سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بازهم در باره بیانیه "قطع فوری اعدام های سیاسی" - محمد اعظمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : مش قاسم

عنوان : اکثریت مخالفان اعدام لیبرال ها هستند
در کشور آمریکا اکثریت مخالفان اعدام را لیبرال ها تشکیل می دهند و این واقعیت هست که آن را نمی توان کتمان کرد. در اروپا نیز باز اکثریت مخالفان اعدام را بورژواهای لیبرال تشکیل می دهند اما عده ای نیز که خود را چپ یا سوسیال دمکرات می دانند نیز مجذوب ایده های لیبرال ها می باشند. این که لیبرال بودن ربطی به مخالفت با مجازات اعدام ندارد فقط در رویاهای آنها وجود دارد. در جوامع واقعی غربی لیبرالهای هستند که اعدام را در جامهه خود قبول ندارند اما اگر یک میلیون عراقی و دهها هزار افغانی کشته شوند ککشان هم نمی گزد. آقایان تازه لیبرال شده کافی است از افراد محلی کشورهای مهاجر بپرسند و ایدالیسم لیبرالی خود را جایگزین حقیقت واقعا موجود نکنند!
۲۷۵۵۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : مش قاسم

عنوان : هر جور دوست داری فکر کن
در آمریکا افرادی مانند تد باندی که بیش از سی دختر بیگناه را به قتل رسانده بود بعد از محاکمه عادلانه توسط هیئت منصفه محکوم به اعدام شد و شرش از این دنیا کنده شد. خود او از مرگ می ترسید و تلاش کرد زنده بماند. کسانی در ایران که دستشان به خون دهها انسان آلوده هستند باید به مجازات اعدام محکوم شوند و شرشان از سر مردم ایران نیز کم شود. افرادی که مخالف اعدام هستند خود قربانی نشده اند و نمی دانند خانواده های قربانیان چه می کشند. اعدام مجازاتی عادلانه است.
۲۷۵۴۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : مخالف اعدام دولتی

عنوان : با امیر ابراهیمی موافقم.
با امیر موافقم و هر روز که میگذرد به تعداد ایرانیانی که خواستار لغو مجازات اعدام هستند افزونی می یابد بخصوص در ایران. لازم هم نیست لیبرال باشیم تا مخالف اعدام از سوی دولت ها باشیم فقط کافیست انسان باشیم. دولت ها باید مظهر تمدن باشند و نه توحش. با شکل گیری جنبش سبز در ایران بر همه عیان شد که اغلب اعدامهایی که در طی این ۳۱ ساله در ایران صورت می گرفته هیچ ارتباطی با جرمهای اعلام شده نداشته و این احکام در بیدادگاه ها صادر شده و می شوند. این یعنی جنایت های سازمان یافته دولتی و تلاش در اشاعه خشونت در جامعه و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم برای جلوگیری از هر نوع اعتراض به نظام. در امریکا اعدام بسادگی بعنوان یک مجازات صادر نمی شود و با تمام کوششی که می شود باز بیگناهانی که قادر نبوده اند بیگناهی خود را ثابت کنند اعدام شده اند. مشتی باید بداند که لیبرال بودن هیچ ارتباطی با مجازات اعدام و مخالفت و موافقت با آن ندارد و او باید بداند که بسیاری از ایرانیان که خارج را هم ندیده اند به این نتیجه رسیده اند خشونت زشت است بخصوص اگر از سوی حکومت ها انجام شوند. کسانیکه در وجود خود آزاد هستند و آزاده هستند بجای اشاعه خشونت در مهار کردن آنها تلاش می کنند و انسانهایی رئوف هستند که اکثرا بدنبال دلایل خشونت و تقلیل این دلائل در بشریت تامل و کوشش می کنند. امیرجان درود بر تو.
۲۷۵۲۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : مش قاسم

عنوان : فتوا ندهید
آقای ابراهیمی لابد می دانید که جامعه آمریکا آزاد است و جانیان خطرنانک نیز اعدام می شوند بنابر این این صحبت شما که در جامعه ای که اعدام وجود دارد آزاد نیست اعتباری ندارد. اعدام مجازاتی مناسب برای جنایتکارانی هست که دست به قتل شهروندان می زنند. این فتوا دادن های امثال شما برای مردم ایران بی معنی است. مردم ایران خود تصمیم خواهند گرفت و احتیاجی ندارند که شما برایشان تعین تکلیف کنید چرا که چند صباحی را در اروپا زندگی کردید و اکنون افکار لیبرالی دارید.
۲۷۴۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱٣٨۹       

    از : امیر ابراهیمی

عنوان : مخالف با اعدام -اولین گام در راه آزادیخواهی است
اعدام جنایت است. اعدام اجرای عدالت نیست، قتل عمد دولتی در پوشش اجرای عدالت است. مجازات اعدام نشانی از فقدان ارزش انسان در جامعه است. جامعه ای که مجازات اعدام را می پذیرد نمی تواند جامعه ای آزاد باشد. مجازات اعدام باید لغو گردد. من خواهان لغو فوری مجازات اعدام هستم.
۲۷٣۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : فریبرز عظیمی

عنوان : محمد اعظمی عزیز، سه تذکر در باره نقد شما
آقای اعظمی عزیز،
با سلام و خسته نباشید بابت نوشته اخیرتان.
من قصد وارد شدن به بحث شما با خانم مریم سطوت ندارم. اما علاقمند بودم که سه نکته را متذکر شوم:
یک- شما و خانم سطوت مقاله خودتان را با عنوان شخصی امضا کردید. اما متوجه نشدم چرا در بحث خود تعلق سازمانی خود را متذکر شدید. اگر این موضوع لازم است که دیگران بدانند که شما با کدام سازمان سیاسی فعالیت می کنید خب عزیز جان در بالای مقاله تان بنویسید عضو سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران. در ضمن تعلق سازمانی خانم سطوت چه کمکی به مقاله شما می کند؟ البته با حفظ احترام به گرایشات فکری و سازمانی شما و خانم سطوت، اما برای من خواننده بیشتر نحوه نگرشتان به کارهای دمکراتیک حقوق بشری یا نظرتان پیرامون متن اعتراضی برای جمع آوری امضا، جالب و قابل توجه است و نه تعلق سازمانی شما. عزیز شما و خانم سطوت به اندازه کافی شناخته شده و محترم هستید و نیاز به طرح سابقه یا تعلق سازمانی تان نیست.

دوم- هر جریانی یا حزبی حق دارد هر جور که می تواند و باور دارد اقدام بیرونی کند. در ضمن مناسب است که با این روحیه فاصله بگیریم که هر اقدام فردی پشتش یک جریان حزبی است. در متنی که تهیه و امضا ها صورت گرفته، حرکت کاملاً مستقل از احزاب و سازمان ها بوده است و همشیه هم چنین است. البته من منکر نمی شوم که امکان دارد پشت آن حرکت امضاگیری یک گرایش فکری و نه حزبی عمل کند و بهتر است فقط به آن گرایش فکری توجه و تاکید شود و نه تعلق حزبی و یا سازمانی آنها.

سوم- در نوشته تان متذکر شده اید که در متن اولیه مواردی آماده است که در متن بیرونی و انتشار یافته آن موارد تصحیح شده است. معمولاً مناسب و منطقی است که نقد روی متنی که انتشار یافته متمرکز شود و نه روی متن اولیه که انتشار بیرونی نیافته است و قرار است برای انتشار بیرونی روی آن کار برای انجام تصحیحات صورت گیرد. چون اگر قرار بود متن اولیه انتشار بیرونی یابد خب عزیز مبتکرین آن متن در کنار متن اصلی آنرا نیز انتشار می دادند. خواهشاً اگر بار دیگر قصد چنین برخوردی را برای روشنگری برای خوانندگان نوشته خود داشتید لطفاً کل متن اولیه را در پایین نوشته خود می آوردید. اینجوری ما بریده بریده با متن اولیه مواجه نمی شدیم. در ضمن شاید شما منظوری از این کار نداشتید اما اتخاذ چنین روشی مناسب شخصیت های سیاسی چون شما نمی باشد.
با احترام و تشکر از اینکه وقت برای خواندن سه تذکر من می گذارید
۲۷۱۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣٨۹       

    از : روزبه

عنوان : شتر دیدی ندیدی!
دیگر هر بچه دبستانی نیز می داند که در رژیم وحشت ولی فقیه قوه قضایی و مجریه و مقننه میراث رژیم سابق می باشند که رژیم مافیایی ملایان برای غارت ثروت و قدرت ایادی خود را گهی در این و گهی در آن جا می دهد. زمانی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات است بعد دادستان و ...
اما سیاست بازان بی سوادی که چند صباحی را در اروپا زندگی کرده و از دیدن دمکراسی سرمایه داران غربی هیجان زده شده اند خیالاتی شده اند که در رژیم سرمایه داران اسلامی نیز تفکیک قدرت وجود دارد و این توهم را ساده لوحانه شیوع می دهند که از قرار در مافیای اسلامی حاکم قوه قضاییه آن استقلالی دارد و جنگ گرگها را تمرین دمکراسی آنها می بیینند. مارکس در مقابله با ضعف فلسفه هگلی و در پاسخ به کتاب "فلسفه فقر" کتاب معروف خود یعنی "فقر فلسفه" را نوشت و ما در بین ایرانیان شاهد فقر سیاسی در بین یک دسته از بیسوادان سیاسی هستیم که ابزار سیاسی آنها همانا توهمات و عوامفریبی می باشند. قوه قضاییه رژیم فاشیست های اسلامی تابع ولی فقیه می باشد همانگونه که دیگر قوه های مضحک این شیادان نیز به همین شکل تابع رهبر فاشیست می باشد. سیاستی که به یک بخش از این رژیم انتقاد می کند و دیگر بخشهای آن را نشانه نمی رود فقط عوامفریبی شیادانه می باشد که هرگز موفق نخواهد شد. مبارزه برای احقاق حقوق بشر ایرانی جدا از مبارزه سیاسی با تمامیت این رژیم می باشد و بی معنی است و ثمره ای همانطور که تابحال نداشته بعدها هم نخواهد داشت و فقط آب در هاون کوبیدن می باشد.خواسته یا نخواسته در این راه رفتن تلف کردن انرژی و وقتی می باشد که باید در برهم چیدن تمامیت این ننگ ضد بشری استفاده شود. حرفهای یک من یک غاز هرگز ماهیت پلید این رژیم با هزار چهره آن را عوض نخواهد کرد.
۲۷۱۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣٨۹       

    از : مریم سطوت

عنوان : مبارزه موضوعی میتواند یک ارگان را زیر سوال برد و نه کل رژیم
آقای اعظمی
من هیچ نقشی در تهیه و انتشار این اطلاعیه نداشتم و تنها مثل دیگران آنرا امضا کردم. علت پرداختن به این مطلب نه دفاع از این بیانیه بلکه مطلب شما بود که مضمون انرا ادامه یک مشکل سی ساله دانستم که مثل اینکه تصمیم نداریم با آن مواجه شویم
جواب شما مرا بیشتر به اهمیت این بحث سی ساله متقاعد کرد. شما تلاشی به عمل نیاوردید که با ایده من تماس برقرار کنید. شما ایراد میگیرید که چرا در این اطلاعیه قوه قضاییه محکوم شده در حالیکه کل رژیم محکوم است. مشکل من با شما همین فکر است و بقیه صحبت هایتان که مسائل درون حزبی و یا مابین حزبی است من نه اطلاع دارم و نه علاقه ای به آنها.
حزب شما میتواند چنین نظری داشته باشد و قوه قضاییه را محکوم نکند و کل رژیم را محکوم کرده و خواهان تغییر آن شود، ولی مبارزه موضوعی صرف نظر از اینکه افراد چه خط مشی داشته باشند میتواند یک ارگان را زیر سوال برد و وقتی شما این را بر نمیتابید چون مخالف کل رژیمید، یعنی میخواهید مبارزه حقوق بشری را تابع مبارزه حزبی کنید و چون بقیه سازمانها هم مثل شما فکر میکنند خواه اصلاح طلب، خواه سرنگونی طلب، برای برداشتن یک قدم مشترک باید بیش از ده سال بحث و کشمکش داشته باشند و بعد از این همه سال یک قدم بقول بعضی ها بسیار پراهمیت برداشته و فقط توانسته اید به اعدامها اعتراض کنند. آقای اعظمی زمانی سازمانهای سیاسی رسما ارگانهایی بنام دمکراتیک وابسته به حزب خود میساختند حالا فقط در صورتی آ آن مرحله گذشته اند که فهمیده باشند مضمون آن کار غلط بوده و اگر بخواهند مبارزه موضوعی را تابع سیاست و خط مشی خود سازند، معنایش اینست که هنوز از آن شیوه خلاص نشده اند و اگر امروز چنین سازمانهایی تشکیل نمیدهند به این دلیل است که توان آنرا ندارند .
البته عکس انهم هست و خیلی وقت ها سازمانهایی که کارشان مبارزه موضوعی است میکوشند نقش حزب را ایفا کنند
مبارزه موضوعی و حزبی از دو قانونمندی تبعیت میکند که اگر نخواهیم به آن تن دهیم نقشمان تنها بازدارنده و ترمز خواهد بود که تا به حال هم بوده
۲۷۱۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣٨۹       

    از : روزبه

عنوان : واقعا نمی دانید؟
آقای اعظمی نوشته اید که: "خانم سطوت! باور کنید که در این حکومت با این ساختار و این قانون اساسی، ظرفیت استقرار دموکراسی وجود ندارد."
باور کنید که این مورد را از شما نمی شود قبول کرد که ندانید که مریم خانم سطوت و همسرشان آقای فتاحی و تعداد زیادی از دوستان اکثریتی ایشان اتقاقا بارها به انواع شکلها نشان داده اند و اعلام کرده اند که این حکومت با این ساختار و این قانون اساسی ظرفیت استقرار دمکراسی را دارد و هنوز امیدوارند که خط امامی های سابق اصلاح شده می توانند این کار را که شما غیر ممکن می دانید ممکن کنند. شما که بهتر از همه باید این را بدانید. البته خود شما نیز زمانی امید به شکوفایی این حکومت داشتید و تنها تفاوت نظرات شما با این خانم و همسرشان در ذوب شدن در حزب طراز نوین طبقه کارگر ایران(!) یعنی حزب توده بود! آیا این درست نیست؟ اینکه خانم سطوت هنوز دل از امامزاده های خط امامی نکنده است که جز اسرار کشور نیست یا به تمامیت ارضی کشور آسیب نمی رساند که شما آن را ندانید. بهرحال خانم سطوت و سازمانشان اگر به ظرفیت استقرار دمکراسی توسط جناحهای از همین رژیم امیدوار نبودند که دیگر آخر زمان می شد ولی ما خوب می دانیم که سید خندان و میرحسین هنوز زمان را برای شکوفایی کامل جمهوری اسلامی با آمدن امام زمان اکنون نمی دانند و زیاد دل خوشی از برادر رئیس جمهور و همفکرانشان از استفاده انحصاری از آقا امام زمان ندارند!
۲۷۱۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست