سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جنبش سبز خود بنیاد است! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : بابک مهرانی

عنوان : دیگر نباید در ایران کسی اعدام شود!.
هدفم از نوشتن این کامنت فقط عنایت و احساس مسئولیت نسبت به تمام هموطنان ست که برای پیشرفت و آزادی میهن دربرابر دیکتاتور های ایران ایستادند و جان باختند ، درزندان نشستند و یا جلای وطن کردند.
در کار آنلاین کامنت ها را پاک می کنند و لی اخبار روز تحمل می کند.
ایمان راسخ دارم که مردم ایران همانطور که از صدر مشروطه درمبارزه علیه خودکامگی شاهان ،وزیران ،وکیلان ،حکام و آخوندها در منطقه پیشرو بودند این بار هم با اتکا به طلیعه های خجسته ای چون « ایران برای تمام ایرانیان » و زییاترین آن « نترسید نترسید ماهمه با هم هستیم » ناقوس مزگ ستمگران را بر پهنه ی گیتی به صدا در می آوردند . اقتدارگران در هر رنگی باید پنبه را از گوشهای خود درآورند. دیگر نظیر کودتای ۱۲۹۹ یا ۲۸ مرداد و ۱۳۶۰ نمی تواند ایران را به گورستان نبدیل نماید از کودتای وحشیانه ی اخیر خونبار تر و کثیف تر سراغ دارید؟ نه دیگر امکان ندارد. ایران آبستن پلورالیسم بالغی ست که کودن ترین نیروها هم آنرا می فهمند و همین باعث شد که خامنه ای و شرکا شوکه شوند و به مفتضحانه ترین تقلب تاریخ انتخابات متوسل شدند.

اما آقای بهزاد کریمی !
شما خیلی فیلسوف مابانه مطلب خود را درز گرفته اند:
« شاید هم زندگی شقوق دیگری را از دل خود بیرون دهد که ما از آنها آگاهی نداریم و باعث شود که ما قلمزنان سیاسی یکبار دیگر در بهت و شگفتی فرو رویم و شاهد رکوردی دیگر درسرزمین شگفتی‌های سیاسی ایران باشیم! اما در هر حال یک نکته مسلم است و آن اینکه، ایران دارد تغییر می‌کند! ا»

- آقای بهزاد کریمی در تمام دوران رژیم گذشته به اصلاحات ارضی گیر داده بود و سایر نیروهای ملی مخالف شاه را به سازش متهم میکرد و از سرنگونی شاه کمتر زضایت نمیداد و هیچ برنامه ای هم برای جایگزینی آن رژیم نداشت. ادامه ی مشروطه هم اصلا مطرح نبود .ولی حالا لعن و طعن آخوند ها را می نماید که مخالف اصلاحات ارضی بودند تا مقبول « تلاش » گردد. برای ایشان عرض می کنم که بسیار دیگرانی هم با رژیم شاه مبارزه کردند و در حقانیت آن مبارزات تردیدی هم ندارند چون اساس سیستم «همه فدای یک تن بود» . و لی درسال ۵۶ و ۵۷ چنان شرائط را بحرانی کردند که آن شد که نباید میشد. همه دنبال بدتر رفتند. البته آقای کریمی وقتی از زندان بیرون آمدند کار از کار گذشته بود و دنبال حوادث لنگان لنگان دویدند. گنبد و کردستان و دانشگاه دست خمینی را باز کرد تا علم مشروعه را برفراز خیمه ی اسلام نصب کند.
- آقای بهزاد کریمی بعداز اشغال سفارت آمریکا بخاطر مبارزه علیه امپریالیسم در پوست نمی گنجید حواسش نبود که آخوند ها چه خوابی برای مردم دیده بودند. ولی حالا آخوند ها را سرزنش می کند که سفارت را گرفتند.
- آقای بهزاد کریمی بعداز اشغال سفارت «دریافت» که بخشی از حکومت خمینی ضد امپریالیست ست و به حمایت از آن پرداخت و تا « آرزوی» شکوفائی آن پیش رفت ولی این «جانور» بد ترکیب تر شد . شانس آورد که گیرشان نیفتاد وگرنه معلوم نبود الان کجا بود . گرامی باد یاد انوشیروان لطفی و بقیه شهدای ایران با هر مرام و مسلکی ننک بر قاتلان آنها که می توانستند با استقلال ، تحمل و گفتمان و کمی گشایش در کارها ای این همه جنایات فاصله بگیرند..
- آقای بهزاد کریمی و شرکا منتظر بودند که نیروهای قشری درون حکومت به مرور و با دست وپنجه نرم کردن با مشکلات سر عقل بیایند و مترقی شوند و در درون حاکمیت به هژمونی برسند .
- البته چند تا آدم شریف مثل مجتهد شبستری و محمد خاتمی و منتظری و نظائر آنها از همان اول فاضل و فرهیخته بودند ولی نیروهای قشری هر روز پروار تر شدند ولی هیچکس از رشد سرطانی این هیولا نترسید
- کشتار ۶۰ و ۶۷ را خمینی رهبری کرد و هرگز درک روشنی از ماهیت حکومت پیدا نشد.
- ۲ خرداد ۷۶ تمام مخالفان را از خواب غفلت بیدار کرد. اما نه خاتمی و نه اصلاح طلبان حکومتی و نه مخالفان خارج از حکومت از رشد باند فاشیستی -اطلاعاتی -اقتصادی و مافیائی سپاه اطلاع دقیق نداشت.
- نه بعداز دادگاه میکونوس خامنه ای ، رفسنجانی و، فلاحیان ، ولایتی وبقیه؛ اتهامات وارده را تکذیب کردند و نه زمانیکه عالیجنابان سرخپوش بخاطر قتل های زنجیر ه ای مطرح شدند آن «حضرات» بروی مبارک آوردند.
- بعداز قتل ناجوانمردانه ی فروهر ها و نویسندگان دوباره آمران قتل ها مظرح شد و سعید امامی را به کشتن دادند تا اساس فاش نشود.
- فرج سرکوهی را دزدیدند و تمام دنیا برای نجات او به حرکت در آمد ولی نوشته ها و گفته های سرکوهی با آنچه امروز دیده میشود از زمین تا آسمان اختلاف دارد. او نییز نفهمید که چه هیولائی در پشت صحنه ست.
- اکبر گنجی هم بعداز کنفرانس برلین مانند بسیاری دیگر تا دم مرگ رفت و لی همه موضوع را در خامنه ای - ولی فقیه یا سلطان ساده میکرد.
- آیا بزرگواران مهندس سحابی و دکتر پیمان در زندانهای سپاه به این تخلیل امروز رسیده بودند. یا دشمن غدار را دست کم گرفتند؟
- سعید حجاریان را ترور کردند و با چه عذابی با سایر اصلاح طلبان دو دوره مجلس را بی نتیجه تمام کردند. آیا آنها نمی دانستند که چه ماری در آستین پرورش دادند ؟

نه آقای بهزاد کریمی ! شما در این سالهای تبعید باید آموخته باشید که وظیفه ی سیاستمدار یا فعال سیاسی چیست. یعنی چه میگوئید «ماقلمزنان سیاسی » ! این دیگر چه صیغه ایست ؟ یک عمر دوست و دشمن را تشخیص نداده اید و تحلیلی نه از گذشته دارید و نه حال ! واقعا تاسف انگیز ست . من منظورم شخص شما نیست . همانطور که ملاحظه میفرمائید هیچ نیروئی با وجودیکه صدمه های فراوان از این آدمکشان دیدند و در زندانهای قرون وسطائی آنها وادار به «توبه » و «انصراف » از عقاید شریف خود شدند متوجه نشدند که سر نخ در دست خامنه ای ست یا رفسنجانی یا سپاه یا مولفه جنتی و مصباح یا همه با جنگ زرگری دستشان تو دست همدیگر ست.

آیا تابحال شده که که این ها دیگری را زیر ضرب ببرند؟ آیا موضوع احمدی نژاد که رفسنجانی و ناطق نوری را نشانه گرفت ناشیانه بود یا تاکتیتکی ؟ تکلیف رهبران اصلاح طلب چه میشود. آیا نیروئی که سران حکومت گذشته را اعدام کرد با نیروئی که فجایع دهه ۶۰ و کردستان را رهبری کرد یکی ست ؟ آیا کشتار هولناک ۶۷ توسط همان جانیان صورت گرفت.
ترور های داخل و خارج از کشور توسط کدامین نیرو سازماندهی شد ؟ نیروهای اصلاح طلب در کدامین این فجایع شرکت داشتند ؟ چرا سکوت کردند تا نوبت خودشان شود ؟

آقای کریمی شما حق ندارید که اینطور غیر مسئولانه منتظر حوادث باشید. چرا برای نجات زندانیان سیاسی طفره میروید. تحلیل غلط شما از نیروهای شرکت کننده در انقلاب و حمایت از فاسدترین و قشری ترین آن هنوز ادامه دارد. باید شجاعانه اعتراف کنید که اقلیت شریف حکومت نتوانستند کاری بکنند و اکثریت فاسد آن ۳۰ سال ست که مردم را در سیاهترین دوره ی تاریخ ایران اسیر نموده اند. صرورت انقلاب مبارزات ضد امپریالیستی نبود بلکه تشکیل مجلس موسسان وتدوین قانون ساسی مناسب روز ! این بهترین روش برای گذار به جامعه ی مردم سالار بود

بهمین دلیل وظیفه شما بیش از بقیه نیروهاست که برای نجات زندانیان سیاسی فعالیت نمائید و دیگر نباید در ایران کسی اعدام شود!.
فراموش نکنید که سیاهکاری های این حکومت به هیچ عنوان تبهکاریهای حکومت گذشته را توجیه نمی نماید .
تصادفی نیست که اردشیر زاهدی شوهر خواهر رضا پهلوی از «خدمات » پدرش تیمسار فضل الله زاهدی که رهبر کودتا بود در بی بی سی
«قصه گوئی » مینماید. شوهر خواهر اردشیر زاهدی هم که داریوش همایون ست پس از سومکا و رستاخیز و « حزب مشروطه خواهان بعداز انقلاب» دم از تغییر نام حزب لیبرال - دموکرات مینماید. ولی دوره ی «قلمزنی سیاسی » گذشته باید عمل کرد.

بابک مهرانی
جمهوریخواه
۱۵۹۲۲ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣٨٨       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : جنب وجوش ، جنبشی که خودجوش است ، بیان اصالت است
درفرهنگ ایران، جنبش اصیل ، خودجوش است ، نه خود بنیاد . همان اصطلاح « جنب و جوش » حاوی این محتواهست . انسان، خودجوش یا خودرو هست . واژه « جوش » اساسا به معنای « خودجوش » هست . انسان و جامعه ، درجوشیدن ( درخودجوشی » اصالت خودرا نمایان میکند. جنبش ، درفرهنگ ایران، گوهر انسان و زندگی هست . به کتاب « خرد ، سرمایه فلسفی ایران ، رنگ، حقیقت است » که اثرتازه منست ، مراجعه کنید .
۱۵٨۵۴ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣٨٨       

    از : بهرام ص

عنوان : مصاحبه آقای کریمی
سلام! اولین موضوعی که با خواندن نظریات آقای کریمی به خواننده القا میشود،"خود بنیاد بودن جنبش" است. براستی تکراربسیار بیش ازحد این مقوله برای چیست؟ درتمام این مصاحبه طولانی تنها یک بار نام موسوی و کروبی و خاتمی برده میشود و انهم نه به نیکی که برای یاد آوری مماشات و سازش آنان. ایا براستی این افراد در این جنبش هیچ نقشی نداشته اندو اگر داشته اند، نقش منفی بوده است؟ باسخ این سئوال را مردم با بردن نام میرحسین و کروبی درخیابانها و در برابر باطوم و گلوله داده و میدهند.
آقای کریمی این جنبش را خود انگیحته میداند که" ‌اصالت و اعتبار خود را نه ‌از برانگیخته شدن توسط غیر که ‌از مطالبه یا مطالبات اثباتی خاص خود می‌گیرند." .سئوال این است که ایا اساسا جنبشی مترقی بدون این که خواستها و مطالباتی در ان موجود باشد، تا بحال وجود داشته است؟مسلما نه. و به همبن دلیل هم جنبش امروز مردم ایران هم مستثنا نیست. اصولا اگر در مردمی خواسته و مطالباتی موجود نباشد، چیزی بنام جنبش هم وجود نخواهد داشت. پس این همه اصرارایشان بر خود انگیخته و خود بنیاد بودن این جنبش برای چیست؟آیا هدف انکار نقش موسوی و اصلاحطلبان و نفوذشان درمیان مردم نیست؟ ایا اذعان نکردن به واقعیت حضورو تاثیر خاتمی و موسوی وکروبی و اصلاحطلبان در واقعیت موجود اثری میگذارد؟ پس این کوشش برای نادیده گرفتن آنان برای چیست؟
فقط یک لحظه تصور کنید که فردای روز انتخابات، موسوی و کروبی به فرمان رهبر تن داده و پیروزی احمدی نژاد را پذیرفته بودند، چه پیش می امد؟اگر موسوی از مردم نمیخواست که مقاومت کرده و زیر بار این تقلب و کودتا نروند، چه از جنبش باقی میماند؟ آیا مردم میامدند و به فرمان اپوزیسونی دور از ماجرا (که انتخابات را تحریم کرده و یا با برخورد دو پهلو و فرمان به رای سفید، نا اگاهی خود را به نمایش گذاشته )، به خیابان ها میریختند و کل رژیم را ساقط میکردند؟ چنین توهمی خنده دار نیست؟
من در اینجاقصد بررسی ضعف و قدرت رهبری این جنبش را ندارم ولی این روشن است که با وجود تمام ضعفها دررهبری این جنبش که خود آقای موسوی هم بدان اعتراف کرده و خود اتکایی جنبش بخصوص در زمینه سازماندهی عملی ، گذشتن از تاثیر اصلاحطلبان و نقش موسوی و امثال اوخود رایا از قصد به ندیدن زدن و یا سر در زیر برف فرو کردن است . این دیدگاه نشات گرفته و در ادامه ی بی توچهی جدی به تناسب قوای عملا موجود در ایران و خیالبافی سیاسی است. با همین نگرش است که بجای تشویق مردم به شرکت در انتخابات، سازمان متبوعه آقای کریمی آن رهنمود خنده دار(هم شرکت کنید و هم نکنید . جلوی احمدی نژاد بایستید به اصلاحطلبان هم رای ندهید و هم رای سفید بدهید) را داد. آیااین دیدگاه، نا خواسته ، کمک به راحتتر شدن استفرار مجدد احمدی نژاد نمیکرد؟آیا اکنون نیز با عمده کردن ضعف اصلاحطلبان و کوشش در کوبیدن و بی اعتبار کردن آنان عملا در جهت خواست کودتا گران قرار نمیگیرد(هرچندکه انگیزه چنین نباشد)؟
آقای کریمی در دشمنی با اصلاحطلبان و به کرسی نشاندن نظرات خود تا آنجا پیش میرود که ۲ خرداد را حرکتی از درون حکومت معرفی کرده و آنرا در برابر ۲۲ خرداد قرار میدهد.آیا مردم در انتخاب خاتمی و تحمیل او به ولی فقیه نقشی نداشتند؟ پس چرا انتخاب خاتمی را "نه بزرگ" به ولایت ارزیابی کردید؟ و چرا قسمت اثباتی حرکت بزرگ ۲خرداد راکه"آری" به خاتمی بود، ندیدید و نخواستید که ببینید؟ اگر ۲ خرداد حرکتی ازدرون حکومت بود و در میان مردم جایی نداشت، پس چرا در تمام مدت ریاست جمهوری خاتمی ، جناح راست استبداد طلب سعی در به شکست کشاندن آن کرد و حتی فرماندهان سپاه تهدید به کودتا کردند؟
اگر دشمنی با اصلاحطلبان و تضیف آنان باعث قدرت گرفتن و به روی کار امدن آقای کریمی و دوستان همفکرش میشد، هرگز با آن محالفتی نداشتم که هیچ حتی در کتارشان قرار میگرفتم. ولی واقعیت این است که اگر رژیم کودتا بتواند اصلاحطلبان را با این همه پایه مردمی و موقعیت حکومتی وپیشینه تاریخی که دارند از سر راه بردارد،نامی از امثال آقای کریمی و منی که ایشان رانقد میکنم نخواهدبودو تا آخر عمر در این مهاجرت من برای ایشان نقد خواهم نوشت وایشان بر من. متاسفانه آلترناتیو اصلاحطبان که کودتا سعی در کوبیدن سرشان دارد ، همان رژیم کودتاست و نه آقای کریمی.
در تقابل قرار دادن انقلاب بهمن و ۲۲ خرداد هم از همان دید غلط آقای کریمی وندیدن نیروهای مترقی دردرون همین جمهوری اسلامی و خصومت با انان به هوای بدست آوردن رهبری جنبش نشات میگیرد.تمام کوشش جنبش دستیابی به همان اهداف انقلاب نا تمام و نیمه جان بهمن است که قربانیان زیادی از مردم گرفت. عجیب است که ایشان نزدیکی ۲۲ خرداد را به انقلاب مشروطه می بینند ولی با انقلاب بهمن نه. انقلاب مشروطه که ضد سلطنتی نبود به مذاق ایشان خوشتر از انقلاب بهمنی است که ضد سلطتنت و جمهوری خواه بود؟

اقای کریمی که ظاهرابه خاطر نفرت از اسلامی بودن رژیم میل به بازگشت به مشروطه سلطنتی را در لفافه پیش کشیده و از مدافعین شعار " چمهوری ایرانی" است، تصور میکند که اگر کودتا چیان بتوانند بیشتر کشته و زندانها را پرتر کرده و سکوت گورستانی را بر کشور حاکم سازند،در این صورت "" نه تنها رژیم ولایت فقیه به موضوعی برای سپرده شدن به تاریخ بدل خواهد شد، بلکه "جمهوری ایرانی" مشخصا و به عنوان هدف ملی بلاواسطه در چشم‌انداز جامعه قرار خواهد گرفت"". براستی که انسان در میماند که " جمهوری ایرانی" چگونه شعاری است که پیش شرط برقراری آن کشتار بیشتراصلاحطلبان و مردم و پرتر شدن زندانها و سکوت گورستانی است؟!! منتظران جمهوری ایرانی، چرا آرزوی پیروزی کودتا را نکنند که آنان را به هدف نزدیک تر میگرداند؟ شاید تصور شود که این بی انصافی در حق این دوستان است و آنان هرگز آرزوی کشتار مردم را ندارند. در جواب حرف آن مرد بزرگ را میتوان تکرار کرد که " جهنم نیز با حسن نیت سنگ فرش شده است."
۱۵٨۵۱ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست