سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"جنبش سبز" و"حرکت ملی" - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حق

عنوان : کدام حق شهروندی یک ایرانی، صرف نظر از اینکه از در کدامیک از استان های ایران زندگی می کند، پایمال میشود اگر قانون اساسی نوین ایران بر پایه ۳۰ ماده حقوق بشر باشد؟
با عرض سلام خدمت آقای بی نیاز داریوش،

اگر برایتان مقدور است به سئوال زیر پاسخ دهید.

کدام حق شهروندی یک ایرانی، صرف نظر از اینکه در کدامیک از استان های ایران زندگی می کند، پایمال میشود اگر قانون اساسی نوین ایران بر پایه ۳۰ ماده حقوق بشر باشد؟

سپاسگزارم
۲۱٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ع. بلوچ

عنوان : حکایت شما همان آب در هاون کوبیدن است!
من به کار هر دو گروه انتقاداتی دارم:
جنبش سبز: یک حرکت ضد استبدادی است. ولی هیچ هدف مشخص و ایده واحد و نقشه راهی ندارد. جنبش سبز در سراسر ایران و بین گروههای سیاسی با عقاید متضادی طرفداران زیادی دارد. اما دریغ از اهداف مشخص. این جنبش به گونه‏ای است که همه از آن حمایت می‏کنند ولی در نهایت هر گروهی به دنبال اهداف خاص خود است. اصلاً نمی‏دانند در صورت موفقیت، چه می‏خواهند. در ضمن بیشتر هم خواسته های اهالی تهران را مد نظر قرار دارد و دریغ از توجه به بقیه مردم این کشور.

حرکت ملی آذربایجان: این هم به مانند بالایی آشی از عقاید مختلف است. از جدایی طلب بگیر تا فدرالیست و افرادی با عقاید مختلف. مقالات متضاد در سایت‏های این حرکت به وفور به چشم می‏خورد. گاهی اوقات مطالب به گونه‏ای است که یک فرد غیر ترک هم علاقه مند می‏شود. ولی گاهی مقالات به شدت ارتجاعی، فاشیستی و پان ترکیستی است. به صورتی که فقط باعث فراری دادن افراد می‏شود. حالا چه فارس باشد چه غیر فارس.

متأسفانه عملکرد فعالان هر دو حرکت فوق به ضرر همه خواهد بود. این را می‏توانید در وب سایت‏ ها، وبلاگ ها و سایت های خبری ببینید و بخوانید. به خصوص در سایتی مانند بالاترین که تبدیل به محل بازی کودکان و افراد ناسیونالیست افراطی شده است.

بیشترین ضربه را بلوچ ها، کرد ها، ترکمن ها و به طور کلی اهل سنت می‏بینند. چون در اقلیت هستند و هیچکسی از ایشان هیچ حمایتی نمی‏کند.

یک بار برای همیشه به فکری حکومتی باشیم که حقوق همه را در نظر بگیرد. حالا هر نوع حکومتی که می‏خواهد باشد.

این اختلاف ها، خنثی بودن، عدم واکنش و کارهایی از این دست فقط و فقط باعث تقویت دشمن مشترک همه ما خواهد شد و روز به روز باعث ضعف و بدبختی بیشتر ما. حالا خود دانید.
۲۱٨۷۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : آقای حق عزیز
ابتدا باید با تأئید گفته‌ی آقای مهدی صالح سخن خود را آغاز کنم. ما می‌شنویم ولی گوش نمی‌دهیم، می‌خوانیم ولی دقت نمی‌کنیم. به کسی احترام می‌گذاریم که هم‌نظرمان باشد، زمانی دموکرات هستیم که «خودی» باشد. احمدی‌نژاد و خامنه‌ای را می‌بینیم ولی خودمان را نمی‌بینیم.
هموطن عزیز، من درباره‌ی مسئله‌ی ملی دو مقاله‌ی حقوقی نوشتم که اساس آن را اعلامیه‌ی حقوق بشر و اعلامیه‌ی حقوق اقلیت‌ها سازمان ملل بوده است. برای افرادی مانند من تضمین حقوق شهروندان، تضمین مشارکت آنها در جامعه و لیبرالیسم پایه‌ی مناسبات انسانی است. اگر چنین موازینی رعایت نشود چه در ایران فارس زبان، چه کرد زبان، چه آذری‌زبان و چه بلوچ زبان و غیره آش همان آش دیکتاتوری و توتالیتاریسم است و خواهد بود. به اعتقاد من بسیاری از کامنت‌ها و حتا مقالات مانند مقاله‌ی آقای کریمی خصلت ماقبل سرمایه‌داری و فئودالی دارد.
ما ایرانیان (اکثریت، نه همه) هنوز تصورمان بر این است که «زمین» و «منابع طبیعی» منبع ثروت است. در صورتی که می‌دانیم چنین نیست. (کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری و به ویژه ژاپن گویای ادعای من است، که سرمایه منبع ثروت است و نه زمین و منابع طبیعی). دعوای ما در این جا نه بر سر حقوق بشر و آزادی‌های فردی و اجتماعی که بر سر «زمین» است. این تفکر فئودالی متأسفانه در اعماق عصب‌های مغزی ما جا گرفته است.

شاد و تندرست باشید
۲۱٨۶۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : آقایان بی نیاز (داریوش) و بهزاد کریمی گرامی، آیا با نظر آقای آراز سلیمانی درباره فردوسی، داریوش کبیر و انوشیروان موافقید یا نه؟
آقایان بی نیاز (داریوش) و بهزاد کریمی گرامی، آیا با نظر آقای آراز سلیمانی درباره فردوسی، داریوش کبیر و انوشیروان موافقید یا نه؟
لطفا جواب های خود را درباره این سه شخصیت صریح بدهید.

آقای آزار سلیمانی، با این گونه دروغ پردازی ها امکان ندارد که شما موفق شوید مرا نسبت به دیگر هموطنانم بدبین و یا متنفر کنید. عصبانیت شما سرچشمه اش عصبانیت شما و همکارانتان است که در تفرقه انداختن میان ایرانیان در زمانیکه ایران در بدترین وضع قرار گرفته شکست خورده اید. شما بخوبی می دانید که اگر ما در ضعیف ترین موقعیت خود، همچنان اتحاد خود را توانسته ایم حفظ کنیم در آینده پیوندمان محکم تر هم خواهد شد. نظر خودتان را یک بار دیگر بخوانید، خواهید دید که چگونه داد می زند که از سوی کسی است که هیچگونه پیوندی با ایران و ایرانی ندارد و همانند بیگانه ای است که در صدد تفرقه افکنی در میان انبوه دشمن خود است.

آقای آزار سلیمانی، این یک سایت ایرانی است، توجه بفرمایید ایرانی. اگر شما علاقه ای به ایران و ایرانی ندارید اینجا چکار می کنید؟

اخبار روز گرامی، درک من اینست که این یک سایت ایرانی است که با زحمات شما برای ایرانیان دایر شده است که اطلاعات کسب کنند و تبادل نظر کنند و حافظ منافع ملی ماست. آیا این درست است که ایران ستیزان در اینجا هر دروغ و ناسزایی که دلشان خواست بگویند؟ آیا اینها دشمنان کشور و ما نیستند؟
۲۱۷۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ایران بدون تبعیض

عنوان : به شباهت های فکری بیگانگان توجه کنید، آیا تفاوتی بین آرازسلیمانی و صدام حسین و خمینی می بینید، همه اینها در تحقیر ایرانیان شکست خورده اند.
دانشگاه های معتبر جهان مثل کمبریج در انگلستان سالهاست که در باره شاهنامه فردوسی تحقیق کرده و هیچکدام به نتایج آزار سلیمانی نرسیده اند. اگر شما آزار سلیمانی راست می گویید با رجوع به دانشگاه ها و دانشمندان معتبر ثابت کنید که اتهامات شما درباره فردوسی، انوشیروان و داریوش بزرگ....درست است. این گوی و این میدان. ایران ستیزی شما هیچ فرقی با ایران ستیزی رژیم ندارد که از آغاز سعی در تخریب شاهنامه فردوسی و مجسمه او بود و قصد تخریب تخت جمشید را داشت و در پی نابودی مقبره کورش بزرگ است. فردوسی را جهان بعنوان یکی از بزرگترین پنج حماسه سرایان دنیا می شناسد. با رجوع به اسناد و مدارک سخن بگویید و بیاد داشته باشید که عصر اینترنت است و همه ما نظرات مان اینگونه ثبت می کنیم و به همین گونه هم به اقیانوسی از اطلاعات موثق و معتبر دسترسی داریم و هر ادعا و دروغی از طریق اینترنت افشا می شود. به شعور مردم توهین نکنیم و تصور نکنیم که هرچه گفته شود اتوماتیک و بدون تحقیق باور می شود.

به شباهت های فکری بیگانگان توجه کنید، آیا تفاوتی بین آرازسلیمانی و صدام حسین و خمینی می بینید، همه اینها در تحقیر ایرانیان شکست خورده اند. انزجار و تنفر اینها از ایران و ایرانی واضح تر از این نمی توانست به نمایش گذاشته شود.
۲۱۷۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨       

    از : علی غمگین

عنوان : لعنت بر مرتاض هندی ۴۰۰ ساله و طلسمش
جمهوری اسلامی که من دیدم یک شیر سگ خورده ای است که امریکا و اسزائیل را می برد سرچشمه و تشنه برمی گرداند بعد از حال گیری ۳۰ ساله از ملت ایران حالا می خواهد زهرش را به اروپا و امریکا هم بچکاند انگار طلسم پیروزی پشت سرشان است ای لعنت بر آن مرتاض ۴۰۰ ساله هندی که با طلسم و جادو اینها را سرکار نگه داشته بعد از ملت ایرن نوبت امریکا و اسرائیل و اروپاست که مثل ما ایرانی ها بدبخت و بیچاره و کشته بشوند
۲۱۷۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : جناب سبز، شما به زبان ساده و مردمی تحلیل درستی از نقاط گوناگون کشور دادید که با تشر اینجا روبرو شد.
منهم مثل شما رفت و آمد به ایران دارم و در چند شهر مثل اکثر ایرانی ها فامیل دارم که ۹۹ درصدشان مخالف کل رژیم هستند و آنهایی که ساکن تهران هستند بدلایلی که شما گفتید در تظاهرات شرکت کردند و یکی از آنها با توم خورد. تجربه ما حقیقی است و فقط من و شما نیستید بلکه میلیونها ایرانی همین تجربه را دارند. در تظاهرات برون مرزی شما بوضوح می بینید که ایرانیان می آیند و هیچکس از کسی نمی پرسد که تبریزی ای، سنندجی ای، زاهدانی ای، مشهدی ای، شیرازی ای، تهرانی ای، آبادانی ای یا رشتی. تا به حال دیده ای که طبق تیره و تبار و زبان ایرانی ای در خارج به تظاهرات رفته باشد، نه. در ایران هم همینطور است و این تجربه حقیقی ای است که دل عده ای بسیار قلیل را بدرد می آورد. تجارب ما را در این ۹ ماه می خواهند انکار کنند، بکنند ما که حقیقت را داریم با چشم خودمان می بینیم. می خواهند القا کنند که ایران هم مثل افغانستان کشوری قبیله ای است که قبایل با هم ناسازگارند. ۵ میلیون ایرانی در خارج زندگی می کنند و ما بین شان چنین اختلافاتی در این ۳۱ سال نبوده، همین نمونه در داخل هم دیده می شود. تا حالا شما دیده اید که ایرانیان برون مرزی طبق نژاد و زبان با هم دوست و رفیق شوند و ازدواج کنند، نه. همین هم در ایران صدق می کند. ایرانی نژاد پرست نبوده و نیست، اگر بود سازمان ملل تا حالا بیانیه ای در این رابطه صادر کرده بود. اعضاء این رژیم هم شناسنامه هایشان نشان می دهد که از همه نقاط ایران است و نه فقط از یک محدوده بخصوص. اگر ایرانی نژاد پرست بود انقدر علی و حسین و فاطمه زهرا و......نمی کرد و خمینی هندی زاده و آیت الله شاهرودی که عراقی است و لاریجانی های متولد نجف و ....را سر کار نمی آورد. اگر ایرانی نژاد پرست بود در اول انقلاب میلیونها ایرانی در تظاهرات برای استقلال فلسطین شرکت نمی کرد. فیلم ها و اسناد هستند و کسی هم نمی تواند آنه را پاک و انکار کند. این گروهک هایی هم که می بینید شبیه شان در هم جای دنیا دیده می شوند و پایه مردمی ندارند و افسانه ای می نویسند و فکر می کنند. نگران اینها نباید بود ولی باید آنها را با سند و مدرک و منطق به چالش کشید. اینهم نه بخاطر اینکه نظرشان را عوض کرد بلکه برای جلوگیری از به دام افتادن کسانی که ممکن است بدلیل نا آگاهی های تاریخی به دام اینها بیافتند وگرنه اینها خودشان حرف هایشان بی سر و ته است. اگر راست می گویند ثابت کنند ایرانی سابقه نژادپرستی دارد و اعضاء این رژیم صد در صد خون آریایی در رگهایش جاری است و به فلسطینی و لبنانی های حزب اللهی هیچ تعلق خاطری ندارد و با شعار نه غزه نه لبنان و جانم فدای ایران هیچ مشکلی ندارد. خدا به همراهت دوست سبز که بنظر می رسد در اول کار خود در این سایت هستی. بقول نظر دهنده با نام «نیاز» باید پوست کلفت بود و زود نرنجید. آن تعداد معدود که دوست دارند همه چیز را وارونه جلوه دهند خیال می کنند که می توانند با زور گویی به من و تو و ما بگویند تجربه شما غلط است و هزار اتهام هم معمولا وارد می کنند. اینهم نشان کسانی است که با قدرت منطق قادر نیستند حرف شان را ثابت کنند و به زور متوسل می شوند.

جناب سبز، شما به زبان ساده و مردمی تحلیل درستی از نقاط گوناگون کشور دادید که با تشر اینجا روبرو شد.
۲۱۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨       

    از : لقمانی

عنوان : دشمنان آزادی ایران نه فقط حکومت را در دست دارند، بلکه از خارج هم آنان فرم میدهند.
دعوا سر لحاف ملاست. این گرگ و میش بازی تحت «پان ایسم» ها بخاطر دسترسی بمنابع طبیعی ایران است. معلم بزرگ اینها معتقد بود، تفرقه انداز و حکومت کن. و هر چه نارضایتی در جامعه بیشتر باشد، شانس دگرگونی بزرگتراست.بر این مبنا دامن زدن باین نوع بحثها جانبی امکان حصول به مقصود را میتواند فراهم آورد.جدا کردن بخش شمالی عراق تحت عنوان«خودمختاری» کرد های عرب عراقی، دسترسی بچاههای نفتی و چپاول آن توسط غارتگران جهانی مهم ترین انگیزه رسیدن با ین «خودمختاری» اهدایی است.خوابی که انواع و اقسام گروهکهای خلقی و قومی برای تجزیه ایران در جهت پیاده کردن سیاست استعمارگران می بینند. زیر شعارهای بظاهر مترقی هم میتوان مزدور و دست نشانده باشد همانگونه که رجوی و گروهکش نشان داده است.  
۲۱۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨       

    از : مئهران باهارلی

عنوان : منابع دست اول
اشتباه نویسنده محترم بهزاد کریمی در انتساب کشتن کبوتر به طرفداران تیم تیراختور کم اشتباهی نیست. این تنها نشانه ای است از مشکل اصلی ایشان. وی که مقاله در باره جنبش سبز و حرکت مل ترک آزربایجان می نویسد، اساسا اطلاع و اشرافی بر دیدگاههای نخبگان و روشنفکران ترک در باره مسائل خلق فارس، مسائل سراسری ایران، جنبش سبز و رابطه خلق ترک، آزربایجان و حرکت ملی دمکراتیک ترک آزربایجان با آنها ندارد. متاسفانه نوشته ایشان سراسر بر اساس نوعی پیشداوریها و استنتاجاتی غیر منطقی و یک جانبه از این پیش فرضهای نادرست است

مفید است ایشان و علاقه مندان دیگر برای اطلاع از موضع طیفهای گوناگون حرکت ملی دمکراتیک ترک آزربایجان در باره مسائل خلق فارس و جنبش سبز وی به آدرس زیر مراجعه کنند:

آزربایجان دئموکراسی اوجاغی
کانون دمکراسی آزربایجان

http://azdemokrasi.blogfa.com/۸۸۰۹.aspx
بخشی از سرخط های این بخش گفتگو به شرح زیر است متن کامل را در ادامه بخوانید.

-بی جهت نیست که در تاریخ هزار ساله ایران تقریبا صد در صد حکمرانان زن دارای ملیت ترک بوده اند، حق رای به زنان نخستین بار توسط حکومت ملی آذربایجان اعطاء شده است (۱۳۲۴ ) ، بنا به آمار دولتی تا برقراری جمهوری اسلامی رسم صیغه و بویژه چند زنی و قتلهای ناموسی در میان ترکان ایران و آذربایجان پدیده ای بسیار نادر بوده است.

- حرکت ملی ترک جنبشی ضداستعماری و لائیک است، این واقعیت، به علاوه سنن تاریخی ترک باعث می شود که به راحتی بتوان جنبش زنان ترک و آذربایجان را همراه حرکت ملی ترک کرد.

- برای سراسری بودن یک جنبش و حرکت در ایران باید واقعیت کثیرالمله بودن ایران در آن منعکس شده باشد. این امر به دو شکل ممکن است: اولا مطالبات و حقوق ملی همه ملل ساکن در ایران در پلاتفورم و یا گفتمان آن جنبش ملحوظ شده باشد و یا اقلا بر علیه و در تناقض با آنها نباشد دوما همه ملل ساکن در ایران اشتراک فعالانه در آن داشته باشند.

-جنبش سبز در مقطع کنونی یک جنبش سراسری نیست زیرا اولا رهبران آن مدافع قانون اساسی جمهوری اسلامی می باشند ، در حالیکه دو مورد "رسمیت انحصاری و مشترک و ملی نامیدن زبان و خط فارسی" و "دولت دینی و ولایت فقیه" در این قانون در تضاد آشکار با هویت، حقوق و منافع ملی ملت ترک می باشند و ثانیا در عمل نیز ملل غیرفارس در آن اشتراک فعالانه ندارند.

-این بدان معنی نیست که جنبش سبز قابلیت تبدیل شدن به و یا ایجاد یک جنبش سراسری را ندارد. بر عکس، به سبب برخی خصوصیات دمکراتیک، دارا بودن امکانات تبلیغاتی گسترده ، وجود سمپاتی قابل ملاحظه افکار عمومی جهان به آن و توانا بودن به تضعیف بنیانهای دولت دینی فارس و کل نظام جمهوری اسلامی، جنبش سبز از قابلیت بالائی برای تبدیل شدن به یک جنبش همگانی برخوردار است.

-تا زمانی که خلق ترک در ایران ساکن است و تا زمانی که آذربایجان جنوبی بخشی از کشور ایران و داخل مرزهای هر حادثه ای که در این کشور رخ می دهد، به درجات گوناگون هم به خلق ترک و هم به آذربایجان مرتبط اند و بر آنها تاثیر می گذارند. موضعگیری در باره هر مساله ای که بر ما تاثیر گذار بوده و با ما مرتبط است نیز ضروری است.

- عدم مشارکت در حوادث سراسری امروز ایران و انفعال در قبال آنها باعث خواهند شد که فردا ، امر بدست آوردن حقوق ملی ملت ترک و تضمین نمودن منافع ملی وی به خطر بیافتد، در اینجا تجربه تلخ دیاسپورای تورکمان عراق بسیار آموزنده است.

-در ایران هیچ تشکل و تجمع سراسری سیاسی واقعی وجود ندارد. واقعیات سیاسی ایران نشان میدهد که هیچکدام از احزاب موجود موسوم به سراسری، نه به شکل صعودی و نه در فرم نزولی حزبی سراسری نمیباشند. این احزاب برآیند و محصول گردهمآیی نهادهای سیاسی مستقل ملل عمده ایران و سرزمینهای ملیشان نبوده (احزاب سراسری صعودی)، و همچنین هیچکدام اقدام به تاسیس احزاب ملی منطقه ای در مناطق عمده ملی با تشکیلات و ارگانهای مستقل خود ننموده اند (احزاب سراسری نزولی).

-اصرار تشکیلات سراسری بر عدم ذکر منسوبیت ملی خودشان فارسی، نادیده گرفتن و دور زدن ارگانهای سیاسی و فرهنگی دیگر ملتهای ساکن در ایران – که مخاطب تشکلها و ارگانهای سیاسی ملت فارس موسوم به سراسری میباشند- و به نیابت و بنام دیگر ملتهای محکوم ساکن در ایران سخن گفتنشان، رفتاری نشان از ناسیونالیسم افراطی فارسی غیر اخلاقی ، تنش زا، مذموم و غیرمشروع است.

- هم سازمانهای موسوم به سراسری و هم دولت ایران به لحاظ ماهیت و جهتگیری ائتنیک، فارس اند. از اینرو می باید به ایجاد تشکیلات پارالل برای همه تشکیلات فارسی موسوم به سراسری اقدام نمود. این تشکیلات سیاسی و فرهنگی تحت هر شرایطی می باید همواره با هویت مستقل خود و به طور کاملا مستقل از تشکیلات فارسی مشابه اداره شوند.

- هنگام تصمیم گیری در باره همکاری با یک سازمان سراسری مشخص و یا همگامی با یک جنبش سیاسی-اجتماعی معین خلق فارس، عوامل متعددی می توانند دخیل باشند: نخستین عامل، درجه رسوخ و غلطت ناسیونالیسم فارسی در جریان و یا تشکیلات مذکور است. دومین عامل، مساله شناساسی و یا عدم شناسائی هویت و حقوق ملی خلق ترک و هویت سیاسی مستقل تشکیلات ترک و آذربایجانی است و عامل سوم،...........

-جنبش سبز دارای جنبه های دمکراتیک فراوان از جمله بسیج کردن زنان و به حرکت در آوردن جوانان می باشد و می تواند بر دمکراتیزاسیون جامعه فارس تاثیرات مثبت بسیاری داشته باشد علاوه بر آن و همانگونه که تاکنون عمل کرده با ایجاد شکاف و گسل در کاست روحانی شیعه و بنیادگرایان اسلامی و گسست توده ها از نظام، از قابلیت تضعیف جدی بنیانهای دولت جمهوری اسلامی ایران نیز برخوردار است.

-خصلتهای دمکراتیک جنبش سبز باعث می شوند که حتی در صورت تضاد برخی از شعارهای آن با مطالبات ملی خلق ترک و آذربایجان، حمایت از و یا تقویت آن در جهت منافع ملی ملت ترک باشد.

-قدردانی رسمی از مواضع مثبت کروبی در مورد ملل ساکن در ایران، موضع مثبت و بی سابقه آیت منتظری در اعتراف به مشروع بودن مطالبات فرهنگی و زبانی ملت ترک و بیانات هر چند ضعیف و پراکنده موسوی در ارتباط با ضرورت اجرائی شدن اصول معوقه قانون اساسی یک عمل سیاسی شایسته و بجاست.

-رهبران حرکت سبز اگر واقعا خواستار پیوستن ملت ترک به جنبش سبز هستند باید واقعیت وجود مساله ملی در ایران را درک کرده و به درخواست های تاریخی، سیاسی و ملی این ملت گردن نهند و اقلا بخشی از آنها را در پلاتفورم حرکت سبز وارد نمایند، مساله ملی ترک جدیت و احترام می طلبد.
۲۱۷٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨       

    از : کریم ن

عنوان : دوست سبز ما کمی هم نگاه کردن به دور و بر بد نیست.
اقای سبز

مثل اینکه شما فقط سایت های سبز را میخوانی و از اوضاع آذربایجان بی خبر هستی. اولا تبریز مرکز همه انقلاب های گذشته بوده و با کاشان قابل مقایسه نیست. دوم تبریز و کل آذربایجان اصلا ساکت نبوده بلکه از شعارهای یا حسین میرحسین شما هواداری نکرده. در مقابل رفته در استادیوم های سهندتبریز و حتی آزادی تهران شعارهای سیاسی خودش را سر داده است. دوست سبز ما کمی هم نگاه کردن به دور و بر بد نیست.
۲۱۷٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۵۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست