از مردم هم جذب شعارهای فرقه شده بودند واگر انتخاباتی آزاد در آن موقع بر گزار می شد شانیس پیروزی میتوانست بالا باشد.
۴-اوباش واراذل واقعی وگردن کلفتان و جاده برهایی که آن موقع توسط ذوالفقاری ها بر علیه فرقه اجیر شدنددر شرارت وبدنامی وآزار مردم زبان زد خاص وعام در زنجان بودند. درطرف مقابل هم کسانی از این قشر، اما بسیار محدود وجود داشتند. ولی به قول پدر من که موضع بیطرفانه ای نسبت به حکومت شاه وفرقه دموکرات هردو داشته کافی بود کسی از یک مامور فرقه که مزاحمتی برای کسی ایجاد کرده بود به فرقه شکایت می برد، دیگر کار فرد خطا کار ساخته بود وبا پول ورشوه هم نمیشد از مجازات نجاتش دادو...اما در طرف مقابل کافی بود از یکی شکایت بکنی همان فرد را برای تنبیهت به در خانه ات میفرستادندو...
۵-انصاف حکم میکند که حساب آدم کشان حرفه ای جمهوری اسلامی را در هر لباسی از فداییان دوره فرقه دموکرات جدا کنیم. آنها برای رسیدن به حقوق برابر با ملت مسلط حاکم به پا خواستندو بعد از یکسال شکست خوردند و بنا به اقوالی از چند هزار تا ۲۵۰۰۰ نفرشان به بدترین شکل ممکن قتل عام شدند تا دیکر ترک آذربایجانی هوس حقوق برابر را با ملت حاکم را برای همیشه از سر بدر کند. اما اینان برای تبدیل مردم ایران به امت صدر صد تابع ولی فقیه، بیش از ۳۰ سال است که بسیاری از انسانهای بی گناه را به راحتی آب خوردن کشته اند و هنوز هم می کشند و آمادگی کامل دارند که حمامهای خون بیشتری باز هم به راه اندازندو...
٣۰۷٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣٨۹       

    از : سیروس م

عنوان : ابول جان! آلمانی نیست، ارمنی است!
ابول جان سلام. نوشته هایت را می خوانم. «شیرین» می نویسی. ولی برای «شیرین» کردن نوشته نمی توان از هر وسیله ای استفاده کرد. از این نوشته ات شگفت زده شدم. تو حسام را می شناختی و یادش گرامیست. ولی «ادوارد دندانساز» را چطور؟ ۵۰ سال از نخستین آشنائی ات با نام «ادوارد دندانساز» و مادرش می گذرد. تو در این نیم قرن بخودت زحمت ندادی بدانی او کیست؟. هنوز هم نمی دانی که کدامیک از سه احتمال درست است: ملاها کشتندش تا دست نجسش را به دهان مسلمانان نبرد؟ دموکراتها اعدامش کردند؟ یا بخاطر تبار آلمانی اش توسط ارتش سرخ کشته شد. اینها را نمی دانی. ولی با استفاده از عنصر «مادر» خواننده ات را به نفرت علیه «دموکراتهای آذربایجان» سوق می دهی. سنگ آسیاب را فصل مشترک کردی و شیر حمام تو را یاد شیر هندوستان انداخت. من از «اعدام» دفاع نمی کنم. می خواهم تو را دعوت به دقت کنم. در این نیم قرن اگر کمی جستجو می کردی، در می یافتی که فرد اعدام شده «ادوارد آلمانی» نبود که بخاطر «تبار آلمانی اش» توسط «رفقا» اعدام شده باشد! او «ادوارد ارمنی» است. سید محمود طالقانی (آیت الله بعدی) زمانی که برای تهیه گزارش از زنجان برای نشریه «آئین اسلام» در خدمت «ذوالفقاری ها»- زمینداران یزرگ زنجان و از دشمنان کهنسال آزادی- بود، به او و مادرش اشاره کرده است. جبهه ملاکین و شاهپرستان و روحانیون نیز که او را شهید خود می دانند، از او به نام «ادوارد ارمنی» یاد می کنند. چه شده است که تو او را در کنار حسام نشانده ای و فدائیان را سلف «پاسداران» کرده ای؟
ابول جان! لحن نامه را بر من ببخش! میدانی که همیشه «رک» بوده ام. بقول مثل آشنای خودمان: «اومان یئردن کوسرلر!» انتظار از تو بیشتر از این بود. و امیدوارم این نوشته فقط ناشی از کم دقتی باشد نه چیز دیگر. دوستت سیروس
٣۰۷۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست