سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تاریخ بی قرار - اخبار روز

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : خشایار

عنوان : شور و شعور لازمه هر جنبشی است
جنبش سیاسی و مردمی و تحولات اجتماعی، صحنه تئاتر و نمایش های رمانتیک نیست. امروز، نه مبارزهای « کوچک » ما بی آرمان اند و نه مبارزهای بزرگ ما خانه نشین و خارج از گود. چند صباحی، نه چندان طولانی بعد از تحولات اخیر، آگاهانه یا ناآگانه، جنبشی بدین عظمت را منتسب به جوانان کردند. بی شک که جوانان بدلیل تحرکشان، حضوری آشکارتر دارند. مثل همه ی جنبش ها، در همه ی دنیا. مثل سال ۵۷. این جنبشی است مردمی. از همه ی اقشار، زن، مرد، جوان، پیر، مبارز « کوچگ»، مبارز بزرگ و ... برای کسب آزادی و علیه استبداد و آنهم از نوع دینی اش. رنگین کمانی است از طبقات و اقشار مختلف، انسان های گوناگون و مطالبات متعدد و حتی رنگ های بسیار. دریغ است که این واقعیت را نادیده انگاریم و با ترسیم نمائی غیر عقلانی و غیر واقعی، آنرا در سطح و حد « تضاد» مبارز « کوچک» و بزرگ تنزل دهیم.
هر جنبشی نیاز به شور و شعور دارد. این مجموعه درگیر در این کارزار آزادیخواهانه، هر دو را داراست. حضور نسل ۵۷ ها و نسل ۸۸ ها و نسل میانه ی این دو، در همه جا و همه ی عرصه ها، درخیابان ها، در کارخانه ها، در دانشگاه ها، در عرصه رسانه ها، در زمینه نظریه پردازی ها، در زندان ها، در بین دستگیر شدگان، در بین جانباختگان و ... آشکار است.
وظیفه ما، تقویت این مجموعه ی همه نسل ها و حفظ آنست. همچنین بالا و بالاتر بردن شعور و شور جنبش.
فاصله نباید ایجاد کرد. گیریم با نیت حسنه. جدائی حسنی ندارد.
۱٨۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : مارال سعید

عنوان : به مِهر
به رفیق دیروزم، به دخترم، به ایرانم،
از پس سی سال بازمیشناسمت رفیق، نه در صحنه، که بر بلندای تجربه، همچنان با همان دوربین"پرولتری"، و اینبار درحال ِ رصد کردن ِ صحنه.
و تو را دخترم (خودم را) بازمیشناسم، با همان شور و حال، لیک اندکی آگاهتر و بیش، مدرن.
تو را چه میشود رفیق؟
چرا از دخترمان انتظار داری تا به یکباره خود را سی سال بَر بکشد و همچون مادری پنجاه ساله بیندیشد و عمل کند؟
چرا او را دعوت میکنی؛ به خودش، به جامعه اش، و به دنیا با همان دوربینی بنگرد که تو می نِگری؟
چرا متوجه نیستی؟ دخترمان مسلح به چیزیست که من و تو سی سال پیش، بیست سال پیش، و شاید باز هم جلوتر هیچ از آن باخبر نبودیم. آری، او به انسانی ترین و مدرن ترین و عام ترین سلاحی که بشریت به آن دست یافته "حقوق فردی، حقوق اجتماعی، حقوق بشر، ... ) مجهز است. و این حقوق عموم بشریست که جامعه ی ایران نیازمند آنست. و این، آن فوندامنتی است که مردمان این خاک میتوانند با برخورداری از آنها برای احقاق حقوقشان، بی آنکه به غل و زنجیر کشیده شوند، بی آنکه شکنجه شوند، و بی آنکه کشته دهند، مبارزه کنند.
تو را چه میشود دختر؟
چرا پدر را با فاکتی از جهان دو قطبی آواز می دهی؟ آن گفته ی "برشت" صحیح نیست! مردم را نمی توان با ترازوی "چون زن و مرد ِ صحنه ی نبرد نیستید، پس یار دشمنید" قپان کرد. فراموش نکن این همان ترازوئیست که امثال من و پدرت در دست گرفتیم و به دام فاجعه ی "پشتیبانی از جمهری اسلامی" در غلطیدیم.
دخترم، پدرت راست می گوید؛ برای ساختن جامعه، برای احقاق حقوق مردم، و برای هرآنچه که مردم بتوانند در هوای آن آزادانه زندگی کنند و از ارج انسانی برخوردار باشند، باید برنامه داشت. و یک برنامه، بدون حضور آگاهانه ی مردم به مقصود نخواهد رسید.
ممنونم از شما که به حرفهایم گوش دادید.
حال بیائید دستهامان را بدهیم به هم – به مهر – میهن خویش را کنیم آباد
۱٨۹٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست