سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در هیچ عنوان نمی‌گنجد - ابوالفضل محققی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : تقی گیلانی

عنوان : با کریم عزیز!
کریم جان شما شکسته نفسی می فرمایید و ما را از لطف خود محروم! من سعی کردم آرزوی قلبی ام که دانستن زبان ترکی است را منعکس کنم... ضمناً این یارو خامنه ای که گفتید ایشان شاید در محدوده روضه خوانی به زبان ترکی است که بی خیال هستند و آنگاه که با آن زبان از آزادی سخن گویید، طبعاً پوسته ها برکشیده شده و کراهتی واقعی به نمایش در می آید! کریم جان، این اراذل و اوباش تداوم تقدس را حتی اگر به زبان روسی هم بشنوند، باز هم قند در دلشان آب می شود!
شما قطعاً آشناتر هستید که با ابوالفضل " هم سوگی " را چگونه نمایان کنید؛ با اینهمه آن ابوالفضلی که من باهاش آشنا شدم، یادهای مادر را با شیرین ترین و شکفته ترین چهره بیان می کرد و فکر می کنم نمیتواند بی تأثیر از آن عشق شیرینی باشد که بین این مادر و پسرک از همان سخت ترین سالهای اولیه تنهائی شان شکل گرفته بود. باری، شما با توجه تان به یادداشتم بر من منت گذاشته اید. آرزوی توفیق و سرزندگی جاوید برایتان دارم!
۲٨۶٣۰ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹       

    از : کریم همشهری

عنوان : یک توضیح
تقی گرامی
با سلام. همانگونه که این تقصیر شما نبوده که زبان ترکی را در مدرسه یاد تان نداده اند به همان دلیل هم این بنده تقصیرکار هم از آموزش فنون زبان شیرین فارسی به وخصوصا رموز ترجمه اشعار ترکی به فارس سلیس شما محروم مانده ام. به همین دلیل حیقم آمد که این شعر نابدل را با ترجمه خراب خود ازمعنا ومفهوم غنی اش تهی کنم. چند ترجمه نارسا ونا کامل هم در این مورد دیدم اما جرات نکردم آنها را در این جا بیاورم.
در ثانی شما بزرگواری فرموده و اجازه می دادید این حقیر حد اقل ذکر مصیبت ونوحه خوانی خود را برای تسکین دردجانکا ه رفیقش ودر درجه بعد هم خودش به زبان همان مادری که از دست رفته است فریاد بکند. حتی حکومت حضرت علی خامنه ای هم جساسیتی به روضه خوانیهای مردم اذربایجان به زبان ترکی ندارد. شاه خدا نا بیامرز هم همین طور بود. امید که اابولفضل عزیزکه از همان کوچکی ابول می نامیدیمش، لطف کند وبا قلم پراحساس وتوانای خود در سروقت زحمت ترجمه شعر نابدل را بر خود هموار ویقه ما را از دست بهانه جویان خوش قلب به رهاند.
۲٨۶۲۴ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹       

    از : م.ب صمیمی

عنوان : مرا چشم در راه است
.............. مرا چشم در راه است. رفیقان مددی.........
۲٨۵۹۹ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹       

    از : تقی گیلانی

عنوان : من هم به بی عنوانی دچار شده ام
ابوالفضل عزیز با سلام. - نخواستم " ابول " صدات کنم! طوری که بهزاد هم اینطور نوشته! " ابول " آنهم با صدای ملایمی که فراست ترا صدا می زد، عملاً نقش و جای خاصی در یادواره های مان باقی گذاشته که من جرئت نمی کنم آنگونه صدایت کنم!
من هم مثل برخی دیگر از دوستان شنونده یادهائی بوده ام که تو از مادرت داشتی! شاید تو از جمله معدود فرزندانی باشی که دلت میخواست مادرت عشق را بگونه یک زن جوان تجربه میکرد. نگارش زیبا و ملودیک یادواره تو از مادر که از همان گویش یادهای او در قدم زدنهایمان در تاشکند تبعیت می کرد، براحتی بدل می نشیند. امیدوارم زیبایی های زندگی مثل همیشه بتواند رنگ های تیره غمهائی اینچنین را از چهره و ذهن تو بزداید. پیش از اینکه یادداشت ام را به پایان برم میخوام خواهش کنم که بقول شاملو: وارطان سخن بگو، بگویم: ابوالفضل سخن بگو و به این دوستان ات که پیام شان را به ترکی نوشته اند بگو که، پیام تان وقتی در نظر خواهی قرار می گیرد، شخصی نیست و امثال ما خوانندگانی هم هستند که آنرا می خوانند و هیچی ازش سر در نمی آورند و برعکس کنجکاوی شان هم گل می کند که: آن شعر از علیرضا نابدل را بفهمند! اگه در کودکی و در دبستان به ما خواندن و نوشتن ترکی یاد ندادند، ما مقصر نیستیم که از مفاهیم آن هم بی بهره بمانیم!
در پایان و بقول گفتنی: ما را در غم خود شریک بدان و کنار خود، تا جائی که شاید مجبور شوم برای ثابت کردن، یه ماهی بیایم پیش تو و میهمان تو شوم!
۲٨۵۶۹ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹       

    از : کریم همشهری

عنوان : بو داغلار اوجا باش
ابوالفضل گرامی
وقتی قصه پراز غصه ودرد مادر زنده یاد را خواندم، نمی دانم چرا بی اختیار به یاد شعر جاویدان "کردستان"علیرضا نابدل افتادم. شاید وجه تشابه در این میان روحیه تسلیم ناپذیر و سرکش مادرانی باشد که چکمه های خونین گزمه های شاهان وشیخان نتوانست راهی به قله های مغرور وسرفراز آن بیابد. بگذار بخشهایی از این شعر را در وصف همه مادران نیک سیرت و کوه صولت چه آن ها که رفتند و چه آن ها که هنوز نفسی میکشند وفرزندان داغدار آنان، باهم سرود کنیم:
...
بو داغلار اوجا باش
اوجا باش داغلارا قانلی چکمه لر یول آچا بیلمز
بو داغین جیرانی اوزگه اووچونون اوخونا گلمز
قوللاری اسیر بیر اینسان
توتقون آخشاملاردا آغلاماز، گولمز
...

دوشلر مئشه لیک، پالیت مئشه لر
آخشاملار قوشور هر قوشو مین دستان
...
بو داغلار قوجا باش
ائل لری اوجا باش
...
یایلاقدا اوبا، اوبادا چوبان
چوبانین آغزیندا اینجه بیر توتک
او سویله ییر ایگیدلر چکن غمی
ائله بیر غم کی بیستون داغیندا
ایگید فرهادی بولاییر قانا
عصری نین گوزلی یولونون چیچگی
آلا گوز شیرینی گتیریر جانا.

بو داغلار اوجا باش
اوجا باش داغلارا قانلی چکمه لر یول آچا بیلمز
بو داغدا گَزَرلر ایری گوز اوغوللار
اورَکلرینده درین بیر سئوگی
...
۲٨۵۵۲ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣٨۹       

    از : سیروس مددی

عنوان : باشین ساغ اولسون عزیز یولداش
عزیزیم ابول! آنالار بیزیم یول یولداشیمیز و دردیمیزی چکن آدسیز سانسیز قهرمانلاردیر. سئویملی آنانین دونیادان کوچمه سی منی ده اولدوقجا کدرلندیردی. غمینده منی ده شریک حساب ائت.
۲٨۴۴۷ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣٨۹       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : شیر زنی که در تنهایی بالید
ابول عزیز، همین حالا فهمیدم درگذشت مادر را، هم سوگی سهیلا و من را بپذیر و این تاخیر را برما ببخش.
من البته هیچوقت شانس دیدار مادر را نیافتم ، اما اساس از یادواره های زیبایی که از خودت در باره این مهربان زن شنیده بودم و هم از کریم و چند یار دیگر، احترامی بزرگ در دل به او داشتم . احترامی که، می ماند . احترامی که، با خواندن این متن صمیمی و زیبای تو بیشتر شد.بر بال بوسه های خیال انگیزی که روانه سپید گیسوی او می کنی، بوسه های سهیلا و من را هم بنشان. او شیر زنی بود که در جوانی تنها شد ولی تسلیم تنهایی نشد؛ بالید و پروراند. رنج بسیار برد بی آنکه هرگز دم بر آورد و زبان به شکوه بگشاید. و بزرگی به همینهاست.آلبوم مارد ابول ها در کشور ما، یکی از زیباترین تجلیات " تمرین ذره ذره فرهنگ دمکراسی" است!
۲٨۴۴۰ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣٨۹       

    از : صمد کوچه باغلی

عنوان : باشین ساغ السون.
عزیزم ابول،
منی ده عوز قمینده شریک بول. هامیمیز آز ما چوخ بیر درد دن و بیر سوینج لردن چک میشوق و چکیروخ. انا و آتا لارین الو می حق دی. بالا الو می انا لارین باشینا گلمسین.
دونه دونه باش ساقلیقی سنه دیلاییرم .
صمد
۲٨۴۲۰ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست