سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

داستان دستگیری محمد پورهرمزان - خسرو صدری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : بابک

عنوان : داستان قابل پیش بینی
جناب َآقای عضو حزب توده خسرو صدری نوشته اید که "نوجوانی حدودا ۱۶ ساله، با چشمانی سبز و کمی بور، وارد اتاق شد و کلتش را روی سر من گذاشت و گفت: بلند شو برویم پایین. تنها سه ماه دیرتر، او که از ماموران دادستانی مرکز بود، به دست مجاهدین خلق به قتل میرسد."
قتل را رژیم جمهوری اسلامی مرتکب می شد. من طرفدار مجاهدین نبوده و نیستم اما اگر مجاهدین این نوجوان شرور را کشته باشند که واقعا دستشان درد نکند چون او در ۱۶ سالگی آن چنان بی همه چیزی بوده که مطمنا بعدتر درنده تر می شد. به هر حال تف به قبر بی همه چیزش که شر یکی از جانوران درنده از سر مردم ایران کم شد.
نوشته اید که "شنبه، ۲۸ فروردین ۶۱، من و دیگر دوستان، طبق قرار و توصیه مسئولین حزب، به محل می رویم. یک مینی بوس، در کوچه زرتشتیان، منتظر بود تا ما را برای بازجویی، ببرد."
جل الخالق! خودتان با پای خودتان رفتید که برداران بازجو شکنجه تان کنند؟! خود کرده را چاره چیست؟ مسئولین حزب لابد انتظار داشتند که به جنابعالی و بقیه کارمندان حزبی در اوین نقل و نبات بدهند!
از حمایت و رفتن در خط امام تا فرستادن کارمندان حزبی به زندان "امام خمینی" از سوابق مشعشعانه حزبی می باشد که باعث حیرت همه می شود.
۲٨۷٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست