سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پیش‌بینی پذیری مسیر حوادث سیاسی ایران - ب. بی نیاز (داریوش)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : هموطن عزیز (حق)
ابتدا، سپاس و درود بر شما.

به اعتقاد من همان عنوان «حکومت اسلامی» که خمینی به این نوع کشورداری داده است، بهترین عنوان است. طبق اطلاعات و مطالعات من- که اصراری در درستی صد در صد آن ندارم- روندِ شکل‌گیری و سیاست‌های اتخاذشده در حکومت اسلامی با حکومت محمد در مدینه در تطابق نسبتاً کامل است. البته من بارها در نظرات خود اعلام کردم که ایران را نباید با هیچ کشوری مقایسه کرد. ما ویژگی‌هایی داریم که حتا کشورهای مسلمان همسایه ما از آنها برخوردار نیستند. مثلاً ایران را با ترکیه و پاکستان مقایسه کنید. دولتها در ایران به سبب داشتن منابع نفتی اساساً به عامل اقتصادی برای تثبیت خود استفاده کرده‌اند. در صورتی که در ترکیه و پاکستان دولتهای کاملاً نظامی حاکم بودند، زیرا فاقد منابع اقتصادی‌ای بودند که بتوانند توسط آنها اقتدار خود را متحقق سازند. همین تفاوت اساسی باعث شد که حتا علی‌رغم تمایل شدید رضا شاه به نمونه‌ی ترکیه، ایران راه خود را طی کند. ایران امروز، حکومت اسلامی، بسیاری از کیفیات رژیم‌های فاشیستی، دیکتاتوری یا حتا تا آنجا که به اقتصاد برمی‌گردد سوسیالیستی را دارد، ولی هیچکدام از آنها نیست. همین نفت که از یک سو بلای جان ما شده، ولی باعث شده که ایران، ایران بشود و نه کشور دیگری. تحت همین حکومت اسلامی که بانیان آن در ماهیت خود با طالبان تفاوتی ندارند، فرآیندِ تجددطلبی که در گذشته آغاز شده بود، مستقل از اراده و شعور حاکمان اسلامی به انواع و اقسام گوناگون ادامه یافت. از این روست که معتقدم الگوهای شناخته شده را کنار بگذاریم و بررسی جامعه‌شناسی خود را به فاکتها، واقعیت‌ها و اطلاعات واقعی درون ایران متکی کنیم.

شاد و تندرست باشید
۲۰۰۹۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : آیا رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم توتالیتر از نوع فاشیسم مذهبی است یا نه؟
جناب بی نیاز (داریوش) گرامی و پرکار و پر شور، با درود فراوان،

همانطور که می دانید برخی مانند اکبر گنجی جمهوری اسلامی را رژیمی دیکتاتوری می نامند و برخی آنرا رژیمی توتالیتر فاشیستی با اقتصادی کمونیستی (۸۰ درصد دولتی) می نامند. من فکر می کنم شناخت نوع حکومت در ایران و تفاوت آن با نوع حکومت دمکراتیک غربی که مد نظر شماست برای هم نسلان من مفید واقع شود تا با اعتماد به نفس بیشتر به زیر پرچم «جمهوری اسلامی باید برود» جمع شویم و بار دیگر فریب حیله گران حرفه ای را نخوریم. هزینه سنگینی بار قبل جوانان ما متحمل شدند و همچون اکبر محمدی که فدا شد و از حال و روز حشمت طبرزدی هم که آگاهید. پرسشهای زیر در همین رابطه است که امیدوارم به زبان ساده در اختیار من و یارانم بگذارید. متشکرم.


در علوم سیاسی نوع حکومت جمهوری اسلامی چه نامیده می شود؟

شاخصه های چنین نوع حکومتی چیست؟

شاخصه های یک حکومت فاشیسم مذهبی چیست؟

آیا شاخصه هایی که برژینسکی از حکومت های توتالیتر دهه ها پیش داده بود هنوز معتبر است؟

اقتصاد در رژیم جمهوری اسلامی که به گفته بسیاری ۸۰ درصد دولتی است آیا به سیستم کمونیستی بیشتر شباهت دارد یا سیستم فاشیستی؟

آیا گسترش ارتباطات جمعی و مقاومت های سرسختانه مردم ایران از توتالیتر بودن رژیم جمهوری اسلامی می کاهد؟

سپاسگزارم
۲۰۰۹۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : دلایل تغییر موضع
هموطن عزیز (پیرانی)
با سپاس از توجه و دقت‌تان!
به اعتقاد من، جمهوری اسلامی هم این شانس را از خودش گرفت و از هم مردم. این «راه حل میانی» می‌توانست دو کیفیت اساسی داشته باشد: حذف خامنه‌ای و ابطال انتخابات. همانگونه که در مقاله‌ی کوتاهم آمده است.
علت اصلی تغییر موضع یعنی توسل به شعار «جمهوری اسلامی باید برود»، سه دلیل اساسی دارد: ۱- در آن مرحله‌ی ویژه یعنی اوج جنبش این راهکار می‌توانست شرایطی را فراهم کند که نهادهای مدنی (ان . جی . او) و احزاب لیبرال یا دموکرات شکل بگیرند. من هنوز اعتقاد دارم که این راهکار برای آن زمان بهترین راهکار بوده است. ۲- جمهوری اسلامی با تمام تناقضاتش طی سرکوب عریان جنبش به یک حکومت نظامی- ولایی یکپارچه تبدیل شد که نه تنها حاضر به حذف رهبری یا ابطال انتخابات نیست، بلکه راه هرگونه سازش و دیالوگ را با اصلاح‌طلبان که ساختارشکن هم نیستند، بسته است، ۳- یک دلیل دیگر ریشه در درک اشتباه من بود که تصور می‌کردم هر انقلابی باید قهرآمیز به فرجام برسد. خوشبختانه این خطای نظری را توانستم طی همین چند ماه اصلاح کنم. در آینده نزدیک درباره‌ی همین موضوع خواهم نوشت که: اگرچه «عصر انقلابات قهرآمیز به پایان رسیده است» ولی در عوض «عصر انقلابات مسالمت‌آمیز» آغاز شده است.

شاد و تندرست باشید
۲۰۰۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨       

    از : زینت پپرانی

عنوان : سئوال
آقای داریوش شما چندی پیش ( ۲ تیر ماه ) ۱۳۸۸نوشتید که انقلاب کاری بدی ست چه دلایلی برای تغییر موضوغ خود دارید :

یکی از پرسش‌هایی که امروز ذهن هر ایرانی متعهد را به خود مشغول ساخته این است که سرانجام این اعتراضات به کجا خواهد انجامید و بهترین راه حل در این مرحله برای جامعه ایران چیست؟
چشم‌اندازهایی که می‌توان برای این اعتراضات در نظر گرفت از دو امکان اساسی خارج نیست: ۱- یا انقلاب یعنی نابود کردن تمام نظام، که با توجه به عدم وجود نهادهای مردم نهاد و نبود احزاب سیاسی دموکراتیک قدرتمند نتیجه‌ی نامطلوبی برای جامعه ایران خواهد داشت، ۲- یا پیدا کردن یک راه حل میانی که بتواند در جهت دموکراسی یعنی تقویت جمهوریت و تقویت جامعه‌ی مدنی گام بردارد.
به اعتقاد من شق اول یعنی انقلاب که معنای آن تلاش برای ادامه‌ی نهایی اعتراضات تا نابودی نظام است، اساساً به ضرر جامعه‌ی مدنی ایران است، بنابراین در این برهه‌ی تعیین‌کننده سیاسی فقط یک «راه حل میانی» می‌تواند جامعه‌ی ایران را از این بحران خارج نماید.
به طور خلاصه می‌توان گفت که این راه حل میانی می‌بایستی رهبری کنونی را حذف کند و به جای آن یک «شورای رهبری» منصوب کند و در کنار آن انتخابات را باطل کرده و انتخابات مجددی را ساماندهی کند.
۲۰۰۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : هموطن عزیز (حق)
با سپاس به شما و توجه‌تان.
پرسش شما: چرا احزاب و سازمانهای سیاسی حاضر نیستند زیر شعار «جمهوری اسلامی باید برود» جمع شوند؟
به چند دلیل: ۱- هستند سازمانها و احزابی که بر این عقیده‌اند که حکومت نظامی- ولایی قابل اصلاح است و می‌توان آن را از طریق اصلاحات به یک نظام سکولار و دموکراتیک تبدیل کرد، ۲- بخشی نیز بر این نظرند که «جمهوری اسلامی باید برود» یک شعار انقلابی است و هر انقلابی لاجرم از طریق راهکار قهرآمیز به فرجام می‌رسد. به اعتقاد من چنین نیست. من معتقدم که می‌توان مطالبات انقلابی داشت بدون این که به خشونت (مبارزه‌ی قهرآمیز سازمان یافته) توسل یافت. این موضوع مقاله‌ی بعدی من است. ۳- یکی دیگر از دلایل، روانشناختی است. بسیاری از رهبران سازمانها و گروه‌های سیاسی از این وحشت دارند که اگر وارد یک جبهه شوند، موقعیت کنونی خود را به عنوان «رهبر» از دست می‌دهند. توهم «رهبریت» که جزو پیشینه‌های فرهنگ سیاسی گذشته است، هنوز در بسیاری از سیاست ورزان ایرانی، از چپ تا راست، نقش برجسته‌ای دارد. به اعتقاد من در این کمیته یا جبهه هماهنگی همه (با تأکید بر همه‌ی انواع سیاسی) می‌توانند شرکت کنند، هر کس که هدفش ایجاد یک کشور سکولار و دموکراتیک است، مهم پذیرش و امضای مبانی حقوق بشر و موارد اصولی دیگر است. برای من شخصاً همه (سلطنت‌طلب، فدایی با تمام انواعش، توده‌ای، مجاهد، مسلمان، یهودی و ....) می‌توانند جزو این پروژه باشند.
به سخن دیگر، برای من آن قرارداد یا پیمان حقوقی – سیاسی مهم است که منشور سی ماده‌ای حقوق بشر مبنای آن را تشکیل می‌دهد، البته می‌توان برای رفع اختلافات یکی از مواد مهم را در آن گنجاند: (که به پس از به فرجام رسیدن این پروژه مربوط می‌شود) ایجاد یک کمیسیون حقیقت از حقوقدانان مستقل برای بررسی جنایات و خطاهای گذشته. به اعتقاد من دعواهای حقوقی‌ای که ما صلاحیت حل آنها را نداریم نباید مانع از وحدت ما شوند. ما بررسی این مسایل حقوقی را باید به مرجع شایسته و صلاحیتدار حقوقی در آینده واگذار کنیم.
طبعاً من این مقاله را برای دوستانی که در این یا آن سازمان سیاسی فعال هستند، فرستاده‌ام. واکنش‌ها اساساً مثبت بوده ولی مهم رفتن پای عمل است. البته تصور من این است که در آینده‌ی نه چندان دور، شرایط و اوضاع سیاسی ایران این راهکار را به نیروهای سیاسی تحمیل خواهد کرد.

شاد و تندرست باشید
۱۹۹۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : چرا وقتی کسانی مثل من و شما حاضرند به زیر چتر «جمهوری اسلامی باید برود» جمع شوند، آپوزیسیون پر مدعا حاضر نیست چنین کاری بکند و خود را حتی موظف به ارائه دلائلش هم نمی داند؟
آقای بی نیاز داریوش گرامی،

اخیرأ مقاله ها و ستون نظرات شما توجه مرا به سوی افکار شما سخت جلب کرده است. در ضمن بسیار خوشحالم که نظرات تان را درباره مسائل روز و مقالات دیگران می دهید و امیدوارم که به این کار ادامه دهید که افرادی مثل من بهره مند شوند. همانطور امیدوارم دیگر نخبگان هم همین کار را بکنند. مطمئنأ با همکاری روشنفکرانی همانند شما در ستون نظرات به جای بهتری خواهیم رسید و شاید از سطح عصبانیت مردم خسته و به جان آمده کاسته شود.

سئوالی که درباره این مقاله از شما دارم اینست که چرا کسانی مثل من حاضرند زیر چتر «جمهوری اسلامی باید برود» جمع شوند ولی احزاب و گروه های سیاسی و فعالان سیاسی که مرتب دم از دمکراسی می زنند نه تنها حاضر نیستند زیر این چتر بروند که خود را موظف نمی دانند که در این مورد به ما پاسخگو باشند؟ چه دلیلی وجود دارد که مثلا اتحاد جمهوریخواهان و حزب مشروطه و چریک های فدایی خلق زیر این چتر قرار بگیرند و ایران و ایرانی را از سقوط نجات دهند؟ چرا اینان اتاق فکری ایجاد نمی کنند که هر آنچه اتاق فکر پنج تن نیست باشد و مایه افتخار ما باشد؟

اگر قرار می شد اتاق فکری برای ایران بوجود آید شما چه کسانی را دوست می داشتید که در این اتاق باشند و چرا؟ چه تفاوت هایی مابین این اتاق فکر و اتاق فکر پنج تن می بود؟

سئوال آخر من اینست که اگر شما این مقاله را به آپوزیسیون می فرستادید چه واکنشی ممکن بود از آنان دیده شود؟

از شما بخاطر زحمات تان سپاسگزارم.
۱۹۹۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : مبنا: منشور جهانی حقوق بشر
هموطن عزیز (خواننده شما)
از این که نظرتان را صادقانه اعلام کردیده اید سپاسگزارم و مطمئن باشید از این بابت نه تنها ناراحت که خوشحالم. برویم سر پرسش های شما. شما گفته اید مگر شعار «جمهوری ایرانی» ایرادش چیشت؟ در مقاله ی من به این شعار هیچ ایرادی گرفته نشده است. در توان من و وظیفه من نیست که بگویم ایران فردا چه نوع حکومتی داشته باشد. تنها وظیفه ای که در این رابطه من دارم این است که از موازین دموکراسی، همزیستی اجتماعی و بزرگترین دستاورد بشری، یعنی همین حقوق بشر سی ماده ای دفاع کنم. به اعتقاد من منشور جهانی حقوق بشر به ویژه برای ما ایرانیان جنبه ی وارداتی ندارد زیرا تاریخ ما ایرانیان در تدوین آن سهیم بوده است. تازه فرض را بر این بگیریم که «تقلیدی» باشد، یعنی ما آن را از «خارج» وارد می کنیم. (حرفی که جمهوری اسلامی می زند و به همین دلیل منشور حقوق بشر اسلامی که به منشور قاهره معروف است جانشین آن کرده است) آیا به نظر شما اگر ما این حقوق بشر را مبنای رفتار و کردار سیاسی خود قرار بدهیم خطاست؟. مگر تمام بدبختی ما از عدم رعایت همین حقوق انسانی نیست؟ اگر ما حقوق یکدیگر را رعایت می کردیم که وضعیت امروز ما این نبود. اتفاقاً موضوع اساسی و همیشگی ما در حال و آینده، رعایت همین حقوق است.
شما می پرسید رنسانس ایرانی را تعریف کنید. به اعتقاد با تصرف ایران توسط مسلمانان ما بسیاری از گنجینه های زبانی، علمی، کشورداری و غیره خود را از دست داده ایم. این «رنسانس» در کنار گوش من و شما در حال وقوع است، ما باید فقط چشممان را باز کنیم تا ببینیم. رنسانس ایرانی چیزی نیست مگر تجدید حیات زبان و فرهنگ و بسیاری از آئین پسندیده و مهرورزانه ایرانی.
به اعتقاد من تا زمانی که ادبیات و نگارش این جنبش که با نظام جمهوری اسلامی مبارزه می کند، همان ادبیات و نگارش جمهوری اسلامی است، مرزها مخدوش خواهند بود و جای دوست و دشمن نامعلوم نیست.

شاد و تندرست باشید
۱۹۹۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨٨       

    از : خواننده شما

عنوان : «جمهوری ایرانی»
چند پرسش:
- ایراد شما به شعار «جمهوری ایرانی» که از درون ایران و مبارزه مردم، سر داده شد چیست؟ آیا این خود همه آنچه را شما میخواهید، در خود بهمراه نمیآورد؟
- لطف کنید و منظورتان را از «رنسانس ایرانی» به شفافی بیان کنید
- " رفتن یک فرهنگ" چیست؟ واژه «فرهنگ» چه تعریفی دارد؟ این چیزی که خواهان رفتنش هستید مگر خود« ضد فرهنگ» نیست؟
- می فرمائید " اساس و مبنای مطالبات جنبش سکولار مردم ایران سی بند منشور جهانی حقوق بشر است " این « سکولار» یعنی چه؟ ۱۰۰ سال یا بیشتر، روشنفکری ایران در مبارزه خود زور زده که هنوز« مقلد » بماند؟ و تنها رونوشت بردارد؟
- می فرمائید "ادبیات مبارزاتی این جبهه از هرگونه ادبیات اسلامی و دینی پرهیز کند" لطف کنید مشروعیت و " مشروعیت سیاسی " را توضیح دهید.

و یک پیشنهاد:
دوست عزیز، اندکی فکر کردن را بجای مقاله نویسی روزمره، پیشه کنید، البته تنها شما نیستید که مرتب "انشا" مینویسید دلخور نشوید، چون می فهمم که درد ایران را دارید، اینرا گفتم. موفق باشید.
۱۹۹۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨٨       

    از : مزیم میهن دوست

عنوان : با جناب بی نیاز (داریوش) موافقم «جمهوری اسلامی باید برود»، زمانی که آپوزیسیون به این نتیجه برسد جمهوری اسلامی زودتر خواهد رفت ومنافع ملی ایران حفظ خواهد شد.
اگر آپوزیسیون واقعأ دل در گرو ایران و ایرانیان دارد باید خود را از هر گونه ایدئولوژی ای تخلیه کند و بپذیرد که مهمترین اصولی که باید روی آنها پافشاری کنند به قرار زیر هستند:-

۱. حفظ تمامیت ارضی ایران
۲. جدایی دین از حکومت
۳. تدوین یک قانون اساسی نوین بر پایه کلیه مفاد بیانیه حقوق بشر
سازمان ملل متحد

من با جناب بی نیاز (داریوش) کاملأ موافقم که «جمهوری اسلامی باید برود» و زمانی که آپوزیسیون به این نتیجه برسد مطمئنأ جمهوری اسلامی زودتر خواهد رفت و منافع ملی ایران حفظ خواهد شد. توپ در زمین طیف های گوناگون آپوزیسیون است و باید هر چه زودتر باید تصمیم بگیرند که آیا ایران را برای ایدئولوژی خود می خواهند و یا ایدئولوژی خود را برای ایران.

آفرین بر شما آقای بی نیاز (داریوش)

پاینده ایران و زنده باد ایرانی
۱۹٨۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست