سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

علیه فراموشی جنایت های حضرت امام خمینی "مظلوم" - همکلاسی آزاده طبیب

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : یار دبستانی

عنوان : بیاد پرستوهای خونین بال آزادی
در یک جستجوی ساده اینترنتی در رابطه با زنده یاد آزاده طبیب، لینکهای مستند و مفید زیر را یافتم که برای اطلاع دوستان علاقه مند و بخصوص "همکلاسی آزاده طبیب" در اینجا میگذارم.
۱- بخشی از کتاب خاطرات زندانی سیاسی مجاهد مهین لطیف (انتشار در سال ۱۳۸۶) و همینطور خاطرات یکی از زندانیان سیاسی چپ بنام بهناز در وبلاگ زیر:
http://azade-tabib.persianblog.ir/۱۳۸۶/۱۱/

۲- وبلاگ خاطرات زندان مینا انتظاری (انتشار سال ۲۰۰۷) در آدرس زیر:
www.mina-entezari.blogspot.com

۳- ویدئو کلیبی از خاطرات تعدادی از زندانیان سیاسی بند زنان در یوتیوب:
http://www.youtube.com/watch?v=wGJocOtX۰ww&feature=related

امیدوارم که مورد توجه دوستان مشتاق قرار بگیرد.
٣۰٣۶۹ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣٨۹       

    از : پ پیمان

عنوان : آیا شرح این جنایت در کنار هزاران جنایت دیگر پیروان و شاگردان با وفای خمینی حرفی برای گفتن دارند؟
سی و یک سال است که پیروان خمینی امام سیزدهم شیعیان جهان صدای آزرادیخواهی را در ایران خفه کرده اند. در این میان بخش بزرگی را زنان جوان بویژه دانش آموزان و دانشجویان تشکیل می دهند. یاد این زنان جان باخته گرامی باد و آموزشی برای کسانی باشد که هنوز امام امام می گویند و از تاریخ ۱۴۰۰ ساله احکام الهی درس انسانی نگرفته اند.
به امید روزی که اعتقادات دینی کاملا" و قانونا" خصوصی اعلان شود و مردم از یوغ بندگی رهائی یابند.

دکتر پ. پیمان
٣۰٣۶۰ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣٨۹       

    از : مهناز گلستانه

عنوان : به زلالی آب
سلام من آزاده را نمی شناسم اما آن سالها را به روشنی بیاد دارم درواقع بچه های آن زمان اگرهم بخواهند نمی توانند وحشت وعذابها را ازیاد ببرند ایکاش این مبحث را بتوان ادامه داد ومظلومیت قربانیها را روشن کرد بچه هایی که فقط خود را هوادار یک گروه سیاسی میدانستند و اکثر قریب به اتفاقشان کاری بیشتر از خواندن چند کتاب ونشریه واحیانا شرکت در بحثهای خیابانی باب آن موقع نکرده بودند من به هیچ وجه وابستگی آنان به هیچ گروهی را شایسته ی زلالی آنان نمیدانم آنان فرزندان واقعی ملت بودند که در راه ایده الهایشان برای مردمشان شهید شدند.
٣۰٣۵٨ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣٨۹       

    از : همکلاسی آزاده طبیب

عنوان : بهای سنگین آزادی
مینای عزیزم از اینکه مرا در جریان پاره ای از رویدادهای مربوط به اواخر زندگی آزاده قرار داده ای بسیار سپاسگزارم. چهارسال همکلاس بودن با این گوهر سرشار از استعداد وانسانیّت در کناراطّلاع یافتن از بهای سنگینی که مجبور شده بود به خاطر آزادی بپردازد مرا در حالتی قرار داد که اگر از او نمی نوشتم بی شک قادر به تحمّل فشارعصبی نبودم.
ای کاش انقلابمان به گونه ای پیش میرفت که به جای آنکه این بچّه ها انسانیّت وشرافت خود را در زیر شلاّق وشکنجه به اثبات برسانند درمحیط های آموزشی در آزمایشگاه ها در کشف پدیده های طبیعت درمتن یک زندگی عادی مولّد و شاد به اثبات میرساندند.

به خالق قادر میسپارمتان
شب قدر مبارک
٣۰٣۵۲ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣٨۹       

    از : مینا انتظاری

عنوان : آزاده، جانفشان راه آزادی
هموطن و همدرد عزیزم، همکلاسی آزاده طبیب، نوشته صمیمانه و پرمحتوای تو را خواندم و آنرا در صفحه فیس بوک خودم نیز درج کردم. چقدر کار شایسته و دلپذیری کردی که از یار دبستانی ات یاد کردی و روح والای آزاده را از خودت خرسند و شاد نمودی... آزاده "یار دبستانی" خیلیها بود و البته تبدیل به آموزگار برازنده ای برای بسیاری دیگر شد... معرفی انسانهای آگاه و مسئولی همچون آزاده برای نسل جدید، که با خندقی از جعلیات و لجن پراکنی ملایان حاکم، با نسل قبل از خود دچار گسست میباشند بسیار ضروری و آموزنده است. آرزوی آزاده و همه ما همنسلان او چیزی نبود جز رسیدن به جامعه ای که دیگر فرزندان ما و بعبارت دیگر نسل جدید مجبور نشوند برای حداقل حقوق انسانیشان به زندان و شکنجه و اعدام دچار شوند و هیهات...
به حرمت "همکلاسی آزاده" بودن تو، وظیفه دارم این یادداشت مختصر را درباره آزاده در اینجا بگذارم و توضیحات بیشتر را به بعد موکول میکنم. بعد از دریافت پیغام یک دوست با دو همبند دیگرم صحبت کردم که خلاصه آن از این قرار است:
آزاده در خرداد شصت به همراه عده زیاد دیگری از بچه های دانش آموز تهران در تظاهرات پراکنده قبل از سی خرداد دستگیر و روانه زندان میشوند که طبعآ امکان حضور در جلسات امتحان نهایی را هم پیدا نمیکنند. خیلی مصائب را تحمل میکند تا بالاخره اواخر سال ۶۲ آزاد میشود ولی مدت کوتاهی بعد بخاطر برقراری ارتباط تلفنی با دوستان همفکرش در خارج از کشور، در اوائل سال ۶۳ دوباره دستگیر میشود و سخت زیر شکنجه میرود، بارها تا مرز مرگ کشانده میشود و باز هم سرفرازانه این پروسه را با بدنی مجروح و شکنجه شده و مورد تعدی و تعرض قرار گرفته، پشت سر میگذارد و نهایتآ به ده سال زندان محکوم میشود. بهار ۶۷ که من در سالن سه اوین بودم او در سالن دو بود و در کشتار تابستان ۶۷ در مردادماه او از سالن دو به راهروی مرگ برده میشود و سرانجام با حکم کمیسیون مرگ به دلیل هواداری از مجاهدین خلق و تن ندادن به خواست نمایندگان ولی فقیه، به دار آویخته میشود. به گفته یکی از همبندان آزاده، صدای سرفه های منقطع او در سلول انفرادی (در صف اعدام) تا تاریخ ۲۲ مرداد شنیده میشده که در همان شب چراغ عمر کوتاه ولی پربار او خاموش میشود و یاد و نامش جاودانه میگردد....
برای ارتباط بیشتر آدرس ایمیل خودم را همینجا برایت میگذارم. به امید دیدار [email protected]
٣۰٣۴٨ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣٨۹       

    از : یار دبستانی

عنوان : گل سر سبد
همکلاسی عزیز ِ آزاده طبیب، شما به عهد خود وفا کردی و یاد دوست محبوب و یار دبستانی ات را زنده کردی و چقدر زیبا و دلنشین نوشتی. بقول خودت ۲۸ سال بود که قلب پاک و روح بلند آزاده چشم انتظار یک دوست وفادار و امانتدار و با ایمان بود تا با قلمی شیوا، مهر سکوت و جبر فراموشی را بشکند و با بازگو کردن بخشی از خاطرات نوجوانی خود، بدون سانسور و تنگ نظری های رایج سیاسی، یادآور این حقیقت ساده باشد که آزاده که بود، از کجا آمده بود، چه میخواست و برای چه رفت... آیا این توقع زیادی است که شهدای راه آزادی از ما دارند!؟ میبینی که کسی غیر از تو خاطرات آن دوران زندگی آزاده را برای عموم نقل نکرده بود...
واقعیت تلخ اینست که از مجاهدین همبند آزاده فقط چند تن زنده ماندند که البته من برخی از آنان را میشناسم و مطمئنآ آنها اطلاعات و خاطرات دقیق و روشنی از او در دوران زندان دارند. مقاله شما را برای دو نفر از دوستان فرستادم که حتمآ شما را در جریان زندان و شهادت آزاده خواهند گذاشت. همین جا یاداوری کنم که آزاده به همراه تمامی زندانیان مجاهد بند زنان در مرداد ماه سال ۶۷ به دار کشیده شدند.
٣۰٣۱۷ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣٨۹       

    از : همکلاسی آزاده طبیب

عنوان : پاهای خونین آزاده
خانم منیره برادران از اینکه از آزاده برایم نوشته اید بسیار سپاسگزارم. با وجودیکه تعزیر با کابل نازک و گوشت اضافه آوردن کف پا از معمول ترین شکنجه های زندانیان سیاسی بوده است امّا از شنیدن خبر پاهای خونین آزاده و از درد به خود پیچیدنش سیل اشک امانم نمیداد تا برا یتان بنویسم. آزاده در سال آخر دبیرستان ( سال ۶۰) دستگیر شده بود. تابستان همان سال به همراه یکی دیگر از همکلاسی ها به خانه ی آزاده رفتیم تا از علّت غیبتش بر سر امتحانات نهائی جویا شویم مادرش که بسیار آشفته حال بود ما را از خانه اش راند. در صفحه ی ۲۱۳ کتاب فراموشم مکن نیز اشاره شده است که آزاده موقع دستگیری دانش آموز بوده است.

سلامت و موفق باشید.
٣۰٣۱۶ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣٨۹       

    از : منیره برادران

عنوان : یاد آزاده طبیب گرامی باد!
دورد بر تو هم کلاسی وفادار آزاده طبیب که عکس او را در برابر ما قرار داده ای.
آزاده در اوائل بهار - به احتمال زیاد در فروردین ماه- ۱۳۶۳ دستگیر شد. من او را در آن روزها در بهداری اوین دیدم که بر اثر شکنجه های زیاد در آنجا بستری بود. مرا به دلیل بیماری بستری کرده بودند. پاهای آزاده باندپیچی بود ولی از باندپیچی خون بیرون زده بود او از درد دائم ناله می کرد.
چند ماه بعد او را در بند عمومی دیدم. مرا نشناخت. احساس کردم حال روحی اش بهم ریخته است.
در سالهای بعد باز با او همبندی شدم در اوین، حالش کاملا خوب، و سرزندگی از رفتارش هویدا بود. فکر کنم در هنگام اعدام در تابستان ۶۷ همین روحیه بشاش را داشته است.
یادش گرامی
٣۰۲۹۹ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست