سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چه شعارهایی برای اعتلاء جنبش اعتراضی مردم مفید است؟ - یونس شاملی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : رهگذر

عنوان : «جمهوری ایدئولوژیک ایرانی» خطری بزرگ برای آینده ایران!
جناب باخته،

منظور من فقط اشکال گرامری نیست، بلکه اشکال اساسی در دریافت و تفسیر عده ای عموما متعلق به جناح ناسیونالیستهای ایرانی از این شعار است. برخی از آنها همین الان شروع کرده اند تا محتوایی ایدئولوژیک به جمهوری ایرانی بدهند و آن را از یک جمهوری شناخته شده جهانی مبتنی بر حقوق بشر و آزادی ها انسانی، به یک حکومت ایدئولوژیک مبتنی بر به اصطلاح ارزشهای ایران باستان و ناسیونالیسم ایرانی معرفی کنند. اشکال یک چنین جمهوری ایدئولوژیکی که برای خودش یک سری ارزشهای ایدئولوژیک قائل است، این است که فردا عده ای خود را «ایرانی تر» از بقیه معرفی خواهند کرد و بقیه را دشمنان ایران و در نتیجه غیر خودی معرفی کرده و از حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر آنها را محروم خواهند کرد.

یک مثال بزنم تا منظورم مشخص شود. در اعلامیه جهانی حقوق بشر داشتن هر نوع عقیده سیاسی، مذهبی و ... کاملا آزاد است ولی در جمهوری ایدئولوژیک ایرانی، تنها عقیده ای پذیرفتنی خواهد بود که از نظر عده ای منطبق بر ارزشهای ایرانی و ایران باستان باشد! شاید شما بگویید که همه ما ایرانی هستیم، چه اشکالی دارد که شرط «التزام به ارزشهای ایرانی» را برای داشتن حق شهروندی لازم بدانیم ولی این همان انحرافی است که در جمهوری اسلامی رخ داد. چون آن موقع هم می گفتند که چون اکثریت مردم ایران مسلمان هستند پس شرط «اعتقاد و التزام به قوانین اسلام» حق هیچ کسی را ضایع نخواهد کرد ولی دیدیم که حتی امروز موسوی و کروبی هم خارج از دایره خودی ها قرار گرفتند و متهم به زیر پا گذاشتن ارزشهای اسلام و انقلاب می شوند!

این خاصیت همه حکومتهای ایدئولوژیک است. در مرحله اول «جمهوری ایدئولوژیک ایرانی» هویت طلبان اقلیتهای غیر فارس را «ضد ایرانی» و خارج از دایره خودی ها قرار خواهد داد و حق فعالیت سیاسی و اجتماعی را از آنها خواهد گرفت با ادعای خطر تجزیه طلبی. تا اینجا خیلی از ایرانی ها از این تصمیم استقبال خواهند کرد و بخش بزرگی از مردم ایران که هویت و زبان مادری دیگری از فارسی دارند و خواستار حفظ آن هستند، از صحنه سیاسی حذف خواهند شد و از حقوق مندرج در اعلامیه حقوق بشر محروم خواهند شد. اجازه تشکیل احزاب و گروهها را نخواهند داشت و از شرکت در انتخابات محروم و رد صلاحیت خواهند شد!

در حالیکه در یک جمهوری مدرن، همه شهروندان بدون توجه به عقاید سیاسی شان دارای حقوق برابر هستند. مثلا در کانادا احزاب معتقد به جدایی و استقلال کبک آزادانه فعالیت می کنند و در انتخابات شرکت می کنند ولی جمهوری ایدئولوژیک ایرانی نه فقط جدایی خواهان، بلکه حتی طرفداران حق آموزش به زبان مادری را هم با چماق تجزیه طلبی سرکوب خواهد کرد و آنها را از حق فعالیت سیاسی و اجتماعی محروم خواهد کرد. تا اینجا خیلی ها با این جمهوری ایدئولوژیک ایرانی همراه خواهند بود و این شیوه برخورد را کاملا درست و در راستای حفظ تمامیت ارضی ایران ارزیابی خواهند کرد و در برابر اعتراضات خواهند گفت که مردم ما شعار «جمهوری ایرانی» سر داده بودند نه «جمهوری کانادایی»!؟

شاید خیلی از مرکز نشین ها از این سرکوب رضایت هم داشته باشند ولی به تدریج دامنه حذف غیر خودی ها آنقدر تنگ خواهد شد که جمهوری ایدئولوژیک ایرانی به یک حکومت اولترا ناسیونالیست از نوع حاکمیت میلوسویچ تبدیل خواهد شد و خیلی از گروههای چپ گرا و میانه رو را به تدریج از صحنه حذف خواهد کرد و خیلی از کسانی که خود از سرکوب و حذف هویت طلبان اقلیتها راضی بودند نیز به تدریج حذف خواهند شد و طوری خواهد شد که جز معدودی که خود را ایرانی از بقیه می دانند، در صحنه سیاسی باقی نخواهند ماند و درست مانند امروز، منتظری، کروبی، موسوی و حتی رفسنجانی متهم به ضد انقلاب بودن می شوند!

پس این اصل را نباید فراموش کنیم، که دموکراسی یا باید برای همه باشد و یا برای هیچ کس نخواهد بود! اگر با حذف عده ای که به تجزیه طلبی متهم اند همراه شویم، به تدریج چپ هایی که خواستار نرمش بیشتر در مورد اقلیتهای غیر فارس بودند، هم با همان چماق ضد ایرانی بودن حذف خواهند، شد و بعد نوبت میانه رو ها خواهد رسید و ... قدرت فساد آور است بویژه در کشوری که ثروت باد آورده نفت و گاز دارد. اگر بهانه و چماقی برای حذف رقیبان از صحنه مشروعیت یابد، با همان چماق به راحتی می شود همه رقیبها را از صحنه خارج کرد. امروز چماق التزام به ارزشهای اسلامی است و فردا چماق می تواند التزام به ارزشهای ایرانی باشد.

اگر چماق اسلام، منتظری، کروبی، موسوی و رفسنجانی را حذف می کند، چماق ارزشهای ایرانی، خیلی از اعضای صدیق جبهه ملی را که معتقد به نرمش در برابر خواستهای اقلیتها، اقلا اجرای حق آموزش به زبان مادری برای پایان دادن به درگیری با گروههای قومی هستند را هم حذف خواهد کرد! این آینده سیاهی است که من وقوعش را بسیار محتمل می دانم، مگر آنکه مردم از گذشته درس عبرت گرفته باشند.
۱۷٨۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨٨       

    از : باخته

عنوان : موافقید؟
رهگذر عزیز
نظر شما را به این مسئله جلب می کنم.
در آلمان هم از واژه آلمانی="Deutsche Demokratische Republik" " Deutsche" و هم" Deutschland" آلمان "Bundesrepublik Deutschland" استفاده می شود.
حالا بقول شما کسانی شروع کرده اند و پای سیمرغ و زال و رستم ... را وسط کشیدن. من این پدیده را مثبت می بینم , چون موافق جمهوری ایرانی هستند و نیروی هائی که خواستار جمهوری سکولار ایرانی هستند بیشتر خواهد شد. بنظر من هر دو تا را میشه بکار برد. هم جمهوری ایرانی و هم جمهوری ایران.فراموش نکنیم که این شعار در مقابل "جمهوری اسلامی" معنی دارد.
۱۷۷۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : secular

عنوان : VV
سروران گرامی،

آدمی با خردش پیدایش مییابد. در فرهنگ سکولاریسم بینش آدمی روند سر یابی عقل خودبنیادست که در اندیشیدن آزموده میشود زیرا حقیقت هم سری دارد که برای یافتنش باید سرکشی کرد. هیچکس مالک حقیقت مطلق نیست, مدنیتی کاملست که همیشه خود را نو سازد!!! خرد می سنجد و معیار گذارست.

ایدئولوژیها آدمی را بی نیاز از اندیشیدن میسازند تا جامعه را در انتخاب ارزشها به کنار گذارند. آدمیان ملزم بپذیرش ارزشهای ثابتند تا بدینسان قدرت را به آنان واگذارند و آنانرا منشا حاکمیت و قانون گذاری نمایند.

حاکمیت عبارت است قدرت برتر فرماندهی بر دولت!!! یعنی ساختار, حق و تکلیف که منشا و مبدا قانون است.
اشکال حاکمیت عبارتند از:
۱.حاکمیتهای ایدئولوژیک شامل حاکمیت های فردی (شاه ، رهبر ، پیشوا) و طبقاتی اشراف, کارگران, روحانیت (جمهوریهای ایدئولوژیک)
۲. حاکمیت دمکراسی (جمهور جامعه مدنی)

در عصر شکوفایی عقلانیت جامعه مدنی مقدم بر دولت است که بنیانگذار حاکمیتست. بعبارت دیگر جامعه مدنی برابر است با حاکمیت, زیرا جامعه مدنی اصل ارزش آفرین در هم اندیشیست که مولفه اش پی ریزی حاکمیت قانونیست منطبق بر قوانین حقوق بشر برای احقاق حقوق شهروندی, آزادیهای فردی, امنیت مدنی-سیاسی, اقتصادی و ..

دولت در محدوده حاکمیت جامعه مدنی حرکت میکند که وظیفه اش مدیریت و نظارت بر اجرای قوانین حاکمیت است, در حقیقت پیشبرنده اهداف حاکمیت !!!
به بیان دیگر دولت در حاکمیتهایی غیر از حاکمیتهای جامعه مدنی تضاد آفرین و نا کارآمد است زیرا از یکسو دولت مکلف به برآوردن نیازهای اجتماعی-سیاسیت که جامعه از او میخواهد و از سوی دیگر محدود به خطوط قرمزیست که حاکمیت برای او ترسیم کرده است.

در شرایط کنونی که حاکمیت بر اثر مانورهای خرد جمعی جامعه مدنی دچار بحران عمیق ساختاری گشته و برای نجات خویش بدنبال تغییر سیستم قدرتمداریست, میبایست جنبشهای مدنی و سندیکایی بعنوان مولد از این پس خواسته های استراتژیک خویش را بیش از پیش عنوان سازند تا اهداف قابل لمستر گردند و بدین وسیله بر وسعت عملیات در سطح طبقات متنوع اجتماعی گسترش یابد و گروههای دیگر اجتماعی در کنار تحریم کنندگان مراکز سیاسی و اقتصادی غارتگران قدرتمدار قرار گیرند!!!


شعار جمهوری ایرانی آرمان استراتژیک جامعه مدنیست که در آن دولت سبز معنی میبابد در غیر اینصورت سرنوشت دولت سبز مصدق برایش رقم خواهد خورد زیرا حاکمیت از آن شاه بود.

گرامی باد یاد شهدای کودتای ۲۲ خرداد
زنده باد فرزندان ایرانزمین
زنده باد سکولاریسم (مکتب عقلانیت)
arezu
۲۶/۷/۸۸


-----------------------------

حاکمیت از آن جامعه مدنی است!!!

در سال ۵۷ با فریبکاری از ملت خواسته شد برای تعیین سرنوشت خویش در رفراندمی شرکت کنند تا بدین وسیله حاکمیت خویش را به حاکمیت جعلی سپارند !!!

دگراندیشان بظاهر مترقی هم نمی اندیشیدن که رفراندم تعیین نوع حاکمیت (مذهبی ،کمونیست، ناسیونالیسم، سوسیالیسم , پادشاهی ...) درست در مقابل حاکمیت جامعه مدنی قرار دارد !!!
زیرا حق حاکمیت جامعه مدنی به زیر کشیده گشته است و به زیر سوال رفته !!! و با مغلطه این رفراندم را بنام دمکراسی به ملت عرضه کردند!!!

امروز هم مکاران و بیخردان جاه طلب با مطرح نمودن اینکه ما خواهان نظامی ??? سکولار و دمکراتیم که تعیین نوع حاکمیت توسط ملت از طریق رفراندم تعیین گردد پا بمیدان گذاشته اند.

غافل از آنکه عقل خودبنیاد هر تجربه ای را یکبار تجربه خواهد کرد و تکرار آن را جهل مرکب میداند !!!
حق حاکمیت جامعه مدنی (جمهور جامعه مدنی ایرانزمین) برای تسلط بر قدرت سیاسی و ثروت ملی هرگز به زیر سوال و رفراندم نخواهد رفت!!!

jonbeshe tahvol khahe secular
۲/۸/۸۸

----------------------

سروران گرامی,

در فرهنگ سکولاریسم هویت آدمی از خردگرایی منشا میگیرد. زندگی آدمی بقامت خرد و معرفت اوست که آدمی را دعوت برهایی طلبی میکند.

عقل خودبنیاد در عصر مدرنیته بدنبال پلورالیسم اندیشه ها در جامعه مدنیست و نه بدنبال پلورالیسم ایدئولوژیها زیرا ایدئولوژیها حاجب ادراکند که عادت به استبداد را نهادینه میکنند, حال آنکه جامعه مدنی جامعه ایست تکثرگرا که در همزیستی و برای همزیستی ساختار یافته است.

میراث درک قدرت برخواسته از کنترل و تسلط بر ثروت و دارایهای ملیست که خطوط اصلی آرمانهای سیاسی را ترسیم میکنند, بدین سبب ایدئولوژیها بدنبال کسب قدرت سیاسی متمرکز برای کنترل شریانهای اقتصادی جامعه اند زیرا سرمایه شریان توسعه است و هر آنکه تسلط و کنترل بر سرمایه دارد , قدرت تعیین مقصد مصرف را نیز دارد. از اینرو کوتاه کردن دست جامعه مدنی از قدرت سیاسی و سرمایه که متضمن ببار نشستن دمکراسی و آرمانهای خرد جمعی جامعه مدنیست برایشان الزامیست.

اپوزیسیونها و احزاب با حربه موازی سازی, ساختارهای خود را در موازات ساختارهای جنبشهای مدنی و سندیکایی قرار میدهند تا ساختارهای جامعه مدنی را جذب ساختارهای حزبی و ایدئولوژیک نمایند و در پی آن با تهی نمودن ساختارهای جنبشها و سندیکاها عنان کار در دست گیرند و آرمانهای خویش را به پیش برند. آنان در حقیقت رقبای تشکلات جامعه مدنی در ربودن قدرت و سرمایه از وارثان واقعی حاکمیتند.

در شرایط کنونی درون نگری (اصلاح و گسترش مدرن ساختار) و برون نگری (ارتباط میان جنبشی, جذب و حمایت از گروههای تحت ستم و افراد همسو) از وظایف مهم جنبشها و سندیکاهاست زیرا اتحاد ملی نتیجه این دو پروسه است که هر حاکمیتی را که منافع ملی و انسانی را تهدید کند به زیر خواهد کشید.

حاکمیت ولایت قرون وسطایی اشغالگر فقیه در سال ۸۸ نتیجه ۳۰ سال بیدادگری را ازفرزندان دادگر ایرانزمین خواهد گرفت.

زنده باد فرزندان ایرانزمین
زنده باد سکولاریسم (مکتب عقلانیت)
۱۰/۱/۸۸
arezu
۱۷۷۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : رهگذر

عنوان : «جمهوری ایران» می تواند درست باشد ولی «جمهوری ایرانی» عامل انحراف خواهد بود!
اینکه جمهوری خواهان خواستار یک جمهوری با تعریف شناخته شده جهانی در ایران باشند و آن را «جمهوری ایران» بنامند هیچ اشکالی ندارد ولی «جمهوری ایرانی» این سوال را به ذهن می رساند که این دیگر چه صیغه ای است؟! آیا «جمهوری ایرانی» با مفهوم شناخته شده «جمهوری» در جهان فرق دارد؟! همین حالا یک عده شروع کرده اند و پای سیمرغ و زال و رستم و ... را وسط می کشند تا ادعا کنند که «جمهوری ایرانی» همان سیستم جمهوری شناخته شده جهانی نیست و از تاریخ باستان ایران نشات می گیرد؟! حال بماند تاریخی که همیشه پادشاهی بوده چگونه می تواند منشا جمهوری بومی ادعایی باشد!؟ هر چیزی که بخواهد بومی شود و نه شرقی نه غربی شود دوباره ما را به ناکجا آباد خواهد برد!

ما فقط جمهوری از نوع اروپایی و غربی آن می خواهیم نه آن چیزی که یک عده باستانگرا در فکر اختراعش هستند! برای جلوگیری از انحراف حرکت و سوء استفاده و تفسیر به رای فرصت طلبان، باید به جای «جمهوری ایرانی» از شعار «جمهوری» خالی استفاده کرد.  

شعار استقلال، مربوط به دوران جنگ سرد و جهان دو قطبی، شرقی و غربی بود و معادل شعار نه شرقی و نه غربی. پس تکرار آن در دنیای گلوبال که همه کشورها به سمت اتحادیه ها و گلوبالیزاسیون می روند، نادرست است. شعاری که به جای آن می توان بکار برد و هیچ اشکالی هم نداشته باشد این است:

«آزادی، آزادی، جمهوری، جمهوری»
۱۷۷۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : بیگانه

عنوان : آزادی, جمهوری ایرانی
"جمهوری انسانی" یعنی چی؟ "انسانی " یک واژه انتزائی است. هیچ فرقی با "جمهوری میوه" و یا " جمهوری حیوانی" ندارد. مگر اینکه شما مشخص کنید . از کدام میوه و یا از کدام حیوان صحبت می کنید.شما با همه دوز وکلک نمی توانید اراده مردم ایران را به انحراف بکشانید." جمهوری ایرانی " بهترین شعاری است در این لحظه تاریخی .این مقاله پر از توهین و ناسزا گوئی به مردم ایران است. البته مردم در شعار هایشان روشن کردند که مخالف باج دهی به کشورهای خارجی هستند . منظور نه فقط حزب الله بلکه لبنان هم است....
۱۷۷۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : باخته

عنوان : از جمهوری ایرانی نترسید این شعار در مقابل "جمهوری اسلامی" معنی دارد
از جمهوری ایرانی نترسید این شعار در مقابل "جمهوری اسلامی" معنی دارد
برای مثال: آلمان ها همیشه با آن تاریخ سیاه هشان جمهوری آلمان گفتند و می نوشتند. Deutsche Demokratische Republikدر آلمان شرقی , و در آلمان غربی هم می گفتند و می نوشتند و می نویسند.
Bundesrepublik Deutschland. واژه Deutschland یعنی آلمان همیشه ذکر شده.
در حالی که در کشور سیستم "جمهوری فدرال متحد آلمان " حاکم و موفق است. من مقاله آقای شاملی را ناسیونالیسم افراطی تشخیص دادم.چون ایشان هنوز فرق بین ایران و فارس را که منطقه ای در جنوب ایران است نمی بینند و قاطی می کنند.
۱۷۷۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : secular

عنوان : V V
شعارها:
۱. مرگ بر دیکتاتور
۲. یاران دبستانی آزاد باید گردند
۳. هم شرقی ، هم غربی تعامل تعادل
۴. زنده باد آزادی ، رفاه اجتماعی
۵. استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی
۶. قدرت سیاسی , ثروت ملی از آن جامعه مدنیست!!!!!!!

جمهوری ایرانی !!!!!!
همان فرهنگشهراست که جامعه وحکومت را بربنیاد فرهنگ مردمی ایران میگذارد !!!!
درفرهنگ ایران،خـردِ انسان اصل فـردیّت هرانسانی است!
شـاه ، درفرهنگ اصیل ایران، فقط نام سیمرغ بوده است!!!
سیمرغ هما ن خرد جمعی جامعه مدنیست !!!
این ملتست که فقط خـدا, شاه , رهبر, پیشوا است. همه قدرت رُبایان درتاریخ، این مقام را غصب کرده اند

همه شاهان ایران و ایدئولوژیها (مذهبی، کمونیست، سوسیالیسم, پانیسم، ناسیونالیسم, سلطنت طلبان و ...) غاصب حق مسلم ملت بوده اند
ملت، تنها به خودش میتواند اعـتـماد داشته باشد!!!
جنبشهای مدنی و سندیکایی فراایدئولوژی, احزاب مدرن سیاسی-مدنی هستند که از دل جامعه مدنی ایرانزمین برخاسته اند.
قدرت سیاسی و ثروت ملی از آن جامعه مدنی است!!!!!!!
۱۷۷۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : secular

عنوان : V
سروران گرامی ،

خردورزی یکی از عناصر مهم فرهنگ سکولاریزم است. آدمی با رشد عقلانیت , هویت خود را سامانی خردپسند خواهد داد که خرد را حاکم بر سرنوشت خویش میگرداند.
دمکراسی و اندیشه حقوق بشر از تفکرات انسان مدرن است. مدرنیته چیزی نیست جز علم مدرن، سیاست مدرن، اقتصاد مدرن و ...

به گواه تاریخ حاکمیت یک تئوری بر آدمیان در ادوار مختلف به بنیادگرایی کور مبدل گشته، که دمار از روزگار حقیقت به در آورده است. از این رو عقل خودبنیاد به همه تئوریها ابزارگونه مینگرد , خواه این تئوریها مذهبی باشد و خواه غیر مذهبی
زیرا تئوریها و ایدئولوژیها مختص زمان و چهارچوب مشخصیست که با گذشت زمان قادر به پاسخگویی به خواسته های انسان خرد اندیش نیست.
با این اوصاف پذیرش هر مکتبی (اسلام ، مسیحیت ، کمونیست ، ،...) در دنیای مدرن امریست شخصی .

جامعه دمکرات نیازمند اخلاق دمکرات است که تضمینی باشد برای حاکمیت دمکرات.

برای پایگذاری جمهوری مقتدر در عصر مدرنیته که از بطن تک تک فرزندان ایرانزمین برخواسته باشد, میبایست تصمیم گیریها بصورت دسنترالی آغاز گردد و به سنترالی ختم گردد. بطور نمونه:
- هر استانی بشکل پارلمان استانی اداره میگردد که نمایندگان آن از منتخبین جنبشها و سندیکاهای استان میباشند که خواسته بومی هم شامل قوانین استان نیز میگردد.
- جهت تعیین نمایندگان مجلس فانونگذاری کشوری هر جنبشی میباست مجددا" نمایندگانی را برای مجلس معرفی نماید براساس رای گیری میان تمام اعضای هر جنبش .

درکنار این مجلس نیاز به یک مجلس با افراد فوق تخصص در رشته های مختلف علمی احساس میگردد که انتخاب اعضای آن توسط اساتید آکادمیکها در سراسر کشور انجام میگردد که قوانین تصویب شده با علم مدرن و خواسته های روز در عصر مدرنیته هماهنگ گردد.

در شرایط کنونی برای دستیابی به حاکمیت خرد بر مردم خردمند , جنبشها و سندیکاها میبایست در بالاترین سطح خود قانونمند, ساختاری را پایه ریزی نمایند که محتوای آن ساختار متناسب با مسولیتی باشد که در آینده ای تزدیک بدوش خواهد کشید.
عقل خود بنیاد قادر است با این تئوری تصویر عاقلانه از ساختاری عقلانی ارائه دهد . این آزمونیست در مقابل یکایک ما که امروز برای پی ریزی یک ساختاری مدرن و عقلانی در درون هر جنبشی همت گماریم ، تا فردا قادر گردیم نظامی با ساختار عادلانه بنا ، و از آن حمایت نماییم.

زنده باد فرزندان ایرانزمین
زنده باد سکولاریسم (مکتب عقلانیت)

۸/۳/۱۳۸۶
arezu

jonbeshe tahvol khahe secular
۱۷۷۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست