سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

انقلاب مسالمت‌آمیز
تنها راه برون‌رفت از بحران کنونی
- ب. بی نیاز (داریوش)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : دانشجویان پناهنده

عنوان : آقای صلاحی، بروید یقه داریوش همایون را بگیرید، از او به دادگاه لاهه شکایت کنید.
آقای صلاحی، اینهمه مقاله در این سایت چاپ می شود و بجز آقای بی نیاز داریوش هیچ فعال سیاسی و مقاله نویس دیگری توجهی به خوانندگانش نشان نمی دهد. دیگران در حقیقت هیچ احترامی برای ما قائل نیستند و ما را آدم حساب نمی کنند که حتی به سئوالات تکنیکی ما پاسخ دهند، همه برای ما رادیو شده اند. در این میان فقط آقای بی نیاز است که با خوانندگان خود در ارتباط است و تا آنجا که در توانش باشد پاسخ می دهند. لطفا کاری نکنید که آقای بی نیاز خوانندگانشان را رها کنند، ما به ایشان نیاز داریم و دوستشان داریم.

شما با داریوش همایون مشکل دارید و پاسخ آقای بی نیاز که با رجوع به قوانین بین المللی است برای شما قانع کننده نیست. شما داریوش همایون را به جرم جنایت علیه بشریت به دادگاه لاهه معرفی کنید و از شاکیان او بخواهید با شما همکاری کنند. از حزب مشروطه هم بخواهید که برای ارضاء شاکیانی مانند شما داریوش همایون را کنار بگذارند تا خیال شما راحت شود. بنا براین خواهش می کنیم شما محبت کنید و این فضای مجازی را با لحن بد آغشته نکنید و غیرممکن ها را از آقای بی نیاز انتظار نداشته باشید. نوشته های ایشان را با دقت بیشتری بخوانید.



ما تاکنون دلیلی نداشته ایم که در صداقت ایشان شکی کنیم. ما نسل دوم و سوم که از کشور دوریم، نیاز مبرمی به پاسخ به پرسشهایمان داریم، ما قدر آقای نیاز را می دانیم و از مقاله هایش چیزهای زیادی را می آموزیم. به زبانی که می فهمیم

آقای صلاحی، بروید یقه داریوش همایون را بگیرید، از او به دادگاه لاهه شکایت کنید.
۲۰٣۶٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : هموطن عزیز (حق)
ابتدا با پوزش از تأخیر،
به اعتقاد من بسیاری از کسانی که خود را سکولار دموکرات می‌نامند، با تأسف بسیار، به خوبی می‌دانند که چیزی به نام «انتخابات آزاد» که همه نحله‌های فکری یا سیاسی بتوانند در آن آزادنه شرکت کنند، با این قانون اساسی و قوانین انتخاباتی نمی‌تواند وجود داشته باشد. همانگونه که در پیش نوشتم قوانین انتخاباتی ایران چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد. من نمی‌دانم که آقای درویش‌پور طبق چه اسناد حقوقی به این نتیجه رسیده است که درک اصلاح‌طلبان از «انتخابات آزاد» با سکولارها یکی است. طبعاً اصلاح‌طلبان می‌توانند در «انتخابات آزاد» بعدی شرکت کنند، زیرا آنها همواره تأکید کرده‌اند که به قانون اساسی و ولایت فقیه وفادار هستند. البته «سکولارهایی» که طرفدار اصلاح‌طلبان هستند و برای آنها تبلیغ می‌کنند بر این عقیده هستند که در «انتخابات آزاد» بعدی اگر اصلاح‌طلبان به قدرت برسند آنگاه یک فرج سیاسی در ایران رخ خواهد. البته من با این نظر کاملاً مخالف هستم و فکر می‌کنم غیرواقعی و اشتباه است و به ناکجاآباد ختم خواهد شد.
صادقانه بگویم، فکر نکنم با یک نامه‌ی سرگشاده یا بیانیه مرزهای واقعی روشن شود. گویا برای توهم‌زدایی یعنی برای رسیدن به این نتیجه که زمین سفت است باید بعضی از انسانها چندین و چندین بار با صورت به زمین بخورند تا بعد این نتیجه تجربی را کسب کنند. درست مثل بچه‌های خردسال که باید یک چیز را چند بار تجربه کنند تا فراگیرند مثلاً چاقوی تیز میتواند خطرناک باشد.
قدری مأیوس کننده است ولی این هم متعلق به زندگی ما انسانهاست!

شاد و سرافراز باشید
۲۰٣۶۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨       

    از : احمد صلاحی

عنوان : امروز شفا فیت سیاسی مبرم ست
آقای داریوش این بسیار نکوهیده ست که شما حرف مرا عوض می کنید .
در کامنت خود چنین شروع کردم : [ دوم- مشروطه خواهان چه صیغه ایست آقای داریوش ؟ ]
این قلم بی پرنسیبی های سومکائی ها ، رستاخیزی ها را قبوا ندارد که خود را «مشروطه خواه » جا می زنند
در این باره قبلا توضیح داده ام که آنها خواهان بازگشت پادشاهی هستند که هیچ ایرادی بر آن نیست و مشروطه / کنستیتوسیون موضوعی دگرست و تمام کسانی که برای جامعه ی مدنی و قانون اساسی تلاش می کنند مشروطه خواه واقعی هستند.
شما خودتان را بکوچه ی علی «چپ» میزنید و موضوع را بکلی و آگاهانه عوض می کنید و می نویسید:
[خلاصه همه یعنی آن ۹۰ درصدی که زمانی به خمینی لبیک گفتند تا وقتی همه «توبه» نکنند و در مقابل .... راستی در مقابل چه کسی؟ ملت؟ خدا؟ وجدان خود؟ طلب مغفرت ننمایند، مجاز نیستند حول یک پلاتفرم یا برنامه‌ی دموکراتیک جمع شوند؟]

فراموش نکنید ! اکثریت مردم در حکومت شاه نیز به آتش اقلیت حاکم آن رژیم سوختند !
واقعا شرم آور ست ! بحث بر سر مردم و اکثریت آنها که تمام جان ، مال و عزیزانشان فدای امتیاز طلبی های مشتی فاسد گردیده نیست . دقیقا برعکس نظر شما موضوع یک اقلیت فاسد شناخته شده ست که با وقاحت و با «اسم » و «رسم‌» جدید میخواهند به همان شیوه ی ورشکسته ضد انسانی خود ادامه دهند. شما خوب متوجه هستید که بدون حضور آن «حضرات » مردم در داخل و خارج از کشور تا بامروز توانسته اند مهر خود را بر جنبش دمکراسی خواهی خود بکوبندد.

تلاش نکنید با واژه های کلی سنتی و عامیانه بحث سیاسی و حقوقی را از درون تهی نمائید . من کاری به «گناه» و «توبه» و بقیه «کلمات» و رمز و راز های ادبیات «شرعی » شما ندارم .

بحث بر سر موضع سیاسی و شفافیت آنست . که حتما همگرائی نیروها را بالا خواهد برد. معنی تز « ببخشیم ولی فراموش نکنیم »
تاکید بر نقض های حقوق بشری ست ، برای اینکه دوباره تکرار نشود، بدان معنی ست که سردمداران دو حکومت چاره ای جز محکوم کردن گذشته خود ندارند. مردم بیش از این توقعی ندارند. کسی نمی خواهد انتقام بگیرد.
در غیر اینصورت باید بقول شما «اجنه » و « موجودات سایر کرات » مرتکب ۵۰ سال نقض حوق بشر در ایران شده باشند.
پس اصلا صحبت از دادگاه و مجازات نیست و فقط موضع سیاسی و روشن نسبت به گذشته و حال ست. بخشی از آنرا شیخ مهدی کروبی روشنتر از میر حسین موسوی بیان کرده ولی سردمداران رژیم گذشته بقول شما باید «معصوم » باشند.

برای اینکه دوباره موضوع را عوض نفرمائید یک مثال میزنم :
تعقیب شهروندان بخاطر اندیشه ی سیاسی ، فلسفی یا مذهبی آنها ، بازداشت ، شکنجه ، وادار کردن به «توبه» ، مصاحبه ی تلویزیونی ، اعدام ، ترور ، سر به نیست کردن و..و.. بصورت فردی و جمعی در زندانهای دو رژیم صورت گرفته ست . بحث بر سر این نیست که کدام مامور یا بازجو چنین جنایاتی را در فرمانداری نظامی ، قزل قلعه ، اوین ، کمیته مشترک ، عادل آباد یا صد ها شکنجه گاه دیگر چگونه مرتکب شده تا مجازات شود.

بحث بر سر ایدئولگ ها و استراتژ های و مغزهای «متفکر » دو رژیم ست که هنوز با کمال گستاخی از خود را با یکدیگر مقایسه می کنند و مخالفان خود را عامل «تباهی ها » و «بیگانه » می نامند.
۲۰٣۶٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : آخرین نظرم
آقای بی نیاز گرامی،

در آخرین نظرم پرسشهایی را مطرح کرده ام که بی صبرانه در انتظار نظرات جنابعالی ماندم، لطف کنید و عنایتی بفرمایید، ممنون خواهم شد.

تندرست و پیروز باشید
۲۰٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : هموطنان عزیز (آقایان صلاحی و ایاز)
آقای صلاحی عزیز:
۱- به اعتقاد من شما هنوز جوهر گفته‌ی من را نگرفته‌اید. من گفته‌ام و باز هم تأکید دارم که بررسی جنایات نه به عهده‌ی من و شما بلکه به عهده‌ی یک مرجع قضایی مستقل است و متهمان حق دارند که از حق قانونی خود استقاده کنند. تا آن جا که به جنایات و در این جا به جنایات سیاسی – چه توسط افراد در پوزیسیون و چه در اپوزیسیون صورت گرفته باشد- مربوط می‌شود. به اعتقاد من تبلیغ هر نوع رفتار دیگر غیرانسانی و نادرست است. ولی شما یا کسان دیگر ممکن است با نظر من موافق نباشید، کارش نمی‌توان کرد!
۲- شما می‌گوئید مشروطه‌خواهان، سازمان مجاهدین خلق، سازمان‌های چپ مانند اکثریت، اقلیت، پیکار،... نهضت آزادی و غیره به علاوه‌ی سازمانهای نوپایی مانند جمهوری‌خواهان و جمهوری‌خواهان لائیک که از بقایای همین سازمان‌ها چپ یا لیبرال هستند، و از سوی دیگر گروه‌های گوناگون اصلاح‌طلب، خلاصه همه یعنی آن ۹۰ درصدی که زمانی به خمینی لبیک گفتند تا وقتی همه «توبه» نکنند و در مقابل .... راستی در مقابل چه کسی؟ ملت؟ خدا؟ وجدان خود؟ طلب مغفرت ننمایند، مجاز نیستند حول یک پلاتفرم یا برنامه‌ی دموکراتیک جمع شوند؟ این نظر شماست؟ اگر اختلاف نظر شما با من در این نکته است، فکر نکنم بتوانیم با هم به توافق برسیم. زیرا شما هرگونه راه را برای یک حرکت واحد و متحد می‌بندید ولی اگر منظورتان این است که جنایتکاران باید توسط یک مرجع قضایی مستقل قرار گیرند و پاسخگوی اعمال خود باشند و به سزای اعمال خود برسند، با شما کاملاً موافق هستم.

آقای ایاز عزیز،
من همانگونه که در نوشته‌هایم بارها تأکید کرده‌ام با مبارزه‌ی قهرآمیز مخالف هستم. در مبارزه علیه هیولا باید مواظب بود که خود به هیولا تبدیل نشد. ولی عده‌ای هم معتقدند که برای مبارزه با هیولا باید خود به هیولا تبدیل شد وگرنه نمی‌توان بر آن غلبه کرد. به اعتقاد من راه‌های بسیار فراوانی به جز مبارزه‌ی قهرآمیز (سازمان یافته) برای غلبه بر این وضعیت وجود دارد ولی به واسطه‌ی پراکندگی و ناهماهنگی جنبش ما تاکنون نتوانسته‌ایم ازآنها بهره‌مند شویم. مردم ایران تاکنون فقط از نوع تظاهرات خیابانی را به بوته‌ی آزمایش گذاشته‌اند، ولی به نظر شما واقعاً فقط همین یک نوع ازمبارزه وجود دارد؟ به نظر من مبارزات فرسایشی مدنی یک طیف بسیار متنوع است.

شاد و تندرست باشید
۲۰٣۴۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : نامه سرگشاده طیف های گوناگون سکولار دمکرات ها به پنج تن اصلاح طلبان برون مرزی.
آقای بی نیاز گرامی،

دلیل پرسش هایی که در زیر کرده ام این است که آقای مهرداد درویش پور، استاد دانشگاه در ؟، در مصاحبه اخیر خود با آقای حسین مُهری گفته است که وجه مشترک اصلاح طلبان و سکولار دمکرات ها انتخابات آزاد است و ایندو حول این محور می توانند توافق کنند.

بنا بر پاسخ شما به پرسشهای من در زیر، اصلاح طلبان برون مرزی و سکولار دمکرات ها دو تعریف کاملا متفاوت از انتخابات آزاد دارند و بنابراین وجه مشترکی در این مورد ندارند که بتوانند به توافقی برسند با اینکه هر دو طرف از واژه های مشترک «انتخابات آزاد» نام می برند.

آیا سکولار دمکرات های ما نمی توانند بعنوان نمایندگان بخشی از جنبش ملی ایرانیان، برای اتمام حجت هم که شده، در نامه سرگشاده ای از اصلاح طلبان برون مرزی مستقیما در خواست مذاکره علنی بکنند و در صورت پذیرفته شدن و نشدن این در خواست تکلیف ما با اصلاح طلبان بطور رسمی به ثبت برسد؟

- و اگر قبول کردند تا آنجایی که همسو هستند با هم همکاری کنند و پس از آن به رقابت با یکدیگر بپردازند؟

- و اگر اصلاح طلبان چنین در خواستی را رد کردند مطمئنا ما شاهد ریزش بزرگی در جبهه آنها خواهیم شد که امکان پیوستن ریزش شده ها به ما بسیار زیاد خواهد بود. در ضمن سکولار دمکرات نماها هم دیگر نخواهند توانست یکی به میخ و یکی به نعل بزنند.

فرستادن چنین نامه سرگشاده ای چه ضرری دارد؟ این همه بیانیه داده می شود این نامه هم روی آن. شما چه فکر می کنید؟

تندرست و شاد باشید.


آیا تعریف انتخابات آزاد چهره های شاخص اصلاح طلبان برون مرزی (پنج تن) به هیچ وجه
۲۰٣۴۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨       

    از : ایاز

عنوان : ‫بره یا گرگ، کدومش
جناب بی نیاز، سلام
‫قبل از هر چیز باید هم به شما و هم به این سایت اخبار روز که این چنین نویسنده مسئول و باحالی داره و این قدر خوشگل جواب همه را میده از ته دل تبریک بگم. اما بریم سر اصل مطلب یعنی سوال خودم. شما چرا وچه ریختی می خوای ثابت کنی که ما پیروز نمی شدیم اگر ما بجای همین چند تا تظاهرات نرم و ابکی به اصطلاح مسالمت امیز بعد از انتخابات، برعکس اگر انقلابی و خشن عین خود رژیم خشن عمل میکردیم؟ آقا ما هی داریم ادای بره هارو درمیاریم و خودمون رو مثل بره های معصوم میدیم دم تیغ و ساطور این گرگهای بی ناموس کشتارگاه جمهوری اسلامی. خوب اقا اینا از خوداشون ما بره باشیم. گرگ ارزوش چیه؟ شیره جلوش بره بشه دیگه و الا که خوب کار سخت میشه دیگه. اقا راه اینه که ما با این رژیم باید با هجوم و کمک مردم سخت و درست و حسابی بجنگیم و مواضع شون رو یکی یکی تسخیر کنیم. باید اقا کتک رو با کتک، گلوله رو با گلوله، چشم رو در مقابل چشم دربیاریم، تا اون مجبور بشه تسلیم بشه. شما ثابت کنید چرا این جوری به گفته ما با جنگ مسلحانه ما حتماً میبازیم ولی با روش بره ای غیر خشن شما حتماً میبریم. اقا اینجا داستانش با هند فرق داره. اینجا اولاً انگلیسها مستقیمًا حکومتچی نیستند، ثانیاً این اخوندا که هندی نیستند که ارامش طلب باشند. ثالثاً این حکومت اخوندی خدای دوز و کلکه و تا زور قی تر از خودش بالا سرش نیاد کوتاه نمیاد. کوچیک شما ایاز
۲۰٣۴۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨       

    از : احمد صلاحی

عنوان : بازهم صراحت و شفافیت
آقای داریوش این که استدلال نشد و با یک «بدی و خوبی» نسبی ست موضع منشور جهانی حقوق بشر را به حراج بگذاریم.

وانگهی «گناهکار» چه صیغه ای ست که وارد بحث کردید.ما از جنایات مکرر و مداوم ۲۵ ساله یا ۳۰ ساله سیستم های حکومتی فوق العاده بروتال ضد انسانی صحبت می کنیم که سازماندهان ، رهبران و مسئولان آن مرتکب جرم و نقض حقوق بشر شده اند. یعنی این جرم ها واقع شده ست و تردیدی نیست.

حالا این حضرات که اجرام مرتکب شده را حتی تائید نمی نمایند و با سکوت ماسمالی مینمایند میخواهند در «اتحاد« مورد نظر شما حول منشور جهانی حقوق بشر همراه شوند.

صحبت از شفافیت سیاسی شد. فرقی ندارد که کمونیستها هم باید از استالین و پول پوت رسما فاصله بگیرند و آنرا محکوم کنند . مسعود رجوی نیز تا وضع خود را مشخص نکند ، جبهه ی دموکراسی حول منشور جهانی حقوق بشر در حد یک تعارف خواهد بود.

بهمین دلیل ست که مردم از موسوی میخواهند که درباره دهه ۶۰ شفاف باشد .همینطور رفسنجانی و خاتمی ...

اگر این شخصیت ها نقض حقوق بشر تا کنون مرتکب شده را محکوم ننمایند
ملوم نیست ما به کجا خواهیم رفت
۲۰٣٣۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : هموطن عزیز (حق)
مشکل اساسی در این جا نه خود موضوع مشترک بلکه بستر قانونی آن است. این بستر قانوی یکی قانون اساسی است و دیگری «قوانین انتخاباتی» است که بر اساس مصوبات قانون اساسی نوشته شده است. برای انتخابات واقعاً آزاد باید «قوانین انتخاباتی»را تغییر داد و اگر کسی بخواهد چنین کند، باید در قانون اساسی دست ببرد. ماده ۳۰ از قوانین انتخاباتی ایران می گوید:
انتخاب شوندگان هنگام ثبت نام باید دارای شرایط زیر باشند
۱- اعتقاد و التزام به اسلام
۲- تابعیت کشور جمهوری اسلامی
۳- اعتقاد و التزام عملی به نظام جمهوری اسلامی ایران
۴- ابراز وفاداری به قانون اساسی
۵-سواد خواندن و نوشتن به قدر کافی
۶- سلامت جسمی در حد برخورداری از نعمت بینایی، شنوایی و گویایی
۷- حداقل سن ۲۶ سال تمام و حداکثر ۷۵ سال تمام
۸- تولد و یا سکونت شش ماه قبل از ثبت نام در حوزه انتخابیه به استثنای نمایندگان مجلس شورای اسلامی، برای حوزه انتخابیه خود

همانگونه که می بینید به ویژه دو بند ماده ۳۰ به موانع غیرقابل پرش تبدیل شده اند. یعنی بند ۱ و بند ۴ . بند یک تمام کسانی که به اسلام اعتقاد ندارند به طور اتوماتیک حذف می کند و بند ۴ باید فرد داوطلب به ولایت فقیه که جزو اصول قانون اساسی است پایبند باشد.

به دلیل همین شبکه تودرتوی و ارگانیک قانونی دو راه بیشتر نمی ماند یا تغییر قانون اساسی و به تبع آن تغییر در قوانین انتخاباتی یا باید به ولایت فقیه تمکین کرد.

شاد و تندرست باشید
۲۰٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : انتخابات آزاد وجه مشترک اصلاح طلبان و سکولار دمکرات است، چرا نباید حول این محور هر دو طرف توافق کنند؟
آقای بی نیاز داریوش گرامی با سلام فراوان خدمت شما،

انتخابات آزاد وجه مشترک اصلاح طلبان و سکولار های دمکرات است، چرا نباید حول این محور هر دو طرف توافق کنند؟

بیانیه موسوی و پنج تن خواستار انتخابات آزاد هستند و این خواسته همه طیف های سیاسی سکولار دمکرات داخل و خارج از کشور است.

آیا نشستی میان چهره های شاخص اصلاح طلب و نیروهای سکولار دمکرات در خارج از کشور امکان پذیر است که در این نشست حول محور انتخابات آزاد توافق کنند؟

با آرزوی تندرستی و شادی برای شما
۲۰٣٣٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست