سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نسل من شما را نمی فهمد! - اروان کیانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : بیگانه

عنوان : مصنوعی
این دعوای نسل ها چیزی مصنوعی و ساختگی است.
٨۱۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨۷       

    از : بیگانه

عنوان : نسل جوان بی سواد و پر مدعا
خیلی ها همدیگر را نمی فهمند. این دعوای نسل ها چیزی مصنوئی و ساختگی است. اختلاف در بین جوانان است.مثلن خیلی ها معتادین جوان را نمی فهمند. و یا اختلاف با پدر ومادر و فامیل خودشان دارند.خیلی از جوانان تنبل و ننر بار می آیند و اصلن مطالعه نمی کنند و راحت طلب هستند و زیاده خواهی هم می کنند .
ولی بنظر من مهمترین اختلاف بین قوانین ارتجائی اسلامی با کل جامعه ایران.
این واژه" نیروهای سیاسی خارج " هم با ارتباطاتی که از طریق انترنت بوجود آمده رنگ باخته. اصلن بحث جغرافیائی مطرح نیست. ومن ایجایم و تو آنجائی. این مرز کشی ها هم کاملن ارتجائی است. مخصوصن برای کسانی که در حرف "انترناسیو نالیسم" هستند.
میگن اختلافاتی بین نسل جنگ جهانی دوم و نسل های بعدی وجود دارد. برای وارد شدن به این نوع بحث ها باید اول مطالعه کرد.
٨۰۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨۷       

    از : به هر کسی که خودش را مخاطب این نوشته می یابد

عنوان : ما ایرانیها همه چیزی را تمام عیار و کامل و بی نقص می خواهیم پس بی خود نیست که از ما بهتران همیشه آشغالترینش را رنگ و لعاب میزنند و به ما قالب می کنند
اتفاقا ریشه مشکل همینجاست
perfectionism

فیلسوفانه و کلی صحبت کردن خارج از گود واقعیات روزمره و فرار از هر نوع تجربه و عملگرایی در هر شرایطی فقط حس خودپسندی را در ما تقویت می کند۰ کلیدی که به همه قفلها می خورد البته هواست ولی هیچ قفلی را باز نمی کند۰

درست فرموده اید که از خاتمی با توجه به تمام شرایط مثلا ژان پل سارتر در نمی آید و یا هر کس دیگری که شما با توجه به افکارتان ( نه طبقه تان چون اصلا ربطی به طبقه ندارد و اکثر هواداران و رهبران طبقه کارگر که ما می شناسیم سر در بورژوازی و خرده بورژوازی دارند) آزادیخواه و آزادی گستر می پندارید۰ همانطوریکه از دیکتاتوری پرولتاریا دموکراسی در نمی آید ولی بسیاری از چپ ها که اینقدر نگران موجودی موهوم به نام خدا در صف مقابل هستند از اقرار به آن عاجزند و باز فریب امثال استالین و کاسترو و پوتین را می خورند به نام مبارزه طبقاتی۰

درست فرموده اید که باید به هر موضوع و موجودی آنگونه که هست نگاه کرد و آموخت و هر چیزی که ذره ای ناخالصی و یا نا همگونی با آنچه می نماید را در خود دارد به آن شک کرد۰ یعنی از شاه پرست حکومت پارلمانی انتظار داشتن و از حکومت مذهبی آزادیهای اجتماعی سراغ گرفتن و از حکومت کمونیستی آزادی ها و مشارکت های سیاسی سراغ گرفتن و از حکومت سرمایه داری برابری خواستن و ۰۰۰ بسیار خام و کودکانه است ولی دوست عزیز مطلق گرایی و کامل و بی نقص خواهی در جهان نسبی و واقعی فقط مارا به اتاق انتظار ابدی می فرستد۰

پس توقف در این نحوه نگرش جایز نیست ۰

اگر با توجه به امکانات موجود و توان ما به عنوان بشر و توان جامعه و مناسبات قدرت و موقعیت هایی که تماما در کنترل ما نیست همه چیز و همه کس را رد کنیم دیگر حتی دوستان نزدیک و هم فکرمان نیز از این تیغ بران در امان نخواهند بود۰ البته زورمداران هم منتظر تصمیم ما نخواهند نشست و به بازی قدرت خود در غیاب تصمیم گیری و دخالت هر اندازه ناچیز ما ادامه خواهند داد۰
فقط باید بدانیم که چرا چنین می کنیم و تا کی و تا کجا باید در این حرکت و موضع جلو برویم۰ هدف اصلی خود را فراموش نکرده و ضمن مشارکت حداکثری و ممکن اوضاع را به تدریج تغییر دهیم۰
این گونه بود که امثال گاندی و ماندلا و مصدق و حتی اوباما در شرایط کاملا سخت و غیر ممکن موفق شدند حوادثی موثر ایجاد کنند۰

اگر با این فکر که خاتمی نظام ولایت را نابود خواهد کرد به او (به عنوان تنها گزینه ای که در شرایط کنونی می تواند از تورهای این رژیم بگذرد) رای دهیم و او ما را ناکام کند از کوتاه بینی ماست۰
اما اگر به همان دلیل فکر کنیم که خاتمی بر این شیشه ترک خواهد انداخت و ما را گامی دیگر ولو کوچک به اهداف دورمان نزدیک خواهد کرد چرا که نه ۰
مگر اینکه شما راه حل معقول و سریعتری سراغ دارید که مارا دوگام نزدیک می کند و ما تا کنون آنرا امتحان نکرده ایم ۰

اگر رژیم سرمایه داری غربی دستمزد کارگر را آنگونه که ما می خواهیم نمی دهد ولی او را به اردوگاه کار اجباری در سیبری نمی فرستد یا شکنجه و زندانی نمی کند و در شرایط کنونی بهتر از نمونه های کمونیستی است و ما هم عمیقا کمونیست هستیم ولی امکان تشکیل یک نظام ایده آل کمونیستی در حال حاضر فراهم نیست ۰ چه اشکالی دارد که فعلا این نظام را مستقر و بعدا آنرا به سوی نوع مورد نظرمان اصلاح کنیم ؟

از قدیم گفته اند مرغ بلند پرواز جایش روی دیوار مستراح است۰
بی خود نیست که ما ایرانیها از قدیم نوع نوبر حکومت را داشته ایم۰
این همه نظام راست و چپ در دنیاست ما بعد از کره شمالی بسته ترین و تبه کارترین و ضد مردم ترین و ابله ترینش را داریم۰ مبارکمان باشد۰
٨۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨۷       

    از : پویان مدائن

عنوان : حذف گذشته میسر نیست...
اینکه میگویند گذشته چراغ راه آینده است حکمتی داردو تاریخا اثبات شده است جریانات تاریخی ممکن است نامشان یا (استثنائا رهبری شان)عوض شود اما رسالت تاریخی اشان عوض نمیشود مثلا شیخ فضل الله در تاریخ با خمینی و خامنه ای امتداد دارد و .... در تحکیم وحدت ادامه میابد ..طبقات و اقشار اجتماعی در پروسه نمایندگان سیاسی خود راپیدا میکنند و گروههای سیاسی قشر یا طبقه خاصی را نمایندگی میکنند که متعلق به ان هستند و اسم یا پرچم مهم نیست ...
به همین خاطر مبارزات طبقاتی با من بمیرم و تو بمیری یا وساطت ریش سفیدان خاتمه نمیابد پس نمیتوان حکم صادر کرد و با حکم مسائل را حل کرد که اگر شدنی بود حکم حکومتی به غائله خاتمه میداد و همه به خوبی و خوشی پی کار خود میرفتند....
٨۰۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨۷       

    از : هدیه از امل

عنوان : به دوست عزیزی که خود را از نسل پر حوصله میداند
نمیدانم چرا اینهمه اسمان و ریسمان میکنید که کی نمیتواند با کی متحد شود. دوست گرامی مگر اروان گفته که شما بیائید با همدیگر متحد شوید و یا ایشان مگر دنباله روی را درست میدانند? اروان عزیز فقط گفتند با همدیگر مدارا کنید وکسی که قاضی دادگاه صالحه نیست اینقدر حکم خیانت صادر نکند. اموختن از تجربیات نسل گذشته هم به معنی دنباله روی نیست
٨۰۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨۷       

    از : yaran yaran

عنوان : گذشته‌ چراغ راه‌ آینده‌ است
سازمان اکثریت اگر میخواست که‌ گذشته‌ را سانسور کند یا به‌ آن در اسناد خود نمیپرداخت و یا از آن تمام و کمال دفاع میکرد. نقد گذشته‌ نشان از آن دارد که‌ این سازمان نمیخواهد آنرا فراموش کند. بلکه‌ از شن چراغ راهی برای آینده‌ بسازد.
٨۰۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨۷       

    از : تقی گیلانی

عنوان : اگرها و مگرها و آموختن بعنوان یک اصل اساسی!
نظری را که در پائین نوشته شده، خواندم و نمیدانم خطاب آن به چه کسی است! در آن بسیاری اگر و مگر مطرح شده و همراه آن داوری و واکنش نسبت به این و یا آن فرد و گروه که شاید در عمر سه دهه حضور اسلام گرایان در ارکان اصلی قدرت - چرا که پیشتر از این هم در کلیت ساختار قدرت حضوری جنبی داشتند و بر روح و روان مردم، حضوری قطعی - تنها یکی دو سال توانسته بودند دهانی بگشایند و در اوج ناتوانی و نادانی خود خطاهای فاحشی مرتکب شوند.
اما وقتی نویسنده نامه را مجسم میکنم به خودم میگویم: اگر خواسته باشم با چنین فردی صحبت کنم چه خواهم گفت؟ مهمترین صحبت من با وی این است که آموختن را نباید در اسارت ساختاری قرار دهد که از قدیم تنها شیوه رایج بوده؛ اینکه کسی می دهد و کسی میگیرد. آموختن ربطی به تصاویری ندارد که این یا آن فرد از این یا آن حادثه معین ارائه میدهد؛ چرا که آن تصاویر بهرحال با اصل حادثه و مکانیسم بروز آن یگانه نیست و جمع آوری میلیونها تصویر نیز نمیتواند ساختاری را در ذهن بسازد که نگاه و حضور مستقیم میتواند از آن درس بگیرد.
با نگاه افرادی که در چارچوب های از پیش تعیین شده خود را چپ، راست، انقلابی، مذهبی و یا این و آن گونه تفسیر و تصویر میکنند، خاتمی فردی بوده و هست که درون همین مجموعه ارتزاق کرده. کسی که صبح بیدار میشود و لباسی را می پوشد که او را از دیگر افراد متمایز میکند و توده مچاله شده پارچه ای را بر سر میگذارد که نام عمامه بر آن گذاشته اند و با رنگ آن هم فلان و بهمان شجره نامه عجیب و غریب " سید " بودن را یدک میکشد... نه تنها فریبکار است، بلکه در حماقتی ریشه ای غوطه ور است. با اینهمه، آیا چنین استدلالی میتواند نقشی در راهی که شما انتخاب و تجربه کردید، داشته باشد؟ حتی در درک اینکه درون یک ساختار، این حضور یا عدم حضور افراد نیست که میتواند زمینه ساز تحول و تغییر گردد - خطائی که بخش بزرگی از مدعیان اپوزیسیون قدرت در ایران در آن غرق شده اند - ریشه های این ساختار بر بنیانی مطلقاً غلط قرار گرفته است. حتی اگر این معجون عجیب و غریب قدرت در ایران را مقید به اجرای قانون کنیم، باز می بینیم که قانونش، نه برای تنظیم ارتباط انسانها با هم بلکه برای تفسیر رابطه انسان با موجودیت موهومی بنام خدا تنظیم شده است. خوب، حال چه نوع اصلاحی در ساختار جامعه میتواند صورت گیرد؟ آیا تلاش خواهد شد تا رابطه انسان با خدا را تغییر و تفسیری جدید بر آن حاکم کنیم؟
" چپ " نامی است که بسیاری در کنار نام خود قرار میدهند - جدای از اینکه این کلمه بی معنی تر از آن است که نشانه ای باشد برای مثبت یا منفی بودن - و با آن نسبت به فعل و انفعالات واکنش نشان میدهند و فکر میکنند دارند فلان و بهمان راستایی را دنبال میکنند. همه اینها توهماتی است که برای رهائی از آن، متأسفانه هیچ راهی پیش پای این باصطلاح بیش از ۶۰ درصد ساکنان آن سرزمین یعنی جوانان قرار نمی گیرد مگر آنکه خود چشمانشان را بگشایند و در عین نگاهی به دوردست ها، از بروز خطاهای کوچک هم جلوگیری کنند. آنانی که در راه اند و همراه، خود سختی کار را می فهمند و خطاها را بدیده اغماض می نگرند.
برای آموختن، پیش و بیش از هر چیز نیاز دارید از ساختار اتوریته ای رها باشید چه این اتوریته نامهائی باشد که خود را به گذشته ای دور با ناروشنی های بسیار متصل میکند و چه نامهائی که در حول و حوش شما، با آزمون و خطاهای بسیار شکل گرفته اند؛ همچون فلان و بهمان حقوقدان و ادیب و غیره. در اینجا نه کسی شبان هست و نه کسی رمه. همه رهگذرانی هستیم در راهی بس ناروشن و سخت ناهموار. مسیری که پشت سر گذاشته ایم، هیچ کمکی نمیکند برای غلبه بر ناهمواری های پیش رو. اگر آنانی که در این راه پای گذاشته و سخت کوشانه پیش آمده اند، حرفی برای گفتن داشته باشند تنها میتواند اینگونه باشد که: راه پیش روی به هوشیاری و نگاهی دقیق توسط تک تک رهروان دارد و بس.
٨۰۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨۷       

    از : به نسل های کم حوصله

عنوان : بیشتر به نظر می آید که نویسنده مثل چپ های سنتی معتقد به تقیه مارکسیستی و سانسور است تا نسل جوان بار دیگر فریب بخورد و نشناخته دنبال یک چپ تخیلی برود که وجود خارجی ندارد۰
نویسنده پیشنهاد می کند که چون گذشته چپ بسیار بحث انگیز و مسئله دارست و امیدی به توافق روی هیچ موضع مشترکی بین چپ ها نیست پس صورت مسئله را که بررسی و نقد عملکرد گذشته چپ است کنار بگذاریم و از نو شروع کنیم ۰ بعد هم دو تا اسم جدید می دهد که در حوادث گذشته زیاد بدنام نشده اند و از همه می خواهد که به آنها اقتدا کنند۰
کاش مسائل به این آسانی بود۰
ڰذشته و حال و آینده جون موج به هم پیوسته اند۰ بدون نقد گذشته و اصلاح آن در زمان حاضر چگونه می توان به آینده مطمئن رسید؟
یعنی شما معتقدید که مسعود و مریم که خط مشی تاریخی و رسالتشان به قدرت رساندن مجاهدین به هر قیمت بوده همینطور مفتی بیایند پشت سر زر افشان که با حمله آمریکا مخالف بوده نماز وحدت بخوانند؟
یعنی حزب توده که هنوز دنبال موسوی و حتی یک چهره معتدل مذهبی می گردد که همین ج ا را در خط دوستی با روسیه و دشمنی با آمریکا نگه دارد بیاید با حککا و مجاهدین که می خواهند غرب را متقاعد کنند به ایران حمله کند تا از بلبشوی ایجاد شده آنها به قدرت برسند با هم یکی شوند؟
حزب دموکرات کردستان که معتقد به جدا کردن کردستان به هر طریقی حتی با کمک گرفتن از امریکاست با اکثریت که به سوسیال دموکراسی می اندیشد سر یک سفره بنشینند؟

اقلیت و چپ های تند رو و برانداز شبیه به آن با حزب توده و اکثریت که به اصلاح همین رژیم پایبند هستند متحد شوند؟
اتحاد بر چه اساسی و با چه اهدافی و چگونه؟
سر یک موصوع صمد بهرنگی که معلوم نیست توسط ساواک غرق شد ویا شنا بلد نبود نزدیک است ذیل مقاله ای دیگر خونریزی به راه بیفتد۰
بیشتر به نظر می آید که نویسنده مثل چپ های سنتی معتقد به تقیه مارکسیستی و سانسور است تا نسل جوان بار دیگر فریب بخورد و نشناخته دنبال یک چپ تخیلی برود که وجود خارجی ندارد۰

از برخورد آرا فقط دیکتاتورها و عوامفریب ها وحشت دارند۰
پلورالیسم شرط اولیه یک جامعه پویاست۰
لطفا از همه بخواهید گذشته را نقد سازنده کرده و خط مشی آینده را از آن جا ترسیم کنند۰
٨۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست