سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

خودی و غیرخودی! - ندا شهبازی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : سلیم ستاری

عنوان : آزادی بیان حق است اما نه هر چیز بی محتوایی که از دهان آدم خارج شود
جناب یا سرکار (هموطن)
آیا واقعآ مقاله را خوانده اید؟! در کجای مقاله نویسنده مردم را به خودی و غیرخودی تقسیم کرده است؟! اگر به متن این نوشته دقت کنید، نویسنده از سکوت بعضی از مدعیان پرهیاهوی حقوق بشر انتقاد کرده، که به چه دلیل در بعضی از موارد نقض حقوق بشر در مناطق غیر فارس ایران سکوت میکنند. خود شما هم دارید دم از خودی و غیرخودی میزنید و اساسآ مسئله ی زبان و فرهنگ خلقهای ایران را برسمیت نمی شناسید!
هموطن محترم شما فکر می کنید که در ایران فقط یک جنبش وجود دارد؟!! تو سبزی، خب باش، قرار نیست که همه مثل تو فکر کنند!
ضمنآ و بقول شما باید راستش را گفت که در جنبش سبز خودی و غیرخودی وجود ندارد چون هیچ اعتقادی به خلقها در این حرکت وجود ندارد. درست است، بدنه ی آن خودی و غیرخودی بر نمی تابد چون در درون به واقعیت وجود خلقها معتقد نیست.
ضمنآ من هم از ابراز نظر جنابعالی به این شیوه مخالفم و از نوشته تان هیچ خوشم نمی آید و همچنین شما هم خود را سخنگوی جنبش سبز ندانید چون من معتقدم که تو سبز نیستی و ما هم از اینکه شما بجای جنبش سبزهای واقعی حرف بزنید متنفریم.
راستی شما که از نوشتن اسم خود هم ابا دارید برای سکینه محمدی چکار کردید؟! شما که از عملکرد فعالان، خبری ندارید چرا حرف بی اساس میزنید؟! من حداقل شناختی که از نویسنده ی مقاله دارم این است که او فعال حقوق بشر است که با چندین سایت و ارگان فعالیت می کند. در اکثر تجمعات اعتراضی شرکت و سخنرانی کرده است. همچنین ده ها بار با تلویزیونهای اپوزیسیون در برنامه های مختلف بصورت تلفنی و بصورت حضوری مصاحبه داشته اند و یکی از فعالینی هستند که خبرها و بیانیه های مختلف در ارتباط با زندانیان سیاسی و مدنی را بزبان انگلیسی ترجمه کرده و این مقالات را برای روزنامه ها و ارگانهای بین المللی حقوق بشری ارسال می کنند. همچنین تلاش گسترده ای در جمع آوری امضا برای کمپینهای مختلف از جمله کمپین خانم محمدی انجام داده اند. لطفآ بفرما که تو کی هستی و چکار میکنی و تا حالا چه کرده ای؟!
هموطن جان جهت روشنگری برای امثال تو، تو خودت را عذاب نده گزارشهایی را که (کپی پیست) کرده ای، تو و حتی بقال سر کوچه ی شما هم میداند چه برسد به فعالان حقوق بشری. تو اساسآ از محتوای کامل مقاله چیزی نفهمیده ای.
اگر نوع نوشتنم بد بود بخاطر جواب ادبیات نوشتاریت است که در انتقاداتت از خود ساطع نموده ای!
٣۰۵۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨۹       

    از : هموطن

عنوان : سکینه محمدی آشتیانی، اهل آذربایجان، به نماد ستمهایی که بر زنان ایران می رود تبدیل شده است همانطور که ندا آقا سلطان، اهل تهران، به نماد مخالفت با استبداد تبدیل شد. فاجعه: قتل عام ۲۰۰۰ انسان در شرف اجرا در زندان وکیل آباد.
خانم ندا شهبازی، خودی و ناخودی کردن مردم کاری زشت است حال چه از جانب رژیم باشد و چه از جانب شما. شما چرا از خودی و ناخودی کردن مردم بوسیله رژیم گله می کنید وقتیکه خودتان مردم را با خلق ها/ملیت ها نامیدنشان به خودی و ناخودی تقسیم کرده اید؟ شما طبق کدامین اسناد جنبش سبز را متهم و محکوم به جدا سازی ها می کنید؟ شما خودتان تصمیم گرفتید که سبز نباشید همانطور که من خودم تصمیم گرفتم که سبز باشم. مگر جنبش سبز برای من دعوتنامه فرستاده و برای شما نفرستاده بود؟ چرا راستش را نمی گویید که در جنبش سبز خودی و ناخودی وجود ندارد و آنهایی هم که سعی کردند که این جنبش را خودی کنند با فشار مردمی که با خودی و ناخودی کردن ها مخالفند سرانجام به عقب رانده شدند. بدنه جنبش سبز خودی و غیر خودی را برنمی تابد. من سبزم و مهمتر از آن ایرانیم. من با خودی و ناخودی کردن های مردم بوسیله شما و رژیم تحت نامهای مختلف مخالفم و خوشم هم نمی آید که شما از طرف من حرف بزنید.

سکینه محمدی آشتیانی، اهل آذربایجان، به نماد ستمهایی که بر زنان ایران می رود تبدیل شده است همانطور که ندا آقا سلطان، اهل تهران، به نماد مخالفت با استبداد تبدیل شد. تاکنون بیش از ۳۰۰ هزار امضاء برای سکینه جمع آوری شده است. خانم ندا شهبازی، شما برای این زن بخت برگشته چکار کرده اید؟ با نق زدن و بهانه جویی کار درست نمی شود، خانم محترم.

خانم شهبازی، توجه شما را به گزارش زیر جلب می کنم. چرا باید برای شما مهمترین چیز این باشد که چون این ۲۰۰۰ نفر در مشهد هستند پس حتما «فارس» اند، حتما سبزند....و بخاطر همین ایرانی ها و دنیا به اینها چسبیده و کردها و بلوچ ها و ... را ول کرده است. آخر از کجا معلوم همه ی اینها ناخودی های هم شما و هم رژیم باشند یا در میانشان افغان و بلوچ و کرد و خراسانی و .... تظاهر کنندگان و دانشجویان نباشند. تازه چه اهمیتی دارد اهل کجای ایران هستند، انسان هستند، انسانهایی که بی نام و نشان قتل عام می شوند. اینهم گزارشی که خواندنش برای شما و امثال شما لازم است:-

«شهریور- به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر، بیش از دو هزار نفر در زندان مشهد در انتظار اعدام بسر می برند و تا کنون در چند ماه اخیر دست کم سیصد نفر در این زندان بطور پنهانی و بدون اطلاع موکلان و خانواده هایشان به چوبه های دار سپرده شدند. در همین زمینه، یک فعال حقوق بشر در مشهد در گفتگویی با این کمپین، از جزییات بیشتری خبر داد.

به گفته این فعال حقوق بشر درشهرمشهد که به دلایل امنیتی خواست نامش فاش نشود، در چند ماه اخیر دست کم ۳۰۰ زندانی که عمدتا متهم به فروش مواد مخدر بوده اند ، در زندان وکیل آباد مشهد اعدام شده اند و صدها تن دیگر در آستانه اعدام میباشند. به گفته وی اکثر افراد اعدام شده و محکومان در صف اعدام از متهمان پرونده های مربوط به مواد مخدر و تعداد کمی نیز از محکومان به قصاص میباشند.

این فعال حقوق بشر با ذکرجزییاتی دراین خصوص گفت: « در زندان وکیل آباد مشهد بیشتر از۲۱۰۰ متهم محکوم به اعدام وجود دارند که بیشتر آنها در سالن های مختلف بند ۵ این زندان نگهداری میشوند. اعدام های دسته جمعه در دسته های ۳۰ تا ۷۰ نفره به صورت پنهانی و در بند ۶.۱ زندان وکیل آباد مشهد انجام میگیرد.»

این منبع همچنین از بی خبری کامل زندانیان و خانواده آنها از اجرای حکم اعدام خبر داد: «حتی خود زندانی ها نیز از اجرای حکمشان بی خبر بوده اند و تنها چند ساعت قبل از اجرای اعدام زندانی ها را به بهانه های مختلف از بند خارج کرده و در فاصله کوتاهی بعد از آن و بدون اطلاع و حضور خانواده و وکلایشان اعدام کرده اند… به عنوان مثال در روز ۱۹ فرودین امسال ۳۵ زندانی به صورت پنهانی اعدام شده اند ولی منابع رسمی فقط از اعدام ۵ متهم خبر داده اند. در اکثر موارد این اعدام های دسته جمعی و پنهانی هیچ اعدامی به صورت رسمی گزارش نمیشود.»

این فعال حقوق بشری از اعدام پنهانی دست کم ۱۵۰ زندانی در شش ماه پایانی سال گذشته خبر داد و افزود: ” در یک ماه اخیر تعداد اعدام ها افزایش چندین برابری داشته است. و به عنوان نمونه در چند هفته اخیر هر چهارشنبه یا پنجشنبه تعدادی بین ۶۰ تا ۷۰ نفر به صورت پنهانی اعدام شده اند.”

” تنها در چهارشنبه گذشته ۲۷ مرداد ماه ۶۷ نفر در بند ۶.۱ زندان وکیل آباد مشهد اعدام شده اند. و سه هفته قبل از آن هم در یک اعدام دسته جمعی ۷۰ تن اعدام شده بودند......
در یک ماه اخیر تعداد دفعات اعدام دسته جمعی و تعداد اعدام ها در هر بار افزایش چند برابری داشته. دفعات اعدام ها از دو بار درماه به چهار بار در ماه و عمدتن چهارشنبه یا پنجشنبه هر هفته افزایش یافته است. و تعداد کسانی که در هر مرتبه اعدام شده اند نیز به رقمی بین ۶۰ تا ۷۰ نفر افزایش یافته است. به عنوان مثال در روز چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۶۸ نفر اعدام شده اند و گفته میشود صد ها متهم دیگر در صف اعدام در چهارشنبه های آتی در زندان وکیل آباد مشهد می‌باشند.»
٣۰۵۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨۹       

    از : ناصر کشاورز

عنوان : یک توضیح
خانم شهبازی عزیز
از اختلاف نظر عمیقی که با مسائل مطروحه جنابعالی در این مقاله دارم، میگذرم. ولی یک مسئله به تاریخ و روایت مستند و صحیح وقایع مربوط میشود. در مورد اعتراضات پس از اعدام جنایتکارانه احسان فتاحیان (به جرم نزدیکی به سازمان کومله شاخه عمر ایلخانی زاده) در دانشگاه تهران ، دانشجویان چپ و سوسیالیست هم در کنار دانشجویان کرد در یک آکسیون مشترک شرکت نمودند. بیانیه دانشجویان سوسیالیست هم در این آکسیون اعتراضی توزیع گردید. البته دیگر گروه های دانشجویی در این باره یا سکوت کردند و یا حتی به تایید ضمنی این حکم جنایتکارانه پرداختند ( نظیر مقاله مشعشع جناب سیگارچی که در نت هم موجود است و پان ایرانیست ها و ناسیونالیست ها وسیعا از آن دفاع می کردند ). شما اگر در آن مراسم حضور مستقیم نداشته اید لطفا این ادعای من را با برخی شرکت کنندگان و گزارش های این آکسیون چک کنید.
با تشکر
٣۰۵۵۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣٨۹       

    از : یک ایرانی معمولی

عنوان : همه ی آنهایی که در زیر سقف ایران زندگی می کنند لایق یک نظام دمکراتیک بر پایه های استوار منشور جهانی حقوق بشر هستند تا دیگر حق و حقوق هیچ ایرانی ای ضایع نشود.
در گفتگویی که دکتر عبدالستار دوشوکی با تورکمنصحرا مدیا انجام داده است، به نکات جالبی برخوردم که خواندنش را به دیگران توصیه می کنم.

۱. درک من از تحمل دیگران که آقای بابک ایرانی به آن اشاره می کنند، تحمل افکار و عقاید دیگران است و نه چیز دیگر.

۲. فارس خواندن این رژیم هم غلطی بیش نیست. فقط کافیست به شناسنامه های یکایک این تبهکاران رجوع کنیم.

۳. نام خلیج همیشه فارس، نامی ایرانی و حداقل ۲۶۰۰ ساله است، و بنابراین به همه ایران تعلق دارد. همانطور که شیراز، تهران، خراسان، بلوچستان، خوزستان، کردستان، آذربایجان و مازندران ... و بابک خرمدین همگی نامهای ایرانی هستند و به همه ی ایرانیان تعلق دارند. همه ی ما به کشوری کهن به نام ایران تعلق داریم که متعلق به تک تک ۷۵ ایرانی است صرفنظر از اینکه در کدامیک از استان های ایران بدنیا آمده و زندگی می کنند.

۴. من با دسته بندی کردن ایرانیان بر حسب زبان و نژاد و دین و ... کاملا مخالفم چون در مبارزات مان علیه این رژیم مخرب بوده و هست. منفعت آن فقط به رژیم رسیده و می رسد چون تفرقه در میان آپوزیسیون یکی از مهمترین دلائل بقای این رژیم ضد ایرانی و بشری بوده است. رژیم کم در اینگونه تفرقه افکنی بین ایرانی ها سرمایه گذاری نکرده است، هشیار باشیم.

۵. حقوق بشر در جایجای ایران نقض شده و می شود و تفاوت تنها در شدت و ضعف آنست. هر جایی که مقاومت علیه این رژیم بیشتر بوده به همان میزان حقوق بشر در آنجا شدیدتر بوده است. با مسابقه گذاشتن که در کجای کشورمان این حقوق بیشتر نقض شده است، ما میان خودمان تفرقه می اندازیم و رژیم را ول می کنیم. این تنها به تداوم رژیم یاری می رساند و به مبارزات ما علیه آن صدمات غیر قابل انکاری میرساند.

۶. من عاشق همه ی ایرانیان هستم، همه ی ما ستمدیده دیده ایم. همه ی آنهایی که در زیر سقف ایران زندگی می کنند لایق یک نظام دمکراتیک بر پایه های استوار منشور جهانی حقوق بشر هستند تا دیگر حق و حقوق هیچ ایرانی ای ضایع نشود. اینگونه مشارکت همه ی ما در مدیریت کشور در آینده تضمین خواهد شد. کشورهای آزاد و پیشرفته نمونه های زنده این فرمول موفق هستند که باید از آنها بیاموزیم. مبارزه ما اگر در این مسیر قرار گیرد دیگر حق و حقوق هیچ ایرانی ای پایمال نمی شود.

با آرزوی تندرستی و شادی برای همه ی ایرانیان در درون و برون مرز
٣۰۵٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣٨۹       

    از : سامرند ممالک محروسه

عنوان : مقاله ی به حق "خودی و غیرخودی"
با تشکر از سرکار خانم شهبازی بخاطر مقاله ی پرمحتوا و زیبایتان
من هم به نوبه ی خودم از سکوت فعالان حقوق بشری متاسفم و اعتقادم بر اینست که یک فعال حقوق بشر راستین نباید در هیچ شرایطی سکوت اختیار کند و اگر مبادرت به این کار نمود، مشخصآ فعال حقوق بشری نیست و صرفآ ادای یک انساندوست را درمیآورد. پاینده باشید.
در مورد مطلبی که بابک ایرانی نوشته واقعآ متاسفم، چون هیچ ارتباطی با مزمون مقاله نداشت.
آقای بابک ایرانی، متاسفم که شما ایراداتی را مطرح نموده اید که خود نیز در مورد آنها اطلاعات درست و پختگی لازم را درباره ی این موارد ندارید.
من نمی دانم شما در کدام حوزه فعالیت داشته اید که از مسائل و رویدادهای ایران چه در حال و چه در گذشته بی اطلاعید و احساس می کنم صرفآ پوپولیستی سخن میرانید.
شما گفتید که قوم و ملت تعریف دارد، ولی من تعریفی از آن در کامنتتان ندیدم!
خواهشمندم در مورد دمکراسی نیز تعریفی را ارائه دهید، چون عقیده ی شما و کسانیکه مانند شما فکر میکنند هیچگونه سنخیتی با دمکراسی ندارد و سوال اینجاست که آیا اگر کسانی با افکار شما بر سر کار آیند، استبداد در ایران به پایان میرسد، یا آتش جنگ و درگیری بیش از پیش شعله ورتر خواهد شد!
شما میگوئید "تحمل"، چرا تحمل؟!! مگر کشورهاییکه به نوعی دارای ملیتهای گوناگونند و در کنار یکدیگر زندگی میکنند یکدیگر را تحمل میکنند. نه دوست عزیز، آنان با احترام به سابقه ی تاریخی و فرهنگی و زبان آن ملت با هم کنار آمده و در کنار یکدیگر به زندگی مسالمت آمیز خود ادامه میدهند.
در ضمن حکومتهای استبدادی فعلی و قبلی با هژمونی فارسها بر غیر فارسها بوده و همیشه حقوق ملتها و اقوام دیگر در ایران ضایع شده است.
شما میگوئید "کدام جنگ داخلی"؟! شگفتا که ظاهرآ از اخبار درگیریهای داخلی چه در گذشته و چه در حال بی خبرید، آنهم کشته شدن هزاران نفر در این درگیریها.
ما دارای اشتراکات فرهنگی و تاریخی هستیم اما نه تمامی تاریخ و فرهنگ، پیوند زورکی هم معنایی ندارد.
دقیقآ برعکس گفته ی شما، یکی از مبانی شکل گیری حکومتهای استبدادی، برتریت دسته و گروهی با طبقه، ملیت و دین خاصی است.
ظاهرآ جنابعالی از ظلمی که به ملتهای غیر فارس در تحمیل احکام، اجرای احکام و قتل آنان در زندانها بر آنان روا داشته میشود هم بی خبرید. (که البته چه خبرهای گذشته و چه خبرهای کنونی)! میتوانید به تحمیل احکام حبس بر فعالان غیر فارس بخصوص کردها توجه کرده و خبرهایی را در این موارد بررسی کنید و اگر منصف باشید، می بینید که تبعیض هست، آنهم از نوع وحشیانه اش.
واقعآ در پاراگرافی در مورد پارس توضیح دادید که اصلآ معلوم نیست چه نوشته اید و یا خواستید چه بنویسید که جور نشده. لطفآ بگوئید پارس اسم ایران است، ملیت است، قوم است، چیست؟!!
تنها چیزی که میشود از این قسمت فهمید این است که از نظر شما پارس، ملت و قوم و نام ایران است!! پس به قول جنابعالی جای اقوام دیگر کجاست؟!
راستی چرا ایران با واژه ی غیر پارس تعریف نشود؟! چرا پارس؟!
عجیبتر آنکه در آخر کامنتتان با تمام پارادکسهای عجیب و غریب و بی اطلاعی از وضعیت گذشته و کنونی ایران و همچنین طرز تفکر شما و کسانیکه مانند شما فکر میکنند، آرزوی آینده ای دمکراتیک و به رسمیت شناخته شدن حقوق فردی و اجتماعی نموده اید!!
دوست عزیز مطلبی که نوشته بودی، پریشانی عجیبی داشت که اگر بخواهم در مورد تک تک آنها توضیح دهم باید حداقل چندین مقاله ی طولانی ( البته با استنادهای فراوان) بنویسم.
متاسفانه نوشته ی شما از بی اطلاعی کامل از وضعیت و تاریخ کهن و معاصر و ادبیات سیاسی و تحلیلات بسیار غلط نشات گرفته.
٣۰۵٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣٨۹       

    از : آ. ائلیار

عنوان : جنایت علیه بشریت
خانم ندا شهبازی عزیز،

ممنون از نوشته خوبتان. اندیشه "خودی و غیر خودی" تنها در بافت فکری حکومتی ها نیست بلکه این فکر جهانبینی بسیاری از روشنفکران را هم تحت تسلط خود در آورده است. همین پیامها بر پای نوشته شما مشتی از خروار است. این دیدگاه هنوز پی نبرده است:

۱- باید وجود و حق و حقوق ملیتهای گوناگون را به رسمیت بشناسد.

۲- ستم ملی جنایت علیه بشریت است.

۳-راه دموکراسی در ایران از راه رفع ستم ملی میگذرد.

۴- دیکتاتوری حاکم بدون همیاری مبارزات خلقها و ملیتها به زانو در نمیآید.

۵- حمایت و پشتیبانی از مبارزات خلقها در خدمت شکست دیکتاتوریست.

۶- سیاست تمرکزگرایی در خدمت ستم ملی ست.

۷- اتحاد داوطلبانه ملیتها ، با رفع ستم ملی، ضامن بقای ایران است.

۸- مبارزه و حرکت مشترک علیه دیکتاتوری بدون به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت ملتها ممکن نیست.

متأسفانه دیدگاه خودی و غیر خودی با این راه حلها بیگانه است و آنها را با نظریه توطئه ارزیابی میکند. اما زندگی آموزگار سختگیری ست تمام آنچه را که اشخاص نمیخواهند یادبگیرند با هزینه های زیاد یاد خواهد داد.
با آرزوی سلامتی و پیروزی برای جوانانمان که راه دموکراسی و مدنیت و تمدن را هموار میکنند.
٣۰۵٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣٨۹       

    از : گیلانی

عنوان : منشور جهانی حقوق بشر
خانم شهبازی عزیز،

سواد شما حتما بیشتر از منست و از سیاست و حقوق بیشتر از من مطلعید. من می خواهم بدانم شما چرا فکر نمی کنید که منشور جهانی حقوق بشر شما و ۷۵ میلیون شهروند ایرانی دیگر را به همه ی حقوق حقه خود در ایران نمی رساند؟ اگر این منشور شما را به همه ی حقوقتان نمی رساند با ما در میان بگذارید تا ما هم بفهمیم مسئله اصلی شما و همفکران شما چیست؟ در ضمن آیا شما خودتان را از جنبش سبز جدا کردید و یا جنبش سبز شما را از خود جدا کرد؟ مسئول این جدا سازی که بود؟ یادتان باشد که اکثر سبزها مثل من سکولار هستند و این جنبشی متکثر است. با تشکر.
٣۰۵۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣٨۹       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : تفرقه آسان، اتحاد سخت! چرا؟
تفرقه آسان، اتحاد سخت! چرا؟
‫اتحاد مورد نیاز دموکراسی امروز با وحدت کلمه ارتجاعی دیروز خمینی خیلی فرق دارد! بدون اتحاد ما به هیچ پیروزی نخواهیم رسید! کثرت گرایی و تنوع افکار و عقاید بسیارهم خوب و سازنده است بشرط آنکه بتواند در هر مقطع معین بر سر یک تصمیم معین و مشخص توافق کامل و اتحاد تاکتیکی دموکراتیک ایجاد کند. برای رسیدن به این منظور و اتحاد باید عوض شد و تغییر کرد و متحول شد!

خانم شهبازی ‫ضمن تشکر و همراهی با پیام و سوال مهم شما «منشا این جداسازی کجاست»

‫مایلم اضافه کنم که سه «ن» و یا «نون» مشکل و گرفتاری ماست:

نادانی، نگرانی، ناتوانی

سه خصلت مهمی که فرهنگ تعصب، خرافات، خیانت، جنایت، فرصت طلبی، مصلحت نگری، بی علمی، برتری طلبی، تبعیض و نوک دماغ بینی را در این دیار کهن در طول حداقل ۱۴ قرن تقویت و نهادینه کرده است.

ببینید همین الان که ایران تحت محاصره اقتصادی هم سازمان ملل و هم کشورهای امریکا و اروپا شده ما چگونه عمل میکنیم؟ الان که دولت از نظر اقتصادی تحت فشار جهانی است، ببینید برخی مردم ما، جوامع متنوع و مختلف ما، که معمولاً هرکدام ساز منافع و مصلحت خویش مقدم بر هرچیز دیگری دانسته، چگونه از صفوف اتحاد ملت مرتب خارج زده و تک روی ناهوشمندانه می کنند! و جدا از وجود و خیر ایران آتش بیار خرمن تفرقه و تعصبات و برتری طلبی های تاریخی می شوند؟ ببینید با این دولت و رژیم رو به تضعیف، که تا چندی دیگر برای وارد کردن نفت و گاز مورد نیاز خودش هم پول ندارد و چاره ای جز تن دادن به یک تورم حداقل ده درصد در سال ندارد، چه می کنند؟ همین الان در اثر محاصره اقتصادی گوشت استخوان دار کیلویی متجاوز از بیست هزار تومان شده! دولت در اثر فشار مالی اکثر پروژه های جاه طلبانه اش را داره خود تعطیل و یا معوق میکند! اوضاع رژیم داره کم کم شبیه دوران صدام در عراق قبل از تسخیر و فرو پاشی اش توسط جهان خواران متمدن می شود!

ای هموطن دریاب ناتوانی و نادنی و ناآگاهی یک رژیم پوسیده پوشالی در حال خود فروپاشی که منتظر آخرین ضربه کاری توست!

‫اما متأسفانه تا بحال، تاریخ و تجربه گذشته نشان داده که ما در اثر نهادینه شدن این سه «نون» ننگین در فرهنگمان، نتوانستیم در مقاطع مهم تاریخی درست ترین تصمیم سیاسی را بگیریم. همیشه هم بعد دیدیم که تفرقه و یا خیانت عامل اصلی شکستمان بوده است.

امیدوارم نسل امروز ایران با بینایی و دانایی و توانایی و دلیری لازم خود این لحظات آخر فروپاشی رژیم ناهمگون و تحمیلی ولایی را شجاعانه و متحدانه، بدور از ‫تفرقه های بالقوه تاریخی،‫ مناقشات و اختلافات قومی، قبیله ای، فرهنگی، زبانی، جغرافیایی، لمس و درک کند و خود قبل از اینکه جهانخواران سرزمین آنان را به زور اشغال کنند و رژیم ناهمگون را سرنگون کنند و کشور را تسخیر کنند، مردم ما یکپارچه دست به اینکار زنند و کنترل مملکت اجدادی را یک لحظه به بیگانگان نسپارند و با دستهای خود رژیم خیره سر متعصب غیر انتخابی مردم ستیز بی اعتنا به قوانین بین المللی را ساقط کنند.

مردم خود ظالمان را بزیر کشند و بنیاد یک حکومت سکولار، لیبرال، دموکراتیک، کثرت و تنوع گرا را پی ریزی کند و آینده را از آن خود و فرزندان خود کند! پیروز باشید!

٣۰۵۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣٨۹       

    از : نیاز

عنوان : باز هم بنویسید
ندای شهبازی عزیز، آفرین بر شما و روشنبینی و حساسیت شما. متاسفانه مدرنیته در میان ایرانیان هنوز در قدمهای نخستین است. باید هنوز کارستانها بشود تا ما از فرهنگ قبیله ای بدر آمده و بتوانیم ماورای قوم و قبیله خود قضاوت کنیم. خوشبختانه نسل جدید بعد از انقلاب بدنیا امده کمتر به این فرهنگ قبیله ای باور و اعتیاد دارد . بعضی وقتها نباید ضعفهای فرهنگی خورد نتیجه غلط بگیریم و مثلا شرکت محدود در مراسم بزرگداشت یک جوان قهرمان کرد را فورا به حساب ملیت او بگذاریم. مطمئن باشید بسیاری از کردها هم در این مراسم حضور نداشتند و این را به حساب بی توجهی به قوم خاصی نگذارید که میتواند برای یک فارس هم پیش بیاید که آمده. فراموش نکنید که بیشتر تهران نشین ها خود پیشنیان غیر تهرانی دارند. بجای تراژیک و بزرگ کردن این پیش فرضها بهتر است به همین روشنگری خود ادامه دهید و به راه حل ها و پیشنهادها ی عملی فکر کنید و چنانکه پیداست دست به قلم خوبی هم دارید و موفق خواهید بود. فراموش نکنید که در کنار فرهنگ قبیله ای و خودی و غیر خودی، مشکل دیگر جامعه ما غلبه فرهنگ زنجموره و منفی بافی و روضه جضرت ابولفضل و عاشورای حسینی سر دادگی است.
٣۰۵۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣٨۹       

    از : بابک ایرانی

عنوان : ایران
خانم گرامی،

در برابری و التزام به دموکراسی گفتار شما درست ولی این که در ایران ملیتهای گوناگونی حضور دارند حرف غلطی است.

ملت تعریف دارد . ما یک ملت هستیم متشکل از اقوامی گوناگون نه آنچه شما گفتید . به نظر من با وجود قصدخیر، سرکار پختگی لازم برای ورود به این حوزه را ندارید .

مشگل ملت ما استبداد هست و نه چیز دیگر. راه حل هم در بست دموکراسی و فرهنگ تحمل در جامعه هست. ما نه جنگ قومی داریم نه سابقه جنگ داخلی.یک کشوریم با سابقه ی تاریخی مشترک و فرهنگی مشترک که ما را به هم می پیوندد.

حکومتهای استبدادی هم هیچ گاه مبنا را بر برتری یک دسته یا قوم بر دیگران نگذاشتند. از همین رو میبینیم که کشور توسط افرادی از اقوام گوناگون اداره میشود. حکومت استبداد با جابجایی افراد، صرفن شیوه ی کنترول را آسانتر میکند .

مهم نیست که به کدام قوم یا گروهی تعلق دارید، اگر برای حقوق پایمال شده خود ایستادگی کنید سرکوب میشوید چه پارس چه کرد چه آذری چه لر ... پس با احترام به تمام ظلمهای رفته به هر یک از اقوام ایرانی اینطور وانمود نکنیم که گویی در سرکوب صداهای ازادیخواه از سوی استبداد تبعیضی صورت میگیرد. میدانیم که اینچنین نیست.

در ضمن در القای واژهی پارس مغلطه نکنیم. همگی میدامیم که وقتی از پارس و خلیج پارس نام میبریم منظور اتلاق به ایران و ایرانی هست نه قوم پارس. پارس در حقیقت به مفهوم ملیت القا و استفاده میشود نه نام قوم پارس. این همین مفهومی هست که نام ایران با خود دارد.

به امید روزی که همه اقوام ایرانی زیر یک سقف به حکومت دموکراتیک که هدف نهایی ماست دست یابند. حکومتی که حقوق فردی و اجتمایی در ان به رسمیت شمرده شده و پاسداری میشود.
٣۰۵۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست