سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نگاهی انتقادی به موضوع قهر (خشونت) - ب. بی نیاز (داریوش)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : آذری

عنوان : مباحث پیچیده حقوقی و فلسفی را می شود به زبانی سلیس و زیبا بیان کرد، این هنری است که بی نیاز در این مقاله مهم به چشم می خورد.
آقای بی نیاز داریوش گرامی،

چقدر سلیس و روان و قابل فهم مبحث قهر را بیان نموده اید. کاش اینگونه مباحث مهم در دانشکده های افسری پلیس و ارتش و دبیرستان ها بعنوان بخشی از کلاس های شهروندی و اتحادیه های کارگری و .... تدریس می شد. این مقاله شما بمن آموخت که در یک جامعه سالم از قوه قهریه چگونه استفاده می شود و چرا در این کشورها پلیس و ارتش مورد احترام و حمایت مردم خود هستند. بمن آموخت که چرا «پلیس» و «سازمان های امنیتی» در ایران در اصل اراذل و اوباشی هستند در اونیفورم که خودسرانه عمل می کنند، قانون سرشان نمی شود و حفظ نظام و بس بهر قیمتی را تنها و وظیفه خود و آنهم وظیفه ای «مقدس» می دانند.

امیدوارم چنین مباحثی که برای آینده ایران بسیار مهم هستند را در کتابهایی کم حجم به شیوه نگارش همین مقاله تان بنامهایی مثلا «شهروند و شهروندی» یا «قوه قهریه در جوامع سالم و جوامع بیمار» بیاورید تا به فرهنگ دمکراسی و اگاهی های ما از خود و جامعه مان کمک کند. چه میراثی و چه خدمتی بهتر و مهمتر از این روشنفکرانی مانند شما می توانند برای میهن و هم میهنان خود بجا بگذارند؟ بیشتر بنویسید و امیدوارم قدرشناسی بیشتری از شما بعمل بیاید با آنکه بی نیاز هستید.

سپاسگزارم
۱۹٨۵٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : از تعالیم سامورایی
هموطن عزیز (حق)،
بدون این که بخواهم خوشحالی خود را پنهان کنم، باید اعتراف کنم که واکنش (feedback) خوانندگان مقالاتم، چه آنهایی که با نظرات من موافقند و چه مخالف، شوق و امید را در من زننده می‌کنند. در همین جا باید همچنین اعتراف کنم که بسیار اتفاق می‌افتد که در لابلای همین کامنت‌ها پرسش‌هایی مطرح می‌شود که از صد مقاله ارزش‌شان بیشتر است و من را به سهم خود به تفکر وا می‌دارند.
در زیر یک نقل قول از کتاب Hagakure یا «راه سامورایی» می‌آورم:
„Dinge von großer Bedeutung sollten gelassen angegangen werden“. Der Meister sagt zu dieser Regel: „Dinge von geringer Bedeutung sollten ernsthaft angegangen werden.“
می‌توان جمله فوق را این گونه ترجمه کرد:
«بایستی با موارد بزرگ و پر اهمیت با آرامش و خونسردی برخورد کرد.» ولی برای به فرجام رساند این قاعده «بایستی با موارد کوچک و کم اهمیت با جدیت برخورد نمود.»
با سپاس از شما
شاد و تندرست باشید
۱۹۷۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : از مقاله های شما بسیار آموختم، و از شما متشکرم که با نسل من ارتباط سالم برقرار می کنید.
آقای بی نیاز داریوش،

سه مقاله اخیر شما را با دقت مطالعه کردم و از شرکت شما در ستون نظرات به وجد آمدم چون حاکی از صداقت و شهامت شما در رویارویی با چالشگران تان و دفاع از مواضع تان بود. روش و نگارش و پاسخگویی شما نشان از آن دارد که جنابعالی از سالهای تبعیدی خود بهترین استفاده را برده اید و خود را هم تراز با روشنفکران مترقی غربی کرده اید. ما به شدت نیاز به روشنفکران واقعی قرن بیست و یکمی داریم که از منجلابی که در آن غوطه وریم نجات یابیم چون بدون آن هیچگاه کشوری آزاد و مستقل و آزاده نخواهیم داشت.

مقاله غلبه بر گذشته شما را مدعیان یا نفهمیدند و یا مغرضانه به آن بی اعتنایی کردند ولی ما نسل دوم و سومی ها همانند نسلهای پیش از انقلاب نیستیم که با حقوق اولیه خود کاملأ نا آشنا باشیم و هر چه «بزرگترها» و «تحصیلکرده ها» و «روشنفکران» می گویند بدون رجوع به عقل خود بپذیریم و یا با تشرهای پدرسالارانه آنها از گود بیرون برویم. ما محو شدنی، حذف شدنی و یا ذوب شدنی در افکار دیگران نیستیم، ما به درجه ای از فهم رسیده ایم که باید خودمان در شکل دادن به آینده خود و کشورمان مشارکت کنیم و مسئولیت تصمیمات درست و غلط خود را بپذیریم و همواره خود و دیگران را به نقد بکشیم تا از حجم ناهنجاری ها کاسته شود و به بلوغی که در غرب شاهد آنیم برسیم وگرنه جامعه و کشورمان زیر پای بیست کشور بزرگ جهان که حتی عربستان سعودی هم به آنها پیوسته له و لورده می شویم. در این راه از ما جوانترها باید پشتیبانی شود و تجارب نسل های پیش از ما باید خالصانه و دقیق در اختیار ما قرار بگیرد که از گذشته بیاموزیم و از آن عبور کنیم و نه اینکه مورد هجوم و اتهام و بی مهری کسانی قرار بگیریم که یا نادانند و یا مغرض. ما را با اطلاعات و ضد اطلاعات در مورد تاریخ شصت ساله اخیرمان گیج و گنگ کرده اند. خواهش می کنم سری به ستون های نظرات «یادداشت روز» و مقاله «فرخ نگهدار» این تارنما بزنید تا منظورم درک شود. من از شما انتظار جوابی در این باب را ندارم که شما را هم هدف هجوم قرار دهد، فقط می خواهم بدانید که شما و کسانی همانند شما دریافته اید چگونه با ما ارتباط سالم برقرار کنند در حالیکه بسیاری از دیگران در نیافته اند، و چگونه راه شما و همفکرانتان برای ایران و ایرانی سازنده است و راه دیگران بخصوص در این برهه زمانی راهی مخرب بوده و خواهد بود.

بعضی از نظر دهندگان که دم از دمکراسی می زنند بیکباره به اصل دیکتاتور و پدرسالارانه خود باز می گردند و در ستون نظرات به چاپلوسی اخبار روز می پردازند و نقش مبصر کلاس را بعهده می گیرند. اینان بخود اجازه می دهند که به دیگر نظر دهندگانی همانند من که پاسخ می خواهند و یا مواضع مقاله نویسان را به چالش می کشند را مورد تهاجم و اتهام قرار می دهند و بجای پاسخ و روشن کردن نکات ابهام از ما می خواهندخفه شویم و گورمان را از اخبار روز گم کنیم. بدون پرسش چگونه ما از حجم ابهامات خود بکاهیم و همدل شویم؟

نکته آخری که مایلم توجه شما را بدان جلب کنم که امیدوارم آنرا شایسته موضوع مقاله بعدی خود برای ما قرار دهید اصول صحیح نگارش مقالات و بیانیه های سیاسی است. چرا باید بیانیه موسوی که یکی از مهره های اصلی جنبش سبز است انقدر مبهم باشد که چنین تفرقه ای را در میان ایرانیان بوجود بیاورد؟ چرا یک بیانیه باید نیازمند اینهمه تفسیرهای گوناگون برای روشن شدنش باشد؟ تکلیف کسانی مثل من که در جنبش سبز سهیم هستند و زبان و بیان ادبی و فقهی را نمی دانند با اینگونه بیانیه ها چیست؟ چرا بیانیه ها و مقالات سیاسی بگونه ای نوشته می شوند که اکثریت ایرانیان باید وابسته به توضیحات و تفاسیر حجیمی باشند؟ آیا در کشورهای پیشرفته سیاسیون با مردم اینگونه ارتباط برقرار می کنند و اگر بکنند واکنش مردم به آنها چه خواهد بود؟ آیا اینگونه برخورد ارتباطی با ما از سوی سیاسیون صدمه فاحشی به حقوق فردی و اجتماعی ما نمی زند؟ آیا از مردم انتظار می رود با هنرهای ادبی، فقه، حقوق، فلسفه و دیگر رشته های علوم انسانی آشنا باشند تا در سیاست کشور خود سهیم باشند، آیا این خودی و ناخودی کردن مردم و قیم آنان شدن نیست؟

من یک فرد عادی هستم و رشته ام مدد کاری اجتماعی است و بیانیه ها و مقالات سیاسی را به گونه ای می خواهم باشند که من و بویژه طبقات محروم دریابند و آگاهانه در جنبش سبز سهیم باشند و اشتباهات انقلاب ۵۷ دوباره تکرار نشوند. یکی از رازهای موفقیت خمینی ارتباط برقرار کردن او با لهجه بخصوص و استفاده از ۵۰۰ واژه بود که محرومترین قشور جامعه را بدنبال خود کشید چون برایشان حرف او قابل فهم تر از حرف های مهشید امیر شاهی و زنده یاد بختیار بود. آنزمان مخرج مشترک توده مردم آن بود، امروز آن مخرج مشترک تغییر یافته و سیاسیون ما با کمک روانشناسان جامعه ای و جامعه شناسان و ادیبان باید بیانیه و مقالات تهیه کنند که حداکثر جامعه ایران را در بر بگیرد. من باید مثل هر شهروند غربی بیانیه ها و مقالات سیاسیون را با کمترین توضیح و تفسیر بفهمم، این حق منست؟ اگر نیست مخالفان مرا متقاعد کنند بجای اینکه به من حمله کنند.

از مقاله های شما بسیار آموختم، و از شما متشکرم که با نسل من ارتباط سالم برقرار می کنید.

سپاسگزارم
۱۹۷۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست